روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی
یکشنبه 7 تیرماه سال 1394
سرمقاله : روزی
نامه جمهوری اسلامی " ما و این گنجینه گرانبها"
34 سال بعد از شهادت مظلومانه آیتالله بهشتی و 72 تن از یاران متعهد امام و
انقلاب در فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر 1360 هنوز این
شهدای والامقام در هالهای از مظلومیت بسر میبرند. نمیخواهیم شخص یا اشخاص و یا
نهاد و مجموعه مشخصی را بابت ادامه این مظلومیت زیر سئوال ببریم، ولی این سئوال را
نمیتوانیم نادیده بگیریم که چرا در نظام جمهوری اسلامی برای تشریح فاجعه هفتم تیر
و تبیین شخصیت شهدای آن به ویژه شهید مظلوم آیتالله بهشتی کار مهمی که در خور این
واقعه حساس و این شهدای والامقام باشد انجام نشده و نمیشود؟
این سئوال بیشتر از این جهت مهم است که خون شهدای هفتم تیر توانست استمرار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را تضمین کند، جریانهای نفاق و الحاد را در کشور منزوی نماید و به میدانداری گروههای انحرافی وابسته به غرب و شرق خاتمه دهد. بدین ترتیب، کارگزاران نظام جمهوری اسلامی باید خود را مدیون شهدای هفتم تیر بدانند و به این واقعیت توجه داشته باشند که روشنگریهای آیتالله بهشتی و مقاومت شجاعانه او در برابر انحرافات و منحرفین بود که توانست انقلاب را براساس خط امام حفظ کند و راه را برای بالندگی نظام جمهوری اسلامی هموار نماید. علاوه بر این، آیتالله بهشتی نقش اول را در تدوین قانون اساسی این نظام که مترقیترین قانون اساسی است داشت و مدیریت توانمند او بود که توانست در مدت کوتاه، این میثاق ملی را خلق نماید تا براساس آن، اندامهای نظام جمهوری اسلامی شکل بگیرند و مردم ایران بتوانند نظام حاکمیتی مورد نظر خود را جایگزین حکومت فاسد و تحمیلی شاهنشاهی نمایند.
اینها کارهای بزرگی بودند که با همت آیتالله بهشتی صورت گرفتند و به همین دلیل آن شهید بزرگوار حق بزرگی بر گردن آحاد ملت ایران، به ویژه کسانی که در بخشهای مختلف نظام جمهوری اسلامی عهدهدار مسئولیتی میشوند، دارد. هر چند شهید بهشتی نیازی به تعریف و تمجید و تجلیل و تکریم ندارد، ولی ما برای ادامه راه انقلاب به او نیازمندیم و باید برای به تکامل رساندن نسل کنونی و نسلهای آینده از افکار و اندیشههای بهشتی و از سیره عملی او بهرهبرداری نمائیم. پرداختن به فاجعه هفتم تیر و تشریح ابعاد شخصیت آیتالله بهشتی، میتواند به ما برای انجام این وظیفه مهم کمک نماید.
مروری بر اقدامات رسمی و غیررسمی که هر ساله در ایام هفته اول تیر ماه انجام میشود، نشان میدهد این اقدامات بهیچوجه تناسبی با ابعاد فاجعه هفتم تیر و عظمت شخصیت شهدای این فاجعه ندارند. در این فاجعه، دهها نماینده مجلس، چند وزیر و تعداد زیادی از شخصیتهای علمی و فرهنگی و سیاسی به شهادت رسیدند که هر کدام از آنها خدمات ارزندهای به مردم ایران کرده بودند و از سوابق مبارزاتی درخشانی برخوردار بودند. مهمتر اینکه بسیاری از آنها دارای امتیازات معنوی برجستهای بودند که برکات وجود آنها را مضاعف نموده بود و همین مجموعه کمالات و امتیازات بود که به خونهای پاک آنها قدرت حفاظت از دستاوردهای انقلاب و تداوم نظام جمهوری اسلامی را بخشید.
نکته مهم اینست که در جهان امروز هر ملتی از چنین گنجینه گرانبهائی برخوردار باشد، از آن با دقت و وسواس حفاظت میکند، برای تحویل دادن صحیح آن به نسلهای بعدی هرچه در توان دارد تلاش میکند و برای معرفی جامع و کامل آن به جهانیان از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمیکند. درست در همین نقطه است که باید بپرسیم آیا ما که صاحب این گنجینه بزرگ و ارزشمند هستیم برای حفاظت از آن، انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی و معرفی جامع و کامل آن به سایر ملتها به وظیفه خود عمل کردهایم؟
پاسخ متاسفانه منفی است. واقعیت اینست که در سطوح رسمی اقدامات موثری برای انجام این وظایف صورت نمیگیرد. در مراسم رسمی، از آشنایان با اندیشههای شهید بهشتی و سایر شهدای هفتم تیر برای سخن گفتن استفاده نمیشود، رسانه ملی از تلاش گسترده برای ترویج اندیشههای این شهدا به ویژه شهید بهشتی دریغ میورزد، دستگاههای دولتی و نهادها برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای هفتم تیر همت لازم را به خرج نمیدهند و فقط مردم هستند که بعد از گذشت 34 سال هنوز در گوشه و کنار کشور با برپا کردن مجالس و محافل، برای بزرگداشت این شهدا اقداماتی انجام میدهند. آنچه در این میان کاملاً محسوس است اینست که در 8 سال عمر دولتهای نهم و دهم عزم و اراده برای ترویج اندیشههای شهدای هفتم تیر و معرفی واقعیتهای فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به نحو محسوسی کاهش یافت و در دو سالی که تاکنون از عمر دولت یازدهم میگذرد هنوز برای جبران مافات اقدام قابل ملاحظهای صورت نگرفته است.
خوشبختانه شهید مظلوم آیتالله بهشتی و سایر شهدای هفتم تیر در قلب مردم جا دارند و اراده مردمی برای بزرگداشت این عزیزان در ایام سالگرد فاجعه هفتم تیر قابل تحسین است، اما از نقشی که رسانه ملی میتواند در تقویت این اراده ملی ایفا کند – و متاسفانه نمیکند – نباید غافل شد. بخش رسمی کشور نیز نباید از کنار این موضوع مهم بیتفاوت عبور کند. از این گنجینه گرانبها که سرمایه ملی است باید با اهتمام مشترک دولت و ملت حفاظت شود.
این سئوال بیشتر از این جهت مهم است که خون شهدای هفتم تیر توانست استمرار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را تضمین کند، جریانهای نفاق و الحاد را در کشور منزوی نماید و به میدانداری گروههای انحرافی وابسته به غرب و شرق خاتمه دهد. بدین ترتیب، کارگزاران نظام جمهوری اسلامی باید خود را مدیون شهدای هفتم تیر بدانند و به این واقعیت توجه داشته باشند که روشنگریهای آیتالله بهشتی و مقاومت شجاعانه او در برابر انحرافات و منحرفین بود که توانست انقلاب را براساس خط امام حفظ کند و راه را برای بالندگی نظام جمهوری اسلامی هموار نماید. علاوه بر این، آیتالله بهشتی نقش اول را در تدوین قانون اساسی این نظام که مترقیترین قانون اساسی است داشت و مدیریت توانمند او بود که توانست در مدت کوتاه، این میثاق ملی را خلق نماید تا براساس آن، اندامهای نظام جمهوری اسلامی شکل بگیرند و مردم ایران بتوانند نظام حاکمیتی مورد نظر خود را جایگزین حکومت فاسد و تحمیلی شاهنشاهی نمایند.
اینها کارهای بزرگی بودند که با همت آیتالله بهشتی صورت گرفتند و به همین دلیل آن شهید بزرگوار حق بزرگی بر گردن آحاد ملت ایران، به ویژه کسانی که در بخشهای مختلف نظام جمهوری اسلامی عهدهدار مسئولیتی میشوند، دارد. هر چند شهید بهشتی نیازی به تعریف و تمجید و تجلیل و تکریم ندارد، ولی ما برای ادامه راه انقلاب به او نیازمندیم و باید برای به تکامل رساندن نسل کنونی و نسلهای آینده از افکار و اندیشههای بهشتی و از سیره عملی او بهرهبرداری نمائیم. پرداختن به فاجعه هفتم تیر و تشریح ابعاد شخصیت آیتالله بهشتی، میتواند به ما برای انجام این وظیفه مهم کمک نماید.
مروری بر اقدامات رسمی و غیررسمی که هر ساله در ایام هفته اول تیر ماه انجام میشود، نشان میدهد این اقدامات بهیچوجه تناسبی با ابعاد فاجعه هفتم تیر و عظمت شخصیت شهدای این فاجعه ندارند. در این فاجعه، دهها نماینده مجلس، چند وزیر و تعداد زیادی از شخصیتهای علمی و فرهنگی و سیاسی به شهادت رسیدند که هر کدام از آنها خدمات ارزندهای به مردم ایران کرده بودند و از سوابق مبارزاتی درخشانی برخوردار بودند. مهمتر اینکه بسیاری از آنها دارای امتیازات معنوی برجستهای بودند که برکات وجود آنها را مضاعف نموده بود و همین مجموعه کمالات و امتیازات بود که به خونهای پاک آنها قدرت حفاظت از دستاوردهای انقلاب و تداوم نظام جمهوری اسلامی را بخشید.
نکته مهم اینست که در جهان امروز هر ملتی از چنین گنجینه گرانبهائی برخوردار باشد، از آن با دقت و وسواس حفاظت میکند، برای تحویل دادن صحیح آن به نسلهای بعدی هرچه در توان دارد تلاش میکند و برای معرفی جامع و کامل آن به جهانیان از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمیکند. درست در همین نقطه است که باید بپرسیم آیا ما که صاحب این گنجینه بزرگ و ارزشمند هستیم برای حفاظت از آن، انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی و معرفی جامع و کامل آن به سایر ملتها به وظیفه خود عمل کردهایم؟
پاسخ متاسفانه منفی است. واقعیت اینست که در سطوح رسمی اقدامات موثری برای انجام این وظایف صورت نمیگیرد. در مراسم رسمی، از آشنایان با اندیشههای شهید بهشتی و سایر شهدای هفتم تیر برای سخن گفتن استفاده نمیشود، رسانه ملی از تلاش گسترده برای ترویج اندیشههای این شهدا به ویژه شهید بهشتی دریغ میورزد، دستگاههای دولتی و نهادها برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای هفتم تیر همت لازم را به خرج نمیدهند و فقط مردم هستند که بعد از گذشت 34 سال هنوز در گوشه و کنار کشور با برپا کردن مجالس و محافل، برای بزرگداشت این شهدا اقداماتی انجام میدهند. آنچه در این میان کاملاً محسوس است اینست که در 8 سال عمر دولتهای نهم و دهم عزم و اراده برای ترویج اندیشههای شهدای هفتم تیر و معرفی واقعیتهای فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به نحو محسوسی کاهش یافت و در دو سالی که تاکنون از عمر دولت یازدهم میگذرد هنوز برای جبران مافات اقدام قابل ملاحظهای صورت نگرفته است.
خوشبختانه شهید مظلوم آیتالله بهشتی و سایر شهدای هفتم تیر در قلب مردم جا دارند و اراده مردمی برای بزرگداشت این عزیزان در ایام سالگرد فاجعه هفتم تیر قابل تحسین است، اما از نقشی که رسانه ملی میتواند در تقویت این اراده ملی ایفا کند – و متاسفانه نمیکند – نباید غافل شد. بخش رسمی کشور نیز نباید از کنار این موضوع مهم بیتفاوت عبور کند. از این گنجینه گرانبها که سرمایه ملی است باید با اهتمام مشترک دولت و ملت حفاظت شود.