اندر مشاهدات روزانه
زندگی خصوصی 6 تیر-94
زندگی خصوصی 6 تیر-94
تشریح اوضاع امنیت در گزارشی کوتاه در کشورمدعی امن ترین کشور جهان!
پسر همسایهامان تازه عقد کرده، امروز برخلاف هر روز دیدم ناراحت و افسرده است. پرسیدم: چیه سرحال نیستی شاهداماد!
جواب داد: حاج آقا مگر حالی برای آدم میگذارند؟
گفتم: چی شده آخه؟
گفت: دیشب داشتم با همسرم تو اتوبان میآمدم یک موتوری آمد کنار خودرو و اشاره کرد که بزن کنار. من هم نگاهی به خانم انداختم که کمی ترسیده بود و گفتم چیزی نیست. ایستادم کنار اتوبان آن آقا هم آمد و سوال کرد: این خانم چه نسبتی با شما داره؟
آرام جواب دادم: همسر بنده هستند.
گفت: مدارک؟
گفتم: یعنی سند ازدواج میخواهی؟ بعد که دیدم باز مطالبه دارد. دیگه از کوره در رفتم و داد زدم آخه به تو چه ربطی داره؟ از کدام دستگاه هستی؟
گفت: مثل اینکه باید بگویم بچهها بیایند شما دو تا را ببرند.
گفتم: چرا تو بگویی من خودم زنگ میزنم 110
و بعد مشاجره بالا گرفت و راستش به کتک کاری هم کشید. آن هم جلو این دختر که اول زندگیاش با من است. خلاصه مردم ریختند و موضوع حل شد ولی از دیشب تا حالا همسرم از استرس و ناراحتی مریض شده، من را هم که میبینی؟
نمیدانستم چه بگویم. فکر کردم بنویسم شاید کسی بخواند.
احمد حسینی
پسر همسایهامان تازه عقد کرده، امروز برخلاف هر روز دیدم ناراحت و افسرده است. پرسیدم: چیه سرحال نیستی شاهداماد!
جواب داد: حاج آقا مگر حالی برای آدم میگذارند؟
گفتم: چی شده آخه؟
گفت: دیشب داشتم با همسرم تو اتوبان میآمدم یک موتوری آمد کنار خودرو و اشاره کرد که بزن کنار. من هم نگاهی به خانم انداختم که کمی ترسیده بود و گفتم چیزی نیست. ایستادم کنار اتوبان آن آقا هم آمد و سوال کرد: این خانم چه نسبتی با شما داره؟
آرام جواب دادم: همسر بنده هستند.
گفت: مدارک؟
گفتم: یعنی سند ازدواج میخواهی؟ بعد که دیدم باز مطالبه دارد. دیگه از کوره در رفتم و داد زدم آخه به تو چه ربطی داره؟ از کدام دستگاه هستی؟
گفت: مثل اینکه باید بگویم بچهها بیایند شما دو تا را ببرند.
گفتم: چرا تو بگویی من خودم زنگ میزنم 110
و بعد مشاجره بالا گرفت و راستش به کتک کاری هم کشید. آن هم جلو این دختر که اول زندگیاش با من است. خلاصه مردم ریختند و موضوع حل شد ولی از دیشب تا حالا همسرم از استرس و ناراحتی مریض شده، من را هم که میبینی؟
نمیدانستم چه بگویم. فکر کردم بنویسم شاید کسی بخواند.
احمد حسینی