آن
موقع این شرایط مرسوم بود که زنان توی کوچه جلوب درب خانه های شان می نشستند
ودرددل می کردند هرطوری بود بهتر از شرایطی بود که زنان محروم بطور گسترده حاشیه
نشین شهرها شدند یا اینکه مجبور به تن فروشی و کارتن خوابی وتن ونوزاد وکلیه فروشی
و تکدی گری شده اند.
شاید اگر بتوانیم چند نسل به عقب
برگردیم و در کوچه پسکوچههای شهر قدم بزنیم، میتوانستیم افرادی را ببینیم که در
پیادهرو و جلوی درب حیاط خانهشان نشستهاند. هر یک به منظوری. گروهی یا انفرادی.
عدهای فقط نظاره گر عابرانند و در حال هواخوری. عدهای مراقب فرزندانشان هستند که
در کوچه بازی میکنند. بعضیها هم به بهانه گفتگو با همسایه و هم محلهایها.
امروزه اما این شکل از فرهنگ شهرنشینی کمرنگ شده و شاید دیگر فقط بتوان در شهرهای
کوچک و یا در مناطق حاشیهای تر شهر این سبک از زندگی شهری را دید. رسم و فرهنگی
که ریشه در دوستی و یکدلی و یکی دانستن همسایگان و اهالی یک کوچه با هم دارد.