جیب! ( گفت و شنود)

دروغ نامه ی کیهان  7 خرداد -93
جیب ! ( گفت و شنود)
گفت : یه یارویی نانجیب ، دست برد توی یه جیب
قاضی از وی کرد سئوال ، تا بدهد شرح حال
یارو قاضی  راکرد نگاه ، با جبیبش کردم اشتباه
قاضی گفت مگه بودی لول، پس چرا برداشتی پول
   مگه پول از جبیم برداشتن   نیازه ؟  تا از کسی بگیرم  اجازه 
گفت: برخی از بدهکاران کلان بانکی ادعا می‌کنند که در پی کمک به اقتصاد کشور بوده‌اند!
گفتم: زد و بندها و رشوه دادن‌ها و کلاهبرداری‌ها و... چه ربطی به شکوفایی اقتصادی کشور دارد؟!
گفت: باید از آنها پرسید؛ پس چرا پول‌های به ناحق گرفته را صرف آلاف و اولوف خودتان کرده‌اید؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! قاضی از یارو پرسید؛ چرا دستت را توی جیب این آقا کرده بودی؟ یارو گفت؛ فکر کردم جیب خودم است! قاضی پرسید؛ پس چرا پول‌هایش را برداشتی؟ و یارو با قیافه حق به جانب گفت؛ یعنی می‌فرمائید اختیار جیب خودم را هم ندارم!
گفت : سرباز جوی شیاد ، گشوده دهان گشاد
چون این دژخیم جلاد ،  رقابت داره با صیاد
ا ز بانک  کرده انتقاد ، بر باد داده اقتصاد
چون این منفور  مکار،  نقل کرده از بد هکار
 مشتی غارتگر ناقلا ، پول بانک  کشیدن بالا
 تازه می زنن جفتک ،  میگن هدف بود کمک
گفتم : مگر سربازجو؟ این بی خاصیت بد بو
این کودن نابغه ، خودش نداره سابقه
 چگونه زیر نام کیهان؟ پشت پرده و پنهان
این سر بازجوی اوین ، 200 هکتار زمین
 از  شهر ورامین ، بطور قطع و یقین
این مترسک آشغال ، آن را  کرد اشغال
چرا حال این تبهکار؟ برای بانک شده طلبکار
گفت : یه یارویی نانجیب ، دست برد توی یه جیب
قاضی از وی کرد سئوال ، تا بدهد شرح حال
یارو قاضی  راکرد نگاه ، با جبیبش کردم اشتباه
قاضی گفت مگه بودی لول، پس چرا برداشتی پول
   مگه پول از جبیم برداشتن   نیازه ؟  تا از کسی بگیرم  اجازه