سرمقاله ی جمهوری " مرثيه‌اي براي فرهنگ "

روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 19 شهریور -92
نقد وبررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " مرثيه‌اي براي فرهنگ "
"سرمقاله نویس  پس  از تحلیل مزایای  ویژه  فرهنگ اسلامی – انقلابی که خمینی شیادمنادی اش بود و پس از 35 سال به شرایط کنونی منتهی شده است  . زیرا که رژیم نا متعارف قرون وسطایی ایران اصلاح پذیر نیست . ولی وی  در پایان مرثیه نامه ی فرهنگی خود  نسخه  تجویز  نموده و مدعی شده است راه حل اين مشكلات و آنچه موجب تقويت فرهنگ خواهد شد، عبارتند از تجميع مراكز متعدد فرهنگي، ايجاد وحدت رويه در برخوردهاي فرهنگي، بالا رفتن حساسيت مسئولين نظام نسبت به فرهنگ، اولويت بخشيدن به مقوله فرهنگ به عنوان اصل و پايه ساير مقولات و سپردن بخش فرهنگي به افراد قوي، مستقل و شجاع. اما آيا گوش شنوائي وجود دارد كه اين مرثيه را بشنود و آيا اراده قاطعي وجود دارد كه درصدد نجات دادن فرهنگ از مظلوميت و انزوا باشد؟ عجیب است که سرمقاله نویس بطور عمدی فراموش کرده است که رژیم ضدبشری یک رهبر ولی فقیه همکاره غیر پاسخگوی دارد  که همراه با ارگان ها ونهادهای گوناگون سرکوبگر نظامی – انتظامی – پاسداری – بسیجی – اطلاعاتی وامنیتی می باشد  که موازی ومکمل هم اقدام می کنند وعملکردشان هم بطور دربست علیه ی مردم ومنافع ملی کشور است .ولی وی بدون توجه به این واقعیت که  در سرکوب وسانسور چنین وحدتی وجود دارد  که وی خواهان ايجاد وحدت رويه در برخوردهاي فرهنگي شده است.بهرحال راه حل نهایی تغییرات حکومت دمکراتیک غیر دینی می باشد"
مگر پس از تجربه ی عملی فاجعه بار ضد انسانی  35 ساله ی  حاکمیت رژیم  فاشیستی مذهبی حاکم برایران که آشکارا دین تبدیل به ابزار قدرت وعوامفریبی واهرم سرکوب وسانسور وتوجیه گر جنگ افروزی وغارتگری وجنایت وخیانت  شده است  و دیپلماسی اش مبنی بر سیاست صدور تروریسم وبحران وارتجاع به برون مرز ومداخله گری در امورد اخلی کشور های منطقه از جمله عراق وسوریه بوده است .از سوی دیگر  مگر به جز رایج شدن مصرف مواد مخدر واعتیاد که  روز افزون است . همچنین بدلیل فقر وبیکاری ناشی از تحریم ها که مرتبط به پیگیری اهداف نظامی هسته ای می باشد تن فروشی زنان به ویژه زنان شوهر دار هم  در جامعه  رواج یافته است که بخشی از فرهنگ حاکمان عوامیب ودین فروش می باشد . آیا دیگر جای دفاع از حکومت دینی باقی مانده است که سرمقاله نویس محورش قلم زنی و روضه خوانی نموده و رهنمود فرهنگی داده است؟
برای ایتکه سرمقاله نویس پس از تشریح وتعریف فرهنگ در حکومت های غیر دینی ارزش ویژه ای برای فرهنگ حکومت دینی قائل شده است . البته بدون آنکه وی بگوید چند سال از عمر  نکبت بار حکومت فاشیستی دینی ایران می گذرد؟  یا اینکه بگوید دلیل اینکه فرهنگ دینی مورد نظر وی در جامعه تثبیت نشده چیست ؟ ولی  يادآوري اين واقعيت تلخ کرده است كه جامعه اسلامي و انقلابي ما عليرغم اينكه از يك نظام حكومتي ديني برخوردار است، متأسفانه هيچگاه براي فرهنگ اولويت قائل نشده و مقوله فرهنگ همواره مورد غفلت بوده است و افزوده  باوجود اینکه از صبح پيروزي انقلاب اسلامي، تعابيري مانند "انقلاب ارزش ها" و "انقلاب فرهنگي" از زبان امام شیاد  و ساير بزرگان در توصيف انقلاب اسلامي شنيده‌ايم، اما هرگز در عمل براي مقوله "فرهنگ" اولويت قائل نشده‌ايم. در ادامه همچون گفاته می شود بزکنمیر بهار میاد، کمبیزه با خیار میاد  بطور شرطی نتیجه گرفته اس  اگر فرهنگ در اولويت قرار گيرد، اقتصادي سالم، امنيتي پايدار و سياستي مبتني بر اصول خواهيم داشت. زيرا فرهنگ براي ساير مقولات بسترسازي مي‌كند و راه را براي جريان يافتن سالم آنها هموار مي‌نمايد.
بهر حال سرمقاله نویس  پس  از تحلیل مزایای  ویژه  فرهنگ اسلامی – انقلابی که خمینی شیادمنادی اش بود و پس از 35 سال به شرایط کنونی منتهی شده است  . زیرا که رژیم نا متعارف قرون وسطایی ایران اصلاح پذیر نیست . ولی وی  در پایان  مرثیه ی نامه ی فرهنگی خود  نسخه  تجویز  نموده و مدعی شده است راه حل اين مشكلات و آنچه موجب تقويت فرهنگ خواهد شد، عبارتند از تجميع مراكز متعدد فرهنگي، ايجاد وحدت رويه در برخوردهاي فرهنگي، بالا رفتن حساسيت مسئولين نظام نسبت به فرهنگ، اولويت بخشيدن به مقوله فرهنگ به عنوان اصل و پايه ساير مقولات و سپردن بخش فرهنگي به افراد قوي، مستقل و شجاع. اما آيا گوش شنوائي وجود دارد كه اين مرثيه را بشنود و آيا اراده قاطعي وجود دارد كه درصدد نجات دادن فرهنگ از مظلوميت و انزوا باشد؟ عجیب است که سرمقاله نویس بطور عمدی فراموش کرده است که رژیم ضدبشری یک رهبر ولی فقیه همکاره غیر پاسخگوی دارد  که همراه با ارگان ها ونهادهای گوناگون سرکوبگر نظامی – انتظامی – پاسداری – بسیجی – اطلاعاتی وامنیتی می باشد  که موازی ومکمل هم اقدام می کنند وعملکردشان هم بطور دربست علیه ی مردم ومنافع ملی کشور است .ولی وی بدون توجه به این واقعیت که  در سرکوب وسانسور چنین وحدتی وجود دارد  که وی خواهان ايجاد وحدت رويه در برخوردهاي فرهنگي شده است.بهرحال راه حل نهایی تغییرات حکومت دمکراتیک غیر دینی می باشد:
"پاسخ دادن به اين سؤال كه از ميان مقولاتي مانند فرهنگ، امنيت، اقتصاد و سياست، كداميك اولويت دارد؟ براي جامعه‌اي كه قرار است با نظام حكومتي ديني اداره شود بسيار مهم است. اين پاسخ است كه مي‌تواند نقشه راه را براي هر حكومتي ترسيم كند و البته براي يك نظام اسلامي نقش و اهميت بيشتري دارد. تكيه بر روي نظام حكومتي ديني يا مشخصاً نظام اسلامي، به اين جهت نيست كه تصور شود ساير نظام‌هاي حكومتي به فرهنگ نياز ندارند يا براي مقوله فرهنگ اولويت قائل نيستند. اگر تفاوتي وجود داشته باشد، اينست كه فرهنگ در نظام‌هاي حكومتي غيرديني رنگ و لعاب ديني ندارد و در چارچوب‌هاي ديگري از قبيل قانون‌مداري و آداب و سنن جلوه‌گر مي‌شود. در نظام‌هاي ديني، علاوه بر اينها تعاليم الهي نيز به محتواي فرهنگ اضافه مي‌شود. اگر مقوله "فرهنگ" به درستي شناخته شود، نقش آن در مديريت راهبردي جامعه نيز مشخص خواهد شد.، راحت مي‌توان گفت فرهنگ براي جامعه همانند خوني است كه در رگ‌هاي بدن جريان دارد. همانگونه كه خون، اندام‌ها را به تحرك وامي‌دارد و چگونگي خون در چگونگي كاركرد بدن نقش مستقيم دارد، فرهنگ نيز اندام‌هاي جامعه را به تحرك واميدارد و ضعف و قوت آن در ضعف و قوت اقتصاد، امنيت، سياست و اخلاق جامعه اثرگذار است. بدين ترتيب، پاسخ سؤال مورد نظر اينست كه فرهنگ بايد در اولويت باشد.هدف از آوردن اين مقدمه، يادآوري اين واقعيت تلخ است كه جامعه اسلامي و انقلابي ما عليرغم اينكه از يك نظام حكومتي ديني برخوردار است، متأسفانه هيچگاه براي فرهنگ اولويت قائل نشده و مقوله فرهنگ همواره مورد غفلت بوده است. از صبح پيروزي انقلاب اسلامي، تعابيري مانند "انقلاب ارزش ها" و "انقلاب فرهنگي" از زبان امام و ساير بزرگان در توصيف انقلاب اسلامي شنيده‌ايم، اما هرگز در عمل براي مقوله "فرهنگ" اولويت قائل نشده‌ايم. اگر فرهنگ در اولويت قرار گيرد، اقتصادي سالم، امنيتي پايدار و سياستي مبتني بر اصول خواهيم داشت. زيرا فرهنگ براي ساير مقولات بسترسازي مي‌كند و راه را براي جريان يافتن سالم آنها هموار مي‌نمايد.شايد در قالب ديگري بتوان يك جامعه با فرهنگ را جامعه‌اي مقرراتي، قانون گرا و اخلاق‌مدار معرفي كرد. به عبارت روشن تر، اگر مردم يك جامعه با فرهنگ باشند، در برخوردهاي اقتصادي بر مبناي قانون و اخلاق عمل مي‌كنند و مفاسد اخلاقي از آن جامعه رخت برمي بندد، در بخش‌هاي امنيت و سياست نيز همه چيز برمبناي صداقت به پيش خواهد رفت و همواره اخلاق، محور رفتارها خواهد بود. قضاوت نيز از فرهنگ تأثير مي‌گيرد و در يك جامعه با فرهنگ علاوه بر اينكه قضات، وظيفه قانوني خود را به درستي انجام مي‌دهند، اصولاً خصومت‌ها كاهش مي‌يابد و حتي خود مردم بدون نياز به دستگاه قضائي به رفع خصومت اقدام مي‌كنند.بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، متأسفانه هيچگاه فرهنگ در اولويت نبوده و دولت‌ها به ساير مقولات بيشتر توجه كردند. بعضي دولت‌ها به دليل درگير بودن با جنگ و بازسازي، فرصت و امكان توجه جدي به فرهنگ را نداشتند و بعضي ديگر به ويژه در سال‌هاي اخير، بداخلاقي را جايگزين اخلاق و فرهنگ كردند و به همين جهت، بي‌قانوني، مفاسد اقتصادي و تفرقه و بي‌اعتمادي نسبت به همديگر در جامعه افزايش يافته است. آنچه از اينها نگران كننده‌تر است، سوءاستفاده معاندان از فضاي پديد آمده است كه در قالب‌هاي مختلف بي‌بندوباري، پشت پا زدن به احكام ديني و زير پا گذاشتن قوانين و مقررات جلوه‌گر مي‌شود.ضعف متوليان فرهنگ موجب مي‌شود به امتيازخواهان باج و امتياز بدهند و اين اقدام را براي خود يك وجه مثبت به حساب آورند. در بخش هنر نيز متوليان ضعيف، بدون برنامه پيش مي‌روند و هرگز به نقطه مطلوب نمي‌رسند. در بخش كتاب، يك روز مميزي را لازم و ضروري مي‌دانند، يك روز آن را رد مي‌كنند و روز ديگر دچار بلاتكليفي مي‌شوند. جلب همكاران قوي چيزي است كه هرگز نمي‌توان از متوليان ضعيف فرهنگ انتظار داشت. افراد ضعيف، در مقابل كساني يا مجموعه‌هائي كه مي‌خواهند عوامل خود را به آنها تحميل كنند منفعل مي‌شوند و قدرت و جسارت "نه" گفتن به آنها را ندارند. اينها بخشي از عوارضي هستند كه از ضعف مديريت‌هاي فرهنگي ناشي مي‌شوند و به فرهنگ كشور ضربه مي‌زنند.تعدد دستگاه‌هائي كه خود را متولي فرهنگ مي‌دانند نيز از مشكلات بخش فرهنگي و از عوامل ركود و گاهي عقبگرد فرهنگي است. فرهنگ در كشور ما فرماندهي واحدي ندارد و   همين امر موجب دوباره كاري‌ها، خنثي كردن كار همديگر و صرف بودجه‌هاي كلان بدون دستاورد قابل توجه مي‌شود. اين ضعف، بارها به مسئولان نظام يادآوري شده ولي نه تنها برطرف نگرديده بلكه همچنان شاهد افزوده شدن بر تعداد متوليان فرهنگي هستيم.رسانه ملي، كه رساترين صدا براي اشاعه فرهنگ مي‌تواند باشد، در مواردي نقش خنثي كننده دستاوردهاي فرهنگي را ايفا مي‌كند. برخورد متوليان فرهنگي كشور با مطبوعات و ساير رسانه‌هاي نوشتاري، چه از نظر مادي و چه از نظر حمايت‌هاي معنوي نه تنها ضعيف بلكه بازدارنده است. تبعيض در پرداخت يارانه‌هاي قانوني و برخوردهاي سياسي و سليقه‌اي با رسانه‌هاي مكتوب، زمينه‌اي براي رشد اين رسانه‌ها باقي نگذاشته است. كوتاهي در انجام وظيفه قانوني كه برخورد متوليان فرهنگي با مطبوعات بداخلاق، اتهام پراكن و قانون شكن را مقرر مي‌دارد، يكي ديگر از عوارض ضعف مديران فرهنگي است كه موجب وارد شدن لطمات شديدي به فرهنگ كشور شده است.راه حل اين مشكلات و آنچه موجب تقويت فرهنگ خواهد شد، عبارتند از تجميع مراكز متعدد فرهنگي، ايجاد وحدت رويه در برخوردهاي فرهنگي، بالا رفتن حساسيت مسئولين نظام نسبت به فرهنگ، اولويت بخشيدن به مقوله فرهنگ به عنوان اصل و پايه ساير مقولات و سپردن بخش فرهنگي به افراد قوي، مستقل و شجاع. اما آيا گوش شنوائي وجود دارد كه اين مرثيه را بشنود و آيا اراده قاطعي وجود دارد كه درصدد نجات دادن فرهنگ از مظلوميت و انزوا باشد؟"
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 19 شهریور -92

مرثيه‌اي براي فرهنگ