گروه های فشار و خودسر در حکومت ولایت فقیه!

گروه های فشار و خودسر در حکومت ولایت فقیه!
ای علیر ضا یعقوبی  . 8 مهر 92
روحانی بعد از شرکت درنشست سالانه مجمع عمومی ملل متحد و دیدارها و گفتگوهای حضوری و تلفنی با مقامات کشورهای غربی به تهران بازگشت و مورد استقبال «دوگانه» (۱) در تهران قرار گرفت.منشأ سازماندهی این تظاهرات فرمایشی می تواند واحد باشد تا بدینوسیله پیامی به کشورهای غربی رسانده شود که روحانی برای معامله دستش بنوعی بسته است و باید طرفهای مورد گفتگو موقعیت شکننده او را در درون حاکمیت را در مواضع خود لحاظ کنند. موضوع این پیام و همچنین گفتگوهای روحانی در آمریکا از جمله گفتگوی تلفنی او با باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از موضوع این نوشته خارج است.
در این مقاله می خواهیم به مسئله گروه هایی بپردازیم که بعد از یک دگردیسی و تحولات درونی حاکمیت «گروههای فشار» و یا «گروههای خودسر» (۲) خوانده می شوند و گویا در یک تحول در درونی در استفاده از «چماق و اسلحه گرم» و آلات «سخت افزاری» و کاربردی سنتی نهایتا به شیوه های استفاده از ابزارهای مدرن «نرم افزاری» همچون «پرتاب کفش» الگو گرفته شده از خبرنگار عراقی که امروزه در جوامع مدنی و دمکراتیک هم بعنوان ابزاری و نمادی برای بیان مخالفت و اعتراض مورد استفاده قرار می گیرد، روی آورده اند.
سایتهای اصلاح طلب با پرتاب کفش از سوی گروهی از استقبال کنندگان به سمت روحانی به موضوع این گروهها و سازماندهی آنها از سوی جریانی سخن رانده اند. در این مقاله می خواهیم نظری اجمالی بر سیر تحولات این گروهها از بدو تآسیس تا به امروز داشته باشیم.
گروه های موسوم به فشار و خودسر قبل از ۳۰ خرداد سال ۶۰:
با به قدرت رسیدن خمینی در ایران از آنجائیکه نمی توانست بنا به ماهیت مادون تاریخی و ارتجاعی خود به اصل رقابت آزاد و انتخاب مردم وفادار باشد و دمکراسی را اصولا بنا به نظر پیشکوت خود «شیخ فضل الله نوری» چیزی متناسب برای ذائقه غربیها می دانست لذا از همان ابتدا سعی کرد با استفاده از ابزارهای فراقانونی اقدام به سرکوب نیروههای اپوزیسیون نماید چرا که اصولا بعد از قیام ۵۸ بنا به تجربه حکومت پیشین استفاده از نهادهای رسمی سرکوب همچون ارتش بلافاصله به دافعه شدید داخلی و محکومیت بین المللی راه می برد و رژیم که بزرگترین ابزارش «فریب» و «دجالگری» بود حاضر به پرداخت بهای لازم برای استفاده از ابزارهای قانونی سرکوب نبود و ثانیا اعتمادی هم به نیروهای ارتش در سرکوب نداشت..
خمینی برای سازماندهی گروههای سرکوبگر از یکسو و پیش بردن خط «تقلبات گسترده» انتخاباتی و در آوردن مهره های دستچین شده اش از صندوق های رأی گیری و در نهایت انحصار قدرت، تشکیل «حزب جمهوری اسلامی» را برای پیشبرد این اهداف نامشروع در دستور کار قرار داد و تمامی سران کنونی رژیم عضو همین حزب بودند. رسوایی نوارهای افشا شده حسن آیت در سال ۵۹ ماهیت و منشا سازماندهی گروههای چماقداری که به مراسمات و دفاتر احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی حمله می کردند را کاملا آشکار ساخت. در ادامه آن افشاگری ها که عمدتا توسط سازمان مجاهدین خلق ایران به پیش برده می شد، خمینی چاره ای جز عزل رئیس جمهور اول رژیم ندید تا بتواند با دست باز به سرکوب رسمی توسط نهادهای سرکوبگر همچون پاسداران و کمیته ها دست بزند.
نیروهای سرکوبگر چماقدار در عرصه «عملیات میدانی» به کسب تجربه مشغول می شدند و در قدم بعدی بنا به محدودیت رژیم و «حلقه بسته»در سپردن امور حکومتی به نیروهای وابسته به خود، این نیروها بنام دانشجو و بعنوان سهمیه نهادهای انقلابی اولا برای کنترل جنبش دانشجویی و سپس کسب مدرک تحصیلی وارد دانشگاهها می شدند و در نهایت اداره امور به آنها در قالب رئیس جمهور و وزیران و سایر کارگزاران رژیم به آنها سپرده می شد. احمدی نژاد برآمده از همین «عملیات میدانی» بود. او در ابتدای انقلاب مدیر مسئول ورق پاره ای فکاهی بنام « جیغ و داد» بود که به ایجاد جو هستریک علیه نیروهای دگراندیش و اپوزیسیون اشتغال داشت و ارگان گروههای چماقدار محسوب می شد. بهدها او در دادستانی اوین و … مشغول به کار شد. قالیباف شهردار تهران در سخنرانی های انتخاباتی امسال خود علنابه حضور خود با چماق در سرکوبهای جنبش دانشجویی اعتراف و به آن افتخار نمود.
حسین الله کرم که در حال حاضر عنوان «دکترای علوم سیاسی» را یدک می کشد از مؤسسین جریان «انصار حزب الله» از نیروهای سرکوبگر فراقانونی می باشد. او طی مصاحبه ای با یکی از سایتهای داخلی رژیم نقطه شروع فعالیت جریان خود را تظاهرات ۲۵ خرداد سال ۶۰ جبهه ملی ایران در میدان بهارستان در اعتراض به لایحه مجازاتهای اسلامی و قصاص اعلام نمود که او بهمراه اراذل و اوباش همراه به مردمی که آن روز در حاشیه خیابانهای منتهی به بهارستان با شعار «ملی ها کوشند؟, تو سوراخ موشند» حمله می برد. گروههای سرکوبگر فراقانونی بعد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ در دادستانی ها و شکنجه گاههای رژیم بعنوان شکنجه گران و بازجوها و تیرباران کنندگان و تیر خلاص زنندگان به کار گرفته شدند.
گروه های موسوم به فشار و خودسر بعد از سال ۶۷:
با ریاست جمهوری رفسنجانی و نمایش «مدره نمایی» او، زمینه استفاده درون حاکمیتی گروههای فشار و خودسر فراهم آمد. اگر این جریانات و نیروهای انگلی قبل از سال ۶۷ عمدتا در خدمت سرکوب نیروهای سیاسی اپوزیسیون قرار داشتند بعد از سال ۶۷ همان نیروها توسط جناحی از حاکمیت در خدمت حذف جناحی دیگر قرار گرفتند. البته در پروسه تغییر و تحولات درونی عناصر تشکیل دهنده همین گروهها، دچار دگردیسی شدند و به حبس و زندان گرفتار آمدند، گروهی که برای اولین بار به خامنه ای لقب «امام» دادند و نشریه »پیام دانشجو» را در سال ۱۳۷۳، علیه دولت رفسنجانی منتشر می ساختند.
بهرحال اگر توهمات مذهبی و شخصیت کاریزماتیک خمینی، در شکل گیری و پیگیری اهداف نامشروع و فراقانونی هسته های اولیه گروههای فشار و خودسر نقش بسزایی داشت در دور جدید فعالیت این گروهها با فروپاشی توهمات اولیه و در فقدان مشروعیتی همسان با خمینی در جانشینش، این فاصله ها با برخوردار شدن این جریانات از تنعم دنیوی و «رانت خواری» پر شد.
این جریانات در سیر تغییر و تحولات درونی رژیم همواره بعنوان «حامی ولایت» در مقابل جریان دیگر بکار گرفته شده اند. این گروهها در دوران ریاست جمهوری خاتمی بطور منسجم تر به «عملیات میدانی» بنام کفن پوشان حرفه ای اشتغال داشتند. اوج «عملیات میدانی» آنها ترور سعید حجاریان به اصطلاح «مغز متفکر اصلاحات» بود که توسط فردی بنام «سعید عسگر» صورت گرفت. البته هدف گردانندگان چنین جریانی همواره نمی تواند واحد فرض شود. این جماعت برگزیده از نیروهای خلص بسیج بوده که وفاداری خود را در جریان عمل به «مقام شامخ ولایت» به اثبات رسانده اند. سازمان تبلیغات اسلامی که زیر نظر مستقیم دفتر ولی فقیه فعالیت می کند، بخش وسیعی از این نیروها را تحت پوشش خود دارد.
همانگونه که در این سالها رژیم تلاش نموده با بکارگیری چهرهای ورزشی و هنری بعنوان نماینده شورای شهر و مجلس، از آنها بعنوان «زینت المجالس» استفاده کند، حالا هم از حضور بعضی از چهره های هنری «عملیات میدانی» را به پیش می برند و این افراد توسط شبکه اینترنتی سازماندهی می شوند و بعنوان «زینت المجالس» مراسمات مورد استفاده قرار می گیرند. حضور تنی چند از چهرهای هنری و سینمایی در اینگونه مراسمات و تعامل گروه خودسر مخالف با این گروه دوم موافق، گویای این واقعیات است که رژیم و ارگانهای تبلیغاتی آن، حال برای پیشبرد اهداف سیاسی اقدام به استفاده همزمان از دو جریان در مراسمات نمادین همچون مراسم استقبال از روحانی می کند. گروهی بعنوان موافق با چهره های موجه و با حضور چهره های هنری و احتمالا در آینده ورزشی از طریق شبکه اینترنتی به صحنه کشیده می شوند و گروهی دیگر بعنوان مخالف و در تعامل با گروه اول وارد صحنه شده تا پیام واحدی را که مورد نظر «بیت ولی فقیه» است را منعکس سازند.
نوع سازماندهی و حضور این نیروها و چیدمان آنها در صحنه گویای این واقعیت است که اصولا این گروه ها بنا به ماهیت استفاده از آنها از ساختاری متفاوت اما از سازماندهی واحدی برخودار بوده و «دو جریان متضاد» حاضر در «عملیات میدانی» در خدمت یک «هدف واحد» می باشند. در آینده در این باره بیشتر به گفتگو خواهیم پرداخت.
پاورقی:
۱- خبرگزارها از «استقبال مخلوط» از روحانی بعد از بازگشت از سفر اخیر به نیویورک خبر داده اند که آن را در این مقاله «اسقبال دوگانه» نامگذاری کرده ایم.

۲- «گروههای فشار» و یا «گروههای خودسر» نامی است که در رژیم ولایت فقیه بر این گروههای فراقانونی و سرکوبگر نهاده است در حالیکه همگان از وابستگی و ماهیت این جریانات با خبرند و حضور چهره های شناخته شده جناحی در «عملیات میدانی» این گروهها و مصونیت آهنین قضایی آنها امری بسیار مشخص و روشن می باشد.