از ۳۰ تیر ۳۱ تا ۲۸ مرداد ۳۲ (۲)
آقای علیرضا یعقوبی
5 مرداد-92
برای
روشن شدن ابعاد و اهداف قیام ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ باید نگاهی
اجمالی به مجموعه حوادثی که راه به آن قیام برد، داشته باشیم. صف آرایی نیروها و
معادله قوای بین دولت و جبهه ای که علیه آن عمل می کرد. نگاهی اجمالی بر آنچه که راه به قیام ۳۰ تیر سال ۳۱برد: مصدق در ۱۳ اردیبهشت سال ۳۱ رسما نخست وزیر ایران شد. او قبل از آن نماینده مجلس شورای ملی
از تهران و رئیس کمیسیون ملی کردن صنعت نفت مجلس بود. او توانست لایحه ملی کردن
صنعت نفت را در کمیسیون مربوطه از تصویب گذرانده و برای تصویب نهایی به مجلس ارائه
نماید. مجموعه احوال آن زمان بعد از ترور سرلشگر حاجعلی رزم آرا و روی کار آمدن
دولت مستاجل حسین علا گویای این واقعیت بود که به یمن تلاش های پیگیر مصدق و
یارانش، ملی شدن صنعت نفت ایران و گسستن از وابستگی به استعمار پیر انگلستان به یک
خواست ملی در نزد قاطبه اهالی ایران تبدیل شده است و کسی را توان و یارای مقاومت و
ایستادگی در برابر این اراده و خواست ملی و میهنی نیست. معمولا دشمنان در چنین حالتی چون زبون تر از آنی هستند که
بخواهند در برابر اراده یک ملت بایستند به ناچار باید بطور تصنعی و ظاهری تن به
اراده ملی داده و اهداف خود را از طریق توطئه و اقدامات پشت پرده به پیش می برند.
دقیقا از همین منظر بود که جمال امامی مهره استعماری و دربار و از دشمنان قسم
خورده مصدق، یک روز بعد از اعلام استعفای حسین اعلا، طی جلسه ای در مجلس، پیشنهاد
نخست وزیری دکتر مصدق را مطرح ساخت، او را گمان بر این بود که با توجه به مجموعه
حوادث و فعل و انفعالات سیاسی آن دوران ، با رد این پیشنهاد توسط مصدق بطور همزمان
می تواند طرح ملی شدن صنعت نفت را که مصدق و یارانش به جد بدنبالش بودند را لااقل
برای یک دوره به تعویق اندازد. مصدق با ژرف نگری این پیشنهاد او را با شرط تصویب ملی شدن لایحه
صنعت نفت در مجلس پذیرفت و جمال امامی و دربار را در مقابل یک عمل انجام شده و به
طریق اولی در برابر اراده و خواست ملت قرار داد. برگ مهمی از تاریخ ایران در حال ورق خوردن بود. مصدق و یارانش
نیز خوشحال و اما مترصد از اینکه از اینکه توانسته اند با شیوه مبارزه پارلمانی به
هدف ملی کردن صنعت نفت جامه عمل بپوشانند، به استقبال حوادث آتی شتافتند. شاید
ترور رزم آرا این پیام را به آمریکا و انگلیس و دربار رسانده بود که دیگر نمی توان
با اراده ملت به تقابل برخاست. پس باید بدنبال راههای دیگری رفت. ترکیب کابینه اول مصدق گویای این واقعیت بود که در شرایط شکننده
ای که مصدق عهده دار امور شده بود، او نمی توانست از بازی بر روی تضادهای آمریکا و
انگلیس، صرفنظر کند. عبدالقادر آزاد از اعضای اولیه جبهه ملی بر این نظر بود که
اعضای دولت باید از احزاب عضو جبهه ملی تشکیل شده و هر حزب دو وزیر در کابینه
داشته باشد.
مصدق با
علم و اشراف بر شرایط، اعلام نمود که تا زمانیکه نخست وزیر است، عضو جبهه ملی
نیست، به چنین سهم خواهی تن در نداد. او با اعتماد به نفس و اینکه در پیش بردن
اهداف ملی و میهنی سرمایه ای بنام «ملت» را در کنار خود دارد به چنین خواسته هایی
وقعی نمی نهاد. بهمین خاطر است که دشمنان او را به عناد و سخت سری و تکروی … متهم
می کردند. حزب توده، اینچنین از دکتر
مصدق و دولت او استقبال نمود: «ملی، سنگری است که در پس آن دشمنان عوامفریب خلق،
دزدان، غارتگران، مزدوران فرومایه به استعمار،طفیلی هاو حشرات پلید به توطئه
چینی،تخریب، تحریک،آشفتن اذهان، تیره کردن روانها، زد و بند، ایجاد مفسده و آشوب و
توهین به مبارزان راه آزادی ادامه می دهد. عقل ملی ناقص، فکرش کوتاه، منطقش ضعیف،
زبانش الکن، اشکش گشوده، مطبخش پر دود، بسترش راحت، قصرش رفیع، پولش بی حساب و
نیرنگش ناپایان است. این است خصایص ملی!». این همان حزبی است که در ائتلاف با دولت
قوام السطنه از هیچ مایه گذاری از اصول اعلام شده خود و دنائتی فروگذار نکرد و با
حضور سه عضوش در وزارت خانه های غیر حساس سر از پا در همراهی با مهره مطلوب
استعمار نمی شناخت. اما اگر معیار را در شناخت
هر کس و جریانی به ارزشهای ملی و مردمی، در میزان مایه گذاری برای تأمین منافع ملی
و کوتاه کردن دست استعمار از آن در آن مقطع بگذاریم و آن را از اظهار نظر و
ادعاهای پرطمطراق تمیز دهیم، باید ادعا نمود که مصدق در ابتدای صدارتش تنها فکر و
اندیشه اش مشغول به مسئله نفت و چگونگی تأمین منافع ملی ایران بود. بیلان فعالیت شرکت نفت انگلیس تا این زمان نشان می داد که در طی
نیم قرن از آغاز بهره برداری از چاههای نفت ایران، این شرکت چه غارت عظیمی از این
منابع ملت ایران نموده است. طی نیم قرن، شرکت انگلیسی ۳۲۶ تن نفت - آنهم مطابق با آمارهای رسمی و اعلام شده که مسلما
بطور غیر رسمی ابعاد آن فراتر از این مقدار بوده است - از چاههای نفت ایران
استخراج کرده بود و در مقابل ۷۹۰ میلیون لیره سودی که به سهامداران خود و دولت
انگلیس رسانده و یا صرف گسترش تآسیسات خود نموده بود، تنها ۱۰۵ میلیون لیره به صاحبان اصلی آن ذخائر یعنی ایران پرداخت کرده
بود. از این مقدار تا چه میزان هزینه دربار شده و حتی غیر مستقیم به خزانه دولت
انگلیس واریز شده است، بماند
. نتیجه آنکه چنین غارتگری، ساده تن به اراده ملی مردم ایران نمی
داد و از طرق و راههای مختلف و در رأس همه از طریق دربار و عوامل خود به کارشکنی و
توطئه مشغول می شد، اگر به این مجموعه خواهر شاه اشرف را نیز بطور ویژه بیفزائیم
که او را با هر کسی که خوش می آمد، «کشش و کوششی» بود و از این طریق برای پیشبرد
اهداف ماجراجویانه خود دست به یارگیری می زد. به عذرخواهی از بسط کلام، صرفا بخاطر اشراف به ابعاد توطئه ها
مجبور به شرح بیشتر ماوقع هستیم. برای رعایت حوصله خوانندگان بحث را در همین نقطه
در قسمت بعدی ادامه می دهیم. از دوستان صاحبنظر انتظار می رود که نگارنده را با
نظر صائب خود راهنمایی نمایند و او را محروم از نظراتشان نکنند.