لطفا این نامه ی
انشای دانش آموز را بخوانید11 تیر- 92
تا بیشتر بدانید
آثار به جا مانده از مفاخر گفتمان فرهنگ ادبی گذشته که خیلی به آن مباهات وافتخار
می شود اکنون گفتمان محاوره ای خانوادگی اش به کجا رسیده است .گرچه داستان
یا انشاء است و کمی غلیظ شده ولی انکار کردنی نمی باشد .
انشاي دانش آموز دبستانی درباره حیوانات ما
حيوانات را خيلي دوست داريم، بابايمان هم همينطور. ما هر روز در مورد حيوانات حرف
ميزنيم ، بابايمان هم همينطور. بابايمان هميشه وقتي با ما حرف مي زند از حيوانات
هم ياد ميکند، مثلا امروز بابايمان دوبار به ما گفت؛ توله
سگ مگه تو مشق نداري که نشستي پاي تلوزيون؟ و هر وقت ما پول مي خواهيم مي
گويد؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟ چند روز پيش
وقتي ما با مامان مان و باباي مان مي رفتيم خونه عمه زهرا يک تاکسي داشت مي زد به
پيکان باباي مان. باباي مان هم که آن روي سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوري گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور
باباته يابو، پياده مي شم همچين مي زنمت که به خر
بگي زن دايي، باباي مان هم گفت: برو بينيم بابا جوجه
و عين قرقي پريد پايين ولي آقاهه از باباي مان
خيلي گنده تر بود و باباي مان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامان مان به بابا يمان گفت؛ مگه کرم داري
آخه؟ خرس گنده مجبوري عين خروس جنگي بپري به مردم؟ ما نتيجه مي گيريم که خيلي خوب شد که ما در
ايران به دنيا آمديم تا بتونيم هر روز از اسم حيوانات که نعمت خداوند هستند
استفاده کنيم و در موردشان حرف بزنيم و و نمي دانيم اگر در ايران به
دنيا نيامده بوديم چه کاری بايد مي کرديم.