خبر ويژه
عصبانيت شبكه دولتي انگليس از بي عرضگي مدعيان اصلاح طلبي 9 تیر -95
عصبانيت شبكه دولتي انگليس از بي عرضگي مدعيان اصلاح طلبي 9 تیر -95
مشکل اساسی مدعیان اصلاح طلب برخلاف
تجربه ای که ازد وم خرداد 76 و ترور
حجاریان و نازا شدن مجلس ششم و تعطیلی 50 مطبوعات در یک شب و سرکوب شدید قیام 6
روزه دانشجویی .... کسب کرده اند. مع الوصف نمی خواهند به پذیرند که رژیم ارتجاعی
وقرون وسطایی ولایت فقیه و به ویژه رهبر
همکاره انتصابی ولی فقیه اصلاح پذیر نیست و رابطه اش باا صلاحات همچون جن وبسم الله
است .
شبکه
دولتي انگليس به عنوان حامي اصلي مدعيان اصلاح طلبي در انتخابات هفت اسفند،
ناراحتي خود از ناکامي در اين انتخابات را بر سر اصلاح طلبان خالي کرد.
بي بي سي که فهرست اميد را به انحاي مختلف ترويج مي کرد، اکنون در تحليلي توام با عصبانيت و ناراحتي مي نويسد: اصلاح طلبان در تير ماه 84 شکست علني خود را پذيرفتند اما دست کم دو سال پيش از آن و در ميانه دور دوم خاتمي همه چيز نشان از درماندگي سياسي آنان داشت. کساني که با شعارهاي خيال پردازانه اي همچون «انحلال دادگاه ويژه روحانيت و هسته هاي گزينش» وارد مجلس ششم شدند، براي مجلس دهم ترجيح دادند با تابلوي «اميد» و بدون هيچ تعهد روشني همچنان در صحنه سياست به حضور حاشيه اي ادامه دهند. اصلاح طلبان از جهت رفتار سياسي هنوز به بلوغ و استقلال نرسيده اند؛ هر ناکامي را به ديگري فرافکني مي کنند و همواره از کارشکني و سنگ اندازي و نظارت استصوابي و آنچه «نهادهاي انتصابي» ناميده اند در حال گله و گلايه اند. روزگاري دو نهاد اجرايي و قانون گذاري را در اختيار داشتند و هيچ کاري از پيش نبردند. با وجود بن بست ساختاري اصلاحات از حاکميت خارج نشدند تا اينکه اخراج شان کردند. آنان هرگز درباره قول و قرارهاي هر انتخابات و سپس خلف وعده هاي مکرر پس از قدرتمداري هيچ توضيحي به ملت ارائه ندادند و به «ناگفته هاي زيادي داريم» و «نگذاشتند» و «هر نه روز، يک بحران» بسنده کردند. اصلاح طلبان بارها نشان دادند که صلاحيت پيشبرد اصلاحات را ندارند و ناکارآمدي خود را کتمان کردند.
در انتخابات خبرگان همين رابطه کين توزانه با رهبري و تاکيد بي وجه بر بزرگ نمايي گسست ميان نهادهاي انتخابي و انتصابي سبب شد که چند ناقض دانه درشت حقوق بشر را در فهرست خود جاي دهند تا چند تن ديگر (تنها به سبب نزديکي به رهبري) راي نياورند و همين رويکرد سياست ناشناسانه که عمل سياسي را بر محور حب و بغض مبتني مي کند، به شکست اخلاقي و سياسي توامان آنان انجاميد.
شبکه دولتي انگليس ادامه مي دهد: اصلاح طلبان همواره نگاه قبيله اي داشته اند. بحران در قبيله تنها يک بار و در جنبش سبز پديد آمد که آنهم با روي کار آمدن دولت يازدهم منحل و رفع شد. بزرگ ترين ضعف اصلاح طلبان آن است که همواره از امر نامطلوب منتفع بوده اند و در عين حال شعار تغيير سر داده اند. مجموع رفتار سياسي آنان ناسازوار و متناقض است، نه نشاني از يک رنگي و راستي دارد و نه کارنامه قابل قبولي در انجام تعهدات. انتخابات براي چيست؟ چرا هر بار مشارکت مي کنيم و سود و زيان يا نتيجه و فايده آن را ارزيابي نمي کنيم؟ چه شد که خواست تغيير تنها به «انتخابات به خاطر انتخابات» تنزل يافت؟
بي بي سي مي افزايد: ما با جريان اصلاحات به دوران ناديده انگاشتن بديهيات سياسي وارد شديم و هنوز که هنوز است در همين انکار و توجيه و استدلال تراشي به سر مي بريم، ترکيب هايي چون «نرماليزاسيون» و «تقويت جامعه مدني» تنها دو نمونه از گفتار بي مبنا و بريده از واقعيت است. روايت وارونه از شرايط ايران بدل به جزئي عادي و هميشگي از تحليل هاي چهره هاي اصلاح طلب شده است. اصلاح طلبان مسبب ايجاد وضعيتي هستند که در آن به عنوان تنها نجات د هنده ظهور مي کنند. آنان خود بخشي از درد سياست ايرانند و تا زماني که اين واقعيت را نپذيرند و در ديدگاه و عملکرد خويش بازنگري نکنند، نمي توانند با جا زدن خود به عنوان يگانه درمان گرهي از مشکلات کشور باز کنند.
بي بي سي که فهرست اميد را به انحاي مختلف ترويج مي کرد، اکنون در تحليلي توام با عصبانيت و ناراحتي مي نويسد: اصلاح طلبان در تير ماه 84 شکست علني خود را پذيرفتند اما دست کم دو سال پيش از آن و در ميانه دور دوم خاتمي همه چيز نشان از درماندگي سياسي آنان داشت. کساني که با شعارهاي خيال پردازانه اي همچون «انحلال دادگاه ويژه روحانيت و هسته هاي گزينش» وارد مجلس ششم شدند، براي مجلس دهم ترجيح دادند با تابلوي «اميد» و بدون هيچ تعهد روشني همچنان در صحنه سياست به حضور حاشيه اي ادامه دهند. اصلاح طلبان از جهت رفتار سياسي هنوز به بلوغ و استقلال نرسيده اند؛ هر ناکامي را به ديگري فرافکني مي کنند و همواره از کارشکني و سنگ اندازي و نظارت استصوابي و آنچه «نهادهاي انتصابي» ناميده اند در حال گله و گلايه اند. روزگاري دو نهاد اجرايي و قانون گذاري را در اختيار داشتند و هيچ کاري از پيش نبردند. با وجود بن بست ساختاري اصلاحات از حاکميت خارج نشدند تا اينکه اخراج شان کردند. آنان هرگز درباره قول و قرارهاي هر انتخابات و سپس خلف وعده هاي مکرر پس از قدرتمداري هيچ توضيحي به ملت ارائه ندادند و به «ناگفته هاي زيادي داريم» و «نگذاشتند» و «هر نه روز، يک بحران» بسنده کردند. اصلاح طلبان بارها نشان دادند که صلاحيت پيشبرد اصلاحات را ندارند و ناکارآمدي خود را کتمان کردند.
در انتخابات خبرگان همين رابطه کين توزانه با رهبري و تاکيد بي وجه بر بزرگ نمايي گسست ميان نهادهاي انتخابي و انتصابي سبب شد که چند ناقض دانه درشت حقوق بشر را در فهرست خود جاي دهند تا چند تن ديگر (تنها به سبب نزديکي به رهبري) راي نياورند و همين رويکرد سياست ناشناسانه که عمل سياسي را بر محور حب و بغض مبتني مي کند، به شکست اخلاقي و سياسي توامان آنان انجاميد.
شبکه دولتي انگليس ادامه مي دهد: اصلاح طلبان همواره نگاه قبيله اي داشته اند. بحران در قبيله تنها يک بار و در جنبش سبز پديد آمد که آنهم با روي کار آمدن دولت يازدهم منحل و رفع شد. بزرگ ترين ضعف اصلاح طلبان آن است که همواره از امر نامطلوب منتفع بوده اند و در عين حال شعار تغيير سر داده اند. مجموع رفتار سياسي آنان ناسازوار و متناقض است، نه نشاني از يک رنگي و راستي دارد و نه کارنامه قابل قبولي در انجام تعهدات. انتخابات براي چيست؟ چرا هر بار مشارکت مي کنيم و سود و زيان يا نتيجه و فايده آن را ارزيابي نمي کنيم؟ چه شد که خواست تغيير تنها به «انتخابات به خاطر انتخابات» تنزل يافت؟
بي بي سي مي افزايد: ما با جريان اصلاحات به دوران ناديده انگاشتن بديهيات سياسي وارد شديم و هنوز که هنوز است در همين انکار و توجيه و استدلال تراشي به سر مي بريم، ترکيب هايي چون «نرماليزاسيون» و «تقويت جامعه مدني» تنها دو نمونه از گفتار بي مبنا و بريده از واقعيت است. روايت وارونه از شرايط ايران بدل به جزئي عادي و هميشگي از تحليل هاي چهره هاي اصلاح طلب شده است. اصلاح طلبان مسبب ايجاد وضعيتي هستند که در آن به عنوان تنها نجات د هنده ظهور مي کنند. آنان خود بخشي از درد سياست ايرانند و تا زماني که اين واقعيت را نپذيرند و در ديدگاه و عملکرد خويش بازنگري نکنند، نمي توانند با جا زدن خود به عنوان يگانه درمان گرهي از مشکلات کشور باز کنند.