پرچم خميني با خامنه اي در اهتزاز است

اوین نامه ی کیهان 13 خرداد -95
پرچم خميني با خامنه اي در اهتزاز است
چه شد سید علی خامنه ای منبری یکه تاز جانشینی خمینی شده است .درصورتی  که فراموش نشده چون پایش راازگلیم خود درازتر تر کرددرجا از سوی  خمینی شیاد مغضوب واقغ شد طوریکه  خامنه ای مجبور به گلاب خوردن شد وعقب نشینی کردو تسلیم شد. اما پس ازمرگ خمینی از سوی رفسنجانی ولی فقیه یکشبه وجانشین خمینی شد .ولی اکنون سربازجو شریعت نداری نماینده ویژه خامنه ای دراوین نامه ی کیهان برای اینکه خامنه ای را گُنده یا چماق کرده وبر فرق رفسنجانی و پیروان خمینی شیاد  فرودآورده باشد تیتر خبری درصفحه اول اوین نامه اش زده است که پرچم خمینی با خامنه ای منقلی دراهنزاز است .برای اینکه درپای بساط منقل مشغول آتش بازی یا انقلابی گری به سبک خودش می باشد ؟
«حقيقتاً خدا مي داند که آن بزرگوار [امام خميني (ره)] در اين دنياي تاريک ظلماني، مثل يک خورشيد، چند صباحي آمد درخشيد و رفت، تا مردم بدانند که خورشيدي هم هست. ديگر بعد از ائمه و معصومين، ما و ديگران هم مثل آن آدم سراغ نداريم. اگر کسي هم بگويد، به نظر من بي انصافي کرده است. انسانيت بايد بفهمد که اين گوهر در خزانه الهي وجود دارد. آن مرد، اگر مي فهميد که تکليف است، عمل مي کرد.» اين سخن تاريخي و توصيف بسيار زيبا ي رهبر عزيز انقلاب از امام خميني است. توصيفي که به حق، بهترين حرف در باره آن يگانه دوران است و نمي توان براي آن نقيض و بديلي در نظر گرفت. اما اين تنها سخن از اين جنس نبود و امام حاضر درباره امام راحل اينگونه سخن گفت: «او به همه فهماند که انسان کامل شدن و علي وار زيستن و تا نزديکي مرزهاي عصمت پيش رفتن افسانه نيست» اين توصيفات دقيق و پر اهميت، از زبان کسي است که بي ترديد، خود يکي از مظاهر تقوا و معرفت و اخلاق است و يقينا مبالغه و اغراق در ساحت او راه ندارد. 

    هرچند اين توصيفات بي سابقه کم نظير و حتي بي نظير است و مثل آن را از زبان بزرگان براي هيچکس نمي توان پيدا کرد، اما آيا امام خميني تنها يک شخصيت اخلاقي و يک عارف متقي بود که مستحق اينگونه توصيفات باشد؟! يعني رهبر انقلاب، آن عزيز سفر کرده را تنها به اين دليل – که البته بسيار مهم و ممتاز است- ستوده است؟ واقعيت اين است که امام خميني، افزون بر همه سجاياي فردي و اخلاقي و علاوه بر همه کمالات روحي و معنوي، باني يک مکتب فکري نوين – که ترجمان و به روز شده مکتب پيامبر عظيم الشان اسلام و ائمه هدي سلام الله عليهم اجمعين است- بوده و از اين حيث، در تاريخ معاصر نقطه عطفي بوجود آورده که پيش از آن وجود نداشته و آثار آن هرگز به پايان نمي رسد. امام راحل ما، بنيانگذار يک نظام حکومتي برپايه اصول اسلامي و مبتني بر ولايت پيشواي معصوم که غياب او، در قالب ولايت فقيه متجلي شده بود و از اين حيث، دست به تاسيسي زد که پيش از او کسي چنين کاري نکرده بود و جرات و درايت و هوشمندي آن را نداشت. اين وجه از شخصيت امام خميني – که البته از بعد ايمان و معرفت او جدايي پذير نيست- اورا افزون بر يک رجل الهي و يک قديس بي همتا، به يک چهره تاريخي و کاريزما و يک جريان ساز بي نظير در تاريخ سياسي جهان تبديل کرد . به گونه اي که با گذشت سالها از رحلت جانسوز او، راه و روش او، الهام بخش مسلمانان و مستضعفان جهان است و تاسي به او، وسيله نجات و بقاي آنان. 

    طبيعي است که دشمنان بر اي دور کردن اين خورشيد تابان و اين ريسمان الهي از جايگاه خود، دست به هر شيطنتي بزنند و از هيچ تلاشي کوتاهي نکنند. از جمله اين اقدامات، تلاش براي تحريف امام است. رهبر انقلاب، تلاش هاي صورت گرفته برا ي اين کار را مهم و خطرناک دانستند و در اين باره فرمودند: « اگر ملت ايران بخواهد هدف ها و راه را ادامه دهد، بايد راه و اصول امام بزرگوار را درست بشناسد، نگذارد شخصيت امام را تحريف کنند که تحريف شخصيت امام، تحريف راه امام و منحرف کردن مسير صراط مستقيم ملت ايران است. اگر راه امام را گم کنيم، يا فراموش کنيم، يا خداي نکرده عمداً به کنار بگذاريم، ملت ايران سيلي خواهد خورد

    اما مگر امام خميني چه کرد و چه گفت که تحريف او تا اين حد خطرناک است!؟چرا حيات سياسي و اجتماعي يک ملت به او بستگي دارد و چرا قدرت هاي بزرگ جهاني، با گذشت بيش از ربع قرن از رحلت آن عزيز سفر کرده تا اين اندازه حقد و کينه او را به دل دارند!؟

    بايد گفت امام راحل،آموزه هايي از جنس فطرت الهي انسان ها داشت بگونه اي که هرکس با اولين ارتباط، مجذوب و شيفته او مي شد و اين براي دشمنان و ابرقدرت ها خطرناک بود. گرچه توصيف آن يگانه دوران در يک يادداشت روزنامه اي ، امري محال است و مصداق «بحر در کوزه»، اما برخي از مهمترين اشارات امام راحل عظيم الشان در امور مهم و تعيين کننده را با هم مرور مي کنيم.

    
    
اسلام آمريکايي و اسلام ناب محمدي
    پيش از امام، کسي به اين نکته مهم نپرداخته بود که دشمن، اسلام را وسيله اي عليه اسلام قرار مي دهد ! اما امام راحل با روشني و تيزبيني، اسلام آمريکايي را نسخه اي براي نابودي اسلام اصيل دانستند و نسبت به آن هشدار دادند: «مبارزه با اسلام آمريکايي از پيچيدگي خاصي برخوردار است که تمامي زواياي آن بايد براي مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متاسفانه هنوز براي بسياري از ملتهاي اسلامي مرز بين «اسلام آمريکايي» و «اسلام ناب محمدي» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس نماهاي متحجر و سرمايه داران خدانشناس و مرفهين بي درد، کاملاً مشخص نشده است. و روشن ساختن اين حقيقت که ممکن نيست در يک مکتب و در يک آيين دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سياسي بسيار مهمي است» (جلد ۲۱ - صفحه ۱۲۱) ايشان ويژگي هاي اسلام ناب را اينگونه بر شمردند:«خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهه هاي عشق و شهادت و شرف و عزت سرمايه زوال ناپذير آنگونه هنري است که بايد، به تناسب عظمت و زيبايي انقلاب اسلامي، هميشه مشام جان زيبا پسندِ طالبانِ جمال حق را معطر کند. تنها هنري مورد قبول قرآن است که صيقل دهنده اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - اسلام ائمه هدي - عليهم السلام - اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگانِ تاريخِ تلخ و شرم آور محروميت ها باشد. هنري زيبا و پاک است که کوبنده سرمايه داري مدرن و کمونيسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي درد، و در يک کلمه «اسلام آمريکايي» باشد.» ( جلد ۲۱ - صفحه ۱۴۵) ايشان همچنين فرمودند:«گر دير بجنبيم اسلام آمريکايي از جلسات سياسيون ظاهرالصلاح وابسته به آمريکا و نيز از همين حوزه ها و دانشگاه ها چنان زيبا براي جهان پابرهنگان تشنه عدالت ترسيم مي گردد که همگي محکوم به فنا هستيم.» اين دو روش و مرام، در قاموس امام دوخط آشتي ناپذير بود که نزديک شدن به هريک، دوري از ديگري را بدنبال داشت . امام معتقد بود بين اسلام آمريکايي و اسلام ناب محمدي ، هيچ سازش و آشتي وجود ندارد و هرکه اين ساز را کوک کند، به نفع اسلام آمريکايي قدم برداشته است. حضرت امام براي به تصوير کشيدن نمونه اي تام و تمام از اسلام آمريکايي، حکام عربستان را نشانه رفتند و فرمودند:« مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه هاي مسلمين را در طول حيات ننگين آل سعود و نيز جنايت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش مي کنند؟ مگر مسلمانان نمي بينند که امروز مراکز وهابيت در جهان به کانونهاي فتنه و جاسوسي مبدل شده اند، که از يک طرف اسلام اشرافيت، اسلام ابوسفيان، اسلام ملّاهاي کثيف درباري، اسلام مقدس نماهاي بي شعور حوزه هاي علمي و دانشگاهي، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فريب و سازش و اسارت، اسلام حاکميت سرمايه و سرمايه داران بر مظلومين و پابرهنه ها، و در يک کلمه «اسلام آمريکايي» را ترويج مي کنند؛ و از طرف ديگر، سر بر آستان سرورخويش، آمريکاي جهانخوار، مي گذارند

    
    
فقرا و محرومان
    برخلاف همه مکاتب و مرام هاي شناخته شده دنيا که تکيه حاکمان به سرمايه داران و اشراف است، امام فقرا و پابرهنه ها را ولي نعمت خود و مسئولان مي دانست و در خصوص رسيدگي به حال آنها بارها و بارها هشدار داد. سخنان آن عزيز سفر کرده در اين باب بسيار خواندني است: « همه، ملت اسلام و تابع قرآن و از گروه زحمت کشان اين کشور هستيد. انقلاب اسلام، اين انقلاب مهم اسلامي، رهين کوشش هاي اين طبقه است؛ طبقه محروم، طبقه گودنشين، طبقه اي که اين نهضت را به ثمر رساند و توقعي هم نداشت. من شما طبقه گودنشينان را از آن کاخ نشينان بالاتر مي دانم؛ اگر آنها لايق اين باشند که با شما مقايسه بشوند. من وقتي که در انقلاب مي ديدم که يک پيرمردي از آن گودنشين ها از آن منزل محقر خرابه بيرون مي آمد و مي گفت که ما با بچه هايمان صبح که مي شود مي رويم براي تظاهرات، [مباهات مي کردم ]. يک موي شما بر همه آن کاخ نشينها و آنهايي که در اين انقلاب هيچ فعاليتي نداشتند، بلکه کارشکني هم تا آن اندازه که مي توانستند مي کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند مي کنند، يک موي شما بر همه آنها ترجيح دارد؛ بلکه مقايسه يک موي شما با آنها نبايد صحيح باشد.

    شما اين انقلاب را به ثمر رسانديد و گروه هايي که در سرتاسر اين کشور اين انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم [بودند] و همان هايي که مستضعف هستند و کاخ نشينها آنها را استضعاف مي کنند و اينها ثابت کردند که کاخ نشينها هستند که ضعيفند و پوسيده اند و براي اين ملت هيچ کاري نکرده اند و نخواهند کرد. اين دانشگاه بود، جوان هاي دانشگاه که آنها هم از محرومين و مستضعفين اند و اين طبقه محروم جامعه بود که از همه رفاه ها محروم بود، لکن قلبش مملو از عشق به اسلام و ايمان بود و با آن عشق و با آن ايمان اين حرکت را دنبال کرد و شهيد داد و در مقابلش چيزي مطالبه نکرد.»(جلد ۱۴ - صفحه ۲۶۱) امام افزون بر حمايت تام و تمام از محرومان، نقطه مقابل آنها يعني اشراف و سرمايه داران ظالم را هم مورد حمله و تذکرهاي شديد خود قرار مي داد:« آنهايي هم که تصور مي کنند سرمايه داران و مرفهان بي درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مي شوند و به مبارزان راه آزادي پيوسته و يا به آنان کمک مي کنند آب در هاون مي کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت طلبي، بحث دنياخواهي و آخرت جويي دو مقوله اي است که هرگز با هم جمع نمي شوند. و تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند. فقرا و متدينين بي بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلابها هستند. ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورتي که ممکن است خط اصولي دفاع از مستضعفين را حفظ کنيم. مسئولين نظام ايرانِ انقلابي بايد بدانند که عده اي از خدا بي خبر براي از بين بردن انقلاب هرکس را که بخواهد براي فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپيمايد فوراً او را کمونيست و التقاطي مي خوانند. از اين اتهامات نبايد ترسيد. بايد خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضايت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هيچ تهمتي نترسيد.» (جلد ۲۱ – صفحه 88)ايشان حمايت از همه محرومان و مستضعفان را اصل تغيير نا پذير نظام اسلامي دانستند:« ما بايد براي پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران برنامه ريزي کنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم. و اين را بايد از اصول سياست خارجي خود بدانيم. ما اعلام مي کنيم که جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است.» (جلد ۲۱ – صفحه 91)

    
    
رسالت علما و روحانيون
    يکي از مهمترين ويژگي هاي امام، توجه به همه آحاد و اقشار جامعه و تبيين وظايف و مسئوليت هاي آنها بود. از جمله ايشان، نهاد روحانيت را بعنوان مسئول تامين و توليد نرم افزار انقلاب اسلامي و محتواي راهبرد جامعه معرفي کرده و از آنها به قاطعيت ، براي آينده کشور مطالبه برنامه مي کنند:« امروز با کمال خوشحالي به مناسبت انقلاب اسلامي حرفهاي فقها و صاحبنظران به راديو و تلويزيون و روزنامه ها کشيده شده است، چرا که نياز عملي به اين بحثها و مسائل است؛ مثلاً در مسئله مالکيت و محدوده آن، در مسئله زمين و تقسيم بندي آن، در انفال و ثروتهاي عمومي، در مسائل پيچيده پول و ارز و بانکداري، در ماليات، در تجارت داخلي و خارجي در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و ديات، در قوانين مدني، در مسائل فرهنگي و برخورد با هنر به معناي اعم؛ چون عکاسي، نقاشي، مجسمه سازي، موسيقي، تئاتر، سينما، خوشنويسي و غيره. در حفظ محيط زيست و سالم سازي طبيعت و جلوگيري از قطع درختها حتي در منازل و املاک اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگيري از مواليد در صورت ضرورت و يا تعيين فواصل در مواليد، در حل معضلات طبي همچون پيوند اعضاي بدن انسان و غير به انسان هاي ديگر، در مسئله معادن زيرزميني و روزميني و ملي، تغيير موضوعات حرام و حلال و توسيع و تضييق بعضي از احکام در ازمنه و امکنه مختلف، در مسائل حقوقي و حقوق بين المللي و تطبيق آن با احکام اسلام، نقش سازنده زن در جامعه اسلامي و نقش تخريبي آن در جوامع فاسد و غير اسلامي، حدود آزادي فردي و اجتماعي، برخورد با کفر و شرک و التقاط و بلوک تابع کفر و شرک، چگونگي انجام فرايض در سِير هوايي و فضايي و حرکت بر خلاف جهت حرکت زمين يا موافق آن با سرعتي بيش از سرعت آن و يا در صعود مستقيم و خنثي کردن جاذبه زمين و مهم تر از همه اينها، ترسيم و تعيين حاکميت ولايت فقيه در حکومت و جامعه که همه اينها گوشه اي از هزاران مسئله مورد ابتلاي مردم و حکومت است که فقهاي بزرگ در مورد آنها بحث کرده اند و نظراتشان با يکديگر مختلف است و اگر بعضي از مسائل در زمانهاي گذشته مطرح نبوده است و يا موضوع نداشته است، فقها امروز بايد براي آن فکري بنمايند». ( جلد ۲۱ - صفحه ۱۷۷) اينکه حوزه هاي علميه تا چه ميزان به اين تکاليف الهي و خطير عمل کرده اند يا نه و اينکه اگر عمل کرده بودند، امروز تا چه ميزان از مشکلات و مصائب مردم کاسته شده بود، جاي بحث و گفت وگو دارد، اما نفس تعيين ماموريتي به اين عظمت و مهمي، نشان از جايگاه خطير نهاد روحانيت دارد. به همان اندازه که اين جايگاه خطير است، مي تواند محل طمع دشمن هم باشد. امام در اين باره بارها و بارها هشدار دادند. از هشدار درباره زي طلبگي تا در افتادن به دام تحجر و التقاط. ايشان معيار و ملاک عالم ديني در تراز اسلام ناب را اينگونه بر شمردند: « علماي اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايه داران و پول پرستان و خوانين نرفته اند و همواره اين شرافت را براي خود حفظ کرده اند و اين ظلم فاحشي است که کسي بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدي با سرمايه داران در يک کاسه است. و خداوند کساني را که اينگونه تبليغ کرده و يا چنين فکر مي کنند، نمي بخشد. روحانيت متعهد، به خون سرمايه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتي نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و رياضت درس خوانده اند و پس از کسب مقامات علمي و معنوي نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستي و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگي کرده اند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفته اند. دقت و مطالعه در زندگي علماي سلف، حکايت از فقر و نهايتاً روح پرفتوت آنان براي کسب معارف مي کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل کرده اند و با قناعت و بزرگواري زيستند. در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سر نيزه بوده است، نه سرمايه پول پرستان و ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزيده اند.» (جلد ۲۱ - صفحه ۲۷۶) اين معيار به خوبي نشان از آن دارد که هرکه راهي جز اين برگزيند، از زمره روحانيت اصيل و متعهد خارج شده و تنها لباسي از آن جنس به تن دارد! امام راحل درباره نفوذي ها در حوزه هاي علميه فرمودند: « در حوزه هاي علميه هستند افرادي که عليه انقلاب و اسلام ناب محمدي فعاليت دارند. امروز عده اي با ژست تقدس مآبي چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مي زنند که گويي وظيفه اي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه هاي علميه کم نيست.طلاب عزيز لحظه اي از فکر اين مارهاي خوش خط و خال کوتاهي نکنند، اينها مروّج اسلام آمريکايي اند و دشمن رسول الله. آيا در مقابل اين افعي ها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟

    استکبار وقتي که از نابودي مطلق روحانيت و حوزه ها مايوس شد، دو راه براي ضربه زدن انتخاب نمود؛ يکي راه ارعاب و زور و ديگري راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتي حربه ارعاب و تهديد چندان کارگر نشد، راه هاي نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهم ترين حرکت، القاي شعار جدايي دين از سياست است که متاسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازه اي کارگر شده است تا جايي که دخالت در سياست دون شان فقيه و ورود در معرکه سياسيون تهمت وابستگي به اجانب را به همراه مي آورد؛ يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشته اند. گمان نکنيد که تهمت وابستگي و افتراي بي ديني را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز؛ ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاري تر از اغيار بوده و هست.» ( جلد ۲۱ - صفحه 278) امام عزيز ما،مرز بين روحانيت دنيا پرست و روحانيت اصيل را به زيبايي ترسيم کردند و فرمودند: « علما و روحانيون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقيده و هدف اسلامي ملت خيانت نکرده و نمي کنند. البته تذکر اين نکته لازم است که در تمام نوشته ها و صحبتها هر وقت نام «روحانيت» را به ميان آورده ام و از آنان قدرداني نموده ام، مقصودم علماي پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشري ناپاک و غيرمتعهد وجود دارد. و روحانيون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک ديگر بيشتر است. و هميشه اين دسته از روحانيون مورد لعن و نفرين خدا و رسول و مردم بوده اند؛ و ضربات اصلي را به اين انقلاب، روحانيون وابسته و مقدس مآب و دين فروش زده اند و مي زنند»(جلد ۲۱ - صفحه ۹۸) و در نهايت نسبت به دنيا زدگي اينان،چنين فرمودند: « نکته ديگر اينکه من اکثر موفقيت هاي روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامي در ارزش عملي و زهد آنان مي دانم. و امروز هم اين ارزش نه تنها نبايد به فراموشي سپرده شود، که بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت. هيچ چيزي به زشتي دنياگرايي روحانيت نيست. و هيچ وسيله اي هم نمي تواند بدتر از دنياگرايي، روحانيت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان يا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزي هاي بي مورد مسير زهدگرايي آنان را منحرف سازند؛ و گروهي نيز مغرضانه يا ناآگاهانه روحانيت را به طرفداري از سرمايه داري و سرمايه داران متهم نمايند. در اين شرايط حساس و سرنوشت سازي که روحانيت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده ديگران از منزلت روحانيون متصور است، بايد به شدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادي از سازمانها و انجمن ها و تشکيلات سياسي و غير آنها با ظاهري صددرصد اسلامي بخواهند به حيثيت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتي علاوه بر تامين منافع خود، روحانيت را رو در روي يکديگر قرار دهند. البته آن چيزي که روحانيون هرگز نبايد از آن عدول کنند و نبايد با تبليغات ديگران از ميدان به در روند حمايت از محرومين و پا برهنه هاست؛ چرا که هر کسي از آن عدول کند از عدالت اجتماعي اسلام عدول کرده است. ما بايد تحت هر شرايطي خود را عهده دار اين مسئوليت بزرگ بدانيم. و در تحقق آن اگر کوتاهي بنماييم، خيانت به اسلام و مسلمين کرده ايم.»(جلد ۲۱ - صفحه 99)

    آنچه خوانديد،مشتي از خروار و اندکي از بسيار گوهر درياي انديشه امام بود. بي دليل نيست که مشعل فروزان نهضت او،هنوز در جهان شعله ور است و «خمينيون»در نيجريه تشکيل مي شود و زکزاکي قهرمان،خود را مريد و مقلد آن يگانه دوران مي داند.

    بي دليل نيست که هنوز دشمن از نام او مي هراسد و در پي تحريف نام و راه اوست و در آخرين تلاش،بنگاه خبر پراکني روباه پير انگليس،ادعاي احمقانه و مضحکي مبني بر ارتباط امام با روساي جمهور آمريکا را مطرح مي کند!! وحشت آن فرومايگان از نام مردي که خوابشان را آشفته کرده تا بدانجاست که آنها را به مرز جنون و هذيان گويي رسانده و به مردي که تا آخرين روزهاي عمرش، کمر به مبارزه همه جانبه با آمريکا بسته بود،نسبت ارتباط با آنها را مي دهند و احمقانه و کوردلانه،انتظار دارند اين سخن براي مردم باور پذير باشد!گرچه کاملامعلوم است که آنان نمي توانند خدشه اي به چهره نوراني امام راحل عظيم الشان بزنند و بايد در جوابشان گفت: «کي شود دريا به پوز سگ نجس!»اينگونه به نظر مي رسد آنان بيش و پيش از هر چيز،در صدد توجيه تراشي براي نمايندگان اسلام آمريکايي و دلباختگان غرب در برخي مناصب کشور هستند .

    شناخت امام راحل،تکليفي خطيرتر از هميشه و يگانه راه عبور کشور از همه عقبه هاي خطرناک است.