يادداشت ميهمان اوین نامه ی کیهان "راهي راه تو هستيم همه "

اوین نامه ی کیهان  5 شنبه 13 خردادماه سال 1395
يادداشت ميهمان  اوین نامه ی کیهان "راهي راه تو هستيم همه "
گويي رسم عاشقي است که خردادهاي به نيمه رسيده را با تمامي ماه هاي خورشيدي متفاوت نموده و اتفاقات اصلي و اثرگذار در آن به وقوع پيوسته است. گويي نفسي رحماني بر اين نيمه ها وزيده که خوبان انتظار فرج از نيمه خرداد کشند. هرچند که برخي از اين حوادث براي ما تلخ است و ناگوار ولي در اين تلخي حکمتي است اگر بينديشيم. خرداد 1342 که نهال انقلاب اسلامي به دستان مردي از سلاله پاکان روزگار غرس گرديد، کسي نمي دانست که اين نهال تا 15 سال ديگر شجره طيبه اي خواهد شد و آن قدر بر مي کشد که طعنه بر کاخ سلاطين مي زند. و فرقي نمي کند کاخ شاه خائن باشد و يا کاخ سفيد. کاخ کاخ است و خشت خشتش از آخ کوخ نشينان و محرومان روي هم نشسته است. همان هايي که امام خوبي ها فرمود يک مويشان را با همه کاخ نشين ها عوض نمي کند.1 و اين شيوه او بود که از جدش به ارث گرفته بود و هرگز خوي خوش نشيني نداشت و همنشيني با محرومين و سادگي آنان را بر هم مجلسي با اشراف و افاده هاي آنان ترجيح مي داد و اگرچه جماران نشين بود ولي در خانه و حسينيه اي ساده سکني داشت و نسبتي با برج و عمارت آنجا نداشت.
    
15 خرداد 42 اگرچه تلخ بود ولي نتيجه اي شيرين داشت که به انقلاب اسلامي مستضعفين رسيد و با آن در رگهاي بي رمق مظلومان خون تازه جهيد و بر تمام مدعيان آزادي و استقلال خط بطلاني کشيد که اکنون که به دهه چهارم انقلاب رسيده ايم هنوز خط انقلاب اسلامي خميني، خط انقلابي و صراط مستقيم مستضعفين جهان است که بعد از اين همه سال خود را سرباز خميني مي دانند و مي خوانند. با پيروي از انقلاب او انقلاب مي کنند و مردم را به اسلام دعوت مي کنند و مبارزه مي کنند و مدعيان اسلام هاي رنگارنگ را رسوا مي کنند. مي دانند که اسلام مرفهين بي درد و متحجرين بي مغز، اسلام ليبرال آمريکايي، اسلام فريبکار انگليسي، اسلام وهابي عربستاني و اسلام لائيک عثماني هيچ نسبت و سنخيتي ندارند با اسلام ناب محمدي صل الله عليه و آله که خميني بت شکن آنرا به انسان حيرت زده آخرالزمان هديه نمود و از گمراهي به رستگاري رساند.
    اسلام ناب همان اسلامي است که برگرفته از زلال انديشه نبوي است و منادي توحيدي است که هرگز با شرک و تکفير جمع نمي شود. اسلامي که نه ظلم مي کند و نه ظلم مي پذيرد.2 اسلامي که در آن جهاد موج مي زند از جهاد اصغر و جهاد اکبر گرفته تا جهاد کبير. از جهاد با دشمن فريبکار، مستکبر و عهدشکن که جهاد اصغر است تا جهاد با نفس سرکشي که دائما به بدي دستور مي دهد3 و تا جهادي ديگر که کبير نام دارد و به پيروي نکردن و تبعيت از دشمنان دستور مي دهد4 و اين همان چيزي است که خوش خيالان و سخن بازان نفوذي که راه بيگانه به خانه باز مي کنند همواره گرفتار آنند و مردمانشان گرفتار آنان. اسلامي که خميني کبير به آن رهنمون مي کرد اسلام آزادگي و ايستادگي است. آزادگي در برابر هر تطميع و تهديد و تحريم. آزادي از هرچيزي که پاي مظلوم را غل و زنجير مي کند و ايستادگي در برابر هر قلدري که غلط اضافي کند، از کدخدا گرفته تا غلامان کدخدا و مخصوصاً غاصبان مکه و مدينه. 
    اسلام سربلند و سرافراز، شعب ابي طالب تحميلي را پذيرفت تا ثابت کند تحريم نامه و عهدنامه مشرکين کاغذ پاره اي بيش نيست و تنها به درد موريانه خوردن مي خورد. ما که اکنون در دوران بدر و خيبريم و در عزت و اقتدار سرآمد و الگوي جهانيم به برکت همان نگاه بلند آن روح خداست که اکنون به خلف صالحش رسيده است. همان که در خشت خام ديده بود که رابطه با آمريکا رابطه گرگ و ميش است و برخي در آينه هم نديدند. مي فرمود: عزيزان من! همت كنيد و زنجيرهاي اسارت را پاره‏ كنيد.5 و اين نگاه بود که اسلام و انقلاب را تا عمق کشورها و در عمق قلب هاي مردمان جوياي حقيقت برد و همين نگاه بود که پشت کدخدايان شرق و غرب را به لرزه انداخته بود و همين اسلام است که خار چشم دشمنان است و آنان از آن مي هراسند نه اسلام معامله گر و بخشي نگر مرعوب که تنها به مذاق روشنفکران متحير و غرب زده، خوش مي آيد و براي آب خوردن مردمانش هم محتاج ديگران است. 
    
هنوز در نيمه خرداديم و از نيمه خرداد 42 تا نيمه خرداد 68، 26 سال مي گذرد و امام امت با دلي آرام و قلبي مطمئن از ميان مردمش کوچ مي کند و به آنجا مي رود که از آنجاست و ما مي مانيم و منظومه فکري او که به شدت در خطر تحريف است و آنان که با وجود انديشه نوراني امام خميني، موجوديت خود و تفکراتشان را در خطر مي بينند درصددند که انديشه بلند آن حکيم فرزانه را آن گونه که مي خواهند تعريف و تحريف کنند. گروهي دائماً از نشست و برخاست خود با امام و سابقه رفاقتشان با آن عزيز سفر کرده مي گويند بدون آنکه اکنون رفتار و گفتار و منش و بينششان بويي از آن حکيم الهي داشته باشد. آنها در اصل با اين حربه درصدد مصادره امام از انقلاب اسلامي و يا انقلاب اسلامي از امامند و نمي دانند که نزديك ترين مردم به ابراهيم، همان كساني هستند كه او را پيروي كرده‏اند.6 وگرنه بي بهره گاني هم بودند که نسب و حسبي با ابراهيم بت شکن داشتند و خود بت تراش بودند.
    او مي دانست و مي گفت که انقلاب اسلامي ايران محدود به مرزهاي ايران نيست و سرآغاز انقلاب بزرگ حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه و جهاني است و در تداوم انقلاب انبياء و اولياء الهي است و به اين دليل است که امام حاضر مي فرمايند بيعت با انقلاب اسلامي و امام خميني بيعت با پيغمبر است. مي فرمود اين انقلاب اسلامي هديه اي از خداست که دست بشر در آن دخالت نداشت و اگرچه با انقلاب بودن سابقه خوبي است ولي انقلابي ماندن و با انقلاب ماندن مهم تر و بهتر است هرچند که برخي از آنان که در ميانه راه به انقلاب پيوستند و خدماتي هم داشتند انقلاب را سطحي ديدند و از اين سطح به عمق نرسيدند و ندانستند که اصل انقلاب در عمق و درون انسانها و ذهنيت ها و دلهاست و به اين خاطر است که دائماً در حال حرکت پرشتاب است و ايستايي ندارد چرا که يک جريان است و والاترين حقيقت الهي در زمان معاصر ماست و اين حجم از هجمه هاي رنگارنگ و شيطنت هاي گوناگون و نفوذ نفوذي ها به خاطر آن است که مالک اشتر سپاه علي به خيمه کفر معاويه رسيده و اينان که به دروغ قرآن و ارزشها را با نيزه بالابرده اند براي آن است که مي خواهند مردم را بفريبند و مالک را برگردانند.
    انديشه امام راحل که اکنون 26 سال است امام حاضر انقلاب هرساله به تبيين گفتمان او همت گماشته و از راه او مي گويد و مرام او. از اينکه در نگاه او دوست که است و کجاست و دشمن نيز؟ تحريف امام کدام است و ساده زيستي اش چگونه بود؟ و هزار نکته از او، تا که مبادا چرب و شيرين زدگان دنيا نامش را مصادره و تحريف کنند. او مي گويد که خميني يک حقيقت هميشه زنده است همان گونه که انقلاب نيز يک حقيقت هميشه جاويد است و اين انقلاب بي نام خميني در هيچ کجاي جهان شناخته شده نيست از اسلام عزتمندانه اي سخن مي گويد که در جهان دو قطبي سلطه گر و سلطه پذير قطب سومي را بنا نهاد که سلطه ستيز است. چشم اميدش به اراده توده هاي مردم است و جنگ نامتوازن ميان مستکبران و مستضعفان را تنها با توکل به خدا و ايجاد و تقويت اعتماد به نفس ملي ميسور مي داند. اسلامي که مرعوب قدرتها نمي شود و دستاوردهاي خود را مديون دشمنان نمي داند.
    اسلامي که هرگز توحيدش را به شرک و تثليث دشمنان خدا نمي فروشد و هرگز ثروت نقد مردمانش را با وعده هاي نسيه دشمنان معاوضه نمي کند و اسلامي که بر مبناي قرآن، به دشمن غدار و فريبکار بي اعتماد است و اسلامي که معتقد است سياست با دروغ جمع نمي شود و حاکمان بايد با مردم که ولي نعمتند صادق باشند و مسئولان در اين جامعه نوکران مردمند و خدمتگزار. و در هنگام تصميمات بزرگ و قرارداد بستن ها بايد به عنوان نماينده يک حکومت اسلامي قرارداد امضا نمايند و صدها بايد بر زمين مانده اي که بايد احيا گردد. و ما بر تداوم انقلاب اسلامي او عازميم و جازم و مي دانيم که فرموده اند للحق دوله و للباطل جوله.7 امسال نيز منتظريم تا شعاعي ديگر از نورانيت آن امام را از اين امام بشنويم و ببينيم. نويسنده: محمدهادي صحرايي