يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "آزمون مقاومت اين بار در بحرين "

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 3 تیرماه سال 1395
    يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "آزمون مقاومت اين بار در بحرين "
هم قلم وهمکار  یادداشت روز اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری  محور  لغو تابعیت عیسی قاسم آلت دست  خامنه ای وپاسداران در بحرین  که همراه باتهدید بحرین از سوی سپاه پاسداران و پاسدار تروریست قاسم سلیمانی  فرمانده سپاه قدس بوده است قلم فرسایی کرده است . طوریکه  ضمن سر هم کردن مشتی دروغ وخالی ووارونه گویی به عنوان یادداشت که  علیه ی بحرین است .درادامه در توجیه  تهدید بحرین از سوی پاسداران ۀشکارا  اقرار به سیاست مداخله گری درامورداخلی کشور بحرین کرده است تا بیشتر ماهیت تروریستی وتجاوز گرانه ی رژیم وارونه ی ولایت فقیه را  ترسیم وبه معرض نمایش گذاشته باشد.

بحرين کشور بسيار کوچکي است با جمعيتي حداکثر يک ميليون و 300 هزار نفر که غالبا به زبان فارسي صحبت مي کنند. بيش از 70 درصد مردم مسلمان اين کشور نيز شيعه هستند. در اين ريز پادشاهي نيز همچون بسياري از کشورهاي مرتجع عربي، انتخابات و دموکراسي هيچ معني و مفهومي ندارد! و جابجايي قدرت نيز صددرصد موروثي صورت مي گيرد.
     با آغاز بيداري اسلامي در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا، مردم بحرين نيز از فوريه 2011 براي کسب ابتدايي ترين حقوق اوليه خود قيام کردند اما برخلاف مصر و تونس و ليبي، کاملامسالمت آميز. تاکيد مردم بحرين به مسالمت آميز بودن اعتراضاتشان به حدي بود که حتي انتقاداتي را متوجه شيخ عيسي قاسم، رهبر شيعيان اين کشور کرد، اما ايشان مصلحت مي ديدند مبارزه همچنان مسالمت آميز ادامه يابد، از همين روي همواره خواستار حل مشکلات از طريق مذاکرات بود. با اين وجود، آل خليفه با سلاح و ابزارهاي سرکوبي که از انگليس، آمريکا و کره جنوبي وارد مي کرد، با شدت به سرکوب اين راهپيمايي ها پرداخته است.

     سلب تابعيت اما، يکي از مهمترين سلاح هاي آل خليفه براي مقابله با انقلاب بحرين بوده است. سلب تابعيت شيعيان با هدف تغيير بافت جمعيتي اين کشور صورت مي گيرد. گزارش هاي زيادي منتشر شده مبني بر اين که، همزمان با اخراج سلب تابعيت شدگان از کشور، به صدها هزار نفر از شهروندان ديگر کشورها، گذرنامه هاي بحريني داده شده است. علت اين رويکرد نيز باز مي گشت به جمعيت کم اين کشور. احتمالاآل خليفه تصور مي کرد با وارد کردن چند صد هزار نفر غيرشيعه از کشورهايي مثل پاکستان و سومالي و ... مي تواند پس از گذشت يکي دو سال بافت جمعيتي اين کشور را به نفع خود تغيير دهد. مسالمت آميز بودن اعتراض ها نيز از جمله دلايلي است که گفته مي شود، باعث ترغيب آل خليفه و حاميان انگليسي-سعودي اين مجمع الجزاير به اجراي اين سياست شده است.

    اعتراض هاي آرام اما فقط باعث ترغيب آل خليفه به سلب تابعيت مردم مظلوم بحرين نشد. بحرين که زمان نه چندان دوري يکي از استان هاي ايران بود با سوءاستفاده از نجابت انقلابيون حتي، برگزاري نماز جماعت در مساجد، نماز جمعه، هيئت هاي عزاداري براي امام حسين(ع) و ... را نيز ممنوع کرد. سوء استفاده از همين نجابت کار را به جايي رساند که دولت بحرين اعلام کرد بايد به وجوهات شرعي که مراجع اين کشور دريافت مي کنند نيز ورود کرده و آنها را به دست گيرد! تعطيلي جمعيت اسلامي الوفاق، بزرگترين جمعيت سياسي بحرين به همراه ساير جمعيت هاي سياسي که از قضا همگي شيعه هستند، از ديگر اقداماتي بود که در چهار سال گذشته از سوي آل خليفه صورت گرفت اما نتوانست اعتراض هاي آرام مردم بحرين را از حالت مسالمت آميز خارج کند تا اينکه خبر رسيد، اين رژيم تابعيت شيخ عيسي قاسم، رهبر 910 هزار نفر از جمعيت يک ميليون و 300 هزار نفري اين کشور را سلب تابعيت کرده و قصد اخراج وي از کشور را دارد! 

    درباره دليل اين حماقت -که شباهت عجيبي به حماقت سعودي ها در برخورد با شيخ نمر دارد- نيز نظرات مختلفي ارائه شده است. عده اي معتقدند آل خليفه با يک محاسبه ساده و احمقانه خواسته، يک بار براي هميشه قال قضيه را کنده و به ماجراي اعتراض هاي خياباني که وارد پنجمين سال خود مي شود، پايان دهد.

    عده اي ديگر معتقدند، به دليل همان تشابهي که گفتيم، سعودي ها نيز در مسئله لغو تابعيت شيخ عيسي قاسم نقش دارند بنابر اين مسئله به اين سادگي ها نيست. آل سعود هم که بدون اجازه آمريکا اجازه آب خوردن ندارد. اين عده به سفر اخير محمد بن سلمان جانشين وليعهد عربستان به آمريکا که کسب اجازه جهت تکيه بر پادشاهي اشاره کرده و نتيجه مي گيرند، سعودي هايي که بدون اجازه آمريکايي ها نمي توانند مهره هاي قدرت را جابجا کنند، قطعا بدون اجازه اين کشور، قادر به اتخاذ چنين تصميم خطرناکي(سلب تابعيت و اخراج شيخ عيسي قاسم) نبوده اند. واکنش خنثي آمريکا به برکناري شيخ عيسي قاسم در کنار اظهارات رهبران سياسي بحرين از جمله دلايلي است که اين عده با استناد به آنها نتيجه مي گيرند، سلب تابعيت رهبر شيعيان بحرين، نه نتيجه يک محاسبه ساده از سوي آل خليفه است و نه يک تصميم حساب نشده؛ بلکه طرحي است کاملاحساب شده از سوي آمريکا که با پادويي آل سعود و آل خليفه اجرايي شده است. اما چرا؟ چرا مثلث آمريکا، آل خليفه و آل سعود دست به چنين اقدامي زده اند؟

    به نظر مي رسد، براي يافتن اين پاسخ مي بايست کمي کلان تر به موضوع نگاه کرد. پاسخ اين سوال را شايد بتوان در لابلاي تحولات منطقه به ويژه ايران پيدا کرد. به دليل شباهت زياد اين رويداد با آنچه در نيجريه و عربستان و بر سر رهبران شيعيان اين دو کشور گذشت مي توان گفت اين مسئله بدون ارتباط با آنها نيست. شايد واکنش موقت، ضعيف و نجيبانه انقلابيون در دو کشور عربستان و نيجريه امر را براي مرتجعين و صاحبان غربي آنها مشتبه کرده باشد. سوء استفاده از نجابت انقلابيون و اعتراض هاي آرام آنها احتمالااين کشورها را دچار اشتباه محاسباتي کرده است. 

    تحولات سياسي در ايران-پايه و اساس مقاومت در منطقه و جهان-نيز بي ارتباط با سوء محاسبات نيست. عده اي در داخل که پس از خيانت آمريکا در ماجراي برجام، حيثيت سياسي خود را برباد رفته مي بينند، بدون اينکه از اين خيانت درس گرفته باشند گويا، مجددا چشم به دست آمريکايي ها دوخته اند. آمريکا چنين القا کرده که براي رسيدن به منافع اقتصادي برجام 1 مي بايست، تن به برجام 2 داد. برجام 2 نيز چيزي نيست جز فاصله گرفتن از مقاومت منطقه. برادران حزب الله لبنان، حماس، حشد الشعبي، جهاد اسلامي و بطور کلي تمام مظلومان جهان که از جمله مهمترين مولفه هاي قدرت جمهوري اسلامي ايران هستند و آمريکايي ها نيز به دنبال گرفتن تک تک اين مولفه ها از کشورمان مي باشند. شايد سلب تابعيت شيخ عيسي قاسم، سمبل مقاومت در بحرين حرکتي بوده براي محک زدن ميزان حساسيت اولاجمهوري اسلامي ايران و ثانيا انقلابيون بحرين آن هم در پسابرجام! بيانيه بي سابقه حاج قاسم سليماني و واکنش مناسب وزارت خارجه کشورمان اما، ميزان حساسيت ايران را به خوبي نشان داد. انقلابيون بحرين نيز بلافاصله پس از رسانه اي شدن خبر سلب تابعيت رهبرشان، اين کشور را به هم ريخته و فشارها عليه رژيم آل خليفه را به شدت افزايش داده اند. با اين تفاوت که اين بار انقلابيون به اين نتيجه رسيده اند که اگر نجابت انقلابيون عربستان و نيجريه به سعودي ها جرات به شهادت رساندن آيت الله نمر و مجروح و زنداني کردن شيخ زکزاکي را داد، ادامه اين نجابت مي تواند مساوي با اخراج و يا حتي به شهادت رساندن شيخ عيسي قاسم باشد!

    اما اينکه کدام اقدامات ما در دستگاه ديپلماسي خارجي و چه موضع گيري هايي در جمهوري اسلامي باعث شده دشمنان مقاومت جرات کنند هر از چند گاهي به شکلي حساسيت سنجي کنند و اين بار با حذف رهبران مقاومت در منطقه ما را تست بزنند، مسئله بسيار مهم ديگري است که مسئولين بايد پاسخگوي آن باشند. آنچه از اين به بعد ماجرا اهميت دارد اين است که، اگر پاسخ تست هايي که سه سالي است از آن سوي مرزها زده مي شود به موقع و به شکل مناسب داده نشود، بايد منتظر باشيم دشمن خاکريزهاي خود را در برابر ايران باز هم جلوتر بکشاند. تستي که تفنگداران آمريکايي در خليج فارس با ورود به آب هاي ايران زدند و پاسخ مناسبي که گرفتند مي تواند الگوي خوبي باشد براي مسئولين کشورمان و انقلابيون بحرين جهت مواجهه با دشمن و پيش بردن مقاومت.
نويسنده: جعفر بلوري