نسخه پیشنهادی تاجیک و حجاریان برای اصلاحات/ بحران جدی جریان تجدیدنظرطلبی چیست؟
اصلاحات پس از چند دهه سیاستورزی و قدرتجویی در عرصه سیاست ایران اکنون دچار یک بحران است. این بحران را میتوان در رگههای اندیشهای اندیشهورزان اصلی این جریان یافت.
به گزارش فارس پلاس، شماره پنجم «انتخابات پلاس» را سعی میکنیم از دریچه ذهنی دو چهره شاخص اصلاحات برایتان روایت کنیم. از اندیشه ها و راهکارهای محمدرضا تاجیک و حجاریان برای اصلاحات بگوییم و برسیم به اصلی ترین بحرانی که جریان اصلاحات اکنون با آن دست و پنجه نرم میکند.
محمدرضا تاجیک: اصلاحات به یک تعطیلات تاریخی نیازمند است
تاجیک سابقه سالها فعالیت امنیتی دارد. از سویی در دولت خاتمی رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری بوده است. همچنان از نزدیکان خاتمی است و برخلاف خاتمی که تکرار روحانی را به مردم توصیه کرد سالها است که میخواهد طرحی نو در اندازد.
مغز اندیشه تاجیک برای اصلاحات را می توان در این جملات او یافت: " در مورد استراتژی کوتاهمدت اصلاحطلبان، قبلا هم گفتهام که معتقدم اصلاحطلبان سخت نیازمند نوعی تعطیلات تاریخی [سفر از دیار ماکروقدرت و ماکروسیاست] هستند. آنان باید رهتوشه بردارند و سفر آغاز کنند و ببینند آسمان آیا همهجا همین رنگ[رنگِ آسمان قدرت] است یا میتوان زیر آسمانی دیگر، با رنگی دیگر، آن کار دیگر کرد و بتهای پندار و کردار را شکست، از کلیشهها رهایی یافت و جریان اصلاحطلبی را با «آن» و «آرایه»ی متفاوتی آراست. تا زمانی که اصلاحطلبان دیار قدرت را ترک نکنند و سفر آغاز نکنند، تصویری از آنچه اکنون هستند و میکنند، نخواهند داشت. آینده اصلاحطلبان در گرو این سفر و دورشدن از «خودِ-در-قدرت-خود» است. در این سفر است که عیب و هنر اصلاحطلبان بر خودشان عیان میشود و آنان را به واسازی و بازسازی فرامیخواند و این یعنی، برخاستن ققنوسوار جریان اصلاحطلبی از خاکستر خود. "
از همین جهت است که محمدرضا تاجیک سالها است که از مسئله «نو اصلاح طلبی» حرف میزند. البته باید خاطرمان باشد تاجیک به شدت در افکار پست مدرن غرق است. ژیژک، بدیو، لاکان و فوکو از کلامش نمیافتد. این همان مرکزی است که باعث میشود به مثابه یک پست مردن قهار از تمام آنچه در گذشته بوده راحت بگذرد و در نظام اندیشهای جدید فرو رود. تاجیک به اصلاح طلبان توصیه میکند روش رحم اجارهای را کنار بگذارند و خود صاحب یک اندیشه جدید شوند. همان چیزی که سالها در کلاسهای درس خود تدریس کرده است یعنی سیاستورزی در لحظهای که هیچ راهی نیست.
اما یک چیز را نباید فراموش کرد و آن اینکه این کلام هیچ معنایی ندارد جز آنکه تاجیک معتقد است اصلاحات به یک بنبست قطعی رسیده است. هیچ راهی برای ادامه این روند وجود ندارد. چنان این بنبست سفت و سخت است که تاجیک توصیه میکند فضا را باید تغییر داد و این مسیر شدنی نیست.
سعید حجاریان: یک سخن در میانه نبود
آخرین نوشته حجاریان در تقلای یک آرزو است. جریان اصلاحات سالها با اندیشه مرکزی آزادی رای جمع کرده است. اصلاحات در بدترین شرایط خود نیز با برگ بازی «آزادی» وارد میدان شده و حتی در سال ۹۲ که کسی فکر نمیکرد واژه «آزادی» به هیبت حسن روحانی هم قواره شود باز هم ضدش را قواره رقیبش کردند و گفتند در خیابان ها میخواهند دیوار بکشند. باز هم اصلاحات توانست از همین مدخل رای جمع کند و نامزد خود را وارد پاستور کند. غافل از آنکه این رئیس جمهور چنان کرد که دیگر هیچ کس نمیتواند جز حل مسائل اقتصادی هیچ بحث دیگری را به میان مردم بکشاند. ناکارآمدی و نابلدی روحانی چنان کشور را سخت گرفتار کرد که اکنون مردم به هیچ چیز نمیاندیشند جز همان معیشت و اقتصاد.
همین می شود که حجاریان اکنون در آخرین نوشته خود اینگونه حسرت میخورد: "همانطور که در گفتار امیرکبیر و رضاشاه از توان توپخانه و قشون و سطحی از پیشرفت طبابت سخن گفته میشد، امروز از موشک و اتم و فناوریهای نانو سخن گفته میشود. فیالواقع بنیاد این مسیر بر اندیشهای استوار است که معتقد است میتوان دال «آزادی» را تعلیق کرد و مسیر توسعه را پیمود. این نقد و توجه دادن به آزادی، به زیباترین بیان از سوی شاملو در شعر زیر بیان شده است:
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!"
چرخش حجاریان به سمت عدالت!
البته باید حق داد به حجاریان، شاید هر جریانی که دال مرکزی گفتمان خویش را در مسلخ نابلدی هم کیشانش ببیند چنین هم سخت آشفته باشد. اما این همه ماجرای آقای تئوریسین نیست. حجاریان مدتی است که دم از «عدالت» هم میزند!
حجاریان در گفت و گویی درباره اصلاح طلبی میگوید: "معتقدم اصلاحطلبی علاوه بر دموکراسی و لوازمش باید درباره چند مؤلفه نظر دقیق و صریح داشته باشد. نخستین آنها «عدالت» است ... فرد یا حزب اصلاحطلب باید بهلحاظ نظری و عملی بداند و بگوید پاسخش به مسئله عدالت چیست. این امر مستلزم آن است که فساد و ناکارآمدی خودی و غیرخودی نشود و نقد دائماً در جریان باشد حتی اگر نزدیکترین افراد مورد انتقاد قرار بگیرند."
اینکه حجاریان سالها از دموکراسی، آزادی، رای مردم و بسیاری دیگر از این مولفه که دال مرکزی گفتمان اصلاحات را شکل میداد عبور میکند و به مسئله عدالت که اتفاقا دال مرکزی گفتمان رقیب است پناه میبرد چه معنایی دارد؟ این یک توبه گفتمانی است؟
بحران اصلاحات عمیقتر از این حرفها است
بگذارید کمی عقب تر برگردیم. جریان چپ اول انقلاب، از تندروترین انقلابیون بودند. این تندرویها البته خوب و بد داشت. گاهی پونز دست گرفتند و علیه بدحجابی، بدرفتار کردند و گاهی هم در بالا رفتن از لانه جاسوسی آمریکا به حق مشارکت کردند. این جریان جزء ضد امپریالیستیترین جریانهای اول انقلاب بود. اما به مرور زمان دچار تحول شد. ضدآمریکاییترینها تبدیل به آمریکا پرستترینها شدند. چپ اول انقلاب دیگر اصلاح شده بود بلکه منقلب شده بود.
جریانی که زمانی دم از مستضعفین و مبارزه با آمریکا میزد پس از اندک زمانی از این آرمانها عبور کرد و رسید به مفهوم آزادی. برای تحول اندیشهای یک جریان سیاسی اجتماعی، یکی دو دهه زمان اندکی به حساب بیاید. اکنون پس از یک دو دهه از این چرخش تاریخی باز هم تئوریسینهای اصلاحات در حال چرخاندن فرمان هستند. این بار شاید عدالت!
مسئله اساسی اصلاحات بحران در اندیشه است. اصلاحات دچار یک سرگردانی است. ترس اصلی آنجاست که این سرگردانی و تحیر با عملگرایی باز هم به قدرت برسد. مادامی که یک جریان هنوز نتوانسته است نظام اندیشه خود را بازیابی کند به قدرت برسد کشور را چون اندیشه خود به مسلخ خواهد برد.