تعاملات ترکیه ،قطر و پاکستان در افغانستان

 تعاملات ترکیه ،قطر و پاکستان در افغانستان۱۵-شهریور-۱۴۰۰

باوجود هم جبهه ضدآمریکایی شدن پاسداران جنایتکار با طالبان تروریست  ولی بازهم  سر رژیم ولایت فقیه در افغانستان بی کلاه مانده است.

تعاملات ترکیه ،قطر و پاکستان در افغانستان

تهران-ایرنا- شماری از کارشناسان مسائل افغانستان با اشاره به منافع برخی از کشورهای منطقه در افغانستان و تلاش برای حفظ منافع خود از همکاری نزدیک ترکیه ،قطر و پاکستان در افغانستان خبر دادند.

به گزارش ایرنا، قطر، ترکیه و پاکستان تا سال های پیش به صورت مستقل تلاش می کردند به طور همزمان در تماس با دولت سابق افغانستان و طالبان بتوانند نفوذ خود در این کشور را گسترش دهند ولی با تحولات اخیر و کنترل پایتخت افغانستان از حدود سه هفته پیش به تلاش برای حفظ منافع خود از طریق همکاری مشترک روی آورند.

قطر از سال ها پیش با گشایش دفتر سیاسی طالبان و میزبانی مذاکرات صلح این گروه با دولت افغانستان تلاش کرد که نفوذ خود در افغانستان گسترش دهد.

برخی از گزارش ها از کمک مالی گسترده قطر به طالبان و گروه های شرکت کننده در مذاکرات صلح حکایت دارد.

هم اکنون نیز این کشور با نفوذی که بر طالبان دارد تلاش می کند با همکاری مشترک با برخی از کشورها زمینه نفوذ هرچه بیشتر در افغانستان را با کنترل فرودگاه کابل فراهم کند.

ترکیه 

رویای ترکیه برای گسترش نفوذ در افغانستان و تاثیرگذاری بر معادلات منطقه، یکی از چالش برانگیزترین و حساس ترین اقدامات چند سال اخیر این کشور است.

 این روزها، صحبت در مورد تداوم حضور نظامی ترکیه در افغانستان، به موضوع داغ برخی رسانه ها و اتاق فکرهای آنکارا تبدیل شده است. با آن که قرار است کلیه نیروهای عضو ناتو از افغانستان خارج شوند، اما رجب طیب اردوغان به جو بایدن پیشنهاد داده که تامین امنیت فرودگاه بین المللی حامد کرزای کابل به نیروهای ترکیه سپرده شود.

بر اساس اطلاعاتی که از سوی پنتاگون و وزارت دفاع ترکیه منتشر شده، توافقات اولیه بین آنکارا و واشنگتن حاصل آمده اما هنوز خبری از جزئیات نهایی آن نیست. چرا که مساله، فقط رضایت آمریکا نیست و بر اساس لیستی که اردوغان به بایدن داده، پیشنهاد ترکیه مبنی بر همراهی پاکستان و مجارستان نیز، چالش مهمی است.

در همین حال، رویکردهای روسیه و مواضع طالبان نیز، اهمیت بالایی دارند.

روزنامه ملی گازته ترکیه در شماره روز دوشنبه خود، در یک گزارش مفصل نوشت: در مورد چند و چون اقدام برای تداوم حضور نظامی در افغانستان، نظرات متفاوتی وجود دارد. اما برخی از تحلیل گران معتقدند که ترکیه در کنار مسائل سیاسی – امنیتی، باید نگاه ویژه ای هم به ساز و کار حقوقی و پروتکل دیپلماتیک داشته باشد.

اصلان بالچی روزنامه نگار  ترک با اشاره به اهمیت حمایت بین المللی در حرکت ترکیه در افغانستان گفته است: «برای ماندن در افغانستان، اول از همه، ترکیه باید تلاش کند تا قطعنامه ای را از شورای امنیت سازمان ملل متحد دریافت کند. اما این به تنهایی کافی نیست و در گام دوم، دعوتنامه هم لازم است. یعنی  باید به دعوت رسمی دولت افغانستان به کابل رفت و با دولت نشست و از آنها دعوت نامه دریافت کرد. صرفاً جایگاه مردمی کافی نیست. اگرچه از نظر مردم  افغانستان مورد احترام هستیم، در عین حال، تأیید دیپلماتیک برای اطمینان از حقانیت خود اهمیت به سزایی دارد».

اهداف پشت پرده این ماموریت

اما برخی آگاهان سیاسی و بین المللی افغانستان نیز معتقدند که ترکیه با قبول تأمین امنیت فرودگاه کابل اهداف بزرگتری را دنبال می کند و اردوغان رویایی برای گسترش نفوذ خود در افغانستان دارد.

عبدالطیف نظری آگاه روابط بین الملل و از سیاستمداران جوان افغانستان می گوید که قبل از طرح و بررسی اهداف اصلی ترکیه در باره تامین امنیت میدان هوایی کابل، باید توجه کرد که سیاستگذاری عمومی اردوغان صرفا برای تبدیل ترکیه به قدرت بزرگ منطقه‌ای و جهانی است.

وی می افزاید: ادامه سیاستگذاری مداخله‌گرای دولت اردوغان در سایر کشورها اکنون به ایستگاه سرنوشت‌ساز افغانستان رسیده است. افغانستان یک وسوسه‌ جدید برای تکمیل سیاستگذاری خارجی اردوغان در تسلط بر آسیای جنوب غربی است.

به باور این آگاه سیاسی افغان، هرچند مردم افغانستان نسبت به پیامدهای منازعه قومی و مذهبی شدید ناشی از مداخله ترکیه در افغانستان هوشیاراند، اما با این وجود، سیاستگذاری دولت اردوغان در افغانستان را می‌توان در چند محور مورد بررسی قرار داد.

اما نظری در باره حضور ترکیه در فروگاه کابل می گوید: پیشینه دولت ترکیه طی یک دهه اخیر نشان داده که این کشور به یکی از مراکز اصلی صادرات و ترانزیت تروریست‌ها و افراط گرایان  منطقه‌ای در آسیای جنوب غربی تبدیل شده است.

به گفته وی، صادرات و ترانزیت افراط گرایان از سوی دولت اردوغان به سایر کشورها از جمله عراق و سوریه که با حمایت بی‌دریغ در توسعه و تقویت داعش همراه بود و سپس اعزام افراط گرایان از سوریه به جنگ ارمنستان و آذربایجان را می‌توان نمونه‌های برجسته سیاست ترانزیت افراطیون از سوی دولت ترکیه محسوب کرد.

این آگاه سیاسی باور دارد، اکنون که ترکیه مدعی اداره و تأمین امنیت فرودگاه کابل شده، نباید پیامدهای این سیاست را که بخشی از سیاستگذاری مداخله‌گرای دولت اردوغان است ناچیز دانست، زیرا اداره فرودگاه بین المللی کابل می‌تواند به مثابه مدیریت مطلق این فرودگاه و آغاز ترانزیت گسترده افراط گرایان حاضر در لیبی و سوریه به افغانستان باشد.

وی می گوید که در واقع ترکیه می‌تواند در پوشش اداره و تأمین امنیت فرودگاه کابل، به جابه جایی و انتقال افراط گرایان سایر مناطق به افغانستان اقدام کند و قدرت امنیتی خود را در افغانستان نیز مسلط سازد.

پاکستان 

پاکستان یکی از بازیگران مهم منطقه است که بیشترین تأثیر را بر طالبان داشته و از سال ۲۰۰۱ تاکنون از متحدان اصلی آمریکا در افغانستان به شمار می‌رود. 

براساس گزارش های منتشر شده دستگاه اطلاعاتی پاکستان بیشترین نقش را در شکل گیری طالبان و کمک به این گروه داشته است به گونه ای که اسلام آباد در سال ۲۰۰۱ جز اولین کشورهایی بود که طالبان را به رسمیت شناخت.

برخی از کارشناسان افغان پیشروی سریع جنگجویان طالبان و کنترل دومینووار شهرها و مراکز استان ها در فاصله کوتاهی از خروج نظامیان ناتو و آمریکا از افغانستان را ناشی از کمک فرماندهان پاکستانی می دانند.

براساس گزارش هایی که شاهدان و نیروهای مقاومت پنجشیر اعلام کرده اند پس از سفر رئیس دستگاه اطلاعاتی پاکستان در چند روز گذشته به کابل ، شب گذشته حدود ۵۰۰ کماندو پاکستانی با استقرار در کوه های اطراف پنجشیر، حمله نیروهای طالبان به پنجشیر را هدایت می کنند.

مولوی حبیب الله حسام رئیس شورای اخوت اسلامی افغانستان که در پنجشیر حضور دارد از حملات هوایی شب گذشته پاکستان به نیروهای مقاومت  و مردم خبر داد.

ضیا آریانژاد نماینده سابق استان سمنگان نیز در فیسبوک خود نوشته است که پهپادهای پاکستانی شب گذشته استان پنجشیر را با بمب‌های هوشمند بمباران کرده است.

برخی منابع هم نوشته اند که حدود ۵٠٠ نیروی ویژه پاکستانی در چارچوب قطعه بدری گروه طالبان از فرودگاه بگرام توسط بالگردهای نظامی به پنجشیر انتقال داده شده اند.

اهداف اقتصادی پاکستان در افغانستان
هند و پاکستان همواره برای تقویت جایگاه اقتصادی خود در جنوب آسیا و همچنین در آسیای مرکزی با یکدیگر رقابت کرده‌اند. تلاش دو کشور به منظور جلب توجه غرب برای استفاده از بنادر تجاریشان برای دستیابی به منابع انرژی آسیای میانه از مولفه‌های این رقابت است.
از این رو دستیابی به بازار آسیای میانه و انتقال نفت و گاز این کشورها یکی از فاکتورهای مهم اقتصادی و تأثیرگذار در سیاست گذاری پاکستان بوده‌است.
رقابت منطقه ای بر سر منابع سرشار انرژی آسیای میانه و حوزه دریای خزر به عنوان بزرگ‌ترین عامل حمایت پاکستان و ایالات متحده از طالبان در اواخر دهه ۱۹۹۰ قلمداد می‌گردد و از آنجایی که این کشورها دولت مجاهدین را مانع عمده برای اجرای چنین سیاستی در افغانستان می‌دیدند با حمایت از گروه طالبان که می‌توانست با کسب قدرت کامل در افغانستان منافع اقتصادی آن‌ها را تأمین نماید می‌خواستند تا از این طریق به بازارهای انرژی آسیای میانه دسترسی پیدا کنند.
کشورهای آسیای میانه انتقال نفت و گازشان را از طریق خط لوله ای که باید از یکی از دو کشور ایران و افغانستان عبور کند، همواره به عنوان یک مسئله اصلی و اساسی نگریسته‌اند. از طرف دیگر عبور خط لوله نفت و گاز این کشورها از هر سرزمینی که انجام گیرد بدون شک امتیازات سیاسی و اقتصادی چندی را برای آن کشور به همراه خواهدداشت. نگاه اقتصادی پاکستان به این امر از دو زاویه قابل تحلیل و بررسی است.
از دیدگاه منافع اقتصادی حاصل از عبور این خط نفتی، و از رهگذر رقابت اقتصادی با ایران و نفوذ در کشورهای آسیای میانه، مورد دوم را زمانی شاهد بودیم که پاکستان پس از تحرکات اقتصادی ایران در آسیای میانه در صدد برآمد تا با احیای راه ترانزیتی آسیای مرکزی- افغانستان- پاکستان، خط ارتباطی آسیای میانه با دریای عمان و اقیانوس هند را از طریق جاده ابریشم منحرف سازد.
به هرحال از آنجا که ایجاد و شکل‌گیری یک حکومت طرفدار پاکستان در کابل، منافع اقتصادی پاکستان در منطقه و آسیای میانه را تأمین خواهدکرد، موضع دیپلماتیک پاکستان در قبال طالبان از سطح موضع حمایتی تا دخالت عریان برای تثبیت حاکمیت آنان ارتقا می‌یابد.

اهداف سیاسی پاکستان 
در محور اهداف سیاسی پاکستان در افغانستان چند پدیده برجسته تر از سایر متغیرها نقش آفرینی می‌کنند؛ از جمله می‌توان به اختلافات مرزی با افغانستان و مسائل مربوط به پشتون‌ها، رقابت با هند، همسویی با غرب و به ویژه آمریکا و مقابله با نفوذ ایران، اشاره نمود. اختلافات مرزی افغانستان و پاکستان همواره به عنوان یک عامل تاریخی بحران زا در تاریخ روابط دیپلماتیک دوکشور مطرح بوده‌است.
آنچه براساس قرارداد معروف «دیوراند» در دوران حکومت «عبدالرحمن خان» توسط نماینده انگلیس به پاکستان واگذارشد، هیچ‌گاه از حافظه تاریخی افغان‌ها و به ویژه طیف ملی‌گرای حاکمیت سیاسی محو نشده و همواره نقطه جنجال‌برانگیزی در روابط خارجی این دو کشور بوده‌است. خط دیوراند خط مرزی است که مناطق شرقی افغانستان و مناطق غربی پاکستان را از هم جدا می‌کند، این خط باعث پیدایش وضعیتی ناپایدار میان دو کشور شده‌است.
براین اساس، پاکستان درصدد است تا از روی کارآمدن حکومتی که با طرح ادعای ارضی مجدد به تعارض فیمابین دامن بزند، جلوگیری به عمل آورد. این امر برای اسلام‌آباد در حاکمیت سیاسی آینده افغانستان از اهمیت جدی برخوردار است.
احتمال می‌رود یک دولت باثبات در افغانستان این اختلاف مرزی- حقوقی را در مجامع بین‌المللی مطرح سازد. برهمین اساس دولتمردان پاکستانی می‌پنداشتند ایدئولوژی حاکم بر طالبان کمک خواهدکرد تا افغان‌ها مناقشات مرزی و قومی را فراموش کنند و در مسیر خواست اسلام‌آباد قدم بردارند. با این حال پاکستانی‌ها در رقابت با هندی‌ها نگران آن هستند که افزایش مقبولیت هندی‌ها در افغانستان منجر به ارتقای حساسیت افغانی‌ها نسبت به خط مرزی مورد اختلاف شود. حمایت از جنبش حاشیه نشین پشتونستان آزاد که مرزهای شرقی پاکستان با افغانستان را آسیب‌پذیر می‌کند دغدغه ای جدی برای پاکستانی‌ها است.
بر این اساس حمایت پاکستان از طالبان چنین توجیه می‌گردد که اسلام‌آباد تلاش می‌کرد تا با روی کار آوردن یک دولت مذهبی و سنتی، از طرح مجدد دعاوی ارضی علیه پاکستان در حاکمیت سیاسی افغانستان جلوگیری به عمل آورد؛ لذا طالبان که با دیدگاه‌های مذهبی غیرمنعطف تلاش می‌کرد تا به حاکمیت و سیاستش رنگ و بوی فراملی بدهد، یکی از بهترین انتخاب‌های دولت اسلام‌آباد محسوب می‌گردید. ازسوی دیگر با توجه به شرایط اجتماعی و بین‌المللی نامساعد نسبت به طالبان، پاکستان تلاش می‌کرد تا با کسب شناسایی رسمی برای این گروه از محافل جهانی، خواسته‌ها و منافع استراتژیک خود را به طالبان بقبولاند.
از طرف دیگر، با توجه به رقابت پاکستان با هند ایجاد شبکه ای قوی از هم پیمانان منطقه ای در برابر هند از دیگر محورهای جدی در سیاست خارجی پاکستان محسوب می‌گردد. در واقع وحشت از هند در سیاست خارجی پاکستان ناشی از این تصور است که به دلیل اقتدار نظامی و سلطه هند در منطقه، پاکستان این کشور را تهدیدی نسبت به موجودیت و از دست دادن حاکمیت خودش می‌بیند و رهبران پاکستان همواره به دنبال شریکانی در سیاست خارجی خود بوده‌اند که به برقراری موازنه میان پاکستان و هند کمک نمایند و تهدید هند را برای این کشور کاهش دهند.
تلاش برای به وجودآوردن دولتی همسو در افغانستان همان قدر برای پاکستان در رقابت با هندوستان اهمیت دارد که براندازی دولت «برهان الدین ربانی» به دلیل همسویی و داشتن روابط دیپلماتیک نزدیک با هندوستان. بر این اساس دولتی که با رقیب یا دشمنان پاکستان در موضع روابط دوستانه قرار داشته باشد بی تردید از سوی پاکستان با مشکل مواجه خواهد شد.