دروغ نامه کیهان یکشنبه 5 تیرماه سال 1401
یادداشت
روز اوین نامه کیهان "خداحافظ، جهان تکقطبی"
بدون توجه به توازن قوا میان روسیه
ابرقدرت نظامی متجاوز مقابل اکرائین
شود. یا اینکه به دلیل و چگونگی آغاز این جنگ تجاوزگرانه روسیه پوتین
جنایتکار جنگی اشاره شود که چرا پوتین
جنایتکار جنگی فکر می کرد همچون اشغال شبه جزیره کریمه اشغال اکرائین هم سریع و برایش بی هزینه است
.مهمتر بدون آنکه اشاره شودبرای چه رژیم
تروریستی وقرون وسطایی ولایت فقیه تبدیل
به مستعمره روس های باج گیر وگرو کش غیر قابل اعتمادشده است و درجبهه حمایتی روس
های متجاوز و اشغالگر اکرائین قرارگرفت ولی ازموضع جانبدارانه تحلیل داده شده است روسیه یک طرف و اوکراین و 30 کشور عضو ناتو در کنار چند کشور آسیایی
مثل ژاپن در طرف دیگر این جبههاند و در حوزههای مختلف(سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی،
امنیتی، سایبری، رسانهای و نظامی) به طور مستقیم یا غیر مستقیم وارد جنگ شدهاند.
و هر یک بسته به شرایط و منافع خود، موضعی در این جنگ میگیرند و میزان مداخلاتشان
را تنظیم میکنند. در جبهه اوکراین، اگر ادامه جنگ و ارسال کمکهای مالی، اطلاعاتی
و نظامی منافعشان را تامین کند، لحظهای دریغ نمیکنند اما به محض این که احساس
کنند، خسارات و مضرات جنگ بر منافع آن چربید، موضع خود را تغییر یا تعدیل میکنند.
برای درک بهتر این ادعا، میتوان مواضع کشورهایی مثل مجارستان یا انگلیس را در طول
این 4 ماه با یکدیگر مقایسه کرد و تفاوت و تغییر مواضع را به خوبی دید. همینطور
مواضع آلمان و فرانسه را.
در آغاز جنگ، بنا به دلایلی که در ادامه خواهیم نوشت، مواضع جبهه عظیمی که مقابل
روسها قرار داشتند تا حد زیادی به هم نزدیک بود و میشد نوعی اتحاد همراه با ذوق
زدگی را بینشان حس کرد. به هر حال قرار بود یکی از رقبای قَدَری که جهان تک قطبی
آمریکا را تهدید میکند، تضعیف و از سر راه برداشته شود و پس از آن رفت سراغ چین.
این برای صاحبان نظام «جهان تک قطبی»، حقیقتا وسوسه انگیز و شیرین بود. از این
زاویه شاید بهتر بشود دلایل تحریک روسیه برای حمله به اوکراین از طریق گسترش ناتو
به شرق را درک کرد.
اما با گذشت حدود یک ماه از شروع جنگ، رفته رفته اختلافات بین این 30 کشور خود را
نشان داد. بسته به میزان وابستگی کشورهای غربی به نفت و گاز و گندم روسیه و همینطورگندم
اوکراین، مواضع تغییر کرد. کشورهایی که به شدت به سوخت روسها وابستگی داشتند (مثل
مجارستان یا آلمان) محتاط شدند و کشورهایی که وابستگیشان زیاد نبود، همچنان بر
طبل جنگ کوبیدند. اما طولانی شدن این جنگ، چند هفتهای است که مواضع این 30 کشور
را دوباره درست مثل روزهای اول جنگ به هم نزدیک کرده است. اما این بار نه برای
کوبیدن بر طبل جنگ و تثبیت نظام «جهان تک قطبیشان» که، برای توقف جنگ!
مواضع انگلیس که تا همین یکماه پیش با مواضع مجارستان یا آلمان 180 درجه اختلاف
داشت، در حال نزدیک شدن به هم است. واقعا چه اتفاقاتی موجب شد بوریس جانسونی که
بعضا شدیدتر از آمریکا یا حتی اوکراین، علیه روسیه موضع میگرفت و بر لزوم شکست
حتمی روسیه به هر قیمت ممکن تاکید میکرد، این طور عقبنشینی کند و از اوکراین
بخواهد، تن به صلح با روسیه بدهد، ولو یک به یک صلح بد: «بسیاری از کشورها میگویند
جنگ اوکراین، یک جنگ اروپایی غیرضروری است؛ بنابراین فشار برای تشویق یا شاید
اجبار بر اوکراینیها برای پذیرش یک صلح بد، افزایش خواهد یافت.»(نخستوزیر انگلیس
همین دیروز، ایرنا)
این عقبنشینی ابتدا از فرانسه شروع شد. کمتر از دو ماه پیش بود که خبر رسید
ماکرون در اقدامی غیر منتظره از اوکراین خواسته، بخشی از سرزمینش را به روسها
تقدیم کند و قال قضیه را بکند چرا که جنگ زیادی طولانی شده است. پس از او نوبت به
«هنری کیسینجر» دیپلمات کارکشته آلمانی-آمریکایی بود که با نیم نگاهی به چین، همین
درخواست را در قالب ادبیات مخصوص خود تکرار کند آن هم دوبار و پس از کیسینجر نوبت
به سازمان پیمان امنیت جمعی (ناتو) رسید که این درخواست را در چندین نوبت از
اوکراین بکند و خشم زلنسکی را بر انگیزد!
«کسب سود» ماهیت نظامهای سرمایهداری است و
«انتخاب بهترین وسیله برای رسیدن به هدف (اینجا سود)» که یکی از تعاریف تکنوکراسی
در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی است، از شعارهای چنین نظامهایی است. یعنی اول هدف
را انتخاب کن، سپس بهترین ابزار را برای رسیدن به آن هدف در اختیار بگیر. و چنانکه
یکی از این ابزارها، کارایی لازم را نداشت، فورا آن را تغییر بده. در این بین،
توجهی به تناقضات احتمالی و اخلاق و راست و دروغ و رسوایی و... هم نکن! (هدف وسیله
را توجیه میکند) در چنین نظامهایی اگر اخلاق تامینکننده سود باشد نیز از آن به
عنوان یک ابزار! استفاده میشود. یکی از پاسخها به چراییِ تغییر مواضع غرب در
قبال جنگ اوکراین را میتوان در همین چارچوب بررسی کرد. غربیها احتمالا تصور نمیکردند،
جنگ اینقدر طولانی شود و به تَبَعِ آن نیز، هزینههای جنگ این قدر افزایش یابد.
اکنون که در حال مطالعه این مقالهاید، «اقتصاد» و «تورم» تبدیل به مهمترین مسئله
بسیاری از کشورهای دنیا از جمله همین کشورهای غربی شده و کلمه «گرانی» وارد ادبیات
اقتصادی کشورهایی شده که شاید شنیدن نام آنها، تعجب خیلیها را برانگیزد. ژاپنی که
سالهاست با تورم صفر درصد قدرت بالای اقتصادش را به رخ جهانیان کشانده اخیرا
اعلام کرد در بسیاری از محصولات غذایی شاهد تورم و افزایش قیمت بودهاند. بایدن
رئیسجمهور آمریکا نیز میگوید، مهمترین مسئله در حوزه سیاست داخلی آمریکا را
«کنترل تورم» قرار داده است. وضعیت در کره جنوبی، آلمان و انگلیس و فرانسه نیز به
همین شکل است و تورم بعضا رکورد 70 ساله را شکسته است. یک بار دیگر برگردید و به
نام کشورهایی که نوشتیم نگاهی بیندازید تا تکلیف کشورهای ضعیفتر برایتان روشن
شود!
هنوز تمام نشده. از دل همین تورم، معضلات سیاسی و اجتماعی نیز خارج شده
و کشورهای گردن کلفت زیادی دچار بحرانهای اجتماعی مثل اعتصابهای طولانی و بیسابقه
و افزایش خودکشی، افزایش کارتن خوابی و فقر شدهاند. اکنون که در حال مطالعه این
یادداشتید، در واشنگتن تظاهراتی از سوی اقشار متوسط به پایین جامعه به راه افتاده
با عنوان «اوکراین را رها کن» و در انگلیس نیز، علاوهبر شکستن رکورد 40 ساله
تورم، احتمال سرنگونی دولت بوریس جانسون، تیتر اول برخی روزنامهها و خبرگزاریهاست.
به نقل از رئیسصندوق بینالمللی پول نیز همین دیروز اعلام شد، رکود اقتصادی در
آمریکا قطعی است و...
شاید ترسناکترین موضع درباره تبعات ادامه جنگ اوکراین را دبیرکل سازمان ملل گرفت
جایی که از شروع یک «گرسنگی همهگیر در جهان» خبر داد و گفت بحران گرسنگی صدها
میلیون انسان را در سراسر دنیا درگیر کرده و در سال 2023 میلادی این وضع بدتر هم
خواهد شد. به گفته آقای گوترش، هیچ کشوری در دنیا از این بحران در امان نخواهد
بود. اگرچه افرادی مثل وزیر خارجه آلمان معتقدند این بحران گرسنگی با شیوع ویروس
کرونا و تغییرات آب و هوایی شروع شد اما جنگ اوکراین آن را تبدیل به سونامی کرد.
بازگردیم به مبحث خودمان یعنی جنگ اوکراین و دلایل تغییر مواضع غرب درباره این
جنگ. بروز چنین بحرانهای خطرناک اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در واقع، همان دلیل
اصلی است که مواضع کشورهای درگیر جنگ اوکراین را دوباره به هم نزدیک کرده است. در
این بین، نزدیکی روسیه و چین به یکدیگر نیز در این عقبنشینی قطعا موثر بوده است.
به طور قطع یکی از اهداف و آرزوهای جبهه غرب در جنگ اوکراین پس از تضعیف روسیه،
تنبیه چین بود اما اینطور نشد و این دو کشور بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شدند و
کابوس امثال کیسینجر تعبیر شد. غربیها به نظر میرسد به دلیل همان منطق «سود و
زیان»ی که به آن اشاره شد، دیگر ادامه جنگ را به صرفه نمیبینند. درست نمیتوان
پیشبینی کرد که کِی اما، احتمالا همین روزهاست که راهحلهای مشابه راهحلهای
کیسینجر و ماکرون و جانسون جدیتر از قبل از راه برسند و اوکراین را به تسلیم
آبرومندانه ترغیب کنند غافل از این که، هم جنگ را باختهاند، هم اقتصادشان تضعیف
شده و از همه مهمتر، نظم جهانی مورد علاقهشان دیگر آن نظم سابق نخواهد
بود...شاید راز محکوم نشدن حمله روسیه به اوکراین از سوی بسیاری از کشورهای دنیا
نیز به همین دلیل بود: «دیگر هیچ کس جهان تکقطبی را نمیخواهد!»
جعفر بلوری