دروغ نامه 3 شنبه 7 تیرماه سال 1401
یادداشت روز اوین
نامه کیهان "عبور دولت-ملت از
میدان مین ترکیبی"
حاشیه پردازی های کلیشه ای وتکراری که درآن نه مردم ونه مطالبات شان ونه منافع ملی جایگاهی ندارد تبدیل به تاکتیک رسانه های حامی رهبر انتصابی ولی فقیه ودولت دژخیم رئیسی ومدافع برنامه های هسته ای و موشکی و جنگ برون مرزی شده است چون مرکز ثقل موضوعات گزینه ای است و تاریخچه بازتولید بیش از43 ساله ای دارد که شامل دشمنی با اسراییل و ضدیت باغرب به ویژه آمریکا همراه باانتقادشدید به جناح رقیب مغلوب ورسانه های شان دارد که خواهان برقراری رابطه با غرب وآمریکاهستند البته بدون هیچ گونه توضیح وتحلیل وتفسیری که دستآورد این سیاست ادامه دار برای ملت وکشورچه بوده است؟ به خصوص که حاشیه پردازان اشاره نمی کنند شرایط کنونی کشور چگونه است ومردم چرا ناراضی ومعترض اند ؟ برای چه توی خیابان های شهرها فریادمی زنند؟ در مقابل دفاع وتبلیغ برای چین وروسیه می کنند که بدون توضیح است محصول این سیاست مدافع چین وروسیه بودن برای ملت وکشور چه بوده است؟ مهمتر بطور قطع اصلاً نظر مردم ایران برای حاشیه پردازنویسان تکراری اعتباروارزشی ندارد چون مقابل مردم ومطالبات شان ومنافع ملی اند .در مقابل درخدمت رهبرانتصابی ولی فقیه خامنه ای رمال و ارگان هاو کانون های قدرت واهداف شان می باشند.
1- دانشجو که بودیم، برخی
اساتید غربزده دائما از اهمیت رئالیسم در روابط بینالملل میگفتند و ایدهآلیسم
را نکوهش میکردند. میگفتند باید واقع گرا بود و از شعار و آرمانها دست کشید.
چین را مثال میزدند و میگفتند با آمریکا کنار آمد و اقتصادش رونق گرفت. میگفتند
رویکرد ایدئولوژیک را باید کنار گذاشت تا پیشرفت کرد. شبیه این ادبیات، از زمان
دولت موقت، در بین برخی مدیران مطرح بود و در دولتهای بعدی، گاه و بیگاه زمزمه میشد.
انبوه این ادعاها سرانجام در پروژه برجام، به بوته آزمون درآمد.
2- طیف مذکورهرگز پاسخ ندادند: چرا باید
آزادی در قاموس لیبرالیستی، ارزشمند باشد، اما آزادگی و استقلال اسلامی- ایرانی،
ضدارزش محسوب شود؟ چرا اسلام را با برچسب ایدئولوژی، تخطئه میکنند؛ اما لیبرالیسم
و کاپیتالیسم و منطق سلطه غرب بر جهان را ایدئولوژیک نمیدانند؟! چرا از
ناسیونالیسم دم میزنند، اما مواضعشان همان است که قدرتهای استعمارگر برای تسلط
بر کشورها تجویز میکنند؟ اگر دینداری، عزتمندی، ستمناپذیری و حقطلبی، ایدهآلیستی
است و باید محکوم شود، چرا شکمپرستی، شهوترانی، اسارتطلبی و توجیه برّهگی و
بردگی- چنانکه مثلا نشریه حزب اتحاد ملت درباره مذاکره با ترامپ نوشت- ایدئولوژیک
قلمداد نمیشود؟
3- چین را مثال زدند، اما
نگفتند که آیا چین، تولید اقتصادی و تولید قدرت در حوزههای دیگر را طبق منویات
آمریکا متوقف کرد تا رونق اقتصادی بخرد، یا این که بر تولید انواع منابع قدرت
پافشاری کرد و در تمام حوزههای نفوذ آمریکا و غرب پا گذاشت تا آنها را عقب راند؟!
آیا چینیها برنامه هستهای، توانمندی نظامی و نفوذ منطقهای را «مزاحم» و
«دردسر»ی که باید واگذار کرد، میانگاشتند؟ یا مثلا، کمر تولید را با فرش قرمز پهن
کردن برای برندهای خارجی شکستند و سیاست نکاشت و نساخت (نیروگاه و پالایشگاه) را
سرلوحه مدیریت کردند و کاسه گدایی به دست گرفتند؟ آیا تاریخ سراغ دارد که مثلا
آمریکاییها و اروپاییها با چینیها همان کاری را کرده باشند که با دولت برجام
کردند: به دیپلمات ارشدش برای نمایندگی در سازمان ملل ویزا ندادند، از دادن بنزین
به وزیر خارجهاش در مونیخ امتناع کردند، توافق با او را که فتحالفتوح خوانده میشد،
در هر دو دولت اوباما و ترامپ زیر پا گذاشتند و سرانجام گفتند حتی اجازه واردات
دارو و واکسن را هم ندارید؟!
4- دولت برجام و دیگر هیچ، به ماههای
پایانی خود رسیده بود. اوباما و ترامپ، رفته و تحریمهای ویزا، آیسا، سیسادا،
کاتسا -900 تحریم بیشتر از پیشابرجام- را به یادگار گذاشته بودند. دولت بایدن هم
که دندان غربگرایان را شمرده بود، بر فشار حداکثری پافشاری کرد. رسیدیم به موقعیتی
که آقای روحانی گفت «واکسن کرونا، سوهان قم نیست که بخواهیم وارد کنیم»؛ و سخنگوی
دولت تاکید کرد «واردات واکسن، پشت سد FATF قرار گرفته و معطل آن است.
نپذیرفتن FATF اکنون آثار خود را بر تراکنشهای مالی و تامین کالاهای ضروری نشان
میدهد». یک سال قبل، انتخابات در شرایطی برگزار شد که کرونا در حال قتلعام بود و
در کنار نارضایتی از عملکرد اقتصادی دولت، تاثیر منفی بر نرخ مشارکت (به عنوان یکی
از ارکان قدرت ملی) گذاشت. برنامه مطلوب غرب، ظاهرا خوب پیش رفته بود. فراتر از
کاهش مشارکت، بنا بود احساس ناامنی، شیرازه امنیت کشور را از هم بپاشد.
5- مردادماه سال گذشته،
بنا بر ضرورت، مراجعهای به تریاژ و اورژانس دو بیمارستان «بازرگانان» و «سوم
شعبان» داشتم. ازدحام جمعیت بیماران کرونایی آنقدر زیاد بود که حتی گرفتن نوبت و
دیدن پزشک را تبدیل به کاری طاقتفرسا کرده بود. پزشکان هم، یکی در میان، بین
اورژانس و بخشها در تردد بودند. پذیرش و درمان بیماران اورژانسی، بسیار سخت بود.
فریاد و بگومگوی تند برخی مراجعان با کادر اورژانس، صحنههای بسیار تلخی را پدید
آورده بود. اتفاق مشابهی در صفهای طولانی- و بعضا بیفایده- تزریق واکسن در جریان
بود. لاشخورهای رسانهای هم زبانشان دراز بود و در طعنه و تمسخر کم نمیگذاشتند.
6- یازده ماه بعد- هفته گذشته- بنا بر
ضرورت دیگری، به بخش اورژانس بیمارستان سوم شعبان مراجعه کردم، یک نوبت صبح و نوبت
دیگر، بعد از ظهر و تا اواخر شب. این بار، تریاژ و اورژانس بیمارستان کاملا خلوت
بود. خبری از آن دعوا و مرافعههای تلخ نبود. اجازه بدهید تفاوت دو صحنه را با
زبان آمار روایت کنیم. دوم شهریور 1400، در حالی که هنوز دولت جدید تشکیل نشده
بود، کمتر از 24 میلیون دُز واکسن تزریق شده بودند؛ ۴۰ هزار و ۶۲۳ بیمار کرونایی جدید شناسایی،و ۵ هزار و ۴۸۷ نفر در بیمارستانها بستری شده بودند.
آن روز۷۰۹ بیمار کرونایی جان باختند و ۷ هزار و ۷۲۷ بیمار در بخش مراقبتهای ویژه بستری
بودند. اما دیروز، در حالی که بیش از150 میلیون دُز واکسن تزریق شده، شمار بیماران
شناسایی شده جدید به 352 نفر (کمتر از یک صدم شهریور پارسال) کاهش یافته و 54 نفر
هم بستری شدند؛ یکهزارم شهریور 1400. دیروز به لطف پروردگار، فقط یک نفر در اثر
ابتلا به کرونا جان باخت و تعداد بستریها در بخش مراقبتهای ویژه، از ۷ هزار و ۷۲۷ نفر، به 204 نفر کاهش یافت. این موفقیت
بزرگ بدون برجام و FATF و با اهتمام دولت محترم و همدلی و همراهی کادر خدوم درمانی و ملت
شریف ما به دست آمده است. بدینترتیب، نقشه گروگانگیری سلامت ملت ما از سوی دشمن
و غربگرایان برای تحمیل خسارتی بزرگتر از برجام، خنثی شد.
7- رسانهها و سیاستبازانی
که سال گذشته از نبود واکسن و قتلعام کرونا مینالیدند، اکنون تغییر فاز داده و
میگویند چرا دولت، ظرف ده ماه نتوانسته به اقتصاد رونق بدهد. یکی از افراطیون
مدعی اصلاحات، در واکنش به سخنان شنبه شب رئیسجمهور، نوشته: «مهمترین نکته این
سخنان این بود که بخش اصلی آن، مربوط به تورم بود. وقت خود و دولت را نیز عموما
صرف این مسئله میکند و برای سیاستگذاری تولید جایی باقی نمیماند... این حرف
که «اصلاح اقتصادی ارز 4200 تومانی باید قبل از دولت ما اتفاق میافتاد و اگر یکی
دو سال قبل انجام میشد، هزینه آن کمتر بود»، درست است، پس چرا انجام نشد؟ اقدامات
نواصولگرایان علیه دولت روحانی در اعتراضات ۹۶ و بهویژه ۹۸، نشان داد که انجام این
کار، فاجعهبار بود و حتی راه را بر تغییرات در این دولت هم میبست».
8- داستان را از وسط، گزینشی و وارونه
روایت میکنند. چرا تورم، تبدیل به مسئله مهم دولت شده و از کجا آمده؟ رکورد تورم
60 درصدی در دولت قبل، چگونه پدید آمد؟ نقدینگی به عنوان موتور پرشتاب تورم، در
دولت «برجام و دیگر هیچ»، 900 درصد افزایش یافت و از 430 هزار میلیارد دلار به
حدود 4000 هزار میلیارد تومان رسید. این رویداد در کنار کسری بودجه 480 هزار
میلیاردی، موجب ترمز بریدگی تورم شد. دولت جدید البته موفق شد به میزان 13 درصد از
تورم پیشین بکاهد؛ در عین حال، یکی از پیامدهای جهانی جنگ اوکراین، ایجاد تورم
7 تا 20 درصدی در کشورهای مختلف بوده
است. متغیر دیگر در تورم، حذف اجباری ارز ترجیحی است. مهندسی معیوب دولت سابق،
موجب حراج 60 میلیارد دلار (1260 هزار میلیارد تومان رانت) شد. در حالی که روحانی
ادعا میکرد «ما برای دولت بعدی، ریلگذاری کردیم تا راحت باشند»، یکی از عناصر
غربگرا، چند ماه قبل با وقاحت نوشت: «دو پوست موز زیر پای دولت است. اول ادامه
دلار ۴۲۰۰ تومانی. دوم حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی. انتخاب کنید که کدام گام را برخواهید داشت؟».
9- ادعا میکنند
نواصولگرایان(!؟) مانع اصلاحات درست در دولت سابق شدند. آیا آنها، فاجعه ارز 4200
تومانی را تصویب کردند؟! نواصولگرایان، برای دهنکجی به دولت نهم و دهم، کارت سوخت
و سهمیهبندی بنزین را برای چهار سال حذف کردند و موجب قاچاق
144 هزار میلیارد تومانی شدند؟ آنها، یکشبه
قیمت بنزین را سه برابر کردند و با پوزخند گفتند «خود من هم صبح جمعه باخبر شدم»؟
افراطیون مدعی اصلاحات، میراث کسری بودجه 480 هزار میلیاردی، بدهکاری 1500 هزار
میلیاردی، سررسید ماهانه 12 تا 13 هزار میلیاردی سود اوراق فروخته شده (500 هزار
میلیارد برای چهار سال)، نداشتن بودجه برای پرداخت حقوق مرداد 1400 کارمندان و...
را چگونه توجیه میکنند؟
11- ایران، طبق محاسبات
دشمن و به اعتبار ترکیب فشار حداکثری با کارکرد مدیریت اشرافی غربگرا باید پارسال
از پا درمیآمد، و اصلا نوبت تشکیل دولت جدید در شهریور 1400 نمیرسید. هر کدام از
بحرانهای چندگانه، برای از پا درآوردن دولتی تازه کار کافی بود. غربگرایانی که
امروز درباره عدم موفقیت دولت در تکرقمی کردن نرخ تورم طعنه میزنند، یا تبعات
توقف روند ارزپاشی خود را به رخ میکشند، در باطن امر، از این که دولت موفق شده
بخش مهمی از آن اَبَربمبها و اَبَربحرانهای ترکیبی را خنثی کند، عصبانی هستند؛
ولو با طعنه و تمسخر برگزار کنند. آنها میدانند اگر موفقیتهای داخلی و خارجی
دولت انقلابی گسترش یابد، نه پشمی بر کلاه دشمن خواهد ماند و نه این پادوها میتوانند
دیگر سر بلند کنند.