روزی نامه حکومتی
جمهوری اسلامی یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391
نقد و
بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " روحانيت و آينده انقلاب "
"چرا
برای رفع ابهام یا زدودن توهم مجوز به
حضور معترضان داده نمی شود تا بطور آشکار مشخص شود آیا آمار حامیان رژیم بیشتر است یانه معترضان؟ آنگاه با قلم فرسایی نمودن تحلیل داده شود که مردم همچنان از رژیم
فاشیستی مذهبی حمایت می کنند؟ مگر امکان دارد که رژیمی دارای پایگاه اجتماعی یا
مردمی باشد ولی هرروز با یک ترفند جدید سرکوب
سیاست رعب و وحشت اجرا کند؟ درست شیوه ای که حاکمان ایران در پیش گرفته اند .چون
می دانند که نامشروع اند وبشدت مورد تنفر وخشم مردم هستند. ولی سرمقاله نویس مدعی
شده امروز اگر مردم ايران بعد از گذشت 34 سال از پيروزي انقلاب اسلامي همچنان به
اين انقلاب و نظام برآمده از آن وفادارند و در راه پيمائي 22 بهمن حضوري چشمگير
دارند، به اين دليل است كه اين انقلاب را متعلق به خود و اين نظام را منطبقترين
نظام حكومتي بر اعتقادات خود ميدانند. در ادامه افزوده همين ريشه اعتقادي است كه اجازه نميدهد فشارهاي
دشمنان خارجي و مشكلات ناشي از بيتدبيريهاي داخلي مانع حضور مردم در صحنههائي
از قبيل راه پيمائي 22 بهمن شود. قطعاً مردم با همين انگيزه اعتقادي هر جا كه
احساس كنند حضورشان براي دفاع از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي لازم است، با تمام
وجود حاضر خواهند شد"
کیست که نداند ضریب تنفرروز افزون مردم
نسبت به رژیم عوامفریب ودین فروش به خصوص آخوندهای حکومتی چگونه می باشد؟ دلیل هم ساده و بوضوح مشخص است. زیرا که سئوال است ضریب
افزایش سرکوب و سانسور و اعدام ها ناشی از
چیست؟ اگر سیاست رعب و وحشت ناشی از ترس شدید از قیام اعتراضات مردمی نیست پس چه می تواند باشد؟ بنابراین وقتی صحبت از مردم می شود و به
نمایندگی اینان سخن گفته وادعا می شود
که پس از 34 سال همچنان مردم حامی
نظام هستند.چون این به ریشه اعتقادی و
حمایت مردم ربط دارد که موجب بی توجهی
به فشارهاي دشمنان خارجي و مشكلات
ناشي از بيتدبيريهاي داخلي شده است .برای همین مانع از
حضور مردم در صحنههائي از قبيل راه پيمائي 22 بهمن نمی شود وتأکید شده قطعاً مردم با همين انگيزه اعتقادي است که هر جا احساس كنند حضورشان براي دفاع از
رژیم فاشیستی مذهبی لازم است، با تمام وجود در صحنه حاضر خواهند شد. نمونه حضور مردم فریاد
زن مرگ بر دیکتاتور پس از کودتای 22 خرداد 88 است. همچنین گفته نمی شود جمعیت کشور چقدر است ؟ چند
از صد آن پس از انقلاب متولد شده اند؟ چند
در صدشان در نمایشات فرمایشی همچون 22
بهمن حضور دارند و چه تعداد از اینان شهری یا روستایی هستند ویا از چه اقشار
جامعه هستند؟ یا اینکه چگونه به حضور در صحنه ها کشانیده می شوند؟ چرا برای رفع ابهام یا زدودن توهم مجوز به حضور معترضان
داده نمی شود تا بطور آشکار مشخص شود آیا آمار حامیان رژیم بیشتر است یانه معترضان؟ آنگاه با قلم فرسایی نمودن تحلیل داده شود که مردم همچنان از رژیم
فاشیستی مذهبی حمایت می کنند؟ مگر امکان دارد که رژیمی دارای پایگاه اجتماعی یا
مردمی باشد ولی هرروز با یک ترفند جدید سرکوب
سیاست رعب و وحشت اجرا کند؟ درست شیوه ای که حاکمان ایران در پیش گرفته اند .چون
می دانند که نامشروع اند وبشدت مورد تنفر وخشم مردم هستند. ولی سرمقاله نویس مدعی
شده امروز اگر مردم ايران بعد از گذشت 34 سال از پيروزي انقلاب اسلامي همچنان به
اين انقلاب و نظام برآمده از آن وفادارند و در راه پيمائي 22 بهمن حضوري چشمگير
دارند، به اين دليل است كه اين انقلاب را متعلق به خود و اين نظام را منطبقترين
نظام حكومتي بر اعتقادات خود ميدانند. در ادامه افزوده همين ريشه اعتقادي است كه اجازه نميدهد فشارهاي
دشمنان خارجي و مشكلات ناشي از بيتدبيريهاي داخلي مانع حضور مردم در صحنههائي
از قبيل راه پيمائي 22 بهمن شود. قطعاً مردم با همين انگيزه اعتقادي هر جا كه
احساس كنند حضورشان براي دفاع از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي لازم است، با تمام
وجود حاضر خواهند شد. بالاخره سرمقاله
نویس پس از لیست و بررسی کردن دام های گسترده شده علیه ی روحانیت و تلاش برای جدا کردن شان از مردم تأکید بر خطر
آخوندهای تحجر گرا کرده است تا
در مقابل توانسته باشد به خطری که روحانیون انقلابی را تهدید می کند به پردازد. البته با وجود اینکه
بطور مستقیم نام از روحانیت انقلابی نبرده است .ولی مشخص است که منظورش رفسنجانی
می باشد که در این مورد چنین گفته است نكته مهم اينست كه خطري كه از افتادن در اين
دام متوجه انقلاب ميشود اينست كه لبه تيز حملات به سوي روحانيين انقلابي نشانه ميرود.
اين، درست همان چيزي است كه خواست استعمار و دشمنان انقلاب است. امام خميني در اين
زمينه جملهاي بسيار هوشمندانه و واقع بينانه دارند
"با ورود انقلاب اسلامي به سي و
پنجمين سال عمر خود، اكنون دو نكته مهم درباره جايگاه روحانيت در جامعه انقلابي
ايران قابل توجه و تأمل است. اول آنكه حضور گسترده مردم در صحنهها با پشتوانه
اعتقادات مذهبي ملت ايران ارتباط تنگاتنگ دارد و دوم اينكه وظيفه روحانيت براي
تداوم انقلاب و حفاظت از آرمانها و ارزشهائي كه نظام جمهوري اسلامي بر آنها متكي
است بسيار مهم، حساس و سرنوشت ساز است. درباره
نكته اول، شايد اشاره به اين واقعيت كافي باشد كه ايران در طول دو قرن اخير شاهد
مبارزات ضد استبدادي و ضداستعماري متعددي بود كه در اكثر آنها روحانيت نقش عمدهاي
داشت ولي هيچكدام از آنها به تغيير نظام حكومتي منجر نشدند. بعضي از نهضتها
موفقيتهائي كسب كردند ولي به سرانجام و هدف نهائي نرسيدند. تجربيات آن نهضتها و
عبرتهائي كه از شكستها برجاي ماند، به رهبران انقلاب اسلامي كمك كرد تا مانع
نافرجام ماندن اين انقلاب شوند و بر موانع غلبه كنند و اين انقلاب را به پيروزي
نهائي برسانند. به اين دليل است كه اين
انقلاب را متعلق به خود و اين نظام را منطبقترين نظام حكومتي بر اعتقادات خود ميدانند.
همين ريشه اعتقادي است كه اجازه نميدهد فشارهاي دشمنان
خارجي و مشكلات ناشي از بيتدبيريهاي داخلي مانع حضور مردم در صحنههائي از قبيل
راه پيمائي 22 بهمن شود. قطعاً مردم با همين انگيزه اعتقادي هر جا كه احساس كنند
حضورشان براي دفاع از انقلاب و نظام جمهوري اسلامي لازم است، با تمام وجود حاضر
خواهند شد.
همين حضور اعتقادي مردمي كه در 34 سال گذشته و در سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي همواره بار اصلي انقلاب را بر دوش داشته و دارند، وظيفه روحانيت را كه مرزبانان اعتقادي هستند سنگينتر ميكند و بايد آنها را براي درك روشنتر سنگيني رسالتي كه براي عبور انقلاب و نظام از گردنههاي صعب العبور آينده بردوش دارند هوشيارتر كند. يكي از اين دامها وابسته شدن روحانيت به بودجههاي دولتي و تشريفات است كه امام خميني در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب بارها درباره آن هشدار دادند و سرانجام در تاريخ 13 خرداد 1366 در پاسخ به نامه حجت الاسلام سيد احمد خميني كه پيام كمك خواهي شوراي مديريت حوزه علميه قم را در نامهاي به خط خود به امام تسليم كرده بود تا نادرست بودن برخي گمانهاي منفي درباره خود را نيز روشن كند، مرقوم فرمودند: "نظر من همان است كه قبلاً كراراً گفتهام؛ من با اين تشريفات مخالفم و براي حوزه علميه مضر ميدانم. اساس، اسلام و تحصيل است كه با اين نحو زيادهرويها منافي است و من از بعض آقايان تعجب ميكنم كه تورا زير سؤال بردند..." دام يا مانع ديگر، اختلاف و تفرقه است كه روحانيين را به دستههاي متفرق تقسيم ميكند و راه را براي سوء استفاده عناصر قدرت طلبي كه نه به روحانيت اعتقادي دارند و نه دل در گرو انقلاب و نظام اسلامي دارند هموار مينمايد.امروز به روشني مشاهده ميكنيم در اثر اختلاف ميان روحانيين، كساني ميداندار شدهاند و يكه تازي ميكنند كه از ارتكاب اقدامات خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف اخلاق ابائي ندارند و در عين حال خود را از همه طلبكار ميدانند.. دام سوم، خطر روحانيون متحجر و مقدس نمايان است كه امام خميني بارها درباره آنها هشدار دادهاند. امام خميني، اين آفت را از آغاز نهضت تشخيص داده بودند و بعد از پيروزي انقلاب نيز بارها اين خطر را گوشزد كردند. اين جمله از پيام منشور روحانيت، عمق تأثر امام از اين خطر را نشان ميدهد: "در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود، مقابله با آن آسان مينمود. بلكه علاوه بر آن، از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدسمآبي و تحجر بود؛ گلوله زخم زبانها و نفاق و دوروئي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را ميسوخت و ميدريد... نكته مهم اينست كه خطري كه از افتادن در اين دام متوجه انقلاب ميشود اينست كه لبه تيز حملات به سوي روحانيين انقلابي نشانه ميرود. اين، درست همان چيزي است كه خواست استعمار و دشمنان انقلاب است. امام خميني در اين زمينه جملهاي بسيار هوشمندانه و واقع بينانه دارند. در اين ميان آنچه اسفناكتر است اينست كه در مواردي اين كينه توزيها مورد حمايت عناصر روحاني قرار داشته و دارند، واقعه تلخي كه يادآور سوءاستفاده مهرههاي غرب از غفلت بعضي افراد روحاني در نهضت مشروطيت است. و چهارمين دام و مانع - كه البته آخرين آنها نيست - فريبكاري عناصري است كه با استفاده از ضعف بينش بعضي عناصر روحاني، خود را به آنها نزديك ميكنند و مناصب كليدي را در اختيار ميگيرند و انقلاب و نظام را از مسير واقعي و صحيح منحرف مينمايند.اگر از وضعيت امروز روحانيت و هوشياري اين نهاد نسبت به دامها و موانع و خطرهاي راه ارزيابي واقع بينانهاي داشته باشيم، متأسفانه نميتوانيم نتيجه اين ارزيابي را چندان مثبت بدانيم. رويش جريانهاي افراطي در حوزه علميه و رشد بيمهار آن كه در اقدامات و موضعگيريهاي خود به آداب اخلاقي و موازين شرعي و قانوني پاي بندي نشان نميدهند، يكي از نشانههاي اين وضعيت غيرمثبت است. كوتاهي در برخورد سريع و قاطع با اين انحراف و عقب ماندن نهادهاي رسمي حوزه در محكوم كردن اقدامات اين جريانها نشانه ديگري از اين وضعيت غيرمثبت است. اين، خطري نيست كه فقط دامن گير چند روحاني انقلابي و چند مسئول كشوري شود، نگراني مهمتر اينست كه اين جريانهاي افراطي اگر ريشه كن نشوند به سراغ همان نهادهاي حوزوي خواهند رفت كه امروز به وظايف خود در مقابله با آنها عمل نميكنند. نتيجه آنكه روحانيت اگر امروز درصدد پاكسازي بدنه خود از اين جريانهاي خطرناك و جهيدن از دامهائي كه امام درباره آنها هشدارهاي لازم را دادهاند بر نيايد، نخواهد توانست به وظيفه خود در حفاظت از آرمانهاي انقلابي و تضمين تداوم انقلاب اسلامي عمل كند و چنين مباد"
همين حضور اعتقادي مردمي كه در 34 سال گذشته و در سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي همواره بار اصلي انقلاب را بر دوش داشته و دارند، وظيفه روحانيت را كه مرزبانان اعتقادي هستند سنگينتر ميكند و بايد آنها را براي درك روشنتر سنگيني رسالتي كه براي عبور انقلاب و نظام از گردنههاي صعب العبور آينده بردوش دارند هوشيارتر كند. يكي از اين دامها وابسته شدن روحانيت به بودجههاي دولتي و تشريفات است كه امام خميني در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب بارها درباره آن هشدار دادند و سرانجام در تاريخ 13 خرداد 1366 در پاسخ به نامه حجت الاسلام سيد احمد خميني كه پيام كمك خواهي شوراي مديريت حوزه علميه قم را در نامهاي به خط خود به امام تسليم كرده بود تا نادرست بودن برخي گمانهاي منفي درباره خود را نيز روشن كند، مرقوم فرمودند: "نظر من همان است كه قبلاً كراراً گفتهام؛ من با اين تشريفات مخالفم و براي حوزه علميه مضر ميدانم. اساس، اسلام و تحصيل است كه با اين نحو زيادهرويها منافي است و من از بعض آقايان تعجب ميكنم كه تورا زير سؤال بردند..." دام يا مانع ديگر، اختلاف و تفرقه است كه روحانيين را به دستههاي متفرق تقسيم ميكند و راه را براي سوء استفاده عناصر قدرت طلبي كه نه به روحانيت اعتقادي دارند و نه دل در گرو انقلاب و نظام اسلامي دارند هموار مينمايد.امروز به روشني مشاهده ميكنيم در اثر اختلاف ميان روحانيين، كساني ميداندار شدهاند و يكه تازي ميكنند كه از ارتكاب اقدامات خلاف قانون و خلاف شرع و خلاف اخلاق ابائي ندارند و در عين حال خود را از همه طلبكار ميدانند.. دام سوم، خطر روحانيون متحجر و مقدس نمايان است كه امام خميني بارها درباره آنها هشدار دادهاند. امام خميني، اين آفت را از آغاز نهضت تشخيص داده بودند و بعد از پيروزي انقلاب نيز بارها اين خطر را گوشزد كردند. اين جمله از پيام منشور روحانيت، عمق تأثر امام از اين خطر را نشان ميدهد: "در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود، مقابله با آن آسان مينمود. بلكه علاوه بر آن، از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدسمآبي و تحجر بود؛ گلوله زخم زبانها و نفاق و دوروئي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را ميسوخت و ميدريد... نكته مهم اينست كه خطري كه از افتادن در اين دام متوجه انقلاب ميشود اينست كه لبه تيز حملات به سوي روحانيين انقلابي نشانه ميرود. اين، درست همان چيزي است كه خواست استعمار و دشمنان انقلاب است. امام خميني در اين زمينه جملهاي بسيار هوشمندانه و واقع بينانه دارند. در اين ميان آنچه اسفناكتر است اينست كه در مواردي اين كينه توزيها مورد حمايت عناصر روحاني قرار داشته و دارند، واقعه تلخي كه يادآور سوءاستفاده مهرههاي غرب از غفلت بعضي افراد روحاني در نهضت مشروطيت است. و چهارمين دام و مانع - كه البته آخرين آنها نيست - فريبكاري عناصري است كه با استفاده از ضعف بينش بعضي عناصر روحاني، خود را به آنها نزديك ميكنند و مناصب كليدي را در اختيار ميگيرند و انقلاب و نظام را از مسير واقعي و صحيح منحرف مينمايند.اگر از وضعيت امروز روحانيت و هوشياري اين نهاد نسبت به دامها و موانع و خطرهاي راه ارزيابي واقع بينانهاي داشته باشيم، متأسفانه نميتوانيم نتيجه اين ارزيابي را چندان مثبت بدانيم. رويش جريانهاي افراطي در حوزه علميه و رشد بيمهار آن كه در اقدامات و موضعگيريهاي خود به آداب اخلاقي و موازين شرعي و قانوني پاي بندي نشان نميدهند، يكي از نشانههاي اين وضعيت غيرمثبت است. كوتاهي در برخورد سريع و قاطع با اين انحراف و عقب ماندن نهادهاي رسمي حوزه در محكوم كردن اقدامات اين جريانها نشانه ديگري از اين وضعيت غيرمثبت است. اين، خطري نيست كه فقط دامن گير چند روحاني انقلابي و چند مسئول كشوري شود، نگراني مهمتر اينست كه اين جريانهاي افراطي اگر ريشه كن نشوند به سراغ همان نهادهاي حوزوي خواهند رفت كه امروز به وظايف خود در مقابله با آنها عمل نميكنند. نتيجه آنكه روحانيت اگر امروز درصدد پاكسازي بدنه خود از اين جريانهاي خطرناك و جهيدن از دامهائي كه امام درباره آنها هشدارهاي لازم را دادهاند بر نيايد، نخواهد توانست به وظيفه خود در حفاظت از آرمانهاي انقلابي و تضمين تداوم انقلاب اسلامي عمل كند و چنين مباد"
هوشنگ بهداد
روزی نامه حکومتی جمهوری اسلامی یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391
روحانيت و آينده انقلاب