بازسازی داستان روباه و کلاغه (باحاله)
بازسازی داستان روباه و کلاغه پنیر خور سابق که
پیر و پیتزا خور شده اند و مقایسه شان با
طلبه ی آیت الله شده
یه
روزی کلاغه رو درخت پیتزا می خورد ، روباهه اومد و گفت : چه سری چه دمی، یه
آواز بخون ببینم !
کلاغه
پیتزا رو زد زیر بغلش و گفت : اون موقع که گولم زدی کلاس دوم بودم ، ولی الآن دیگه
لیسانسم !
روباه
گفت : اما می بینم که پیر شدی و پر و بالت ریخته !
کلاغ
رو دست خورد تا بال هاشو باز کرد که خودی نشان بده یا پُز بده که پیر نشده ناگهان پیتزا افتاد و روباهه پیتزا رو برداشت و رو کرد
به کلاغه و گفت :
اون
موقع منم طلبه بودم ولی حالا آیت الله ام و رهبر ام القرای جهان اسلام و ... ! ! !