وضعیت «دو بال پرواز» رژیم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری

وضعیت «دو بال پرواز» رژیم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری
بقلم آقای علیرضا یعقوبی
3 فروردین -92

علی خامنه ای ولی فقیه رژیم بعد از انتخابات مجلس هفتم و آنچه که خود «دفع بزرگترین خطر» از حاکمیت می خواند یعنی حذف اصلاح طلبان از مجلس، طی دیداری از استان کرمان برای اینکه این جریان حذف و خوار شده را کماکان برای روز مبادا در ذخیره داشته باشد، اعلام داشت که دو جناح رژیم یعنی بنیادگرایانی که اصولگرا خوانده می شوند و همچنین اصلاح طلبان به مثابه دو بال پرواز نظام هستند. بر هیچ تحلیل گر سیاسی اهداف خامنه ای از طرح این موضوع پوشیده نبود الا بر جریانی که می خواست در هر حالت به حیات سیاسی خفت بار خود ادامه دهد. اگر بیاد داشته باشیم سعید حجاریان استراتژی جریان اصلاحات را «فشار از پائین و چانه زنی از بالا» اعلام کرده بود. این استراتژی پایه اش بر پیروزی در انتخابات درونی رژیم استوار بود و با تکیه بر این واقعیت که اکثریت مخالف و به زعم اصلاح طلبان، خاموش جامعه در هر انتخابات نهایتا به اصلاح طلبان تمکین کرده و اقشار وسیعی از آنها به اصلاح طلبان رای خواهند داد لذا پیروزی اصلاح طلبان بنا بر این اصل امری است تامین شده و پایدار و لذا با تکیه بر آرأی مردم می توان با ولی فقیه چانه زد و سهم خود از حاکمیت را طلب کرد. تاکتیک خامنه ای که در دوران حاکمیت اصلاح طلبان دامن زدن به حرکتهای غیرقانونی پرهزینه برای او یعنی کشاندن «کفن پوشان حرفه ای» به خیابانها و حل تضادها در کف خیابان قرار داشت و بطوریکه اعلام شد دولت اصلاحات هر هفت روز با یک توطئه خیابانی از سوی خامنه ای جهت به چالش کشیدنش روبرو بود و این امر منجر به بیزاری اجتماعی هر چه بیشتر از خامنه ای و جناح او منجر می شد لذا استراتژیستهای حول خامنه ای چاره را نه در حل تضادهای درون حاکمیت، در کف خیابان و از مسیر غیر قانونی بلکه اضمحلال آنها در مدار قانونی و از طریق «مهندسی انتخابات» از سوی نهادهای سرکوبگری همچون سپاه و بسیج و شورای نگهبان دیدند. یعنی همان کفن پوشان حرفه ای دیگر نیازی نبود که با دست زدن به اعمال لمپن وار وخشونت آمیز خیابانی دولت اصلاحات را به چالش بکشند و بر هزینه ولی فقیه بیفزایند بلکه در لباس مجریان انتخابات و در مداری بالاتر و شسته و رفته تر و لذا کم هزینه تر، «نظر مرجع» را جامه عمل بپوشانند. بر اساس این تاکتیک شورای نگهبان موظف بود که از مقطع انتخابات هفتم مجلس، همواره حدود ۵۰ نفر از اصلاح طلبان را آنهم با سفارش رهبری و تبصره تک ماده ای او، تائید صلاحیت کند و در نهایت با مهندسی انتخابات (۱) توسط سپاه و بسیج و در واقع همان کفن پوشان حرفه ای، اقلیتی ۳۰ تا ۳۵ نفره از اصلاح طلبان بعنوان «سوپاپ اطمینان» رژیم، وارد مجلس شده و به ایفای نقشی بپردازند که در دوره اول انتخابات مجلس از سوی خمینی به جریان نهضت آزادی و همراهان آن سپرده شده بود و مهندس بازرگان بعد از سالها بخاطر ایفای چنین نقشی توسط خود و جریانش آن را مایه «خسر الدنیا و الاخره» خود و دوستانش دانست. اگر مرحوم مهندس بازرگان بخاطر گذشته خود از این صداقت و صراحت برخوردار بود که ایفای چنین نقشی را مایه ضرر دنیا و آخرت خود بداند جریان اصلاح طلبی که عمری را به جنایت و کشتار و زدن تیر خلاص و سرکوب دیگر اندیشان گذرانده بود ایفای چنین نقشی را عین صواب دنیوی و کسب ثواب اخروی در راستای «حفظ یادگار گرانمایه امام» ارزیابی می کرد (۲) وگرنه چگونه می شد اینچنین خفت و خواری را تحمل کرد و در هر مرحله حتی از مواضع حداقلی اعلام شده از سوی سردمداران این جریان بمنظور کسب مقام و جاه کوتاه آمد و در آن تخفیف قائل شد؟ (۳).با این مقدمه به سراغ آخرین وضعیت «دوبال پرواز» رژیم می رویم و با توجه به آرایش نیروها و مواضع اعلام شده از سوی سران رژیم و افراد وابسته به این جریانات و شدت و حدت تضادهای داخلی و بین المللی به تحلیل شرایط کنونی در فضای انتخاباتی در اوایل سال نو می نشینیم. باید در هرگونه تحلیلی از شرایط کنونی، به این واقعیت توجه داشته باشیم که از دید خامنه ای به پایان رساندن مسالمت آمیز «دوران احمدی نژاد» در الویت سیاستگذاری رژیم و نهادهای امنیتی آن قرار داد به عبارت دیگر خامنه ای که موفق به چنان صلاحیت و کشف و کراماتی در احمدی نژاد شده بود که برای برپا نگهداشتن این عنصر مفلوک و دست آموز تن به سرکوب و کشتار و حذف یک باند و در واقع چیدن «بال پرواز» یک جناح از رژیم شده بود و بقول خود، «خواص معترض» به ادامه حیات سیاسی احمدی نژاد را «بی بصیرت» خوانده بود (۴) گویا باید برای ادامه حیات رژیم باید به یک «بی بصیرت» دست چندم پناه برد. ناگفته نگذاریم که در شرایط حاضر الویت خامنه ای بر انتخاب ولایتی قرار دارد. اما اگر یادمان باشد در انتخابات سال ۸۴ قرار بود انتخابات چنان مهندسی شده بود که «نظر مرجع» مبنی بر ریاست جمهوری قالیباف تامین گردد اما سیر حوادث تا آنجا پیش رفت که احمدی نژادی که با چراغ خاموش وارد صحنه انتخابات شده بود از صندوق ها بیرون کشیده شد. قرینه سازی چنان تحولی با توجه به موقعیت داخلی و بین المللی رژیم دور از انتظار نیست. هر چند خامنه ای تلاش دارد تمامی پروژه آتی را با توجه به تجارب دیپلماتیک ولایتی توسط او و هدایت شده توسط خود به پیش ببرد اما اگر سیر تحولات آتی شاید ولایتی را همچون قالیباف قبل از شروع رای گیری ناکام بگذارد. ولایتی حتی از هنرهایی که احمدی نژاد از آن برخوردار بود، بی بهره است. هر چند که احمدی نژاد عنصر کریه المنظری بود که در نخستین برخورد طرف مقابل را ذوق زده می کرد اما از چنان هنرهایی برخوردار بود که با اعمال و کردار و گفتار خود، شعبده را ادامه داده و خلایقی خود فروخته را حتی از گوشه و کنار جهان به تهران کشانده و برای آنها از ریختن آب به جایی که می سوزد سخن گفته و آنها را از خنده روده بر سازد و یا در اجتماع مردم زنجان از بکارگیری چاقوی زنجانی برای بریدن دست و پای دشمنان سخن گوید. جامعه ایرانی و شناخت خصوصیات آن، روانشناسی خاص خود را طلب می کند و احمدی نژاد از این هنر برخوردار بود که در حین سرکوب از رحمت و عفو سخن بگوید. هنری که ولایتی کاملا از آن بی بهره بوده و او را عنصری انعطاف ناپذیر و دچار نخوت تاریخی می نمایاند که حتی میان هم صنفی های خود هم هیچ جاذبه ای برای انتخاب به عنوان ریاست کانون صنفی آنها را بر نمی انگیخت. و نکته دوم، برگزاری یک انتخابات پرشور به زعم خامنه ای بعد از سرکوب ۸۸ بدون پرداخت کمترین هزینه یعنی آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از کروبی و موسوی از یک سو و روی پا داشتن آنچه که خامنه ای درخواست مکرر مقامات آمریکایی برای مذاکره می خواند لذا برای تحقق یک شعبده دیگر و رویت آن از سوی رهبران پوزیتویست کشورهای غربی که به عمد سعی دارند چشمها را بر واقعیات عینی یعنی خواست عموم مردم ایران برای سرنگونی رژیم حاضر ببندند، ناچارا تن به یک عنصر دسته سه و چهار در بین اصلاح طلبان داده و از قضا چنین افرادی با توجه به تحلیلی که از شرایط موجود دارند هر روز خود را بنوعی عرضه می دارند. با این پیش فرض به سراغ وضعیت جناح های رژیم از یک سو و طرف دیگر معادله یعنی مردم ایران می رویم. با یقین بر اینکه اگر در مورد هر چیزی شک و تردیدی وجود داشته باشد در خواست عموم مردم ایران یعنی سرنگونی تمام عیار رژیم ولایت فقیه جای هیچگونه شک و تردیدی نیست، اما با توجه به جایگاه طبقاتی و آگاهی اجتماعی و پتانسیل مبارزاتی متنوع باید فاکتور مردمی را تابع تامین شرایطی دانست که در حال حاضر برای آنها قابل رویت نمی باشد. رویت شرایطی همچون سالهای ۵۶ و ۵۷ . تا تحقق آنچنان شرایطی یعنی سبقت آلترناتیو انقلابی از راه حل های استبدادی و استعماری باید مترصد حوادث بود این واقعیتی انکار ناپذیر است که خللی در اراده مردم ایران برای سرنگونی رژیم وجود ندارد و تمامی تمهیدات و دسیسه ها و شعبده بازیهای خامنه ای و سران رژیم برخاسته از ترس «سرنگونی محتوم» است وگرنه نیازی به پذیرش خفت و خواری احتمالی از سوی او و تن دادن به عقب نشینی از گفتار و کردار پیشین نبود. با این مبانی به سراغ تحلیل از شرایط موجود می رویم.
پاورقی:
۱- علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران چندی قبل «مهندسی انتخابات» را وظیفه ذاتی سپاه پاسداران نامید. توجه داشته باشیم که خمینی همواره نظامیان را از دخالت در امور سیاسی و انتخابات بازداشته بود.
۲- برگرفته از سخنان محمد خاتمی که بزرگترین وظیفه اصلاح طلبان را «حفظ یادگار گرانمایه امام» نامید.
۳- محمد خاتمی حداقل شرط برای حضور در انتخابات آخر مجلس رژیم را آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش سبز یعنی موسوی و کروبی اعلام کرده بود اما با وجود تامین نشدن شرط بالا در دماوند پای صندوق های رای رفت .
۴ - می گویند خاتمی طی گفتگویی با ناطق نوری گفته بود: «ما که جز سران فتنه هستیم» و ناطق نوری هم در جواب گفته بود: «ناراحت نباشید ما هم جز خواص بی بصیرت هستیم». اینچنین است که کلام دیکتاتور توسط عمله استبداد به مزبله و تمسخر کشیده می شود.