گزیده خبرهای نقض حقوق بشر و زندان

گزیده خبرهای  نقض حقوق بشر و زندان . 5 فروردین -92
ادامه نقض مستمر حقوق بشر یا جنایت  عریان  علیه ی بشریت  در ایران نه اینکه همچنان  ادامه دارد ، بلکه روز به روز بدتر می شود. بدلیل اینکه محکومیت های جهانی نقض مستمر حقوق بشر در ایران تشریفاتی ونمایشی ودکوری  می باشد .زیرا که  این محکومیت هااز هیچگونه تضمین پیگیری عملی محاکمه ومجازان عاملان ناقض  حقوق بشردر ایران وجود ندارد .برای همین  است که در 34 سال گذشته بدون توقف نقض حقوق بشر در همه ابعاد وزمینه ها در ایران اعمال شده است . آنگونه که وکلای مدافع به جرم دفاع از موکلان زندانیان اسیر خود  بازداشت ومتهم به اتهامات سنگین ساختگی شده اند؟ زیرا که خون انسان ها در ایران ابزار وو سیله تجارت و خیانت و جنایت وسیاست مماشات غرب با دژخیمان وجنایتکاران ایران شده است؟ اگر نه چرا باید قاتل جنایتکار ومدافع اعدام وسنگسار همچون محمد جواد لاری جانی  که عنوان رئیس انجمن حقوق بشر اسلامی رژیم فاشیستی مذهبی نامشروع  را یدک می کشد در ژنو پذیرفته  می شود تابه وی بلندگو داده شود تا لغز و رجز خوانی کند وبا متهم کردن دیگران وقربانیان رژیم جنایتکار عربده کشی طلبکارانه نماید؟
در ششمین روز اعتصاب غذای خشک؛ کسری نوری از هوش رفت.کسری نوری از دراویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز در ششمین روز اعتصاب غذای خشک در اثر ضعف شدید از هوش رفت.به گزارش مجذوبان نور، کسری نوری به همراه صالح مرادی از دراویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز، بعد از ۶۴ روز اعتصاب غذای تر، پنج روز است که دست به اعتصاب غذای خشک زده اند. کسری نوری ساعاتی پیش در اثر ضعف شدید از هوش رفت. پس از این اتفاق مامورین حفاظت و حراست زندان این دراویش گنابادی را به بهداری زندان انتقال دادند.صبح روز یکشنبه نیز در ملاقاتی که خانواده‌های این دراویش با این دو زندانی عقیدتی داشتند، وضع جسمی آنها را “اسفبار و در آستانه مرگ ” توصیف و اعلام کردند: “در صورت بروز هر حادثه ای مسئولین مخصوصا قاضی صلواتی و وزارت اطلاعات باید پاسخ گو باشند، چرا که پس از ۶۴ روز به خواسته کوچک آنها مبنی بر انتقال وکلای دراویش به بند ۳۵۰ هیچ توجهی نکرده‌اند”.این دو درویش در اعتراض به انتقال وکلای زندانی دراویش به بند ۲۰۹ اوین با وجود مشکلات جسمی دست به اعتصاب غذا زده‌اند و خواهان بازگرداندن این افراد به بند ۳۵۰ زندان اوین هستند.در این ملاقات این دراویش زندانی به خانوادهایشان وصیت کرده و گفتند برای عقیده و خواسته شان دست از اعتصاب بر نمی‌دارند. گفتنی‌ست هر یک از آنها بیش از ۳۵ کیلو وزن کم کرده اند و رییس زندان نیز امروز شاهد عینی وضعیت ناگوار آنها بوده است.عوارض این اعتصاب غذا از جمله (ضعف، کاهش وزن شدید، سرگیجه،‌ کاهش شدید بینایی، درد کلیه، چسپندگی روده ‌،‌ ناراحتی کبد و معده درد و …) تشدید یافته و با وجود اعتصاب غذای خشک، جان این دو درویش گنابادی در خطر است.دراویش بند ۳۵۰ اوین نیز اعتصاب غذا کردند..علیرضا روشن و مصطفی عبدی از دراویش زندانی در بند ۳۵۰ زندان اوین از روز اول فروردین سال جاری وارد اعتصاب غذا شدند.به گزارش مجذوبان نور، آقایان علیرضا روشن و آقای مصطفی عبدی از فعالین حقوق دراویش و پرسنل سایت مجذوبان نور از اول فروردین سال جاری در اعتراض به نگهداری وکلای زندانی دراویش در شرایط نامناسب بندهای امنیتی زندان اوین و برخوردهای خشن و توهین آمیز با آنها دست به اعتصاب غذا زده و خواستار بازگرداندن فوری آنها به بند ۳۵۰ و پیگیری اقدامات درمانی برای آنان  شده‌اند.این دو درویش در ملاقاتی که صبح امروز با خانواده‌های خود داشتند از اعتصاب غذای خود خبر داده و اعلام کردند : "به علت نگرانی از وضیعت وکلای زندانی دراویش و وخامت حال دو درویشی که در زندان عادل آباد شیراز با همین خواسته در اعتصاب غذا هستند، ضمن اینکه ملتمسانه از آنها می ‌خواهیم که به اعتصاب خود پایان دهند، راه آنها را پیش گرفته و وارد اعتصاب غذا شده‌ایم". کسری نوری و صالح مرادی از دیگر دراویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز نیز مدت ۶۹ روز است که  در اعتراض به انتقال وکلای دراویش به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹، دست به اعتصاب غذا زده اند، هم اکنون پنج روز است که اعتصاب غذای خود را از اعتصاب غذای تر به خشک تغییر داده‌اند و این در حالی است که خانواده این افراد وضع جسمی آنها را "اسفبار و در آستانه مرگ" توصیف کردند.گزارشها حکایت از این دارد که کسری نوری در ششمین روز اعتصاب غذای خشک در اثر ضعف شدید از هوش رفته است.افزایش حملات میگرنی مجید دری و عدم موافقت با مرخصی وی.مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل محبوس و زندانی در تبعید، چهارمین نوروز خود را در زندان می گذراند و تاکنون با مرخصی وی موافقت نشده است. این در حالی است که وی از وضعیت جسمانی مناسبی برخوردار نیست و طی هفته های اخیر حملات میگرنی وی افزایش پیدا کرده است.منور هاشمی، مادر مجید دری با ناراحتی از افزایش مشکلات جسمی مجید به “جرس” می گوید: “مجید مشکلات جسمانی زیادی در این سالهایی که در زندان بوده پیدا کرده و مخصوصا اخیرا میگرنش خیلی شدید شده است. قبلا هر پانزده روز یک بار شدت می گرفت اما الان در یک هفته دوبار دچار حمله میگرنی می شود و خیلی نگران وضعیتش هستم. پزشک قانونی هم رفته و از وضعیت او خبر دارند و گزارشش را رد کرده است اما هیچ جوابی نه به خودش داده اند نه به ما.”مجید دری از روز هیجدهم تیرماه سال ۸۸ بدون حتی یکروز مرخصی در زندان در تبعید بسر می برد. این دانشجوی محروم از تحصیل که تنها جرمش دفاع از حق تحصیل است در دادگاه بدوی به ده سال زندان محکوم شد که طبق حکم، پنج سال از آن را باید در تبعید بگذراند. این حکم در دادگاه تجدید نظر به شش سال تغییر یافت.ممانعت مسئولین زندان از اعزام نصور نقی‌پور به بیمارستان.مسئولین زندان اوین در راستای اعمال فشار مضاعف بر زندانیان سیاسی به دلیل مخالفت نصور نقی‌پور از پوشیدن لباس زندان از انتقال وی به بیمارستان جلوگیری کردند.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانی سیاسی  و روزنامه نگار در طی ماههای اخیر به دلیل کمبود ویتامین دچار بیماری لثه و دندان شده است به طوری که قادر به خوردن غذا نیست.تقاضای وی برای معالجه در خارج از زندان با وجود موافقت اولیه و به دلیل عدم قبول پوشیدن لباس زندان در هنگام اعزام به بیمارستان با مخالفت مسئولین مواجه شده است.در اواخر اسفند ماه سال گذشته نیز مسئولان در اعزام نصور نقی‌پور، فعال حقوق بشر به مرخصی استعلاجی وی با عدم پذیرش سند خانه پدری‌اش کارشکنی کردند.  مادر میثم حسینی: این بود ایران اسلامی که سی و چند سال پیش بخاطرش تظاهرات کردیم و کشته دادیم؟محمدرضا (میثم) حسینی، سرباز بیست و دو ساله ای است که نزدیک به دو ماه پیش از زندان اوین به زندان بندرعباس تبعید شد. این زندانی سیاسی در حالی که در پادگان ارومیه در حال گذراندن ماههای پایانی خدمت سربازی بود ماموران امنیتی به منزلش در تهران یورش برده و او را بازداشت کردند. و پس از مدتی در دادگاه به اتهام خبررسانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.مادر میثم حسینی به سایت ملی‑مذهبی می گوید: “از چند هفته پیش که میثم را به زندان بندرعباس تبعید کردند دیگر او را ندیدم. بخاطر مسافت طولانی راه و مریضی که دارم نمی توانم به بندرعباس بروم. در آن شهر هم کسی را نمی شناسم کجا بروم؟ هر چند حبس او ناعادلانه است اما حاضر بودم در همین اوین باشد تا حداقل بتوانم هر هفته او را ببینم. اما الان من هم در خانه حبس شده ام و فقط ساعت را نگاه می کنم و دقایق را می شمارم تا این تلفن زنگ بخورد و صدای بچه ام را بشنوم. من می دانم که در چه p شرایطی آنجا نگهداری می شود اما وقتی زنگ می زند نگران من هست و می گوید مبادا گریه کنی و چشمهایت را از دست بدی. میثم می داند در سر من لخته خون است و فشار عصبی برایم خطرناک است. به دکتر هم گفتم نامه بنویسد دکتر گفت اینها به حرف فلک گوش نمی دهند به نامه من دکتر توجه می کنند؟وی با گلایه از عملکرد مسئولین می افزاید: “آیا ما که این همه برای انقلاب زحمت کشیدیم و مردم جوانهایشان را برای این انقلاب دادند که آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی در ایران برقرار شود الان در کجا هستیم؟ به کدامیک از اینها عمل می شود، آزادی یا اسلام؟ آنهایی که مدعی مسلمانی هستند و دولا می شوند نماز می خوانند اینگونه باید رفتار کنند؟ آیا حق من ایرانی مسلمان این است که اینطور با من رفتار و توهین کنند؟ این بود ایران اسلامی که سی و چند سال پیش بخاطرش تظاهرات کردیم و کشته دادیم؟میثم حسینی پس از انتقال به زندان بندرعباس در بین زندانیان عادی با بیماری های مسری نگهداری می شود. بنا بر گزارش ها این زندانی گمنام پس از بازداشت مورد اذیت و فشار شدید قرار داشته است.مادر این زندانی سیاسی خاطرنشان می کند: “بخدا قسم از هیچکدام اینها نمی گذرم. من از آقای پیرعباسی خواهش کردم که به حرفهای من گوش بدهد تا از بچه ام دفاع کنم. به هر مقام قضایی مراجعه می کنم جوابی به من نمی دهند. من نامه می برم به من می گویند اینجا دادگاه است. من هر چند سواد ندارم اما معنای دادگاه را می دانم، چطور می شود که بعنوان پدر و مادر نمی توانیم در دادگاه حضور پیدا کنیم. میثم من سرباز این مملکت بود کنج سلول جای او هست؟ اصلا فکر نمی کردیم او را تا الان در زندان نگه دارند. به ما می گفتند این یکی و دو ماه از زندان بیرون می آید. اما از او می خواستند که اعتراف دروغین کند و میثم حاضر به اینکار نشد و او را نگه داشتند. باز از مقامات ممنون هستم که بچه ام زنده است و آدم کشی نکردند.”خانم حسینی در پایان می گوید: “شب و روز از این تریبون ها حکومتی اعلام می کنند که در انتخابات شرکت کنید و رای دهید. به کی رای بدهم؟ مگر تا الان که رفتم رای دادم چکار برای مردم انجام دادند؟ مگر غیر از این بود که با شور رفتیم رای به صندوق انداختیم بعد جوانهایمان را کشتند و توی زندان انداختند؟ از کشورهای دیگر می آمدند عید نوروز ایران را ببینند اما الان با این وضعیت از عید فقط مشکلات و بدبختی برای مردم مانده است.