وضعیت «دوبال پرواز» رژیم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری


 وضعیت «دوبال پرواز» رژیم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری (۲)
وضعیت اصلاح طلبان :
بقلم آقای علیرضا یعقوبی
6 فروردین -92 
با این مقدمه به سراغ مبحث حاضر می رویم که اصولا بخاطر حاکمیت طولانی مدت استبداد و دیکتاتوری در ایران و عدم وجود تحزب و فعالیت های قانونمند سیاسی، آنچه که بر فضای سیاسی ایران و اکثریت جریانات فعال در آن حاکم است، شعارزدگی، هوچیگری، لمپنیسم، شایعه پراکنی و رواج دروغ و فریب افکار عمومی است. در چنین فضایی گرگ بسادگی می تواند در لباس میش ظاهر شده و بخاطر سطح نازل آگاهی های سیاسی و اجتماعی، توده ها را بفریبد. تجربه خمینی و آنچه که او با جامعه ایران و افکار عمومی آن کرد، بزرگترین شاهد این مدعاست. بنابر این اصولا نگارنده به مقوله ای بنام «اصلاحات» در رژیم کنونی ایران معتقد نبوده بلکه آن را یک مغازه نه دو نبش بلکه از عجایب روزگار، چهار نبش برای کسب و کار افراد و جریاناتی می داند که هر یک از ظن خود یار «اصلاحات» درونی رژیم شده اند تا کام خود برگیرند چرا که لازمه هرگونه اصلاحات، دارار بودن پتانسیل و ظرفیت اصلاح پذیری مقوله مورد اصلاح است. هموطنان می توانند با کنار هم گذاشتن آنچه که تا کنون صورت گرفته، بسادگی می توانند دریابند که آیا رژیم ولایت فقیه اصلاح پذیر است یا نه؟ رژیمی که حاکمیت و قدرت را امری مقدس پنداشته و مشروعیت خود را برخاسته از خدا و رسول برحق او (۱) می داند و امور نسبی را مطلق فرض کرده، از قابلیت اصلاح پذیری برخوردار است؟ و بر فرض محال که ادعاهای سران رژیم را بر اساس شرایط حاکم بر فضای سیاسی ایران، هوچیگری در خدمت فریب عمومی بدانیم، هرگونه اصلاح این رژیم بفرض اصلاح پذیری، نیازمند یک برنامه مدون و استراتژی روشن است . جریانات مدعی اصلاح طلبی فاقد یک استراتژی و حتی راهکرد و تاکتیک مشخص در هر اموری هستند. وجه مشترک تمامی مدعیان اصلاح طلبی، رانده شدن تدریجی از حلقه خودی رژیم می باشد البته ناگفته نماند بخاطر بی پرنسیپی حاکم بر این جماعت عده ای نیز در آمد و شد بین اصلاح طلبان و بنیادگرایانی که اصولگرا خوانده می شوند، می باشند نمونه ایرج نیری نماینده اصلاح طلب مجلس از لاهیجان در دوره ششم که در دور هفتم مجلس به معاونت پارلمانی احمدی نژاد منتصب شد. از اینجا می توان به عمق اعتقادات و مکنونات قلبی این جماعت پی برد. اصلاح طلبی، بنگاهی است از جمعی از افراد و جریاناتی که در گذشته دست در خون مردم و بهترین فرزندان آنها داشته و بعد از رانده شدن قابل فهم از درون رژیم ، به اعتبار مخالفت اکثریت قاطع مردم با رژیم ، مغازه ای چند نبش برای کسب و کار و فریب مردم در خدمت امیال حقیرانه.
موقعیت اصلاح طلبان در آستانه انتخابات آتی:
اینکه در هر انتخابات و تحولی این جریان و سران آن بنوعی خود را عرضه کرده و در معرض فروش بگذارند، قائم به ذات این جریان است و برخاسته از ماهیت تاجرانه اینگونه افراد و جریانات. یک سر طیف این جریان به کسانی می رسد که امروز در زندانها بسر می برند و تقریبا فراموش شده از سوی دیگر یاران خود هستند و سری از آن به لابی گری رژیم در آمریکا و تجارت پرسود از چنین شغلی مشغولند و طیفی از آنها به جریان ورشکسته ای همچون حزب توده و اکثریت و سفله ای بنام فرخ نگهدار و همپالکی های او می رسد و بخش دیگر هم به افرادی که از سوی اطلاعات رژیم، بنام اصلاح طلب و وابستگان به «جنبش سبز» به کشورهای غربی از آمریکا تا اروپا صادر شده اند، منتهی می شود. ماهیت مشترک آنها سفله گی و بی پرنسیپی و قالتاق بازی و هوچیگری. شاخص ترین فرد این جریان «محمد خاتمی» است که از سابقه دو دوره ریاست جمهوری برخوردار است و این جریان و وابستگان به آنها هنوز هم با رأی ملت به او در دو دوره از انتخابات نمایشی بنا به همان استراتژی مدون توسط سعید حجاریان به تجارت مشغولند. البته همانگونه که در بحث پیشین توضیح داده شد، خامنه ای با تاکتیک «مهندسی انتخابات»، در استراتژی اصلاح طلبان را کاه گل گرفت و عملا یک بال پرواز رژیمش را چید!.اما سعید حجاریان علیرغم اعتراف به شکست استراتژی خود، اعلام نمود : «اصلاحات شکست خورد اما بازهم زنده باد اصلاحات»!. چرا ؟ چون این جماعت دنباله رو و میراث دار محمد بهشتی (۲) هستند که اعلام نمود: «ما تشنه قدرت نیستیم، ما شیفتگان خدمتیم». این «تشنگان قدرت» و به زعم محمد بهشتی، «شیفتگان خدمت» بیشک همچون سلف خود «عاشقان ولایت»ند اما چه سود که «معشوقه ولایت» را کششی به این «عاشقان سینه چاک» نیست. این جماعت بیشک از حلقه خودی حذف شده و باید همانگونه که در بحث قبل اشاره شد به ایفای نقش «سوپاپ اطمینان رژیم» بسنده کنند و دقیقا از همین منظر است که عده ای از افراد این جریان در آمریکا همچون موسوی خوئینی ها و فاطمه حقیقت جو و… در نشستی با جمعی از به اصطلاح صلح طلبان آمریکایی، اعلام می دارند که باید به خامنه ای اجازه داد که بعد از ۲۴ سال، رئیس جمهور مطلوب خود را در مقامریاست جمهوری بگمارد! (وقاحت را می بینید؟!) و در پس اینچنین ادعائی و در جواب به آن، در یک تقسیم کار رسوا، خامنه ای در سخنرانی خود در روز اول فروردین امسال در صحن امام رضا در مشهد اعلام می دارد که باید انتخابات پرشور با شرکت همه سلایق برگزار شود. و همین یک اشاره کافی است که این جماعت تا «بیت ولی فقیه» به سر بدوند. خامنه ای بیش از هر فرد و جریانی به درجه دنائت و سفله گی این جریان و افراد وابسته به آن آگاه است و به همین خاطر می داند که چگونه از آنها کولی گرفته و تا لب آب آنها را کشانده و تشنه برگرداند. حلقه وصل این دو طیف یعنی «بیت ولی فقیه» و «اصلاح طلبان» در شرایط فعلی وزارت اطلاعات است و خامنه ای جز دیدار با چند اصلاح طلب درجه ۳ بنا ندارد که فعلا در رابطه خود با این طیف تجدید نظر نموده و آن را به سطح بالاتری ارتقا بخشد. خامنه ای دو موضوع دیگر را بطور همزمان با موضوع شرکت همه سلایق در انتخابات مطرح نمود که بطور زنجیره ای، این سه موضوع در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر می باشند. یکی مسئله گفتگو با آمریکا که همواره در خفا ادامه داشته و خامنه ای حالا ادعا دارد که با ارتقا این ملاقات ها در سطح بالاتر مخالفتی ندارد هر چند که می داند نتیجه بخش نخواهد بود. تجربه لیبی و معمر قذافی پیش روی است. او می خواهد با سلاح اتمی، امنیت رژیم خود را تامین سازد تا دست یافتن به سلاح اتمی، فعلا بخاطر بی تابی اطرافیانش، در مذاکره مستقیم با آمریکا، در پی تضمین امنیتی موقت تا دستیابی به سلاح هسته ای است!. خوب دو طرف دست همدیگر را در پس سالها مذاکره خوانده اند و خامنه ای از همین منظر است که گفتگو را بی نتیجه می خواند. نه اینکه خامنه ای به کشف مطلب جدیدی با توجه به سطح درک و فهم خود، نائل آمده باشد. در دنیای بهائم و چارپایان هم دفع ضرر و کسب منفعت امری است غریزی و اثبات شده و اما آخرین مطلبی که خامنه ای در اول فروردین مطرح کرد آن بود که رئیس جمهور بعدی نقاط ضعف رئیس جمهور فعلی را نداشته باشد. البته نه اینکه نقاط ضعف رئیس جمهور فعلی از دید خامنه ای مستور بوده و تازگی به کشف آن نائل آمده باشد. اصلا. خامنه ای با علم بر همین نقاط ضعف، احمدی نژاد را در مقام ریاست جمهوری گماشت. گذشته احمدی نژاد در مناصبی که بعهده داشت، همگی گویای ضعف و سوء مدیریت او بود. مهدی خزعلی در همان اوایل گماشته شدن احمدی نژاد رد پست ریاست جمهوری، طی مقاله ای با مقایسه مدیریت کرباسچی و احمدی نژاد در مقام شهرداری تهران، مدیریت احمدی نژاد را مدیریتی هیئتی(۳) خوانده بود. کسانیکه که با هیئت های مذهبی سر و کار داشته اند، می دانند که در هیئت های مذهبی هرج و مرج و شلختگی و ریخت و پاش ها، حرف اول را می زند و این چیزی نبود که از چشم خامنه ای پوشیده باشد اما کنترل درآمدهای دولت و دست بردن در آن و دهها مسئله ریز و درشت دیگر، خامنه ای را بر آن داشت که احمدی نژاد را در مقام ریاست جمهوری گماشته و در این راستا برای پیش بردن «نظر مرجع»، خون بیگناهان را ریخته و هزاران نفر را به حبس و زندان ببرد.. یعنی در یک کلام خامنه ای بهیچوجه تن به حضور مجدد «سلطان حسین دوم» (۴)در انتخابات پیش رو نخواهد داد. بگذارید با ضرس قاطع اینگونه بگویم، فرض محال آنکه خامنه ای حتی اگر مجبور شود که در مذاکرات اتمی عقب نشینی کرده و تن به خواسته های طرف دیگر مذاکره بدهد، بر سر حضور خاتمی در انتخابات هرگز عقب نشینی نکرده و حضور او را در انتخابات نخواهد پذیرفت. همین امروز، احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران و از عمله های خامنه ای ، به نیابت از آنکه او را «آقا» می خواند اعلام داشت بنا به نوشته سایت فرارو از سایتهای داخلی رژیم : «سخن رهبری شامل حال فتنه گران ۸۸ نمی باشد». برهان قاطع دیگر آنکه همین دو ماه قبل خامنه ای حتی حضور اصلاح طلبان را در انتخابات صنفی «نظام پزشکی کشور» علیرغم مخالفت احمدی نژاد با رد صلاحیت آنها را تحمل نکرد.
کوتاه سخن آنکه در شرایط فعلی نظر خامنه ای خواهان بازی با طناب اصلاح طلبان برای به اصطلاح برگزاری انتخابات پرشور از یک سو و پیش بردن مذاکره مستقیم با آمریکا از سوی دیگر با توجه به انزوای مطلق رژیمش می باشد. اگر قافیه در روزها و ماههای مانده به انتخابات بر خامنه ای تنگ آید شاید او به مهره های سه و چهار اصلاح طلبان تمکین کرده تا از طریق آنها اولا بزرگترین خطر حاکمیت خود یعنی احمدی نژاد را دفع شر نماید. خاتمی طی ۸ سال هیچ تخطئی از امور را آنگونه که احمدی نژاد از خود بروز داده است را انجام نداد. خاتمی هیچ دفاعی از وزرای خود که در خیابانها مورد هجوم کفن پوشان حرفه ای تحت امر خامنه ای قرار گرفتند بعمل نیاورد. شهردار تهران کرباسچی دستگیر و محاکمه و به زندان رفت. خاتمی حتی به دیدار او هم نرفت. خامنه ای در جمعی یادآور شد: «آقای هاشمی در هر ملاقاتی، در همه امور خود را موافق رهبری نشان می داد اما وقتی بیرون می رفت کار خود را انجام می داد و خاتمی در تمامی امور با بنده، بحث و گفتگو و نزاع می کرد اما از در که بیرون می رفت منویات ما را اجرا می کرد» و دقیقا از همین زاویه بود که ولی فقیه، خاتمی را «سلطان حسین دوم» نامید، ولی خامنه ای در شرایط فعلی بعد از جراحی بزرگ در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری ۸۸ به همین «سلطان حسین دوم» به زعم خود هم تمکین نمی کند و این نه بخاطر ترس و وحشت از خاتمی بلکه آگاهی از نیت رأی دهندگانی است که بطور موقت به نام اصلاح طلبان در صندوق ها ریخته می شود . خامنه ای بیش از هر کس دیگر به این واقعیت اشراف دارد که تک تک آرای اصلاح طلبان متعلق به جریان برانداز و سرنگونی طلب بوده و بنا به شرایط معین تا ایجاد تغییر معادله بین رژیم و آلترناتیو انقلابی، فعلا این آرا در حالت اختناق مطلق و از سر استیصال و ناچاری از سوی طیفی از حامیان جریان برانداز و سرنگونی طلب به نام جریان اصلاح طلبان به صندوق ها ریخته می شود. یعنی در یک کلام، اصلاح طلبان فاقد یک پایگاه اجتماعی با ثبات در میان جامعه هستند، لذا ترس خامنه ای نه از خاتمی و … دیگر اصلاح طلبان بلکه از ماهیت و هدف رای دهندگان به آنها می باشد. در واقع رأی به خاتمی یا هر اصلاح طلب دیگر نه از حب علی بلکه از بغض معاویه است (۵). یعنی هر رآی به اصلاح طلبی یعنی یک رأی علیه خامنه ای و رژیم و اصل ولایت فقیه است . این آرا در شرایط خاص کنونی و تا تغییر در معادله قوا بین اپوزیسیون برانداز و آلترناتیو انقلابی و رژیم، موقتا به کیسه اصلاح طلبان ریخته می شود و به محمد خاتمی تعلق می گیرد. یعنی در یک کلام جامعه می خواهد در شرایط اختناق کامل و حاکمیت دستگاه تفتیش عقاید، گالیله وار یک دهن کجی آشکار به شخص ولی فقیه نشان دهد!(۶). مسئله دیگر آنکه تضاد اصلی خامنه ای در شرایط خاص فعلی با احمدی نژاد است که برخلاف اصلاح طلبان در درون رژیم و آرای سنتی آن دارای پایگاه است و اینکه تمامی سران رژیم صحبت از فتنه ای فراتر از فتنه سال ۸۸ می کنند که منشا آن «عدالت اجتماعی» خواهد بود از همینجا سرچشمه می گیرد پس با درک و فهم این دو پارامتر باید اذعان کنیم که خامنه ای شاید در شرایط استیصال کامل بخواهد، با کارت اصلاح طلبان و با رأی اپوزیسیون برانداز، به «دوران احمدی نژاد» خاتمه بخشد. او می خواهد این جراحی درونی و قطع یک عضو از حلقه به اصطلاح اصولگرایانی را که جبهه پایداری خوانده می شوند را با کمترین هزینه به پایان رساند. در شرایط فعلی خامنه ای تلاش دارد تائید و یا رد صلاحیت از اسفندیار رحیم مشایی توسط شورای نگهبان را به دقیقه نود بکشاند. بهمین دلیل خبری که دیشب در خروجی سایت فرارو بنقل از احمد خاتمی قرا داشت و مضمون آن رد صلاحیت خاتمی و اسفندیار رحیم مشایی بود را امروز از آن سایت حذف نموده و مضمون آن را تنها به رد صلاحیت خاتمی محدود کردند. بنابراین رد یا تائید صلاحیت رحیم مشایی وابسته به نوع و کیفیت مواضع احمدی نژاد خواهد بود. اگر احمدی نژاد از سمبه پرزوری (۷) برخوردار باشد که خامنه ای را در استیصال کامل به تائید صلاحیت رحیم مشایی وادارد آنگاه است که خامنه ای به تیپی همچون عارف معاون اول خاتمی در دوره دوم ریاست جمهوری اش ناچارا تمکین کرده بشرط آنکه پستهای کلیدی در کابینه او را همچون وررای خارجه و کشور و اطلاعات و اقتصاد را در دست داشته و این وزرا تابع امر رهبر بوده و با تائید او تنها در جلسات هیئت وزرا شرکت کرده و بنوعی تداعی گر حضور رضاخان سردار سپه در زمانی که پست وزارت جنگ را در کابینه های آخر دوران قاجار را بعهده داشت، خواهند بود!. در چنین شرایطی آلترناتیو انقلابی باید مترصد و آماده باشد. سر بزنگاههای تاریخی است که سرنوشت ملتی رقم می خورد. باید جنگ ارتجاعی درون حاکمیت بین خامنه ای و احمدی نژاد را به جنگ آزادیخواهان و آلترناتیو انقلابی با رژیم جهل و جنایت کنونی تبدیل کرد. این وظیفه تمامی ایرانیان آگاه و آزاده است که بدور از فضا سازیهای جناح های رژیم و عمله خامنه ای راه سوم براندازی از سوی ملت و مقاومت ایران را به پیش ببرند. خامنه ای بعد از انتخاب خاتمی اعلام نمود که هیچکس برای او هاشمی نخواهد شد و بعد از حوادث سال ۸۸ رسما اعلام نمود که احمدی نژاد نظرش به او نسبت به هاشمی نزدیکتر می باشد و امروز برای چند صباحی بیشتر در راس قدرت باقی ماندن. احمدی نژاد را رئیس جمهوری می داند که رئیس جمهور بعدی نباید ضعف های او را داشته باشد. نه اینکه خامنه ای در پس اینگونه ادعاها به بی اعتبار شدن سخنان و کلام خود حتی در نزد نزدیکترین محارم خود آگاه نیست، بلکه این حکم تاریخ است که همواره دیکتاتورها در ضعیف ترین نقطه خود حتی توسط نزدیکترین محارم خود به سخره گرفته می شوند و خامنه ای امروز در چنان جایگاهی و نقطه ای قرار گرفته است. این امر کاملا طبیعی و قانونمند است که حاکمیتی که به رای و نظر مردم احترام نگذاشته در غیاب شخصیت های موجه و استخواندار و مورد وثوق مردم، کسانی همچون سعید امامی، سعید مرتضوی، سعید عسگر، سعید تاجیک و سعید قاسمی و احمدی نژاد میدان دار می شوند که سر بزنگاههای تاریخی باید قربانی امیال دیکتاتور شوند و این عناصر حقیر باید همواره آماده قربانی شدن برابر پایدار ماندن عظمت دیکتاتور باشند. در این باره در قسمت نهایی بحث حاضر یعنی جایگاه مردم و وظائف ایرانیان آزاده و شریف و حامیان آلترناتیو انقلابی سرنگونی طلب در انتخابات آتی بیشتر سخن خواهیم گفت.
در قسمت بعدی درباره موقعیت اصولگرایان و جناح بندیهای درونی آن به بحث می نشینیم.
پاورقی:
۱- سوره نسا آیه ۵۹: یا ایها الذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم.
۲- محمد بهشتی اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی بود که ارگان چماقداران رژیم قبل از تشکل یافتن بسیج و دیگر ارگانهای سرکوبگر محسوب می شود. خمینی در نیمه اول دهه ۶۰ با تکمیل تشکل ارگانهای سرکوبگر این حزب را منحل کرد.
۳ -منظور هیئت های عزداری است. جمعیت موتلفه اسلامی یکی از اجزای غارتگر رژیم کنونی، فعالیت خود را در قالب هیئت های عزداری در ایام محرم شروع کرد .
۴- سلطان حسین صفوی آخرین پادشاه از سلسله صفویان بود که تاج و تخت را تسلیم محمود افغان ساخت.
۵- اشاره به بیعت دو صحابه پیامبر طلحه و زبیر دارد که در بیعت با حضرت علی نه از روی عشق و محبت به او بلکه از روی بیزاری از معاویه با او بیعت کردند و سرانجام جنگ جمل علیه حضرت علی را راه انداختند.
۶- گالیله در برخورد با دستگاه تفتیش کلیسایی مجبور به صرفنظر از کشف خود یکی گردش زمین دور خورشید شد اما به اشاره و کشیدن حلقه و اشاره به کف دست خود کماکان بر کشف بزرگ خود تاکید می ورزید.
۷- از محمد ظاهر آخرین پادشاه متوفی افغان نقل است که گفته بود: «ملت افغان زیر بار زور نمی رود الا دشمن سمبه اش پر زور باشد».