به
بهانه دیدن یک فیلم
بقلم آقای علیرضا یقوبی
2فروردین -91
در ایام گذران نقاهت گاها برای به فراموشی سپردن خیلی از چیزها،
همپای همسرم به تماشای یک سریال تلویزیونی بنام «چهارسوق» می نشینم. سریالی از
گذشته های سوریه تحت اشغال فرانسه و روابط درونی عشیره ای و قبیله ای حاکم بر
جامعه آن روز. شاید این سریال ارزش هنری چندانی نداشته باشد. نه کارشناس امور هنری
ام و نه چندان از ذوق هنری برخوردارم که درباره فیلم یا سریالی بخواهم اظهار نظر
کنم. اما نکته ای در این فیلم توجهم را به خود جلب کرد که خواستم احساسم را با
دوستان به شراکت بگذارم. این سریال در حین پرداختن به روابط قبیله ای و عشیره ای
حاکم بر افرادی که در «چهارسوق» زندگی می کنند و بخاطر تنگ نظریهای قومی و ارزشهای
گاها جاهلی با یکدیگر به نزاع و جنگ بر می خیزند، اشاره ای به تلاش اهالی
«چهارسوق» در کمک به جنبش آزادیبخش ملی فلسطین دارد. آنجا که مردم گرفتار روابط
جاهلی، افراد قبیله رقیب را در دست استعمارگران فرانسوی اسیر می بینند، تمامی
اختلافات داخلی را به فراموشی سپرده و بخاطر هدف بزرگتر و مقدس به دفاع از یکدیگر
پرداخته و تا اسیران حامی جنبش ملی فلسطین را از دست دشمن خلاص نکرده اند، از پای
نمی نشینند.
«جهاد»، «مبارزه» و «فدا در راه آرمان»
برایشان مقدس است. ارزشها را علیرغم تمامی سنتهای غلط حاکم در روابط فی المابین،
پاس می دارند. بر درد یکدیگر مرهم می نهند و از همه مهمتر اجازه رسوخ دشمن به صفوف
خود را نمی دهند. «خادم» را از «خائن» تمیز می دهند. بر خدمات و مجاهدت ارج می
نهند و خیانت و دنائت و مردم فروشی را دفع می کنند و بدین سان روابط درونی خود را
یالیزه و پاکیزه نگه می دارند.
بی اختیار بیاد جنبش مردم ایران علیه رژیم فاشیسم مذهبی حاکم می
افتم و حلقه گمشده پاس گذاری بر ارزش ها و مجاهدت ها و تلاشها و حاکمیت تنگ نظری
ها و کوته بینی ها در روابط درونی جامعه ایرانی حتی جامعه ای که ادعای مبارزه
دارد. افراد و جریانی بنام پرولتاریا و طبقه کارگر و جریانی دیگر بنام ناسیونالیسم
تمام وجه همت خود را علیه تنها «چراغ روشن» بکار گرفته اند تا شاید آن را هم بنفع
تمام عیار دشمن خاموش سازند. جامعه مبارز شعبه شعبه شده از تنگ نظری ها و خودبزرگ
بینی های حقیرانه تماما در زمین دشمن بازی می کند و زمینه را برای خودنمایی مشتی
«خودفروخته» و «خائن» و نفوذ آنها در جامعه مبارز و ضد رژیم آخوندی، تحت عنوان جدا
شده سازمان مجاهدین که رهبری اش بیکباره هفتصد زن را به صیغه خود در می آورد!،
فراهم می سازد. این تنها یک نمونه از شایعات وزارت اطلاعات آخوندی است. از صدها
نمونه دیگر به عمد درز گرفته می شود. «ارزش» ها مسخ شده و «ضد ارزش» در چنین فضایی
ظبیعتا حاکم می گردد و زمینه را برای ادامه حیات ننگین ترین حاکمیت ضد بشری در تاریخ
معاصر جهان فراهم می آورد. چه باید کرد؟ آیا سی و چهار سال تحمل نکبت و خواری کافی
نیست؟ آیا نباید دست به دست هم داد و میهن خویش را آزاد ساخت؟ آیا نباید تنها چراغ
روشن مبارزه را یاری و مدد نمود و دست او را علیرغم تمامی اختلافات فشرد؟ آیا ۳۴ سال جنایت و کشتار و شکنجه و
زندانی کردن بهترین فرزندان وطن کافی نیست؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که غیرت و همت
ملی خود را بکار گیریم و از خود بپرسیم که نسرین ستوده به کدامین گناه باید در
ایام نوروز در زندان بسر برده و سایه مهر مادریش از فرزندانش کوتاه باشد؟ آیا
نباید بپرسیم که چرا علیرغم اعدام بیش از یکصد و بیست هزار تن از بهترین فرزندان
وطن، هنوز از شاهد پیروزی بدوریم؟ جامعه ایرانی خارج از کشور تا کی باید به تماشای
ضد ارزشهایی بنشیند که در یک کلام مبلغ سازش با کثیف ترین دیکتاتوری تاریخ معاصر
جهانند؟ تا کی باید از عدم اتحاد و همدلی ما ایرانیان، کفتارهایی همچون خامنه ای و
جنتی و احمدی نژاد از گرده ملت کولی بگیرند؟ زمان، زمان برخاستن است. خفت و خواری
و ذلت بس است. همتی باید در این سال نو که با اتحاد و همدلی و «همبستگی ملی» حول
یک برنامه عملی که کاملا در دسترس می باشد، در جهان متحول کنونی «بهار ایران» را
رقم زنیم. تاریخ اغماض ما از پایبندی عملی به نخستین ضرورت مبارزاتی یعنی اتحاد و
همدلی را نخواهد بخشید. بنام استقلال، بنام آزادی و بنام عدالت اجتماعی ، جامعه
مبارز ایرانی باید بر سستی ها و نخوت فائق آید. سال نو را به سال همدلی و «همبستگی
ملی» در مسیر آزادی و رهایی ایران زمین از قید بنیادگرائی مذهبی تبدیل کنیم. و
بدانیم این ضروری ترین و نخستین وظیفه ملی ما ایرانیان است. فرصت را در یابیم و به
وظیفه ملی و میهنی و مبارزاتی خود قیام نمائیم. اینچنین باد.