روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی
شنبه 18 مردادماه سال 1393
نقد وبررسی :
سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری "جهان، گرفتار بحران رهبري"
مشخص نیست برای چه مقاله نویس روزنامه ی حکومتی
جمهوری اسلامی از خط قرمز ترسیم شده ی رعایت سانسور در مطبوعات ورسانه های خبر
واطلاع رسانی رژیم سانسورچی عبور کرده است وبطور دربست زیرآب ادعاهای رهبر ولی
فقیه و سایر مسئولان رژیم نامشروع ولایت فقیه را زده است . برای اینکه با نادیده
گرفتن ادعاهای علی خامنه ای که داعیه ی رهبریت ام القرای جهان اسلام و جنبش بیداری
اسلامی منطقه دارد . همچنین با فراموش کردن ادعای هزاره ی سوم احمدی نژاد بقول
فاطمه رجبی که با عریضه نویسی های
کیلومتری اش برای بوش وسایر مقامات کشورهای دیگر اینان را دعوت به حکومت جهانی مهدویت
می کرد . مهمتر اینکه در 35 سال گذشته روزی نبوده است تا از هرتریبونی روضه های ضد آمریکایی و نابود باد اسراییل
خوانده وفریاد زده نشدت باشد واز موضع نماینده وسخنگوی ملت فلسطین و رهبریت جهان
اسلام علیه ی کشورهای اسلامی وعربی لغزخوانی ادعا نشده باشد. ولی اکنون چون خامنه
ای وپاسداران به خصوص سپاه قدس موفق نشدند فرصت طلبانه ی از جنگ غزه سو استفاده ی
تبلیغاتی به نفع خود کنند .بنابراین سرمقاله نویس از موضع ضدیت با کشورهای عربی و
اسلامی و اوباما و سازمان ملل ضعف و ناتوانی رژیم نامشروع ولایت فقیه در مورد غزه
را ربط به گرفتاری جهان به گرفتار بحران رهبری داده است.
"آتش بس موقت ميان حماس و رژيم
صهيونيستي، به دليل اصرار اين رژيم بر ادامه محاصره غزه، ديروز شكسته شد و اكنون
زمان آنست كه اعلام شود جنگ يكماهه غزه با عبرتهائي همراه است كه برشمردن آنها
براي شناخت بيشتر ملتها از مدعيان اخلاق، قانون، حقوق بشر ورهبري جهان ضرورت
دارد. حملات
وحشيانه هوائي، زميني و دريائي ارتش رژيم غاصب صهيونيستي هر چند نزديك هزار شهيد،
ده هزار مجروح و صدها هزار آواره و بيخانمان روي دست مردم غزه گذاشت و به ويراني
هزاران خانه و مدرسه و بيمارستان و مسجد منجر شد، ولي از اين نظر كه پرده تزوير را
از چهره بسياري از دولتها، سازمانها و مجامع بينالمللي كنار زد، داراي ويژگيهاي
زيادي است. هر چند قبل از اين جنگ نيز كم و بيش واقعيتهاي مربوط به اين دولتها و
سازمانها و مجامع بر اهل فن آشكار بود ولي ابعاد جنايات يكماهه صهيونيستها در
غزه و مواضع بسياري از دولتها و مجامع بينالمللي چنان بيسابقه و ضد بشري بود كه
بيش از هر زمان ديگري به شناخت چهره واقعي گردانندگان بخش عمدهاي از جهان منجر
شد. رسيدن به چنين نتايجي هر چند خوشايند نيست ولي براي ثبت در تاريخ و اضافه شدن
برتجربهاي كه ملتها از قدرتمندان و كار كرد ابزارهاي بينالمللي در اختيار آنها
به دست ميآورند اهميت زيادي دارد. از نزديكترينها اگر شروع كنيم، بايد به مواضع سران عرب درباره جنگ يكماهه غزه
بپردازيم. هر چند در روزهاي اول حملات صهيونيستها به غزه، بيعملي سران كشورهاي
عربي موجب شده بود اين تصور در ذهنها پديد آيد كه آنها سكوت پيشه كردهاند ولي با
گذشت زمان و كنار رفتن پردهها مشخص شد كه آنها از قبل در جريان حمله رژيم
صهيونيستي قرار داشتند و حتي بخش عمدهاي از هزينههاي اين حمله را تعدادي از دولتهاي
مرتجع عرب تقبل كردهاند. علاوه بر اين، شبكههاي راديوئي و تلويزيوني وابسته به
سران ارتجاع عرب اجازه نداشتند واقعيتهاي غزه را پخش كنند و ملتهاي عرب نيز تحت
فشار بودند تا اقدام به برپائي راهپيمائيهاي ضد صهيونيستي در حمايت از مردم
مظلوم غزه نكنند. از اولين روزهاي جنايات رژيم صهيونيستي در
غزه، بسياري از ملتها با راه پيمائيها، تجمعات و تظاهرات اعتراضي نسبت به اين
جنايات عكس العمل نشان دادند. اين تظاهرات و تجمعات، هر روز گستردهتر شد بطوري كه
در روزهاي آخر، سرتاسر جهان را فرا گرفت و در خود آمريكا نيز مردم در شهرهاي مختلف
با راهپيمائيهاي متعدد به حمايتهاي مالي و سياسي و تبليغاتي و نظامي دولت اين
كشور از رژيم صهيونيستي اعتراض ميكردند. با اين حال، سران ارتجاع عرب حاضر نشدند
به مردم كشورهاي خود اجازه راه پيمائي بدهند و حتي اخبار راه پيمائيهاي ملتهاي
ديگر و واقعيتهاي غزه را نيز از رسانههاي خود پخش نكردند. براي اين
وضعيت، نامي غير از همراهي ارتجاع عرب با رژيم صهيونيستي در ارتكاب جنايت عليه
مردم غزه نميتوان در نظر گرفت. فريادهاي زنان و كودكان غزه كه در طول يكماه گذشته
از دولتهاي عرب ميخواستند به ياري آنان بشتابند، هرگز نتوانست در دل سنگ سران
مرتجع عرب اثر كند و آنها را از همراهي با صهيونيستها منصرف سازد. اكنون حتي
كودكان غزه هم فهميدهاند كه سران مرتجع عرب با صهيونيستها همدست هستند و نه تنها
نبايد از آنها انتظار كمك براي جلوگيري از جنايات رژيم صهيونيستي داشت، بلكه بايد
آنها را شريك جنايات اين رژيم سفاك دانست. در اين ميان، رژيم كودتائي مصر و شخص
ژنرال كودتاچي عبدالفتاح السيسي كه با انتخابات تقلبي بر مسند رياست جمهوري مصر
تكيه زده در رديف اول همدستان رژيم صهيونيستي در جنايات غزه قرار دارد. كنار رفتن نقاب تزوير از
چهره "اوباما" رئيسجمهور آمريكا نيز از نتايج تهاجم رژيم صهيونيستي به
غزه بود. اوباما در تبليغات انتخاباتي خود هنگامي كه قصد داشت كليد كاخ رياست
جمهوري آمريكا را از بوش كوچك بگيرد، از عنوان "تغيير" استفاده كرد.
بكار بردن اين كلمه به معناي تصميم او براي كنار گذاشتن سياستهاي جنگطلبانه و ضد
حقوق بشري حزب جمهوري خواه آمريكا و ايجاد تحول در سياست خارجي اين كشور بود. ولي
اوباما نه تنها چنين تغييري را در سياست خارجي آمريكا پديد نياورد، بلكه در تمام
زمينههاي حقوق بشري بسيار بدتر و حتي منفيتر از حزب جمهوريخواه عمل كرد. تازهترين
نمونه، حمايت مطلق و گسترده سياسي، تبليغاتي، مالي و نظامي او از رژيم صهيونيستي
در تهاجم جنايتكارانه به غزه است. اوباما، تحت پوشش لزوم تأمين اسرائيل، به سران
خونخوار و سفاك رژيم صهيونيستي حق داد از زمين و هوا و دريا به غزه حمله كنند و
حتي خانهها، مدارس، بيمارستانها، مساجد و مراكز اداري سازمان ملل را نيز ويران
نمايند. آنچه در
موضعگيري اوباما بسيار عجب بود، حمايت از بمباران و گلوله باران خانهها و مدارس و
بيمارستانهاي غزه بود كه قوانين بينالمللي مربوط به جنگ، آن را منع كرده و انجام
آن را جنايت جنگي دانسته است. رئيسجمهور آمريكا در طول يكماه گذشته چند بار از
اين جنايات جنگي صهيونيستها حمايت كرده و حتي براي تقويت بنيه نظامي رژيم
صهيونيستي درهاي انبار سلاحهاي آمريكا در سرزمينهاي اشغالي را به روي ارتش
اسرائيل باز كرده و علاوه بر آن، چند كشتي تجهيزات جنگي براي رژيم صهيونيستي ارسال
نموده و مبلغ 225 ميليون دلار نيز به اين رژيم كمك نقدي كرده است. اين اقدامات،
موجب شد چهره جنگ طلب و ضد حقوق بشر اوباما برملا شود و كار به جائي برسد كه رئيسجمهور
آمريكا به منفورترين فرد نزد ملتهاي عرب و مسلمان تبديل شود. دولتمردان انگليس و
فرانسه نيز در رديف بعد از رئيسجمهور آمريكا در صف شركاي جنايات رژيم صهيونيستي
در غزه قرار دارند. كارنامه مجامع بينالمللي به
ويژه سازمان ملل متحد در جنگ غزه، از همه سياهتر است. دبيركل سازمان ملل بعد از
سه هفته طفره رفتن فقط جرأت كرد براي كشته شدن كودكان غزه توسط رژيم صهيونيستي
ابراز تأسف كند اما وي حتي يك كلمه در محكوميت اين رژيم به زبان نياورد. شوراي
امنيت سازمان ملل نيز نتوانست قطعنامهاي عليه جنايات صهيونيستها در غزه تصويب
كند. اين وضعيت اسفبار، نشان دهنده عمق وابستگي سازمان ملل به قدرتهاي سلطهجو و
صهيونيسم بينالملل است. در جهان اسلام و
جهان عرب نيز سازمانهاي بينالمللي پرطمطراقي همچون سازمان كنفرانس اسلامي سابق
كه فكر ميكند با تغيير نام ميتواند ننگ بيعملي خود را بپوشاند و اتحاديه عرب كه
توجيهگر ديكتاتوريهاي سران مرتجع عرب است، هيچ اقدامي براي نجات مردم بيپناه
غزه از ظلم و ستم صهيونيستها به عمل نياوردند. اين دو سازمان نيز به دليل وابستگي
به دولتهاي مستبد، دچار بيعملي شدهاند و تنها هنرشان اينست كه بودجههاي هنگفت
خارج شده از كيسه ملتهاي مسلمان و عرب را حيف و ميل كنند، به صادر كردن بيانيههاي بيخاصيت اكتفا نمايند و براي ديكتاتورها فرصت ماندن
بر مسند قدرت بخرند. ملاحظه كارنامه سران كشورها و مجامع بينالمللي نشان ميدهد
جهان با بحران رهبري مواجه است. ادامه اين وضعيت ميتواند به فاجعههاي بزرگتري
براي ملتها منجر شود. براي جلوگيري از اين فجايع، بايد سقف جهان سياست را شكافت و
طرحي نو در انداخت. اين كار، فقط از ملتها بر ميآيد. ملتها بايد عليه فساد
گسترده حاكمان و سرسپردگي مجامع بينالمللي قيام كنند و زمينه را براي حاكميت
صالحان فراهم سازند. "