ادامه ی رقابت واختلاف ناشی از جنگ قدرت
وثروت میان خامنه ای – رفسنجانی گذشته از درگیر بودن حامیان وباندها ی شان در این
جنگ قدرت وثروت، دامنه ی جنگ فراتر رفته و
خانوادگی نیز شده است .زیرا دستگاه فاسد قضاییه که رئیس آن انتصابی ودست نشانده ی
خامنه ای است .پرونده سازی علیه ی فرزندان رفسنجانی کرده است .از سوی دیگر با چراغ
سبز سید علی اخوی بزرگتر محمد وارد صحنه شد تا رفسنجانی را متهم به مهره ی دلخواه
آمریکا کند .اکنون رفسنجانی هم اخوی محمد را وارد گود کرده است تا علیه افراطی ها
یا بی ترمز ودنده عقب کنده شدگان حامی خامنه ای- پاسداران ومصباح یزدی را متهم کند
که اینان مانع اصلی آشتی ملی اند.
يكي از مهمترين
ضرورتهايي كه امروز و با گذشت يك سال از روي كار آمدن دولت اعتدال فقدانش در
جامعه سياسي ايران احساس ميشود اتحاد و آشتي ملي است. طرحي كه در سالهاي گذشته
بارها از سوي برخي شخصيتهاي بلند پايه نظام مطرح شد اما به سرانجامي هم نرسيد.
آشتي ملي موضوعي است كه از ناطق نوري و علي لاريجاني تا هاشميرفسنجاني بارها براي
رسيدن به اتحاد ملي بارها در مقاطع پيشا انتخاباتي ياد كردهاند تا همه جريانهاي
سياسي با هر ميزان مقبوليتي كه در ميان مردم دارند بتوانند در اداره كشور سهيم
باشند. اما بدبينيها و نزاعهاي جناحي همواره مانع جدي براي رسيدن به اين انسجام
و اتحاد بوده است. محمد هاشمي رفسنجاني معتقد است «رعايت و پايبندي به اصول قانون
اساسي ميتواند در فراهم كردن بسترهاي لازم براي آشتي ملي بسيار تاثيرگذار بوده و
نزاعهاي سياسي را به حداقل برساند.»
ارزيابي شما از فضاي سياسي امروز كشور چيست و آيا ميتوانيم يكي از مهمترين ضرورتهايي كه فقدانش احساس ميشود را مساله «اتحاد ملي» بدانيم؟
نظام سياسي ما مبتني بر مكتب اسلام است و نظام مكتبي يا مذهبي داريم. در اسلام موضوعي كه اهميت زيادي دارد بحث وحدت است. در قرآن هم بر اين موضوع تاكيد شده است كه «واعتصموا بحبلالله جميعا ولاتفرقوا» كه دعوت يا امر به وحدت ميكند. امر به وحدت و اتحاد ملي هم بستگي به شرايط زماني ندارد و به عنوان امري مستمر در يك نظام اسلامي ضرورت دارد. در زماني كه بحث وحدت سياسي و اجتماعي را در مقاطع مختلف مطرح ميكنيم اين مساله اهميت زيادي دارد كه هم از نظر سياسي و هم از نظر اجتماعي اين وحدت وجود داشته باشد. البته در زمانهاي خاص ضرورت اين وحدت بيشتر ميشود. شرايط فعلي به نظر من يكي از همان شرايط خاص در كشور است كه نياز به وحدت و اتحاد ملي در كشور بيشتر احساس ميشود. كشور در حال حاضر هم با گروههاي تكفيري و افراطي در جامعه اسلامي مواجه است كه هدفشان نظام جمهوري اسلامي است و هم برخي ابرقدرتها كه منافع خودشان را در تعارض با جمهوري اسلامي ميبينند و به دنبال ايجاد تفرقه هستند. اما در مورد فقدان اين اتحاد و وحدت ملي و احساس ضرورت آن بايد نسبي تحليل كرد. نميتوان گفت كه وجود دارد يا ندارد.
شما تاكيد داريد كه نظام در همه مقاطع به اين وحدت و اتحاد ملي نياز دارد كه البته در زمانهاي خاص ضرورت اين وحدت بيشتر احساس ميشود. در حال حاضر ما از نظر وحدت و اتحاد ملي در چه وضعيتي قرار داريم؟
موضوع وحدت و اتحاد ملي را از دو جنبه اجتماعي و سياسي ميتوان در جامعه بررسي كرد. اگر بخواهيم از لحاظ سياسي و در شرايط فعلي كشور اين موضوع را تحليل كنيم ميتوان اينطور گفت كه جناحهاي سياسي مختلفي در كشور وجود دارد كه در مقاطع خاص خصوصا نزديك به انتخابات بحث رقابت سياسي ميان اين جناحها بيشتر ميشود و بعضا رقابت جناحهاي سياسي شكل تخريب به خود ميگيرد. برخي جناحهاي سياسي با توجه به اهرمهايي كه در اختيار دارند وارد فاز تخريب ميشوند. البته تبديل اين رقابتها به تخريب بعضا از سوي گروههاي كوچك افراطي ديده ميشود. موضوع تخريب در قالب رقابت خواسته يك جناح سياسي هم نيست در هر جناح سياسي گروههاي افراطي هستند كه اهرمها و رسانههايي در دست دارند كه با توسل به اين اهرمها و با سوءاستفاده از برخي مسائلي كه در جامعه اتفاق ميافتد و همچنين با بزرگنمايي به تفرقه و جدايي ميان گروههاي سياسي كه همه در درون نظام فعاليت ميكنند دامن ميزنند كه اين امر نه اسلامي است و نه اخلاقي. هميشه بايد به زير بناي جامعه توجه داشته باشيم. زير بناي جامعه ما هم اسلامي است و ارزشها و دستورات سياسي و اجتماعي خاص خود را دارد.
با توجه به شرايط امروز جامعه سوءتفاهمات و بدبينيهايي ميان گروههاي سياسي به وجود آمده است فكر ميكنيد ادامه اين روند چقدر ميتواند رسيدن به اهداف و منافع ملي را تحت تاثير قرار دهد و همين طور تقريب جناحهاي سياسي چقدر ميتواند روند رسيدن به اين اهداف را تسريع كند؟
قطعا اين سوءتفاهمات و بدبينيها هم ميتواند شكافهايي را ميان جناحهاي سياسي ايجاد كند و هم ميتواند روند رسيدن به اهداف و منافع ملي را تحت تاثير قرار دهد. در اين ميان بايد به اين نكته هم توجه كرد كه در نتيجه اين اختلاف افكنيها و شكافها اين دشمن است كه سوءاستفاده ميكند. دشمن اگر بخواهد حركتهايي را در كشور انجام دهد اول انسجام و اتحاد سياسي آن كشور را مورد بررسي قرار ميدهد به ويژه در مورد كشوري مثل كشور ما اگر شاهد اين تفرقهها باشد حتما از اين فواصل سوءاستفاده خواهد كرد و اين موضوع نظام و منافع نظام را به خطر مياندازد.
فكر ميكنيد چه افراد و گروههايي از افزايش ضريب وحدت ملي و تقريب جناحهاي سياسي شناسنامهدار كشور متضرر ميشوند؟
همانطور كه گفتم اين گروههاي افراطي هستند كه شكافهاي سياسي را ايجاد ميكنند. معمولا زمانهاي نزديك انتخابات اين مسائل شدت پيدا ميكند و حركتهاي افراطي بيشتر ميشود. به نظر ميرسد اين تلاشها با اهداف انتخاباتي و حذف رقيب از صحنه است كه به شيوهيي نامناسب عملي ميشود و البته بعد از انتخابات هم همين روند ادامه پيدا ميكند گرچه شدت و ضعف پيدا ميكند اما از بين نميرود. عمده اين حركات به منافع جناحي و گروهي بازميگردد. تجربه تاريخي نشان داده است كه هميشه در جامعه سياسي گروههاي افراطي در پي همين اختلاف افكنيها بودند گرچه سالهاي ابتداي انقلاب بعضا تشديد شده است اما همچنان هم وجود دارد.
فكر ميكنيد اگر قواعد بازي و رقابتهاي سياسي رعايت شود و در واقع آنچه با عنوان اخلاق سياسي در ميان سياسيون مطرح است رعايت شود چقدر ميتواند به پررنگ شدن مقوله وحدت ملي كمك كند؟
قطعا رعايت قواعد رقابتهاي سياسي در حفظ و پررنگ شدن مقوله وحدت ملي بسيار موثر است. جامعه ما في النفسه جامعه موحدي است و به دنبال تكثر و جدايي نيست. البته اين تكثر هم در حد ملي است و گاهي در ميان گروههاي سياسي است. اين جدايي و تكثر در جامعه به مفهوم ملت كمتر ديده ميشود عموما اين گروههاي سياسي هستند كه به اين مسائل دامن ميزنند و در ميان ملت هم تاثيرگذار ميشوند. درست است كه اختلافات قومي و مذهبي در كشور وجود دارد اما با وجود اين اختلافات قومي و مذهبي كه وجود دارد جامعه حول يك محور حركت كرده و همه در قالب يك ملت از منافع ملي دفاع كرده است اما در اين ميان گروههايي كه به افراطيون معروف هستند اين موازنه را به هم ميزنند. افراطيوني كه در مقاطعي جلسات مختلف را بر هم زدهاند شعارهاي توهين آميز سر ميدهند و بسياري از اين مسائل كه در سالهاي اخير شاهد آن بودهايم و مسلما اين مسائل در جامعه و در ميان مردم هم تاثيرگذار خواهد بود.
در چند سال گذشته برخي نخبگان سياسي بحث «آشتي ملي» ميان گروهها و جناحهاي سياسي را مطرح كردند. به نظر شما ابزار و بسترهاي لازم براي ايجاد اين آشتي ملي ميان گروههاي سياسي چيست؟
از آشتي ملي تعابير مختلفي وجود دارد. اگر در اين مقطع زماني تعبير آشتي گروهها و جناحهاي سياسي را به كار ببريم از نظر من تعبير مناسبتري است. بر اساس قانون اساسي حق شهروندي بايد براي همه وجود داشته باشد و در اجرايي شدن آن هيچ تبعيضي نبايد اتفاق بيفتد. همانطور كه پيش از اين هم اشاره كردم بيشتر دعواهاي سياسي و جناحي حوالي انتخابات رياستجمهوري، مجلس يا حتي شوراها اتفاق ميافتد. از نظر قانون اساسي اگر همه گروهها و اشخاص از حق شهروندي برابري برخوردار باشند، همه گروهها براي فعاليتهاي سياسي و شركت در مسائل سياسي مثل انتخابات حق برابر داشته باشند، اگر تشكلي يا گروه سياسي وجود دارد بر اساس قانون اساسي اين تشكل يا گروه سياسي حق معرفي نماينده در انتخابات را داشته باشد و بتواند از نمايندهاش حمايت كند، براي اين نماينده تبليغ كند و البته با پرهيز از بداخلاقيهاي سياسي و بدون تخريب به قول معروف كالاي خود را عرضه كند قطعا اين دعواهاي سياسي و جناحي به حداقل ميرسد. اگر اين مسائل كه در اصول مختلف قانون اساسي بارها مطرح شده است رعايت شود و اگر بر حقوق شهروندي تاكيد شده و اصول آن اجرايي شود در نتيجه آن خواسته گروهها هم برآورده ميشود. رعايت و پايبندي به اصول قانون اساسي ميتواند در فراهم كردن بسترهاي لازم براي آشتي ملي بسيار تاثيرگذار بوده و نزاعهاي سياسي را به حداقل برساند.
فكر ميكنيد نزاع ميان گروههاي سياسي ميتواند براي نظام و حاكميت هم هزينههايي داشته باشد و اساسا چه گروهها و افرادي از اين تنازعات و كشمكشهاي سياسي نفع ميبرند و كاسبي سياسي ميكنند؟
نزاعهاي سياسي قطعا هزينههاي زيادي را براي نظام و حاكميت خواهد داشت. من ميخواهم به اين سوال به شكل مصداقي پاسخ دهم. براي مثال در بحثهاي مديريتي وقتي جناحي سياسي كه برنده انتخابات رياستجمهوري ميشود و بعد از آن بنا را بر اين ميگذارد كه فقط از نيروهاي همان جناح در سطوح مختلف مديريتي استفاده كند و بحثهاي انتخاب جناحي را جايگزين شايستهسالاري كند قطعا هزينههاي سنگيني را به مديريت كشور وارد ميكند. وقتي نيروهاي متخصص به دليل وابستگيهاي جناحي و سياسي كنار گذاشته شوند و از تجارب مديريتيشان استفاده نشود، اين ايزوله كردن تبعاتي و هزينههايي دارد كه بيش از همه از جيب نظام پرداخت ميشود. نيروهاي انساني يكي از سرمايههاي نظام است كه در اين سالها تربيت شده و تجربه پيدا كرده است. اين يكي از هزاران خسراني است كه براي نظام دارد. البته همانطور كه قبلا اشاره كردم دشمنان نظام روي وحدت يا انسجام ملي ما حساب ميكنند. رفتارهاي گروههاي سياسي و مردم ميتواند بازدارنده يا تشويقكننده باشد. بنابراين يك صدايي و دوري از تخريب ميتواند در روند آشتي ملي موثر باشد. جملهيي از قديم در فرهنگ سياسي ما وجود دارد كه منتسب به انگليسهاست. وقتي ميخواهند بر ملتي مسلط شوند از سياست «تفرقه بينداز و حكومت كن» استفاده ميكنند. در نتيجه اين تفرقهها و اختلاف افكنيها چراغ سبزي است كه در تاريخ سياسي ايران هم بارها شاهد آن بودهايم.
فكر ميكنيد دولت آقاي روحاني چقدر توانايي كليد زدن پروژه «اتحادملي» ميان جناحها و گروههاي سياسي را دارد؟ با توجه به فضاي سياسي كشور آيا تلاش دولت براي رفتن به سوي «آشتي ملي» يا به تعبيري آشتي ميان جناحها و گروههاي سياسي با موانعي رو به رو خواهد شد؟
البته بايد به اين نكته توجه كرد كه مسائلي از اين دست صرفا در دست دولت نيست. درست است كه بخشي از اين مسائل در اختيار دولت است اما ما نبايد فراموش كنيم كه مجلس به عنوان قوه مقننه، قوه قضاييه و حتي دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي هم در پيش رفتن به سمت اتحاد و آشتي ملي تاثير بسزايي دارند. دولت به تنهايي نميتواند عامل اجراي قانون اساسي باشد. وظيفه اجراي قانون اساسي به عنوان بستر مهمي براي ايجاد وحدت ملي وظيفه سنگين و در عين حال سهل ممتنع است به اين دليل كه اگر قوه مجريه همراهي ساير قوا را در اجرايي كردن اصول قانون اساسي نداشته باشد به تنهايي نميتواند به اجراي اين وظيفه بپردازد. اما در مورد موانع پيش روي دولت من ترجيح ميدهم اين موانع را جزيي بررسي نكنيم اما در توضيح اين موانع بايد گفت همين عدم همكاري نيروهاي موجود در قدرت ميتواند مانع بزرگي براي رسيدن به هدف آشتي ملي باشد. فرض كنيد اگر گروهي از افراطيون ميآيند دست به توهين و تخريب ميزنند دولت وظيفه رسيدگي دارد اما اين دستگاههاي ديگر هستند كه وظيفه نشاندن اين گروهها سر جاي خودشان را دارند. اگر همه دستگاهها سعي كنند بر اساس قوانين به توهين، افترا، تخريب و نزاعهاي سياسي پاسخ دهند قطعا اين امر براي گروههايي كه شروعكننده نزاعهاي سياسي هستند عامل بازدارنده مناسبي است. در غير اين صورت اين گروهها به شكل مستقيم يا غيرمستقيم و از طريق رسانههايي كه دارند تشويق ميشوند. بنابراين وقتي از اتحاد ملي صحبت ميكنيم بايد بعد ملي بودن و فراگير بودن آن را هم در نظر بگيريم. اجزاي مديريتي كشور بايد با هماهنگي و يك خواست مشترك رفتار كنند و مجري قانون باشند.
ارزيابي شما از فضاي سياسي امروز كشور چيست و آيا ميتوانيم يكي از مهمترين ضرورتهايي كه فقدانش احساس ميشود را مساله «اتحاد ملي» بدانيم؟
نظام سياسي ما مبتني بر مكتب اسلام است و نظام مكتبي يا مذهبي داريم. در اسلام موضوعي كه اهميت زيادي دارد بحث وحدت است. در قرآن هم بر اين موضوع تاكيد شده است كه «واعتصموا بحبلالله جميعا ولاتفرقوا» كه دعوت يا امر به وحدت ميكند. امر به وحدت و اتحاد ملي هم بستگي به شرايط زماني ندارد و به عنوان امري مستمر در يك نظام اسلامي ضرورت دارد. در زماني كه بحث وحدت سياسي و اجتماعي را در مقاطع مختلف مطرح ميكنيم اين مساله اهميت زيادي دارد كه هم از نظر سياسي و هم از نظر اجتماعي اين وحدت وجود داشته باشد. البته در زمانهاي خاص ضرورت اين وحدت بيشتر ميشود. شرايط فعلي به نظر من يكي از همان شرايط خاص در كشور است كه نياز به وحدت و اتحاد ملي در كشور بيشتر احساس ميشود. كشور در حال حاضر هم با گروههاي تكفيري و افراطي در جامعه اسلامي مواجه است كه هدفشان نظام جمهوري اسلامي است و هم برخي ابرقدرتها كه منافع خودشان را در تعارض با جمهوري اسلامي ميبينند و به دنبال ايجاد تفرقه هستند. اما در مورد فقدان اين اتحاد و وحدت ملي و احساس ضرورت آن بايد نسبي تحليل كرد. نميتوان گفت كه وجود دارد يا ندارد.
شما تاكيد داريد كه نظام در همه مقاطع به اين وحدت و اتحاد ملي نياز دارد كه البته در زمانهاي خاص ضرورت اين وحدت بيشتر احساس ميشود. در حال حاضر ما از نظر وحدت و اتحاد ملي در چه وضعيتي قرار داريم؟
موضوع وحدت و اتحاد ملي را از دو جنبه اجتماعي و سياسي ميتوان در جامعه بررسي كرد. اگر بخواهيم از لحاظ سياسي و در شرايط فعلي كشور اين موضوع را تحليل كنيم ميتوان اينطور گفت كه جناحهاي سياسي مختلفي در كشور وجود دارد كه در مقاطع خاص خصوصا نزديك به انتخابات بحث رقابت سياسي ميان اين جناحها بيشتر ميشود و بعضا رقابت جناحهاي سياسي شكل تخريب به خود ميگيرد. برخي جناحهاي سياسي با توجه به اهرمهايي كه در اختيار دارند وارد فاز تخريب ميشوند. البته تبديل اين رقابتها به تخريب بعضا از سوي گروههاي كوچك افراطي ديده ميشود. موضوع تخريب در قالب رقابت خواسته يك جناح سياسي هم نيست در هر جناح سياسي گروههاي افراطي هستند كه اهرمها و رسانههايي در دست دارند كه با توسل به اين اهرمها و با سوءاستفاده از برخي مسائلي كه در جامعه اتفاق ميافتد و همچنين با بزرگنمايي به تفرقه و جدايي ميان گروههاي سياسي كه همه در درون نظام فعاليت ميكنند دامن ميزنند كه اين امر نه اسلامي است و نه اخلاقي. هميشه بايد به زير بناي جامعه توجه داشته باشيم. زير بناي جامعه ما هم اسلامي است و ارزشها و دستورات سياسي و اجتماعي خاص خود را دارد.
با توجه به شرايط امروز جامعه سوءتفاهمات و بدبينيهايي ميان گروههاي سياسي به وجود آمده است فكر ميكنيد ادامه اين روند چقدر ميتواند رسيدن به اهداف و منافع ملي را تحت تاثير قرار دهد و همين طور تقريب جناحهاي سياسي چقدر ميتواند روند رسيدن به اين اهداف را تسريع كند؟
قطعا اين سوءتفاهمات و بدبينيها هم ميتواند شكافهايي را ميان جناحهاي سياسي ايجاد كند و هم ميتواند روند رسيدن به اهداف و منافع ملي را تحت تاثير قرار دهد. در اين ميان بايد به اين نكته هم توجه كرد كه در نتيجه اين اختلاف افكنيها و شكافها اين دشمن است كه سوءاستفاده ميكند. دشمن اگر بخواهد حركتهايي را در كشور انجام دهد اول انسجام و اتحاد سياسي آن كشور را مورد بررسي قرار ميدهد به ويژه در مورد كشوري مثل كشور ما اگر شاهد اين تفرقهها باشد حتما از اين فواصل سوءاستفاده خواهد كرد و اين موضوع نظام و منافع نظام را به خطر مياندازد.
فكر ميكنيد چه افراد و گروههايي از افزايش ضريب وحدت ملي و تقريب جناحهاي سياسي شناسنامهدار كشور متضرر ميشوند؟
همانطور كه گفتم اين گروههاي افراطي هستند كه شكافهاي سياسي را ايجاد ميكنند. معمولا زمانهاي نزديك انتخابات اين مسائل شدت پيدا ميكند و حركتهاي افراطي بيشتر ميشود. به نظر ميرسد اين تلاشها با اهداف انتخاباتي و حذف رقيب از صحنه است كه به شيوهيي نامناسب عملي ميشود و البته بعد از انتخابات هم همين روند ادامه پيدا ميكند گرچه شدت و ضعف پيدا ميكند اما از بين نميرود. عمده اين حركات به منافع جناحي و گروهي بازميگردد. تجربه تاريخي نشان داده است كه هميشه در جامعه سياسي گروههاي افراطي در پي همين اختلاف افكنيها بودند گرچه سالهاي ابتداي انقلاب بعضا تشديد شده است اما همچنان هم وجود دارد.
فكر ميكنيد اگر قواعد بازي و رقابتهاي سياسي رعايت شود و در واقع آنچه با عنوان اخلاق سياسي در ميان سياسيون مطرح است رعايت شود چقدر ميتواند به پررنگ شدن مقوله وحدت ملي كمك كند؟
قطعا رعايت قواعد رقابتهاي سياسي در حفظ و پررنگ شدن مقوله وحدت ملي بسيار موثر است. جامعه ما في النفسه جامعه موحدي است و به دنبال تكثر و جدايي نيست. البته اين تكثر هم در حد ملي است و گاهي در ميان گروههاي سياسي است. اين جدايي و تكثر در جامعه به مفهوم ملت كمتر ديده ميشود عموما اين گروههاي سياسي هستند كه به اين مسائل دامن ميزنند و در ميان ملت هم تاثيرگذار ميشوند. درست است كه اختلافات قومي و مذهبي در كشور وجود دارد اما با وجود اين اختلافات قومي و مذهبي كه وجود دارد جامعه حول يك محور حركت كرده و همه در قالب يك ملت از منافع ملي دفاع كرده است اما در اين ميان گروههايي كه به افراطيون معروف هستند اين موازنه را به هم ميزنند. افراطيوني كه در مقاطعي جلسات مختلف را بر هم زدهاند شعارهاي توهين آميز سر ميدهند و بسياري از اين مسائل كه در سالهاي اخير شاهد آن بودهايم و مسلما اين مسائل در جامعه و در ميان مردم هم تاثيرگذار خواهد بود.
در چند سال گذشته برخي نخبگان سياسي بحث «آشتي ملي» ميان گروهها و جناحهاي سياسي را مطرح كردند. به نظر شما ابزار و بسترهاي لازم براي ايجاد اين آشتي ملي ميان گروههاي سياسي چيست؟
از آشتي ملي تعابير مختلفي وجود دارد. اگر در اين مقطع زماني تعبير آشتي گروهها و جناحهاي سياسي را به كار ببريم از نظر من تعبير مناسبتري است. بر اساس قانون اساسي حق شهروندي بايد براي همه وجود داشته باشد و در اجرايي شدن آن هيچ تبعيضي نبايد اتفاق بيفتد. همانطور كه پيش از اين هم اشاره كردم بيشتر دعواهاي سياسي و جناحي حوالي انتخابات رياستجمهوري، مجلس يا حتي شوراها اتفاق ميافتد. از نظر قانون اساسي اگر همه گروهها و اشخاص از حق شهروندي برابري برخوردار باشند، همه گروهها براي فعاليتهاي سياسي و شركت در مسائل سياسي مثل انتخابات حق برابر داشته باشند، اگر تشكلي يا گروه سياسي وجود دارد بر اساس قانون اساسي اين تشكل يا گروه سياسي حق معرفي نماينده در انتخابات را داشته باشد و بتواند از نمايندهاش حمايت كند، براي اين نماينده تبليغ كند و البته با پرهيز از بداخلاقيهاي سياسي و بدون تخريب به قول معروف كالاي خود را عرضه كند قطعا اين دعواهاي سياسي و جناحي به حداقل ميرسد. اگر اين مسائل كه در اصول مختلف قانون اساسي بارها مطرح شده است رعايت شود و اگر بر حقوق شهروندي تاكيد شده و اصول آن اجرايي شود در نتيجه آن خواسته گروهها هم برآورده ميشود. رعايت و پايبندي به اصول قانون اساسي ميتواند در فراهم كردن بسترهاي لازم براي آشتي ملي بسيار تاثيرگذار بوده و نزاعهاي سياسي را به حداقل برساند.
فكر ميكنيد نزاع ميان گروههاي سياسي ميتواند براي نظام و حاكميت هم هزينههايي داشته باشد و اساسا چه گروهها و افرادي از اين تنازعات و كشمكشهاي سياسي نفع ميبرند و كاسبي سياسي ميكنند؟
نزاعهاي سياسي قطعا هزينههاي زيادي را براي نظام و حاكميت خواهد داشت. من ميخواهم به اين سوال به شكل مصداقي پاسخ دهم. براي مثال در بحثهاي مديريتي وقتي جناحي سياسي كه برنده انتخابات رياستجمهوري ميشود و بعد از آن بنا را بر اين ميگذارد كه فقط از نيروهاي همان جناح در سطوح مختلف مديريتي استفاده كند و بحثهاي انتخاب جناحي را جايگزين شايستهسالاري كند قطعا هزينههاي سنگيني را به مديريت كشور وارد ميكند. وقتي نيروهاي متخصص به دليل وابستگيهاي جناحي و سياسي كنار گذاشته شوند و از تجارب مديريتيشان استفاده نشود، اين ايزوله كردن تبعاتي و هزينههايي دارد كه بيش از همه از جيب نظام پرداخت ميشود. نيروهاي انساني يكي از سرمايههاي نظام است كه در اين سالها تربيت شده و تجربه پيدا كرده است. اين يكي از هزاران خسراني است كه براي نظام دارد. البته همانطور كه قبلا اشاره كردم دشمنان نظام روي وحدت يا انسجام ملي ما حساب ميكنند. رفتارهاي گروههاي سياسي و مردم ميتواند بازدارنده يا تشويقكننده باشد. بنابراين يك صدايي و دوري از تخريب ميتواند در روند آشتي ملي موثر باشد. جملهيي از قديم در فرهنگ سياسي ما وجود دارد كه منتسب به انگليسهاست. وقتي ميخواهند بر ملتي مسلط شوند از سياست «تفرقه بينداز و حكومت كن» استفاده ميكنند. در نتيجه اين تفرقهها و اختلاف افكنيها چراغ سبزي است كه در تاريخ سياسي ايران هم بارها شاهد آن بودهايم.
فكر ميكنيد دولت آقاي روحاني چقدر توانايي كليد زدن پروژه «اتحادملي» ميان جناحها و گروههاي سياسي را دارد؟ با توجه به فضاي سياسي كشور آيا تلاش دولت براي رفتن به سوي «آشتي ملي» يا به تعبيري آشتي ميان جناحها و گروههاي سياسي با موانعي رو به رو خواهد شد؟
البته بايد به اين نكته توجه كرد كه مسائلي از اين دست صرفا در دست دولت نيست. درست است كه بخشي از اين مسائل در اختيار دولت است اما ما نبايد فراموش كنيم كه مجلس به عنوان قوه مقننه، قوه قضاييه و حتي دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي هم در پيش رفتن به سمت اتحاد و آشتي ملي تاثير بسزايي دارند. دولت به تنهايي نميتواند عامل اجراي قانون اساسي باشد. وظيفه اجراي قانون اساسي به عنوان بستر مهمي براي ايجاد وحدت ملي وظيفه سنگين و در عين حال سهل ممتنع است به اين دليل كه اگر قوه مجريه همراهي ساير قوا را در اجرايي كردن اصول قانون اساسي نداشته باشد به تنهايي نميتواند به اجراي اين وظيفه بپردازد. اما در مورد موانع پيش روي دولت من ترجيح ميدهم اين موانع را جزيي بررسي نكنيم اما در توضيح اين موانع بايد گفت همين عدم همكاري نيروهاي موجود در قدرت ميتواند مانع بزرگي براي رسيدن به هدف آشتي ملي باشد. فرض كنيد اگر گروهي از افراطيون ميآيند دست به توهين و تخريب ميزنند دولت وظيفه رسيدگي دارد اما اين دستگاههاي ديگر هستند كه وظيفه نشاندن اين گروهها سر جاي خودشان را دارند. اگر همه دستگاهها سعي كنند بر اساس قوانين به توهين، افترا، تخريب و نزاعهاي سياسي پاسخ دهند قطعا اين امر براي گروههايي كه شروعكننده نزاعهاي سياسي هستند عامل بازدارنده مناسبي است. در غير اين صورت اين گروهها به شكل مستقيم يا غيرمستقيم و از طريق رسانههايي كه دارند تشويق ميشوند. بنابراين وقتي از اتحاد ملي صحبت ميكنيم بايد بعد ملي بودن و فراگير بودن آن را هم در نظر بگيريم. اجزاي مديريتي كشور بايد با هماهنگي و يك خواست مشترك رفتار كنند و مجري قانون باشند.