داستان تابلو معروف ايرج مصداقى

داستان تابلو معروف ايرج مصداقى
جواد شفايى 10 دی -93 
یک زمانی زنده یاد دکتر مصدق رهبر ملی گفته بود، یک عمری به توپچی پول داده می شود تا روزی که نیاز هست شلیک کند. همچنین پس از زمان دوم خرداد 76 که بطور فله ای زیر چتر مدعی اصلاح طلب خبر نگار و روزنامه نگار، فعال وکارشناس مسایل سیاسی ایران ، فعال  حقوق بشر ، نویسنده و هنرمند و سینماگر و شاعر و خلاصه منتقد ومخالف ودگر اندیش به خارج می آمدند ودر اروپا و آمریکا مقیم می شدند . سریع هم وصل به یک رادیوی فارسی زبان یا رسانه ی خارجی می شدند و آنتن تبلیغاتی گیر می آوردند تا برای سفید سازی پرونده ، ابتدا کمی مخالف خوانی کنند ومانور تبلیغاتی دهند تا سرشناس و معروف و مشهور شوند. تا سربزنگاه و شرایط حساس که از اینان خواسته می شد ، وارد صحنه ی گفتگو یا مصاحبه  شوند و ناگهان یقه ی دشمن اصلی مجاهدین را  بگیرندد و از حالت هسته وحرکت خاموش خارج می شوند. 
داستان تابلوی معروف ایرج مصداقی درست برگردان همین ترفند را پشت سر گذاشته وتبدیل به مهره ی تمام عیار سوخته ای شده است،برای همین اولين بار نيست كه با آسمان و ریسمان بهم بافتن دروغ مي گويد، لذا آخرين سفارش نامه اش عليه ی مجاهدين حتی قابل تأمل نیست . چونکه به وضوح نشان مي دهد اين مهره سوخته چه دل پركينه و غرض ورزانه ى فردی و چه مأموریت پیگیرانه ی توصیه شده ای نسبت به مجاهدين دارد، برای اینکه پس از گزارش افشاگرانه خانم مهناز بزازى همراه با اسناد که در مورد محمد جعفرى«همنشين جهنم» بود. در دفاع از هم قلم وهمکار وهمسنگرش، فراتر از وی رفته و دست به خودزني زده است . طوریکه بطور فضاحت باري چهره ی آلوده اش را به نمایش گذاشته یا  خود راتمام سوز كرده است. تا به‌زعم خودش با الگو برداری از رهبران خائن حزب توده پس از 30 خرداد که تلاش می کردند با تفکیک کردن هواداران به زعم اینان صادق ولی ناآگاه با رهبران متهم به خیانت از جمله مسعود رجوی سررا ازبدنه جدا کنند، وی نیز تلاش مذبوحانه می کند تا حفرة توطئه هايش عليه هواداران مجاهدين ورهبرىسازمان را با چنین ترفند نخ نما شده ای پٌر و بازسازی کند،بنابراین پس از کیلومتر سفید سیاه کردنش علیه ی مجاهدین با شگرد بازجوهاى شعبه 7 اوين،طلبکارانه مدعی شده اگر در مورد من اسناد و مداركى دارید رو كنيد! غافل از آنکه گویا نمی داند گفته می شود چوب كه بر داشته شود گربه دزده فرار می کند، مگر اتهام زدن هایش وهمسو با دستگاه تبلیغات وزارت بد نام اطلاعات رژیم آخوندی علیه مجاهدین شدن سند ومدرک نیست؟
مگر تعهد دادن وزنده ماندنش تا علیه ی اپوزیسیون اصلی رژیم ضدبشر آخوندی مدام قلمزنی کند سند نیست؟معلوم است چون به مهره ی مصرف و سوخته تبدیل شده است . باید تلاش کند تا به امید واهی سفید سازی نماید. زیرا که ترس و نگرانى شدید از دور خارج شدن و غیر قابل استفاده شدن وقطع جیره مواجب دارد.گرچه کسب اعتبار کاذبش قبل از فاش شدن ماهیتش از طریق مجاهدین بود .چون با سکوت مجاهدین به نیت تغییر پذیری اش،  فرصت وبستر مناسب برای نفوذ وکسب اطلاعات همراه باا عتبار پوشالی اش هموار شد. 
بهرحال مجاهدين خیلی بهای سکوت شان در این مورد را پرداختند و چه تلاش و مايه هايي که برايش گذاشتند ،تا شايد توی منجلاب و باتلاق رژيم منفور و ضدبشر غرق نشود.
لازم به توضيح است كه خودم«جواد شفايى» با مصداقى دوستى صميمى داشتم و در بسيارى موارد از او دفاع مي كردم و هميشه فكر مي كردم او هواداراست ولى منتقد،امّا هيچ وقت فكر نمي كردم مصداقى در آب نمك خوابانیده شده است،زمانى چشمانم باز شد كه كيفر خواست اورا از رهبرى اين مقاومت تحت عنوان گزارش 92  صفحه ای ديدم،باور مي كنيد، ابتدا باور نمي كردم!! و چقدر به خودم کلنجار رفتم و مي گفتم تو چقدر ساده اندیش بودى؟
بگذريم،مصداقى چون تعهد داشت می بایست که مأموریتش را ادامه می داد که باید گفت خودکرده راتدبیرنیست.درصورتیکه فراوان بودند افرادی در صفوف مجاهدين كه بنا بر دلايلي تصميم گرفتند مبارزه خود با رژيم را در كنار مجاهدين انجام دهند،بعضي ها هم خودرا به رژيم فروختند و مزدور شدند،از جمله مگر مسعود دليلي اصل نبود كه تا دوسال قبل ازقتل عام مجاهدين دراشرف، در حلقه حفاظت اشرف قرار داشت، اما بعداز بريدگى راه بلد مزدوران رژيم شد تا 52 تن از فرزندان رشيد ايران در اشرف را به شهادت برساند وخون خودش نیز به هدربرود؟
عجیب اینکه مصداقى بازهم تلاش می کند که اذهان ومرزها را مغشوش کند، چون قصدش با بزرگ كردن رابطه نيم بند خود با مجاهدين و انتشار تبريك رئيس جمهوربرگزيده مقاومت به مناسبت فرارسيدن نوروزمي خواهد سفيد سازى كند «اين كارت تبريك معمولا و سالانه به ايرانيان هوادار كه در خارج هستند،از طرف مسؤلان كشورها داده مي شود» و «فراموش نشود كه مصداقى هنوز از آب نمك بيرون نيامده بود که اين كارت تبريك ها ارسال می شد »اما مصدافی باشیادی و رندی مي خواهد،مخاطبينش را مسلئه داركند و باحاشیه رفتن می خواهد وانمود کند که عامل وهمسو با دستگاه وزارت بدنام اطلاعات رژيم ضد بشر نيست و نقش تبلیغاتی دربستر سازى تهاجم و كشتار مجاهدين و موشك باران مجاهدين ليبرتى را به سهم خود نداشته است. درحالی که كينه توزي وحشيانه اين مهره بي چشم و رو نسبت به مجاهدين و خوشرقصي هايش براي وزارت اطلاعات و اتهاماتي که به مجاهدين تاکنون زده كه حتي ساواك شاه هم جرأت چنان كارهايي را نداشت، اماحرفه ی مصداقي همچون یک بازجوی حرفه ای پرونده ساز تنظیم کننده ی کیفرخواست بوده است .
همینطور  تلاش پیگیرانه برای گردآوری هرگونه رد اطلاعاتی از زندانیان سیاسی وبه نام خودثبت کردن  داشته است، زیرا محال است که زندانی  سیاسی اگر چه تواب مورد اطمینان نبوده باشد و به مرخصی نمی رفته و اطلاعات زندانیان را منتقل نمی کرده ، یا از طریق نامه نگاری پاکت های در باز زندان اوین به بیرون از زندان منتقل نمی کرده است. محال بود که امکان دسترسی به اینهمه اطلاعاتی داشته باشد که وی دارد. بدون شک این سرمایه گذاری اطلاعاتی برای روز مبادا یا شلیک توپچی موقع نیاز بوده است.
البته بايد گفت،  پیرامون گرد آوری اطلاعات وی ، باید بخش اعظم آن موقع خاطرات زندان نویسی در نشریه ایران زمین باشد .چون آن زمان بدلیل همکاری و کسب اعتماد و اعتبار در این نشریه بود که به وی امکان دسترسی به اطلاعات ارسالی زندانیان وخانواده های شان برای نشریه هفتگی ایران زمین را می داد. سپس از این اطلاعات به نام خودش بهره برد، چون با زمينه سازي هاي چند ساله، از جمله با دزيدن خاطرات ديگر زندانيان و اضافه كردن مشتي ياوه و دروغ به آنها، به نام خاطرات زندانش چندین جلد كتاب چاپ و منتشر كرد و خود را علمدار شهيدان قتل عام سال67 معرفي نمود ، در صورتیکه هم اکثر خریدارن کتاب هایش هواداران مجاهدین ومقاومت بودند .هم اطلاعاتش از کانال سازمان وهوادرانش بوده است، ولی وقتی خرش از پل گذاشت، شروع به نعل وارونه زدن کرد، به خصوص باترتیب دادن چندين مصاحبه از راديو وتلويزيون هاي آنچناني،ناگهان یابو ورش داشت و فکر کرد  که علی آباد خرابه هم برای خودش شهری شده است . در صورتیکه این رشد بادکنکی الکی بود ومایه نداشت، چون با وجود اینکه رسانه های فارسی زبان الحق تا توانستند اين كذاب ياوه سرا را بال و پر دادند و برايش تبليغ كردند و سنگ تمام گذاشتند. آری اين چنين بود كه مصداقي موفق به نصب مدال ارشديت تمام خائنان و خودفروختگان بر سینه خود شد .چون بالون هوا شده اش ترکید و گند صدای ترکیدنش بدجوری در آمد.
 ادامه دارد 
جواد شفايى.
عضواتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی