ازشیخ منصور لقایی جاسوس اخراجی تا آخوند محمد حسن منطقی بروجردی گروگانگیر مقتول+ تصویر
ناشنیدهایی پیرامون شیخ منصور لقائی تا آخوند منطقی مقتول معروف به- هارون مونس
قسمت دوم وپایانی.3 دی - 93
از افروز
قسمت اول
آخوند منطقی بروجردی بهمراه همسر اولش در سیدنی |
اما دستگاه تبلیغات اطلاعاتی – امنیتی – رسانه ای رژیم جنایتکار ایران آخوند مقتول محمدحسن منطقی بروجردی را یک متواری کلاهبردار و انسانی دچار مشکل روحی و روانی معرفی می کند و از همان ابتدا سعی می کند که بهیچوجه بند نافه بریده این آخوند به شکم خودرا وصل نکند و دستگاه های خبرگزاری هایش ، مانند همیشه با فریب و دغل اصل واقعیت را دور بزند و از فاش شدن واقعیت تا آنجا که امکان دارد, طفره برود. سران رژیم هرکدام این عمل را با عناوینی مانند "فتنه شرم آگین دستگاه امنیتی استرالیا", " پناهنده سیاسی" مخالف رژیم " شهروند استرالیایی "وغیره معرفی می کنند. بعلاوه رژیم بطور جدی اصرار می ورزد تا هرگونه انک آخوندی را از روی این آخوند جنایتکار پاک کند و مسئله را با کلاهبرداری جایگزین نماید.
در پاسخ به این یاوه گوئی های رژیم باید گفت که آخوند محمد حسن منطقی بروجردی:
1. یک متواری و کلاهبردار آنگونه که ادعا می شود نبوده است, چرا که به گفته روزنامه های خود رژیم او مکتب رفته دانشگاه موسوم به امام صادق و از شاگردان دانشگاه مهدوی کنی بود. چنانکه در ویدئوی که بتازگی در دسترس عموم قرار گرفته در مکتب مهدی کروبی در مدرسه درحال کسب و به اصطلاح تحصیل علوم فقهی بوده است و کروبی که آن زمان رئیس بنیاد شهید و نه متهم به فتنه بود، دراین جلسه می گوید" آنها همه یک طریقت اند و ازهم منفک نیستند".
2. وزارت خارجه ملاها, او را یک بیمار روحی- روانی معرفی کرده و مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه گفت ما قبلاً هشدار به دولت استرالیا داده بودیم که وی کلاهبردار فراری با مشکل روحی است. پس دولت استرالیا مقصر است . سپس احمدی مقدم فرمانده ناجا در مصاحبه ی خود عنوان کرد مقتول دارای دفتر امور مهاجرتی بود که توانست با کلاهبرداری حدود 200 هزار دلار پول از 50 نفر مشتری با قول های واهی به جیب بزند و با تغییر نام و گرفتن پاسپورت جعلی به مالزی و سپس به استرالیا پناهنده شود. باید گفت که عجب دیوانه زرنگی بوده است. ضمن اینکه افزود که این چه مملکت و حکومت بی سر و سامانی است که یک نفر می تواند به سادگی چندین جرم مرکب را در یک زمان کوتاه و بدون هیچ شک و شبهه ای به انجام برساند و دادرسی در کار نباشد. سپس با پاسپورت وویزا کشور را ترک نماید.
3. همچنین وزارت خارجه رژیم او را بعنوان یک "پناهنده سیاسی" معرفیو عنوان نمود که خواستار استرداد او به ایران بوده است, چرا؟ مگر 200 هزاردلار مبلغی است که اینترپل بخواهد ویا بتواند که کسی را به خاطر آن دستگیر و استرداد نماید؟ آیا وزارت خارجه رژیم می داند که اینترپل باید هزینه ای بیشتر از این خرج کند تا شاید بتواند به این اقدام جامه عمل بپوشاند؟ آیا این عمل رژیم نباید از دو منظر دیگر مورد توجه قرار بگیرد؟
آلف) آیا رژیم با این کارش مسئله پناهندگی این آخوند جنایتکار را تصویب نکرد؟
ب). آیا این رژیم با این عملش چهره " پناهنده سیاسی" را زیر سئوال نبرد؟
درحقیقت پاسخ به هر دوی این سئوالات مثبت است. چون آخوند منصور لقائی بهمین دلیل که رژیم خواهان استرداد او نبود, هیچگاه نتوانست حیثیت " پناهنده سیاسی" را خدشه دار کند و هیچگاه نتوانست که به کسب شهروندی استرالیا دست یابد و اینجاست که متوجه می شویم که رژیم اشتباهی را که درمورد آخوند منصور لقائی مرتکب شد, دراین مورد تیرش به هدف خورد.
4. چرا رژیم او را یک بیمار روانی با مشکل روحی معرفی می کند؟ چون که رژیم می خواهد ضمن فاکتور گرفتن از آخوند بودنش اطلاعاتی را که آخوند منطقی بروجردی افشاء کرده را لوث و بی اعتبار کند و اینجاست که شمه ای دیگر از مسئله لو می رود. آخوند محمد حسن منطقی بروجردی, زمانی که خواهان آزادی و ملحق شدن همسر و فرزندان خود بود، یعنی در سال 2000- 2001 دریکی از افشاگری های خود, مجبور شد که سندی را رو کند که دراین سند آشکارا تصریح کرده بود که اقوام و خویشاوندان نزدیک برخی از سران حکومت می باشد و به دلیل اینکه سمت معاونت فرهنگی- اجرائی وزارت اطلاعات را دارا بوده است, توانسته که اطلاعات کامپیوتری وزارت اطلاعات را به خارج منتقل کند .
همسر به قتل رسیده شیخ ریائی |
5. همینطور چرا سایت تابناک تأکید نمود مقتول شهروند استرالیایی ونه ایرانی بود و توصیه کرد که باید ازدولت استرالیا شکایت کرد؟یا اینکه چرا سایت مشرق نیوز پاسدار شریعتمداری چنین تیتر خبری زد'هارون مونس' طعمه کدام پروژه غرب شد؟
6. همینطور ولایتی ضمن با خطاب کردن مقتول به یک روانی ، عمل جنایتکار و غیر انسانی آخوند محمد حسن منطقی بروجردی را بر سر دولت و مردم استرالیا خراب کرد، زیرا که از این اقدام تروریستی گروگان گیری بعنوان یک " فتنه شرم آور از سوی دستگاه امنیتی استرالیا" برای خراب کردن وجهه ایران نام برد؟ بنظر می رسد که ولایتی سرنخ معما را لو می دهد! البته که دستگاه امنیتی و قضایی استرالیا در برخورد با این پدیده خطرناک بسیار کوتاهی کردند, چرا که می بایست این عنصر خطرناک و مضر را مانند همپالگی قبلی اش یعنی آخوند منصور لقائی بدون هیچ درنگی اخراج می کرد. حتی اگر امکان استردادش به مالزی. ولی این آخوند شیاد, کشوری را به گروگان گرفت. سپس مرتکب جرم و جنایت شد. همسر سابق خود را بعد از کشتن با چاقو در محل سکونت در آتش سوزاند, به زنان و نوامیس شهروندان استرالیایی با کلاشی آخوندی دست درازی نمود, غیرقانونی خود را مسلح کرد, غیرقانونی از مزایای اجتماعی برخوردار می شد و بسیاری جرائم کوچک و بزرگ دیگر که هنوز افشاء نشده اند را مرتکب شد. وقتی به مجموع جرائم ارتکابی این شخص نگاهی گذار افکنده شود, دقیقاً کارنامه جمهوری ننگین حکومت ملاها فاش و برجسته می شود. چون آخوندها مشابه همین ترفند واعمال را در سطح کشوردر حال به انجام رساندش علیه مردم ایران می باشد.
7. همگان می دانیم که یکی از ابزارهای قدیمی و بسیار مورد استفاده رژیم چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی ابزار " گرونگیر ی های باجگیرانه" بوده و می باشد. چون هم اکنون دو شهروند آمریکایی - ایرانی تبار در زندان به گروگان گرفته شده اند. دقیقاً همان عمل جنایتکارانه ای که این آخوند تروریست مقتول دست پرورده رژیم در کافه ای در مارتین پلس سیدنی به انجام رساند.
حال بهتراست نگاهی به چند نمونه دیگر ازاخبار گمراه کننده درحاشیه این عمل جنایتکارانه بیاندازیم.
الف)- حتی آخوندها تلاش می کنند که او را یک شیخ سنی معرفی کنند! چرا؟ درحالی که می دانند, او دست پرورده و مکتب رفته, حوزه های خودشان می باشد. دلیل این امر این است که تضاد را به زمین اهل تسنن بکشاند و به این ترتیب زمینه های انحراف افکار عمومی بین المللی بیشتر برای پیشبرد دروغ های شان هموار گردد. به امید واهی آنکه دامن آلوده اش در این مورد منزه جلوه دهد.
ب)- چرا آخوند محمد حسن منطقی بروجردی, تلاش می کرد که خود را یک شیخ سنی جا بزند؟ عمده ترین دلیل این کار او را می توان بخاطر ترس و وحشت مقتول از اخراج از استرالیا دانست. این امر در نمایش های زنجیره ای این آخوند در سیدنی چهره خود را بارز نمود. آخوند منطقی بروجردی حتی تا سال 2011 هم با لباس ملاهای ایرانی در امکان اعتراضی خود ظهور بهم می رساند؛ تا اینکه بخاطر نامه های تهدید آمیز علیه خانواده های استرالیائی محکوم شد و دراین نقطه بود که متوجه شد که امکان استردادش ممکن است وجود داشته باشد. او برای گریز از این خطر, به " تقیه" پناه برد و در یک اقدام غیرمنتظره ولی حساب شده در فیس بوکش، خودرا به طور ضمنی سنی خواند, تا ازاین طریق ابتدا افکار عمومی به خصوص جامعه مسلمانان سنی استرالیایی را آماده کرده باشد ، ثانیا بتواند در رویارویی با خطراسترداد از آخرین حربه خود نیز سودبرده باشد.
ث). چرا او پرچمی مانند پرچم داعش را با خود حمل می کرد و گروگان ها را مجبور به نگهداشتن پرچم ها می کرد و موضع ضد آمریکایی – انگلیسی- استرالیایی داشت؟
او با این عملش چند موضوع حساس را هدفمند دنبال می کرد.
1). می خواست که جامعه اهل تسنن و بطور خاص تندروها را بدنبال خود بکشاند.
2). دقیقا نوک پیکان شک و تردید ها را از روی استادش یعنی جمهوری اسلامی به سوی داعش هدف بگیرد.
3). بطور خاص می خواست که یک عمل جنایتکارانه و زشت و ضد انسانی را یک قبای سیاسی بپوشاند.
4 ). بالاخره و از همه مهمتر قصد داشت که با نمایش دادن این پرچم توجه مقامات و خبرگزاری ها را بخود جلب کند که باید گفت در این زمینه بسیار موفق بود.
د). اکثر خبرگزاری ها بطور ضمنی و تلویحی همه او را بنوعی" بیمار روحی- روانی" معرفی می کنند.
سئوال است این چه دیوانه ویا بیمار روحی- روانی است که توانسته بود بهترین نقطه در مهمترین مرکز تجاری- سیاسی – توریستی در نیمه دوم ماه پایانی سال مسیحی یک کشور را بعنوان محل عملیاتی اش انتخاب کند . سپس در عرض کمتر از یک ساعت اخبار تمامی خبرگزاری های دنیا را بخود اختصاص دهد و اذهان عمومی را گروگان امال شخصی خود بگیرد؟
برای روشنگری بیشتری نیازست که به نام بعضی از این مراکز مهم که در مارتین پلس وچود دارند, اشاره شود. کافه لیندت محل گروگانگیری در 300 متری پارلمان ایالتی نیوسات ولز, 100 متری مرکز خزانه داری استرالیا, مقابل مراکز اصلی سه بانک بزرگ استرالیا, مقابل ساختمان مرکزی شبکه تلویزیونی کانال 7 استرالیا که گفته میی شود گویا مقتول ابتدا قصدداشت وارد ساختمان این فرستنده تلویزیونی شود که بدلیل حفاظت و حراست بالا موفق نمی شود, در 100 متری ساختمان کانون وکلای, در 200 متری کنسولگری سفارت امریکا, در 300 متری دفتر وزارت خارجه استرالیا, در 300 متری چندین کنسولگری آسیائی و خاورمیانه ای از جمله کنسول گری عراق و بسیاری از مراکز مهم دیگر, قرار دارد.
خب, آیا مقتول یک متخصص و برنامه ریز حرفه ای و ماهر تروریست دست پرورده رژیم ایران بوده است ، یا یک بیمار روانی؟
آیا دیوانه خواندن ویا روانی خواندن چنین شخصی توهین به درک وشعور جامعه نیست؟ آیا نباید که او را همان کسی که بوده, معرفی و افشاء نمود؟
مشخصا کشورهای دمکراتیک درجهت حفظ نظم عمومی و سلامت جامعه یک سری ملاحظات دارند, که قابل احترام می باشند, ولی در این زمینه مشخص که عمل یک مجرم تروریست خطرناک نظم عمومی جامعه را مختل و باعث شد که یکسری از قوانین ازجمله قوانین مهاجرتی, قوانین کنترل اسحله, قوانین اجتماعی و پناهندگی دچار تغییرات منفی رادیکال شوند و زمینه را هرچه بیشتر برای رشد تصاعدی خشونت های ملیتی و قومی مساعد نماید, باز می توان آن را یک " بیمار روحی- روانی" با اقدام خودسرانه و فردی نام نهاد؟!!!
دراینجا لازم است که به پیام های متفاوتی که این آخوند با اعمال و گفتارش مخابره می کرد, توجه کنیم و سپس تشخیص و تصمیم گیری بر شما می باشد.
- در یکی از روزهای سال 2008 که خود را درمقابل دادگاه فدرال در شهر سیدنی به زنجیر بسته بود, در پاسخ یکی از خبرنگارها می گوید که او استرالیائی است و استرالیا نباید که دنباله رو امریکا باشد و این برای استرالیا خوب نیست. من می خواهم که استرالیا را نجات بدهم. دراینجا پیام واضح او یک پیام ضد امریکائی مشترک با سران رژیم جمهوری اسلامی است. هنوز هم می توان بموارد بیشتری دراین زمینه اشاره کرد.
- پیام دوم او خروج نیروهای استرالیا از افغانستان وبالطبع عراق است. که همگان می دانیم که این اولین و مهمترین خواسته جمهوری اسلامی بوده و هست و این آخوند مکار به تنهائی در این سر دنیا دولت های استرالیا را در این مورد به چالش کشید.
- پیام سوم او بسیار واضح است, " جهاد اکبر" مقتول خود را در میان جوامع اسلامی اینجا, از اهالی اهل تسنن معرفی نمود. اما این شیخ عملیات گروگانگیری 16 ساعته انجام داد و آشکار پیام را به بیرون خود منتقل کرد, پس اگر شیخ توانست به حساب تنهایی این کار را بکند ، مشخصا پیروات یا دنباله روهای شیخ مقتول می توانند کارهای بزرگتری انجام بدهند.
در حقیقت هرسه هدف او, اهداف استراتژیکی رژیم ایران است, هرچند که بسیاری و یا شاید بهتراست گفته شود که اکثریت قریب به اتفاق مردم او را یک "بریده حکومتی" می دانند ولی او درعمل, اقدامات و نیات شوم رژیم ایران را پیاده می کرد.
در آخرین اخباری که از رادیو و تلویزیون های استرالیا, بگوش رسید, حاکی از آن است که سفارت رژیم در کنبرا درخواست تحویل جسد این آخوند جنایتکار برای استرداد به ایران را کرده است. بسیار مضحک و خنده آور است مانند این است که عربستان خواهان پیکر بن لادن شود.!!!
واقعاً چرا رژیم جسد کشته شده این آخوند را می خواهد؟ آیا رژیم می خواهد برای او مانند آخوند منصور لقائی فرش قرمز و مراسم عزاداری مفصل بگیرد . یا همچون خالد استانبولی قاتل انور سادات خیابانی در تهران به نامش کند؟
آیا رژیم می خواهد تعداد گلوله هایی که به این آخوند اصابت کرده, شمرده و سپس بابت آین گلوله ها از دولت استرالیا غرامت یا خون بهاء و دیه بگیرد .یا اینکه می خواهد که تعداد گلوله ها را شمرده و سپس کشور استرالیا را در سازمان ملل بخاطر نقض حقوق بشر محکوم و خونخواهی حق گلوله کند وتوجیه نماید چرا احمدشهید را به ایران راه نمی دهد؟
یا اینکه آیا رژیم تلاش می کند این باور را جا بی اندازد که این آخوند دست پرورده خودش نمی باشد, و می خواهد کالبد شکافی و آزمایش های پزشکی برای شناسائی واقعی او بکار ببرد؟
چرا رژیم ایران از پاسدار فیروزآبادی و پاسدار وحیدی, وزیر سابق دفاع رژیم نمی خواهد که در تلویزیون بیایند تا درمورد افشاگری آخوند منطقی بروجردی درمورد دست داشتن و طراحی بمب گذاری در برج خُبَر عربستان روشنگری کنند؟ چرا از افشای ماهیت واقعی این شخص طفره می روند و او را فقط " منطقی" یا شهروند روانی استرالیایی معرفی می کنند.
براستی ترس و وحشت رژیم از چه می باشد؟
بهرحال همسر دوم آخوند منطقی بروجردی یا هارون مونس مقتول که شریک جرم در قتل همسر اول مقتول است از سوی پلیس سیدنی دستگیر وروانه بازداشتگاه شد. همچنین رهبر حزب کارگر ایالت نیوسایت ولز قربانی دیگریست . چون قبلاً نامه ی حمایتی برای مقتول ارسال نموده بود و مجبور به استعفاشد.
بلی, این سر نوشت شوم آخوندهای دو قلوی تروریستی اخراجی و مقتول رژیم در استرالیا بود. یکی با همت جامعه ایرانی موفق به اخراجش شدند ودومی در دام گروگان گیری باج گیرانه مقتول شد.
دریایی از گل در همبستگی با خانواده های قربانیان |
او می خواست که تخم کینه و نفرت و جدائی در جامعه بکارد و پیامش مرگ و انزجار بود, ولی با ترحم و عشق مردم برای دو جانباختگان شهروند استرالیایی دریائی از گل سرتاسر محل جنایت را فراگرفت. گل ها در دسته ها ورنگ ها و بو وعطر های متفاوت نمونه های گوناگون از پیام های عاطفی، انسانی ، عشق به صلح و عدالت و زندگی مسالمت آمیز می باشد که نهال بار وری و شکوفایی اش هرچه بیشتر دراعماق ضمیر اقشار جامعه ی نه استرالیایی که جامعه بشریت به ثمر می نشیند.
بهرحال باید به آخوندهای دجال و جنایتکار حاکم برایران گفت که تا حکومت شما بدست پر توان مردم واژگون نشود, هر روز شاهد این جنایات در گوشه و اکناف ایران ومنطقه و جهان خواهیم بود.
در نهایت با تسلیت وابراز همدردی با خانواده های دو قربانی قهرمان کترینا و توری و شهروندان استرالیایی
ایمیل دریافتی : افروز