عاقبت تلخ
رابطه غیر اخلاقی با زن عمو! 8 تیر – 95
اگر
آخوندهاو پاسداران بیش از این بمانند جامعه را تبدیل به شرایطی خواهند کرد که
رابطه های غیر اخلاقی اززن عمو به اعضای نزدیک تر خانواده سرایت کند
در یکی از روزهای آغازین گرم تابستانی،
برای مصاحبه با مجید که دیگر گرد پیری روی موهایش نشسته بود و به بهانه خیانت در
یک اقدام جنونآمیز، ناباورانه با شلیک چند گلوله همسر و برادر زاده خود را به قتل
رسانده بود، راهی زندان شدم تا با انجام گفتگویی هر چند بسیار تلخ با او، فراز و
نشیب های گوناگون زندگیش را مورد واکاوی دقیق قرار دهم تا شاید درس عبرتی برای
دیگرانی که چون او فکر کرده و می خواهند در راهی که او قدم گذاشت، قدم بگذارند،
باشد تا خود با خواندن سرگذشت وحشتناک زندگی او به یک ارزیابی ونتیجه گیری منطقی
از رفتار و اعمال خود رسیده و هرگز در راهی که جز تباهی و ویرانی زندگی خود و
دیگران، ثمر های در پی نخواهد داشت، قدم نگذارند.
با سارا چگونه آشنا شدی؟
یکی از بستگان سارا او را به من معرفی کرد و ما در ابتدا به عقد موقّت یکدیگر
درآمدیم. امّا چون درخانواده ما اینگونه ازدوج ها چندان مرسم نبود، خود من پس از
یک ماه به سارا پیشنهاد دادم که عقد دایم کنیم که همین گونه هم شد و ما به عقد
دایم یکدیگر درآمدیم.
سارا یک دختر داشت و خودش نیز چند سالی از تو بزرگتر بود، نظرخانواده ات درباره
این ازدواج چه بود؟
پدرم که در قید حیات نبود، مادرم نیز وقتی فهمید سخت با ازدواج من مخالفت کرد، ولی
چون من در توهّمات شیشه ای خود بودم، به حرف مادر و سایر افراد خانواده ام گوش
نداده و با ازدواج با سارا غلام حلقه به گوش او شدم.
آیا ازدواج تو با یک زن مطلّقه درست بود؟
سارا با نگاه جادویی خود هر فکر و اندیشه ای را از من گرفته و به تمامی من را جادو
کرده بود و من تنها عروسک خیمه شب بازی او بوده و نقش هایی را که او به من می
سپردبه خوبی بازی می کردم.
اختلاف شما چطور شروع شد؟
بعد از این که سارا با ترفندهای خاص خود تنها خانه ام را نیز از من گرفت، متوجّه
شدم که دیگر همه داراییام را از دست دادهام. او مرتب به بهانه های مختلف از من
پول میخواست، امّا من دیگر چندان پولی برایم باقی نمانده بود و تمامی املاک و
دارایی های خود را نیز یا به او بخشیده و یا در راه مصرف مواد هزینه کرده بودم و
به سختی امورات زندگی را گذرانده و تنها از طریق درآمد ناچیز کارگاه اجاره ای کوچک
تراشکاری خود، هزینه های زندگی ام را تامین می کردم.
به خاطر مشکلاتی که داشتی، هیچگاه از کسی مشورت نمیگرفتی؟
از خانواده ام مشورت میگرفتم و آنها پیوسته به من میگفتند سارا را طلاق بده!
ولی من دلباخته سارا و از همه مهمتر آن که صاحب دختری به نام سپیده از او بودم.
شرایط مالی تو چگونه بود؟
من درخانواده ای ثروتمند زندگی می کردم و پدرم تاجر فرش بود و همیشه از تمامی
امکانات زندگی برخوردار و از طریق او اموال فراونی به من به ارث رسیده بود.
چه شد که معتاد شدی؟
داستانش طولانی است ولی یکی از عوامل اصلیش سارا بود که با او در یک میهمانی
شبانه آشنا شده و سرانجام رفته رفته با مصرف تفریحی و تشویق های پی در پی سارا و
دیگر دوستانش معتاد شدم.
یعنی سارا خودش آشکارا تو رو به مصرف مواد فرا می خواند؟
نه! ولی چون او بود که من را با دوستان خلافکارش که در کار قاچاق مواد مخدّر
بودند آشنا کرد، زمینه اصلی معتاد شدن من نیز از فکر پلید او شکل گرفت.
چرا به کار قاچاق مواد مخدر دست زدی؟ تو که شرایط مالی زندگیت خوب بود؟!
اوایل خوب بود ولی همه آنچه داشتم و از پدرم به من به ارث رسیده بود، یا صرف
مخارج بیهوده سارا و دخترم و یا صرف خرید مواد برای مصرف خودم می شد، البتّه در
آغاز جوانی اهل قمار هم بوده و از این طریق هم برخی از دارایی های خود را به تاراج
روزگار سپردم.
سابقه زندان داری؟
بله چندین بار به دلیل انجام جرم های مختلف از فروش مواد گرفته تا کلاهبرداری
روانه زندان شدم.
فکر می کنی سارا تو رو دوست داشت؟
هرگز! همانگونه که خانواده ام بارها به من می گفتند، او همیشه عاشق پول و دارایی
من بود و تنها تا دستم به دهنم می رسید، آدم حسابم می کرد و پس از آن چون زباله ای
مرا به بیرون انداخت.
یعنی از او جدا شدی؟
نه به دلیل وجود دخترم سپیده و تاثیرات بدی که طلاق ما می توانست بر روحیه او
وارد کند از سارا جدا نشدم ولی دیگر با او زندگی نمی کردم.
سپیده چی؟! او با کدامیک از شما زندگی می کرد؟
او با هر دوی ما بود، گاهی نزد من می آمد و گاهی هم با مادر و خواهر ناتنی اش
روزها را سپری می کرد.
هیچگاه او به این روند زندگی شما اعتراضی نداشت؟
اوایل چرا، ولی با افزایش روز به روز مجادله و دعواهای پیاپی من با مادرش،
سرانجام به این نتیجه رسید که این نوع از زندگی برای همه ما بهتر است.
دیگر کار قاچاق مواد و خلاف انجام نمی دادی؟
نه دیگر پیر شده و سرم حسابی به سنگ پشیمانی خورده بود و چندان تمایلی به
انجام کارهای خلاف نداشتم و با همان اندک درآمدی که از کارگاه تراشکاری داشتم، خرج
خود را در می آوردم.
هزینه زندگی دخترت را چه کسی می داد؟
مادرش هزینه زندگی او را از طریق اموال و پول هایی که از ثمره یک عمر تلاش من
بدست آورده بود، تامین می کرد و در ضمن آتلیه عروسی و آرایشگاه هم داشت و چندان
درآمدش بد نبود.
هیچگاه به فکر ترک مواد نیفتادی؟
دیگر از مصرف مواد متنفّر بودم و چندان حس خوبی از مصرف آن به من دست نمی داد. چند
باری سعی کردم که ترک کنم، ولی چه سود که نشد.
با خانواده پدری خود در ارتباط بودی؟
نه آنها همگی من را طرد کردند و همیشه به می گفتند که تو و همسرت مایه ننگ ما
و خانواده هستید.
آیا به راستی این گونه بود؟
اویل مخالف طرز فکر آنها بودم ولی بعدها، گذشت روز گار به من ثابت کرد که هرچه
افراد خانوادام می گفتند، درست بود.
چه شد که تصمیم به قتل سارا و برادر زاده ات گرفتی؟
چند باری دخترم سر بسته به من گفته بود که برادر زاده ام به خانه مادرش رفت و
آمد دارد و من در ابتدا چون می دانستم که او هم در زمینه کار فیلمبرداری از مجالس
عروسی فعالیّت دارد، فکر می کردم که زمینه کاریشان باعث برقرای ارتباط بین آنها
شده و به همین دلیل چندان به موضوع اهمیّتی ندادم.
چه شد که به حقیقت ماجرا رسیدی؟
روزی برادرم با من تماس گرفت و با حالتی بسیار آشفته ابتدا چند تا فحش نثارم
کرد و سپس به من گفت که تو چقدر بی غیرت هستی، چون همسر بی حیا و بی آبرویت با
کوله باری از سن، باز هم دست بردار نیست و به فکر به دام انداختن پسر من افتاده
است و درست می خواهد همان بلایی را که بر سر تو آورد، باز بر سر پسر من در بیاورد!
اون هنوز ناسلامتی ناموس و مادر فرزند توست! رگ غیرتت کجا رفته؟ البتّه این جملات
را گفت و گوشی را با عصبانیت تمام قطع کرد.
پس از تماس برادرت چه حسی به تو دست داد؟
بسیارآشفته شدم، مدّتی بود مصرف شیشه را ترک کرده بودم و تنها تریاک مصرف می کردم
امّا آن روز چونان دیوانگان بار دیگر شروع به مصرف شیشه کردم.
چرا شیشه مصرف کردی؟!
می خواستم که از خودم فرار کنم!
تونستنی از خودت فرار کنی؟
نه! هیچگاه راه گریزی از حقیقت نیست.
به همین دلیل برای کشتن سارا روانه خانه او شدی؟
بله! از یکی از دوستان خلافکار پیشینم اسلحه ای را به بهانه شکار در قبال
پرداخت مقداری پول به صورت امانت گرفتم و در یکی از روزها که دخترم در دانشگاه
بود، روانه محل کار همسرم شده و با هدیه چند گلوله آتشین او را از پای درآوردم و
پس از آن نیز به سراغ برادر زاده خیانتکار خود رفته و او را نیز غافلگیرانه با
ضربات بی رحم گلوله های اسلحه به درک واصل کردم.
پشیمان نیستی؟!
از این که پاداش خیانت برادرزاده و همسرم که زندگیم را نابود کرد، به آنها
دادم، هرگز پشیمان نیستم ولی از این که با انجام این کار، احساسات دخترم را به بازیچه
گرفته و روند زندگی او را دگرگون کردم، بسیار پشیمانم چون تنها دلخوشی من در زندگی
دخترم بود و همیشه ایّام حاضربودم که برای خوشبختی او حتّی جانم را نیزنثار کنم.
افسوس که این گونه نشد!
به راستی فکر می کنی که آنها با هم رابطه داشته و به تو خیانت کرده بودند؟!
(سکوت متهم)
چه آرزویی داری؟
آرزو دارم که دخترم مرا ببخشد چون او از کودکی همیشه شاهد رفتار های ناشایست
مادرش با من بود و می دانست که تنها به دلیل خوشبختی او از مادرش جدا نشده ام.
به نظرتو با نبود مادر و شاید هم در فردایی نچندان دور با قصاص پدر، دخترت
خوشبخت خواهد شد؟!
(سکوت و گریه متهم)
نظر کارشناس روانشناسی، مشاوره و مدد کاری اجتماعی:
به قتل هایی که در یک خانواده با روابط خویشاوندی سببی و نسبی نزدیک واقع می
شود به نحوی که یکی از اعضا اقدام به کشتن عضو دیگری می نماید قتل خانوادگی می
گویند. غالب ترین مصادیق این قتل ها، قتل فرزند توسط پدر یا مادر، ، قتل زن توسط
شوهر و برعکس، قتل پدر یا مادر توسط فرزند و قتل برادر و خواهر به دست همدیگر است.
در وقوع قتل های خانوادگی تنها یک عامل تاثیرگذار نیست بلکه چندین عامل اعم از
اختلال شخصیتی، افکار خودکشی یا دیگر کشی، مشکلات مالی و اقتصادی، عواملی که ریشه
در خشونت یا خیانت دارد، وجود شخصیت بدبینانه و شکاک نقش دارد. دنیای مجازی نیز
سبب شده که روابط بین اعضای خانواده دچار اختلال شده، روابط فرا زناشویی افزایش
یافته و منجر به خیانت و در نهایت قتل های خانوادگی شود.
شیشه علاوه بر اعتیادآور بودن، فرد مصرف کننده را دچار نوعی وابستگی فکری و روانی
کرده ؛ وبرسیستم عصبی فرد، تاثیر مستقیم وبسیار ویرانگری دارد. مصرف ماده مخدر
شیشه باعث بروز توهّم در مصرف کنندگان می شود که در نتیجه ارتکاب جرائمی چون: قتل
بر اثر سوءظن، جرائم خشن و تجاوز به عنف از سوی فرد معتاد را به همراه دارد.
ایجاد اشتغال و درآمد کافی برای همه افراد جامعه، توزیع برابر ثروت، توسعه عدالت
اجتماعی، مبارزه با بی سوادی، فقر، اعتیاد و حاشیه نشینی، تصویب قوانین مناسب و
رونق فرهنگ مبارزه با جرم، آموزش همگانی، حذف برنامه ها و فیلم های خشن از
تلویزیون، برنامه ریزی فرهنگی و آموزشی، برنامه ریزی برای تقویت سازمان ها و امور
مشاوره و مددکاری، تقویت برنامه های فرهنگی و دینی، تقویت نهادهای قضایی وانتظامی،
برنامه ریزی به منظور ارتقای سطح تحصیلات افراد جامعه، برنامه ریزی به منظور
مقابله با فرهنگ ابتذال و رشد فرهنگ انسانی اخلاقی در بین مردم، توجه به آموزش و
پرورش و تعلیم و تربیت درست، آموزش های لازم و مناسب در زمنیه عواقب طلاق و نحوه
پیشگیری از پاشیده شدن انسجام خانواده و جلوگیری از ازدواج های اجباری ، از جمله
راه کارهای مؤثر در کاهش قتل های خانوادگی می تواند باشد.
منبع: رکنا
با سارا چگونه آشنا شدی؟
یکی از بستگان سارا او را به من معرفی کرد و ما در ابتدا به عقد موقّت یکدیگر درآمدیم. امّا چون درخانواده ما اینگونه ازدوج ها چندان مرسم نبود، خود من پس از یک ماه به سارا پیشنهاد دادم که عقد دایم کنیم که همین گونه هم شد و ما به عقد دایم یکدیگر درآمدیم.
سارا یک دختر داشت و خودش نیز چند سالی از تو بزرگتر بود، نظرخانواده ات درباره این ازدواج چه بود؟
پدرم که در قید حیات نبود، مادرم نیز وقتی فهمید سخت با ازدواج من مخالفت کرد، ولی چون من در توهّمات شیشه ای خود بودم، به حرف مادر و سایر افراد خانواده ام گوش نداده و با ازدواج با سارا غلام حلقه به گوش او شدم.
آیا ازدواج تو با یک زن مطلّقه درست بود؟
سارا با نگاه جادویی خود هر فکر و اندیشه ای را از من گرفته و به تمامی من را جادو کرده بود و من تنها عروسک خیمه شب بازی او بوده و نقش هایی را که او به من می سپردبه خوبی بازی می کردم.
اختلاف شما چطور شروع شد؟
بعد از این که سارا با ترفندهای خاص خود تنها خانه ام را نیز از من گرفت، متوجّه شدم که دیگر همه داراییام را از دست دادهام. او مرتب به بهانه های مختلف از من پول میخواست، امّا من دیگر چندان پولی برایم باقی نمانده بود و تمامی املاک و دارایی های خود را نیز یا به او بخشیده و یا در راه مصرف مواد هزینه کرده بودم و به سختی امورات زندگی را گذرانده و تنها از طریق درآمد ناچیز کارگاه اجاره ای کوچک تراشکاری خود، هزینه های زندگی ام را تامین می کردم.
به خاطر مشکلاتی که داشتی، هیچگاه از کسی مشورت نمیگرفتی؟
از خانواده ام مشورت میگرفتم و آنها پیوسته به من میگفتند سارا را طلاق بده! ولی من دلباخته سارا و از همه مهمتر آن که صاحب دختری به نام سپیده از او بودم.
شرایط مالی تو چگونه بود؟
من درخانواده ای ثروتمند زندگی می کردم و پدرم تاجر فرش بود و همیشه از تمامی امکانات زندگی برخوردار و از طریق او اموال فراونی به من به ارث رسیده بود.
چه شد که معتاد شدی؟
داستانش طولانی است ولی یکی از عوامل اصلیش سارا بود که با او در یک میهمانی شبانه آشنا شده و سرانجام رفته رفته با مصرف تفریحی و تشویق های پی در پی سارا و دیگر دوستانش معتاد شدم.
یعنی سارا خودش آشکارا تو رو به مصرف مواد فرا می خواند؟
نه! ولی چون او بود که من را با دوستان خلافکارش که در کار قاچاق مواد مخدّر بودند آشنا کرد، زمینه اصلی معتاد شدن من نیز از فکر پلید او شکل گرفت.
چرا به کار قاچاق مواد مخدر دست زدی؟ تو که شرایط مالی زندگیت خوب بود؟!
اوایل خوب بود ولی همه آنچه داشتم و از پدرم به من به ارث رسیده بود، یا صرف مخارج بیهوده سارا و دخترم و یا صرف خرید مواد برای مصرف خودم می شد، البتّه در آغاز جوانی اهل قمار هم بوده و از این طریق هم برخی از دارایی های خود را به تاراج روزگار سپردم.
سابقه زندان داری؟
بله چندین بار به دلیل انجام جرم های مختلف از فروش مواد گرفته تا کلاهبرداری روانه زندان شدم.
فکر می کنی سارا تو رو دوست داشت؟
هرگز! همانگونه که خانواده ام بارها به من می گفتند، او همیشه عاشق پول و دارایی من بود و تنها تا دستم به دهنم می رسید، آدم حسابم می کرد و پس از آن چون زباله ای مرا به بیرون انداخت.
یعنی از او جدا شدی؟
نه به دلیل وجود دخترم سپیده و تاثیرات بدی که طلاق ما می توانست بر روحیه او وارد کند از سارا جدا نشدم ولی دیگر با او زندگی نمی کردم.
سپیده چی؟! او با کدامیک از شما زندگی می کرد؟
او با هر دوی ما بود، گاهی نزد من می آمد و گاهی هم با مادر و خواهر ناتنی اش روزها را سپری می کرد.
هیچگاه او به این روند زندگی شما اعتراضی نداشت؟
اوایل چرا، ولی با افزایش روز به روز مجادله و دعواهای پیاپی من با مادرش، سرانجام به این نتیجه رسید که این نوع از زندگی برای همه ما بهتر است.
دیگر کار قاچاق مواد و خلاف انجام نمی دادی؟
نه دیگر پیر شده و سرم حسابی به سنگ پشیمانی خورده بود و چندان تمایلی به انجام کارهای خلاف نداشتم و با همان اندک درآمدی که از کارگاه تراشکاری داشتم، خرج خود را در می آوردم.
هزینه زندگی دخترت را چه کسی می داد؟
مادرش هزینه زندگی او را از طریق اموال و پول هایی که از ثمره یک عمر تلاش من بدست آورده بود، تامین می کرد و در ضمن آتلیه عروسی و آرایشگاه هم داشت و چندان درآمدش بد نبود.
هیچگاه به فکر ترک مواد نیفتادی؟
دیگر از مصرف مواد متنفّر بودم و چندان حس خوبی از مصرف آن به من دست نمی داد. چند باری سعی کردم که ترک کنم، ولی چه سود که نشد.
با خانواده پدری خود در ارتباط بودی؟
نه آنها همگی من را طرد کردند و همیشه به می گفتند که تو و همسرت مایه ننگ ما و خانواده هستید.
آیا به راستی این گونه بود؟
اویل مخالف طرز فکر آنها بودم ولی بعدها، گذشت روز گار به من ثابت کرد که هرچه افراد خانوادام می گفتند، درست بود.
چه شد که تصمیم به قتل سارا و برادر زاده ات گرفتی؟
چند باری دخترم سر بسته به من گفته بود که برادر زاده ام به خانه مادرش رفت و آمد دارد و من در ابتدا چون می دانستم که او هم در زمینه کار فیلمبرداری از مجالس عروسی فعالیّت دارد، فکر می کردم که زمینه کاریشان باعث برقرای ارتباط بین آنها شده و به همین دلیل چندان به موضوع اهمیّتی ندادم.
چه شد که به حقیقت ماجرا رسیدی؟
روزی برادرم با من تماس گرفت و با حالتی بسیار آشفته ابتدا چند تا فحش نثارم کرد و سپس به من گفت که تو چقدر بی غیرت هستی، چون همسر بی حیا و بی آبرویت با کوله باری از سن، باز هم دست بردار نیست و به فکر به دام انداختن پسر من افتاده است و درست می خواهد همان بلایی را که بر سر تو آورد، باز بر سر پسر من در بیاورد! اون هنوز ناسلامتی ناموس و مادر فرزند توست! رگ غیرتت کجا رفته؟ البتّه این جملات را گفت و گوشی را با عصبانیت تمام قطع کرد.
پس از تماس برادرت چه حسی به تو دست داد؟
بسیارآشفته شدم، مدّتی بود مصرف شیشه را ترک کرده بودم و تنها تریاک مصرف می کردم امّا آن روز چونان دیوانگان بار دیگر شروع به مصرف شیشه کردم.
چرا شیشه مصرف کردی؟!
می خواستم که از خودم فرار کنم!
تونستنی از خودت فرار کنی؟
نه! هیچگاه راه گریزی از حقیقت نیست.
به همین دلیل برای کشتن سارا روانه خانه او شدی؟
بله! از یکی از دوستان خلافکار پیشینم اسلحه ای را به بهانه شکار در قبال پرداخت مقداری پول به صورت امانت گرفتم و در یکی از روزها که دخترم در دانشگاه بود، روانه محل کار همسرم شده و با هدیه چند گلوله آتشین او را از پای درآوردم و پس از آن نیز به سراغ برادر زاده خیانتکار خود رفته و او را نیز غافلگیرانه با ضربات بی رحم گلوله های اسلحه به درک واصل کردم.
پشیمان نیستی؟!
از این که پاداش خیانت برادرزاده و همسرم که زندگیم را نابود کرد، به آنها دادم، هرگز پشیمان نیستم ولی از این که با انجام این کار، احساسات دخترم را به بازیچه گرفته و روند زندگی او را دگرگون کردم، بسیار پشیمانم چون تنها دلخوشی من در زندگی دخترم بود و همیشه ایّام حاضربودم که برای خوشبختی او حتّی جانم را نیزنثار کنم. افسوس که این گونه نشد!
به راستی فکر می کنی که آنها با هم رابطه داشته و به تو خیانت کرده بودند؟!
(سکوت متهم)
چه آرزویی داری؟
آرزو دارم که دخترم مرا ببخشد چون او از کودکی همیشه شاهد رفتار های ناشایست مادرش با من بود و می دانست که تنها به دلیل خوشبختی او از مادرش جدا نشده ام.
به نظرتو با نبود مادر و شاید هم در فردایی نچندان دور با قصاص پدر، دخترت خوشبخت خواهد شد؟!
(سکوت و گریه متهم)
نظر کارشناس روانشناسی، مشاوره و مدد کاری اجتماعی:
به قتل هایی که در یک خانواده با روابط خویشاوندی سببی و نسبی نزدیک واقع می شود به نحوی که یکی از اعضا اقدام به کشتن عضو دیگری می نماید قتل خانوادگی می گویند. غالب ترین مصادیق این قتل ها، قتل فرزند توسط پدر یا مادر، ، قتل زن توسط شوهر و برعکس، قتل پدر یا مادر توسط فرزند و قتل برادر و خواهر به دست همدیگر است.
در وقوع قتل های خانوادگی تنها یک عامل تاثیرگذار نیست بلکه چندین عامل اعم از اختلال شخصیتی، افکار خودکشی یا دیگر کشی، مشکلات مالی و اقتصادی، عواملی که ریشه در خشونت یا خیانت دارد، وجود شخصیت بدبینانه و شکاک نقش دارد. دنیای مجازی نیز سبب شده که روابط بین اعضای خانواده دچار اختلال شده، روابط فرا زناشویی افزایش یافته و منجر به خیانت و در نهایت قتل های خانوادگی شود.
شیشه علاوه بر اعتیادآور بودن، فرد مصرف کننده را دچار نوعی وابستگی فکری و روانی کرده ؛ وبرسیستم عصبی فرد، تاثیر مستقیم وبسیار ویرانگری دارد. مصرف ماده مخدر شیشه باعث بروز توهّم در مصرف کنندگان می شود که در نتیجه ارتکاب جرائمی چون: قتل بر اثر سوءظن، جرائم خشن و تجاوز به عنف از سوی فرد معتاد را به همراه دارد.
ایجاد اشتغال و درآمد کافی برای همه افراد جامعه، توزیع برابر ثروت، توسعه عدالت اجتماعی، مبارزه با بی سوادی، فقر، اعتیاد و حاشیه نشینی، تصویب قوانین مناسب و رونق فرهنگ مبارزه با جرم، آموزش همگانی، حذف برنامه ها و فیلم های خشن از تلویزیون، برنامه ریزی فرهنگی و آموزشی، برنامه ریزی برای تقویت سازمان ها و امور مشاوره و مددکاری، تقویت برنامه های فرهنگی و دینی، تقویت نهادهای قضایی وانتظامی، برنامه ریزی به منظور ارتقای سطح تحصیلات افراد جامعه، برنامه ریزی به منظور مقابله با فرهنگ ابتذال و رشد فرهنگ انسانی اخلاقی در بین مردم، توجه به آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت درست، آموزش های لازم و مناسب در زمنیه عواقب طلاق و نحوه پیشگیری از پاشیده شدن انسجام خانواده و جلوگیری از ازدواج های اجباری ، از جمله راه کارهای مؤثر در کاهش قتل های خانوادگی می تواند باشد.
منبع: رکنا