آرامش
گورستان برایشان بی معناست12 دی - 97
شیراز- ایرنا - گاهی سکوت و سکون را به
آرامش گورستانی تشبیه می کنند و حتی برخی برای آرام شدن و گریز از دنیای زندگان به
گورستان روی می آورند اما قشرهایی از جامعه هستند که آرامش در این مکان برایشان بی
معنی است و درواقع نا آرامی قبرستان به حرفه آنان معنا می دهد.
شغلشان توام با ناله و ضجه همنوعانشان
است و روزانه ده ها بار با مرگ، رویدادی که اغلب انسانها از آن واهمه دارند روبه
رو می شوند و از زنده ها نیز گلایه های بسیاری دارند و به قول یکی از این افراد،
مرده که ترس ندارد بلکه زبان و نگاه بسیاری از زنده هاست که ترسناک است.
اهالی و کارکنان قبرستان از نگاه ها و حرف های آدم ها دل آزرده هستند و از بعضی رفتارها نیز گلایه دارند.
به قول معروف شغلشان شریف است و نان حلال بدست می آورند اما بسیاری از مردم به آنها با نگاهی توام با ترس و اکراه می نگرند و سعی می کنند در برخورد و مراودات اجتماعی از آنها فاصله بگیرند.
نگرش ناصحیح در مورد غسال و به قول معروف مرده شور در ضرب المثل های عامیانه نیز خود را نشان داده است و برای اغلب انسان ها شاید موضوع با اهمیتی نباشد اما برای خود غسال ها در طول زندگی این رفتارها تاثیرات مخرب و منفی بر روح و روان، اطرافیان و حیات آنها می گذارد.
گفته یکی از غسالان می تواند میزان سختی کارشان را توصیف کند. او می گوید: اگر همراهان میت ما را کتک هم بزنند باید آرامش خودمان را حفظ کنیم و به آنها حق بدهیم.
** آنها هوای مردم را دارند، مردم هم هوای آنان را دارند؟
این قشر به قول خودشان هوای مردم را خوب دارند و می دانند که کار آنها خاص است و اگر کسی به آنها تندی کرد به روی خودشان نمی آورند زیرا در زمانی انسانها با آنها کار دارند که عزیزی از دست داده اند ولی آیا جامعه نیز هوای آنها را دارد و به این قشر با دید منفی نمی نگرد؟
اگر از زاویه دید غسالها به این موضوع نگاه کنیم، درخواهیم یافت که آنها با تمام این ناله و زاریها خو گرفتهاند و قبرستان و میّت برای آنها برعکس تمام مردم تلخ نیست بلکه شغل آنها، راه کسب درآمد و منبع تأمین مایحتاج زندگیشان بحساب می آید.
برای پی بردن به نحوه کار و جنبه های مختلف این حرفه، خبرنگار ایرنا ساعاتی را پای درد دل و صحبت های اهالی دارالرحمه شیراز(قبرستان شیراز) نشست و غسالها و تدفین کننده های میت از سختی کار خود و تبعات آن بر زندگی شخصی شان سخن گفتند.
** سرشان حسابی شلوغ است
یکی از تدفین کننده های دارالرحمه شیراز به خبرنگار ایرنا می گوید که روزانه در این محل حدود 20 مرده خاک می شود و حسابی سرشان شلوغ است.
مدام گوشی تلفن همراهش زنگ می خورد و یکی از همکارانش او را برای تدفین میتی به قطعه 29 فرا می خواند،او را در طول مسیر همراهی کردم تا بیشتر حرف هایش را بشنوم.
رحیم جوکار می گوید که از پدرش که این کاره است و همکارانش آموخته که در این محل باید مردم را درک کرد چون همه کسانی که به این محل می آیند عزیزی را از دست داده و شرایط روحی و روانی مساعدی ندارند و ممکن است حتی سر آنها داد هم بزنند.
جوکار اضافه کرد: اگر همراهان میت ما را کتک هم بزنند باید آرامش خودمان را حفظ کنیم و به آنها حق بدهیم.
او که می گوید که پدر،برادر و دامادشان نیز در قسمت های مختلف دارالرحمه مشغول کار هستند.
جوکار گفت: از گذشته به همراه پدر و دامادمان به این محل می آمدم و کمکشان می کردم و تقریبا از دوران نوجوانی با این شغل بزرگ شده ام اما کمتر از یکماه است که بطور دائم در دارالرحمه شیراز مشغول به کار هستم.
از او در خصوص آداب دفن میت سوال شد که گفت: کسی که فوت شده باید به بغل و رو به قبله خوابانده شود و صورت نیز از کفن خارج و کمی بالاتر از بدن قرار می گیرد و زیر سر آن گل ریخته می شود.
جوکار ادامه داد: بعد از انجام این مراحل یک روحانی تلقین میت را می خواند و ما نیز شانه های آن را تکان می دهیم و بعد از آن شش پل بتنی روی میت قرار گرفته و پلاستیکی روی آن کشیده و گل روی آن می ریزیم و در نهایت با سیمان و شن لایه بیرونی قبر پوشانده می شود که حیواناتی مانند سمور و گورکن نتوانند وارد آن شوند.
صحبت های رحیم که به این جا رسید به قطعه 29 رسیدیم و او مشغول تدفین یک میت شد،کار او حدود 30 دقیقه به طول انجامید.
بعد از اتمام کارش دوباره با او به سمت قطعه 13 همراه شدم تا در آنجا نیز میتی دیگر را تدفین کند.
او در طول مسیر از مشکلات زندگی اش گفت و اینکه درآمدی که دارد کفاف زندگی خود و خانواده اش را نمی دهد و اینکه امید دارد در استخدام دارالرحمه شیراز در آید.
در این بین با گروهی هم مسیر شدیم که لا اله الا الله گویان تابوتی را بر روی دستانشان حمل می کردند و بعد فهمیدم اینها نیز به سمت قطعه 13 دارالرحمه شیراز در حرکتند تا عزیزشان را به دست رحیم بسپارند تا او را دفن کند.
به همراه این گروه مسیرمان را ادامه دادیم و در میان شیون و ناله این افراد رحیم حرفش را ادامه داد و گفت: در این مدت بارها نزدیکان و آشنایان خود را نیز دفن کرده و سر قبر آنها گریسته ام.
او می گوید که همه امیدش به همین مبالغی اندکی است که همراهان میت به او پرداخت می کنند چون هنوز حقوقی بابت این کار دریافت نمی کند.
**نگاه مردم آزار دهنده است
در این حین به قطعه 13 دارالرحمه شیراز رسیدیم و رحیم خود را آماده دفن میتی دیگر کرد و در پایان از بعضی رفتارها گلایه مند بود و گفت: دید جامعه نسبت به مشاغلی که با مرده ارتباط دارد مناسب نیست و مردم سعی می کنند با این قشر ارتباط نداشته باشند که این بسیار آزاردهنده است و توقع داریم مردم ارزش کار و خدمتی که ما به جامعه ارائه می دهیم را بفهمند و همانطور که ما در طول کار مردم را مراعات می کنیم آنها نیز در جامعه ما را درک کنند و از داشتن ارتباط با ما واهمه نداشته باشند.
** آرامش در حضور دیگران
بعد از گفت و گو با رحیم جوکار به سمت غسالخانه دارالرحمه شیراز حرکت کردم در ورودی محوطه غسالخانه مردی با روپوش سفید و چکمه ای پلاستیکی،دستکش و ماسکی بر صورت به سمتم آمد و با لحنی آشنا گفت چطوری خبرنگار؟
ماسکش را که برداشت شناختمش همان غسالی بود که سال گذشته زمانی که برای تهیه گزارش به این محل آمده بودم نخست با او آشنا شدم همان کسی که رفتار و چهره آرامش با دیگران که در این محل حضور داشتند متفاوت و با آرامشی عجیب در حال پاره کردن پارچه سفید کفنی بود،او یکی از غسالهای دارالرحمه شیراز است.
بعد از گپ و گفتی چند دقیقه ای از او خواستم که دوباره از سختی های کارش بگوید.
**مردم از غسال ها فراری اند
رضا زارع گفت: بعضی از مردم از غسال ها فرار میکنند و به محض اینکه بدانند شغل ما غسل دادن میت است از ما فاصله می گیرند که این وضعیت حتی در برخی روابط خانوادگی و فامیلی ما نیز تاثیر دارد بگونه ای که از زمانی که در این شغل مشغول به کار شده ام برخی اقوام و خویشاوندان با ما قطع رابطه کرده اند.
به نظر رضا در حال آماده کردن وسایل مورد نیاز برای غسل دادن میت بعدی بود چون همان لحظه تابوتی از پنجره کوچکی که ریلی سرسره شکل در امتداد آن بود داخل شد.
او در این هنگام فرصتی خواست تا کارش را انجام دهد و دوباره برای گفت و گو باز گردد.
به همراه یکی از همکارانش دو سر کاوری سبزرنگ که داخل تابوت قرار داشت را گرفت و آن را با جنازه ای که درون آن قرار داشت بر روی یکی از دو سکوی موجود در سالن غسالخانه قرار داد تا فردی دیگر برای دفن آماده شود.
زمانی که زیپ کاور توسط رضا گشوده شد جنازه مردی قوی هیکل و نسبتا جوان از میان آن نمایان شد و در همان لحظه آشنایان و اقوام این مرده جوان نیز از دری که در گوشه دیگری از این سالن قرار دارد شیون زنان وارد شدند و به یکباره فضای آرام غسالخانه جای خود را به ناله و فریاد داد.
ترجیح دادم بیرون از سالن غسالخانه منتظر بمانم هرچند که محوطه بیرونی نیز دست کمی از داخل نداشت و جمعیتی بیش از 60 نفر منتظر ایستاده و یا بر دیواری تکیه و یا روی نیمکت هایی رنگ باخته نشسته بودند.
فضایی آغشته از غم و اندوه که گاهی فریاد زنی افکار همه را پاره میکرد، برخی نیز سردرگریبان برده بودند و عدهای نیز خاطراتشان را با صدای بلند مرور میکردند در حالی که پهنای صورتشان را اشک احاطه کرده بود.
بعد از گذشت دقایقی تابوت آن مرد جوان بر دوش نزدیکانش از در غسالخانه خارج شد و به سمت قبری که احتمالا رحیم و همکارانش انتظارش را می کشیدند حرکت داده شد.
با غسال جوان دارالرحمه شیراز روی یکی از نیمکت های محوطه بیرونی نشسته و گپ و گفتمان را ادامه دادیم.
زارع ادامه داد: انواع مرگ های متاثر از حوادث مختلف را برای گروه های سنی مختلف از نوزاد گرفته تا جوان و پیر مشاهده کرده ام و این مساله باعث شده دیدی متمایز از سایرین نسبت به زندگی و مرگ داشته باشم.
او با اشاره به اینکه اکنون سه مرد غسال در این محل مشغول کار هستند می گوید که چون جایگزینی برای غسالهای دارالرحمه شیراز وجود ندارد آنها نمی توانند مرخصی بگیرند و برای این کار باید با دو همکار دیگر هماهنگی کنند که به جای آنها در غسالخانه حضور پیدا کنند.
**به کارم افتخار می کنم
رضا در ادامه می گوید که عاشق کارش است و روز اول با خود کنار آمده که یک مرده شور است و امیدوار است که مردم نیز با شغل او کنار بیایند و این قشر را از جامعه جدا نکنند.
**غسالان زن عجیب نیستند
به نظر بسیاری از مردم کار کردن زنان خارج از منزل و آن هم در محیطی مانند قبرستان و غسالخانه باید عجیب باشد اما خانمی میانسال که یکی از غسالان دارالرحمه شیراز است کارش را عجیب نمی داند و حتی آن را نیز دوست دارد.
خانم زارع بانویی 58 ساله و باسابقه ترین زن غسال دارالرحمه شیرازاست که می گوید: حدود 20 سال است که در این محل مشغول کار هستم ،در ابتدا زمان شروع کار به دلایل مالی و اینکه سرپرست خانواده بودم به اجبار این کار را انتخاب کردم و از آن نیز وحشت داشتم اما با مرور زمان برایم عادی شد.
**زنده ها ترسناک ترند
او با اشاره به اینکه اکنون کارش را دوست دارد می گوید که در حال حاضر از مرده ها نمی ترسد بلکه تنها رفتار بعضی زندهها آزارش میدهد.
او ادامه داد: روزی در حال غسل دادن جنازه یک خانم میانسال بودم که دستم به جوانی که بعداً فهمیدم فرزند آن خانم بود خورد، علیرغم غیر عمدی بودن این ماجرا رفتار ناشایستی از سوی آن جوان سر زد و او ادعا کرد که نماز میخواند و با تماس دست من به بدن او، نجس شده است و آنجا بود که دلم واقعاً شکست!
خانم زارع گفت: از مسئولان تقاضا دارم با توجه به سختی کار و شرایط اجتماعی و روحی و روانی خاص این شغل به وضعیت معیشتی ما توجه بیشتری کنند و این شغل را جزو مشاغل سخت و زیان آور بشمار آورند.
** شغلم را به کسی نمی گویم
زن جوانی که یکی از غسالهای دارالرحمه شیراز است و نمی خواهد نامش برده شود می گوید: دیدگاه جامعه نسبت به شغل غسالی بسیار بد است و از ترس نگاه بد مردم به کسی نمی گویم که چه شغلی دارم.
این زن اشاره می کند: در طول روز با شهروندان در اتوبوس،تاکسی صف نانوایی و ... برخورد و گفت و گو دارم اما همین که آنها بدانند من یک غساله هستم از من فاصله می گیرند.
او افزود: متأسفانه علیرغم اینکه شغل ما به لحاظ دینی جزو مشاغلی است که مستحب است و ثواب بسیاری نیز دارد، برخی افراد با بی احترامی با ما برخورد میکنند؛ به گونهای که کار ما در زندگی شخصیمان تأثیرات منفی بسیاری دارد.
عده ای برای غسل دادن جنازه مادرشان از راه می رسند که این دو زن غسال برای شست و شوی آن خداحافظی می کنند.
در حالی که از غسالخانه دارالرحمه شیراز فاصله می گرفتم با خود فکر می کردم که دلیل این همه دوری چیست؟ دوری از انسان هایی که کاری میکنند کارستان، کاری که هیچ کدام از ما حاضر به انجام دادنش نیستیم و این انسانها علیرغم همه ناملایمات نقش مهم شان را هر روز به خوبی ایفا میکنند.
از دارالرحمه شیراز که صدای شیون و زاری تنها ملودی ثابت این محیط است خارج میشوم و غسالها و تدفین کننده های این مجموعه میمانند و صاحبان جنازه ها، قشری که همه سهمشان از این کار،غضب و دوری جستن همراهان اموات از آنها است و اغلب مردم نیز در زمان خروج از این محل حتی به آنها دست هم نمی دهند که خستگی هر روز کاری بر تنشان بماند و روزانه تنها کوله باری از دلخوری و خستگی را بر دوش کارمندان قبرستان می گذارند و می روند.
**سابقه دفن مرده در شیراز
رئیس سازمان آرامستان های شیراز در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: روایتهای مختلفی در خصوص ستایش شغل غسالی در دین و آیین ما وجود دارد و از گذشته تا چند دهه پیش، این حرفه بعنوان یک شغل دیده نشده است.
علیرضا چراغی با اشاره به اینکه این نوع نگاه مربوط به دورانی است که جمعیت شهرها کمتر و تعداد مرگ و میر نسبت به دوره کنونی بسیار اندک و در شهرها نیز دفن و کفن بصورت محله ای انجام می شده است، افزود: زمانی که قانون شهرداری ها تدوین شد یکی از وظایف این نهاد برابر بند 13 ماده 55 انجام غسل و تدفین است.
وی ادامه داد: قبل از انقلاب اسلامی در شیراز، تمام مراسم مذهبی از جمله غسل و تدفین میت بر عهده مردم بوده که در آرامستان های محلی و به صورت هیئت امنایی انجام می شده است.
وی با اشاره به اینکه در شیراز بعد از دفن اموات در قبرستان قدیمی (دارالسلام) در سال 1346 شخصی بنام یوسف ناجی حدود 53 هکتار زمین را از مالکین خریداری و وقف دفن میت کرد، گفت: از این تاریخ به بعد زمان شروع دفن میت در دارالرحمه شیراز است و اکنون نزدیک به 450 هزار میت در این محل دفن شده که این تعداد حدود 100 هزار نفر بیش از پیش بینی های انجام شده برای این محل بوده است.
رئیس سازمان آرامستان های شیراز،تعداد فوتی های شیراز را روزانه حدود 22 نفر عنوان کرد و اظهار داشت: انجام این امور در دوره کنونی نیازمند یک نمودار اداری و سازمانی یکپارچه است و نمی توان انتظار داشت با این حجم مرگ و میر روند بصورت سنتی در این کلانشهر انجام شود.
**مرده شور ببردت زیبا نیست!
وی در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: متاسفانه از نظر اجتماعی جامعه به مشاغل مربوط به آرامستان دید بسیار منفی دارد حتی ضرب المثل و عباراتی در فرهنگ ما نظیر مرده شور ببردت نیز وجود دارد که بر تشدید شدن این نوع دیدگاه دامن زده است.
چراغی عنوان کرد: کسانی که می خواهند میتی را شست و شو دهند باید به لحاظ روانی سعه صدر و روح بزرگی داشته باشند که بتوانند روزانه ده ها بار با این موضوع روبه رو شوند که قطعا به لحاظ مشکلات روحی و جسمی نیز در دراز مدت دچار تنش خواهند شد.
وی ادامه داد: اغلب این افراد از اقشار ضعیف جامعه هستند و به نسبت حقوقی که به این افراد برای انجام این شغل پرداخت می شود کار بسیار دشواری دارند؛ به لحاظ توانایی جسمی نیز کار این افراد بسیار دشوار است چون در طول روز بارها جنازه های یخ زده را جابجا می کنند و همچنین ممکن است امراض و بیماری های مختلف مسری نیز به آنها سرایت کند.
**غسالی جز مشاغل سخت محسوب شود
چراغی با اشاره به اینکه از همه این سختی ها دشوارتر این است که دید اجتماعی به این افراد بسیار منفی است ،افزود: این حرفه علیرغم سختی های زیادی که دارد در قانون بعنوان مشاغل سخت دیده نشده است در صورتی که بسیاری از حرفه های زیر مجموعه شهرداری که به مراتب لطمات روحی،روانی و جسمی آنها کمتر است جزو شغل های سخت بحساب آمده است که نیاز است مجلس شورای اسلامی به این مساله رسیدگی کند.
**مصائب حمل کننده های متوفی
وی اشاره کرد: به جز غسال و دفن کننده ها در بخش رانندگان و کسانی که در خودروهای حمل متوفیان کار می کنند نیز این مشکلات وجود دارد به گونه ای که در بسیاری موارد که اشخاصی که روزها از مرگ آنها گذشته و تنها قاضی کشیک و خودروهای حمل متوفیان در محل حضور پیدا می کنند و این افراد باید جنازه های متلاشی شده را کاور کنند که متاسفانه در برخی موارد بعد متوجه می شوند که فوتی یک بیماری لاعلاج و واگیردار نیز داشته است.
وی افزود: در برخی موارد این افراد باید در صحنه های تصادف و یا بر سر جنازه های فاسد شده حضور پیدا و تیکه های متلاشی شده اجساد را به اجبار جمع آوری کنند که تاثیرات روحی و روانی مخرب زیادی بر جسم و روح آنها می گذارد.
رئیس سازمان آرامستان های شیراز در ادامه با اشاره به اینکه در گذشته معاون شهردار شیراز بوده اظهار داشت: در آن زمان اگر کسی در محل خدمت ما حاضر می شد و داد و بیداد به راه می انداخت سریعا با 110 تماس می گرفتیم تا او را ببرند اما وضعیت سازمان آرامستان ها متفاوت است و اگر کسی در این محل حتی میز من را هم وارو کند باید به او حق داد چون این افراد عزیزانی از دست داده اند.
** مسئولان حتی از نقش نمادین غسال هم گریزانند
وی عنوان کرد: بسیاری از مسئولان در مناسبت های مختلف برای بزرگداشت اقشار و مشاغل مختلفی نظیر روز معلولین و یا آتش نشان،لباس و یا بطور نمادین کار آن اشخاص را برای حمایت و قدردانی انجام می دهند اما این سابقه وجود ندارد که مسئولان یک روز برای آشنایی با کار این قشر و قدردانی از آنها در غسالخانه شیراز حضور یابند و یک نفر میت را غسل دهند.
** پسر مدیرعامل آرامستان ها هم از ترکش های منفی جامعه در امان نیست
چراغی به خاطره ای اشاره کرد و گفت: من مدیرعامل سازمان آرامستان ها هستم و در سیستم اداری این سازمان فعالیت می کنم و با جنازه سروکار ندارم اما زمانی که معلم مدرسه پسر من از او در خصوص شغل پدرش سوال کرد و فرزند من پاسخ داد،همه همکلاسی های او و همچنین معلم وی با دیدی بسیار منفی به مساله نگاه کرده اند که تا مدتها در روحیه فرزند من تاثیر منفی داشت.
وی ادامه داد: وقتی که با شغل من که مدیرعامل سازمان آرامستان ها هستم و روزانه با هیچ مرده ای نیز سرو کار ندارم اینگونه رفتار می شود، باید دید که با غسال و خانواده او که بصورت روزانه با این شغل در ارتباط مستقیم است چه رفتاری خواهد شد؟
گزارش از محمدامین افشارپور
اهالی و کارکنان قبرستان از نگاه ها و حرف های آدم ها دل آزرده هستند و از بعضی رفتارها نیز گلایه دارند.
به قول معروف شغلشان شریف است و نان حلال بدست می آورند اما بسیاری از مردم به آنها با نگاهی توام با ترس و اکراه می نگرند و سعی می کنند در برخورد و مراودات اجتماعی از آنها فاصله بگیرند.
نگرش ناصحیح در مورد غسال و به قول معروف مرده شور در ضرب المثل های عامیانه نیز خود را نشان داده است و برای اغلب انسان ها شاید موضوع با اهمیتی نباشد اما برای خود غسال ها در طول زندگی این رفتارها تاثیرات مخرب و منفی بر روح و روان، اطرافیان و حیات آنها می گذارد.
گفته یکی از غسالان می تواند میزان سختی کارشان را توصیف کند. او می گوید: اگر همراهان میت ما را کتک هم بزنند باید آرامش خودمان را حفظ کنیم و به آنها حق بدهیم.
** آنها هوای مردم را دارند، مردم هم هوای آنان را دارند؟
این قشر به قول خودشان هوای مردم را خوب دارند و می دانند که کار آنها خاص است و اگر کسی به آنها تندی کرد به روی خودشان نمی آورند زیرا در زمانی انسانها با آنها کار دارند که عزیزی از دست داده اند ولی آیا جامعه نیز هوای آنها را دارد و به این قشر با دید منفی نمی نگرد؟
اگر از زاویه دید غسالها به این موضوع نگاه کنیم، درخواهیم یافت که آنها با تمام این ناله و زاریها خو گرفتهاند و قبرستان و میّت برای آنها برعکس تمام مردم تلخ نیست بلکه شغل آنها، راه کسب درآمد و منبع تأمین مایحتاج زندگیشان بحساب می آید.
برای پی بردن به نحوه کار و جنبه های مختلف این حرفه، خبرنگار ایرنا ساعاتی را پای درد دل و صحبت های اهالی دارالرحمه شیراز(قبرستان شیراز) نشست و غسالها و تدفین کننده های میت از سختی کار خود و تبعات آن بر زندگی شخصی شان سخن گفتند.
** سرشان حسابی شلوغ است
یکی از تدفین کننده های دارالرحمه شیراز به خبرنگار ایرنا می گوید که روزانه در این محل حدود 20 مرده خاک می شود و حسابی سرشان شلوغ است.
مدام گوشی تلفن همراهش زنگ می خورد و یکی از همکارانش او را برای تدفین میتی به قطعه 29 فرا می خواند،او را در طول مسیر همراهی کردم تا بیشتر حرف هایش را بشنوم.
رحیم جوکار می گوید که از پدرش که این کاره است و همکارانش آموخته که در این محل باید مردم را درک کرد چون همه کسانی که به این محل می آیند عزیزی را از دست داده و شرایط روحی و روانی مساعدی ندارند و ممکن است حتی سر آنها داد هم بزنند.
جوکار اضافه کرد: اگر همراهان میت ما را کتک هم بزنند باید آرامش خودمان را حفظ کنیم و به آنها حق بدهیم.
او که می گوید که پدر،برادر و دامادشان نیز در قسمت های مختلف دارالرحمه مشغول کار هستند.
جوکار گفت: از گذشته به همراه پدر و دامادمان به این محل می آمدم و کمکشان می کردم و تقریبا از دوران نوجوانی با این شغل بزرگ شده ام اما کمتر از یکماه است که بطور دائم در دارالرحمه شیراز مشغول به کار هستم.
از او در خصوص آداب دفن میت سوال شد که گفت: کسی که فوت شده باید به بغل و رو به قبله خوابانده شود و صورت نیز از کفن خارج و کمی بالاتر از بدن قرار می گیرد و زیر سر آن گل ریخته می شود.
جوکار ادامه داد: بعد از انجام این مراحل یک روحانی تلقین میت را می خواند و ما نیز شانه های آن را تکان می دهیم و بعد از آن شش پل بتنی روی میت قرار گرفته و پلاستیکی روی آن کشیده و گل روی آن می ریزیم و در نهایت با سیمان و شن لایه بیرونی قبر پوشانده می شود که حیواناتی مانند سمور و گورکن نتوانند وارد آن شوند.
صحبت های رحیم که به این جا رسید به قطعه 29 رسیدیم و او مشغول تدفین یک میت شد،کار او حدود 30 دقیقه به طول انجامید.
بعد از اتمام کارش دوباره با او به سمت قطعه 13 همراه شدم تا در آنجا نیز میتی دیگر را تدفین کند.
او در طول مسیر از مشکلات زندگی اش گفت و اینکه درآمدی که دارد کفاف زندگی خود و خانواده اش را نمی دهد و اینکه امید دارد در استخدام دارالرحمه شیراز در آید.
در این بین با گروهی هم مسیر شدیم که لا اله الا الله گویان تابوتی را بر روی دستانشان حمل می کردند و بعد فهمیدم اینها نیز به سمت قطعه 13 دارالرحمه شیراز در حرکتند تا عزیزشان را به دست رحیم بسپارند تا او را دفن کند.
به همراه این گروه مسیرمان را ادامه دادیم و در میان شیون و ناله این افراد رحیم حرفش را ادامه داد و گفت: در این مدت بارها نزدیکان و آشنایان خود را نیز دفن کرده و سر قبر آنها گریسته ام.
او می گوید که همه امیدش به همین مبالغی اندکی است که همراهان میت به او پرداخت می کنند چون هنوز حقوقی بابت این کار دریافت نمی کند.
**نگاه مردم آزار دهنده است
در این حین به قطعه 13 دارالرحمه شیراز رسیدیم و رحیم خود را آماده دفن میتی دیگر کرد و در پایان از بعضی رفتارها گلایه مند بود و گفت: دید جامعه نسبت به مشاغلی که با مرده ارتباط دارد مناسب نیست و مردم سعی می کنند با این قشر ارتباط نداشته باشند که این بسیار آزاردهنده است و توقع داریم مردم ارزش کار و خدمتی که ما به جامعه ارائه می دهیم را بفهمند و همانطور که ما در طول کار مردم را مراعات می کنیم آنها نیز در جامعه ما را درک کنند و از داشتن ارتباط با ما واهمه نداشته باشند.
** آرامش در حضور دیگران
بعد از گفت و گو با رحیم جوکار به سمت غسالخانه دارالرحمه شیراز حرکت کردم در ورودی محوطه غسالخانه مردی با روپوش سفید و چکمه ای پلاستیکی،دستکش و ماسکی بر صورت به سمتم آمد و با لحنی آشنا گفت چطوری خبرنگار؟
ماسکش را که برداشت شناختمش همان غسالی بود که سال گذشته زمانی که برای تهیه گزارش به این محل آمده بودم نخست با او آشنا شدم همان کسی که رفتار و چهره آرامش با دیگران که در این محل حضور داشتند متفاوت و با آرامشی عجیب در حال پاره کردن پارچه سفید کفنی بود،او یکی از غسالهای دارالرحمه شیراز است.
بعد از گپ و گفتی چند دقیقه ای از او خواستم که دوباره از سختی های کارش بگوید.
**مردم از غسال ها فراری اند
رضا زارع گفت: بعضی از مردم از غسال ها فرار میکنند و به محض اینکه بدانند شغل ما غسل دادن میت است از ما فاصله می گیرند که این وضعیت حتی در برخی روابط خانوادگی و فامیلی ما نیز تاثیر دارد بگونه ای که از زمانی که در این شغل مشغول به کار شده ام برخی اقوام و خویشاوندان با ما قطع رابطه کرده اند.
به نظر رضا در حال آماده کردن وسایل مورد نیاز برای غسل دادن میت بعدی بود چون همان لحظه تابوتی از پنجره کوچکی که ریلی سرسره شکل در امتداد آن بود داخل شد.
او در این هنگام فرصتی خواست تا کارش را انجام دهد و دوباره برای گفت و گو باز گردد.
به همراه یکی از همکارانش دو سر کاوری سبزرنگ که داخل تابوت قرار داشت را گرفت و آن را با جنازه ای که درون آن قرار داشت بر روی یکی از دو سکوی موجود در سالن غسالخانه قرار داد تا فردی دیگر برای دفن آماده شود.
زمانی که زیپ کاور توسط رضا گشوده شد جنازه مردی قوی هیکل و نسبتا جوان از میان آن نمایان شد و در همان لحظه آشنایان و اقوام این مرده جوان نیز از دری که در گوشه دیگری از این سالن قرار دارد شیون زنان وارد شدند و به یکباره فضای آرام غسالخانه جای خود را به ناله و فریاد داد.
ترجیح دادم بیرون از سالن غسالخانه منتظر بمانم هرچند که محوطه بیرونی نیز دست کمی از داخل نداشت و جمعیتی بیش از 60 نفر منتظر ایستاده و یا بر دیواری تکیه و یا روی نیمکت هایی رنگ باخته نشسته بودند.
فضایی آغشته از غم و اندوه که گاهی فریاد زنی افکار همه را پاره میکرد، برخی نیز سردرگریبان برده بودند و عدهای نیز خاطراتشان را با صدای بلند مرور میکردند در حالی که پهنای صورتشان را اشک احاطه کرده بود.
بعد از گذشت دقایقی تابوت آن مرد جوان بر دوش نزدیکانش از در غسالخانه خارج شد و به سمت قبری که احتمالا رحیم و همکارانش انتظارش را می کشیدند حرکت داده شد.
با غسال جوان دارالرحمه شیراز روی یکی از نیمکت های محوطه بیرونی نشسته و گپ و گفتمان را ادامه دادیم.
زارع ادامه داد: انواع مرگ های متاثر از حوادث مختلف را برای گروه های سنی مختلف از نوزاد گرفته تا جوان و پیر مشاهده کرده ام و این مساله باعث شده دیدی متمایز از سایرین نسبت به زندگی و مرگ داشته باشم.
او با اشاره به اینکه اکنون سه مرد غسال در این محل مشغول کار هستند می گوید که چون جایگزینی برای غسالهای دارالرحمه شیراز وجود ندارد آنها نمی توانند مرخصی بگیرند و برای این کار باید با دو همکار دیگر هماهنگی کنند که به جای آنها در غسالخانه حضور پیدا کنند.
**به کارم افتخار می کنم
رضا در ادامه می گوید که عاشق کارش است و روز اول با خود کنار آمده که یک مرده شور است و امیدوار است که مردم نیز با شغل او کنار بیایند و این قشر را از جامعه جدا نکنند.
**غسالان زن عجیب نیستند
به نظر بسیاری از مردم کار کردن زنان خارج از منزل و آن هم در محیطی مانند قبرستان و غسالخانه باید عجیب باشد اما خانمی میانسال که یکی از غسالان دارالرحمه شیراز است کارش را عجیب نمی داند و حتی آن را نیز دوست دارد.
خانم زارع بانویی 58 ساله و باسابقه ترین زن غسال دارالرحمه شیرازاست که می گوید: حدود 20 سال است که در این محل مشغول کار هستم ،در ابتدا زمان شروع کار به دلایل مالی و اینکه سرپرست خانواده بودم به اجبار این کار را انتخاب کردم و از آن نیز وحشت داشتم اما با مرور زمان برایم عادی شد.
**زنده ها ترسناک ترند
او با اشاره به اینکه اکنون کارش را دوست دارد می گوید که در حال حاضر از مرده ها نمی ترسد بلکه تنها رفتار بعضی زندهها آزارش میدهد.
او ادامه داد: روزی در حال غسل دادن جنازه یک خانم میانسال بودم که دستم به جوانی که بعداً فهمیدم فرزند آن خانم بود خورد، علیرغم غیر عمدی بودن این ماجرا رفتار ناشایستی از سوی آن جوان سر زد و او ادعا کرد که نماز میخواند و با تماس دست من به بدن او، نجس شده است و آنجا بود که دلم واقعاً شکست!
خانم زارع گفت: از مسئولان تقاضا دارم با توجه به سختی کار و شرایط اجتماعی و روحی و روانی خاص این شغل به وضعیت معیشتی ما توجه بیشتری کنند و این شغل را جزو مشاغل سخت و زیان آور بشمار آورند.
** شغلم را به کسی نمی گویم
زن جوانی که یکی از غسالهای دارالرحمه شیراز است و نمی خواهد نامش برده شود می گوید: دیدگاه جامعه نسبت به شغل غسالی بسیار بد است و از ترس نگاه بد مردم به کسی نمی گویم که چه شغلی دارم.
این زن اشاره می کند: در طول روز با شهروندان در اتوبوس،تاکسی صف نانوایی و ... برخورد و گفت و گو دارم اما همین که آنها بدانند من یک غساله هستم از من فاصله می گیرند.
او افزود: متأسفانه علیرغم اینکه شغل ما به لحاظ دینی جزو مشاغلی است که مستحب است و ثواب بسیاری نیز دارد، برخی افراد با بی احترامی با ما برخورد میکنند؛ به گونهای که کار ما در زندگی شخصیمان تأثیرات منفی بسیاری دارد.
عده ای برای غسل دادن جنازه مادرشان از راه می رسند که این دو زن غسال برای شست و شوی آن خداحافظی می کنند.
در حالی که از غسالخانه دارالرحمه شیراز فاصله می گرفتم با خود فکر می کردم که دلیل این همه دوری چیست؟ دوری از انسان هایی که کاری میکنند کارستان، کاری که هیچ کدام از ما حاضر به انجام دادنش نیستیم و این انسانها علیرغم همه ناملایمات نقش مهم شان را هر روز به خوبی ایفا میکنند.
از دارالرحمه شیراز که صدای شیون و زاری تنها ملودی ثابت این محیط است خارج میشوم و غسالها و تدفین کننده های این مجموعه میمانند و صاحبان جنازه ها، قشری که همه سهمشان از این کار،غضب و دوری جستن همراهان اموات از آنها است و اغلب مردم نیز در زمان خروج از این محل حتی به آنها دست هم نمی دهند که خستگی هر روز کاری بر تنشان بماند و روزانه تنها کوله باری از دلخوری و خستگی را بر دوش کارمندان قبرستان می گذارند و می روند.
**سابقه دفن مرده در شیراز
رئیس سازمان آرامستان های شیراز در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: روایتهای مختلفی در خصوص ستایش شغل غسالی در دین و آیین ما وجود دارد و از گذشته تا چند دهه پیش، این حرفه بعنوان یک شغل دیده نشده است.
علیرضا چراغی با اشاره به اینکه این نوع نگاه مربوط به دورانی است که جمعیت شهرها کمتر و تعداد مرگ و میر نسبت به دوره کنونی بسیار اندک و در شهرها نیز دفن و کفن بصورت محله ای انجام می شده است، افزود: زمانی که قانون شهرداری ها تدوین شد یکی از وظایف این نهاد برابر بند 13 ماده 55 انجام غسل و تدفین است.
وی ادامه داد: قبل از انقلاب اسلامی در شیراز، تمام مراسم مذهبی از جمله غسل و تدفین میت بر عهده مردم بوده که در آرامستان های محلی و به صورت هیئت امنایی انجام می شده است.
وی با اشاره به اینکه در شیراز بعد از دفن اموات در قبرستان قدیمی (دارالسلام) در سال 1346 شخصی بنام یوسف ناجی حدود 53 هکتار زمین را از مالکین خریداری و وقف دفن میت کرد، گفت: از این تاریخ به بعد زمان شروع دفن میت در دارالرحمه شیراز است و اکنون نزدیک به 450 هزار میت در این محل دفن شده که این تعداد حدود 100 هزار نفر بیش از پیش بینی های انجام شده برای این محل بوده است.
رئیس سازمان آرامستان های شیراز،تعداد فوتی های شیراز را روزانه حدود 22 نفر عنوان کرد و اظهار داشت: انجام این امور در دوره کنونی نیازمند یک نمودار اداری و سازمانی یکپارچه است و نمی توان انتظار داشت با این حجم مرگ و میر روند بصورت سنتی در این کلانشهر انجام شود.
**مرده شور ببردت زیبا نیست!
وی در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: متاسفانه از نظر اجتماعی جامعه به مشاغل مربوط به آرامستان دید بسیار منفی دارد حتی ضرب المثل و عباراتی در فرهنگ ما نظیر مرده شور ببردت نیز وجود دارد که بر تشدید شدن این نوع دیدگاه دامن زده است.
چراغی عنوان کرد: کسانی که می خواهند میتی را شست و شو دهند باید به لحاظ روانی سعه صدر و روح بزرگی داشته باشند که بتوانند روزانه ده ها بار با این موضوع روبه رو شوند که قطعا به لحاظ مشکلات روحی و جسمی نیز در دراز مدت دچار تنش خواهند شد.
وی ادامه داد: اغلب این افراد از اقشار ضعیف جامعه هستند و به نسبت حقوقی که به این افراد برای انجام این شغل پرداخت می شود کار بسیار دشواری دارند؛ به لحاظ توانایی جسمی نیز کار این افراد بسیار دشوار است چون در طول روز بارها جنازه های یخ زده را جابجا می کنند و همچنین ممکن است امراض و بیماری های مختلف مسری نیز به آنها سرایت کند.
**غسالی جز مشاغل سخت محسوب شود
چراغی با اشاره به اینکه از همه این سختی ها دشوارتر این است که دید اجتماعی به این افراد بسیار منفی است ،افزود: این حرفه علیرغم سختی های زیادی که دارد در قانون بعنوان مشاغل سخت دیده نشده است در صورتی که بسیاری از حرفه های زیر مجموعه شهرداری که به مراتب لطمات روحی،روانی و جسمی آنها کمتر است جزو شغل های سخت بحساب آمده است که نیاز است مجلس شورای اسلامی به این مساله رسیدگی کند.
**مصائب حمل کننده های متوفی
وی اشاره کرد: به جز غسال و دفن کننده ها در بخش رانندگان و کسانی که در خودروهای حمل متوفیان کار می کنند نیز این مشکلات وجود دارد به گونه ای که در بسیاری موارد که اشخاصی که روزها از مرگ آنها گذشته و تنها قاضی کشیک و خودروهای حمل متوفیان در محل حضور پیدا می کنند و این افراد باید جنازه های متلاشی شده را کاور کنند که متاسفانه در برخی موارد بعد متوجه می شوند که فوتی یک بیماری لاعلاج و واگیردار نیز داشته است.
وی افزود: در برخی موارد این افراد باید در صحنه های تصادف و یا بر سر جنازه های فاسد شده حضور پیدا و تیکه های متلاشی شده اجساد را به اجبار جمع آوری کنند که تاثیرات روحی و روانی مخرب زیادی بر جسم و روح آنها می گذارد.
رئیس سازمان آرامستان های شیراز در ادامه با اشاره به اینکه در گذشته معاون شهردار شیراز بوده اظهار داشت: در آن زمان اگر کسی در محل خدمت ما حاضر می شد و داد و بیداد به راه می انداخت سریعا با 110 تماس می گرفتیم تا او را ببرند اما وضعیت سازمان آرامستان ها متفاوت است و اگر کسی در این محل حتی میز من را هم وارو کند باید به او حق داد چون این افراد عزیزانی از دست داده اند.
** مسئولان حتی از نقش نمادین غسال هم گریزانند
وی عنوان کرد: بسیاری از مسئولان در مناسبت های مختلف برای بزرگداشت اقشار و مشاغل مختلفی نظیر روز معلولین و یا آتش نشان،لباس و یا بطور نمادین کار آن اشخاص را برای حمایت و قدردانی انجام می دهند اما این سابقه وجود ندارد که مسئولان یک روز برای آشنایی با کار این قشر و قدردانی از آنها در غسالخانه شیراز حضور یابند و یک نفر میت را غسل دهند.
** پسر مدیرعامل آرامستان ها هم از ترکش های منفی جامعه در امان نیست
چراغی به خاطره ای اشاره کرد و گفت: من مدیرعامل سازمان آرامستان ها هستم و در سیستم اداری این سازمان فعالیت می کنم و با جنازه سروکار ندارم اما زمانی که معلم مدرسه پسر من از او در خصوص شغل پدرش سوال کرد و فرزند من پاسخ داد،همه همکلاسی های او و همچنین معلم وی با دیدی بسیار منفی به مساله نگاه کرده اند که تا مدتها در روحیه فرزند من تاثیر منفی داشت.
وی ادامه داد: وقتی که با شغل من که مدیرعامل سازمان آرامستان ها هستم و روزانه با هیچ مرده ای نیز سرو کار ندارم اینگونه رفتار می شود، باید دید که با غسال و خانواده او که بصورت روزانه با این شغل در ارتباط مستقیم است چه رفتاری خواهد شد؟
گزارش از محمدامین افشارپور