(يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " بحران كاتاليزور مي خواهد



"مدعی وراج وحراف و روده دراز تصویر مار کش ومار قالب کن یادداشت روز نویس  نگفته است که چگونه  وی می تواند این تناقض بزرگ وسنگین را حمل کند که از یک سو  ادعا می کند ایران مرکز ثقل خاورمیانه و رهبر جنبش بیداری اسلامی و دشمن آمریکا و اسراییل ودر حال مبارزه با اینان است وخبر از شمارش معکوس اسراییل داده است .همچنین  گفته مصر دارد راه ایران را می رود. ولی از سوی دیگر اعتراف نموده د شمن بیگانه آنقدر قدرت ونفوذ دارد که مدعیان اصول گرایان و دولت وبازار مکاره را به جان هم انداخته است چون تصمیم دارد  هم  رهبر ولی فقیه از پیگیری رهبر جنبش بیداری اسلامی منطقه غافل شود . هم اینکه دشمن بیگانه  می خواهدترمز رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی نا متعارف را بکشد."
یادداشت روز نویس هم لهجه وقلم پاسدار شریعتمداری از موضع نخ نما شده  ضد آمریکایی و روغن از آب گرفتن و وسط دعوا نرخ تعیین نمودن  تلاش کرده است ازر یش ببرد پیوند سبیل کند . یعنی بحران مصر ومخالفت با محمد مرسی را ربط  به مخالفت  محمد مرسی  با بشار اسد رئیس جمهور جنایتکار سوریه داده است ومدعی شده که وی  در جایگاهی ایستاد که آمریکا وقطر وعربستان ایستادند . چونکه وی  از مخالفان سوری حمایت می کنن .البته بدلیل ترس  نام ترکیه را  سانسور کرده است . در صورتی که  موضع ترکیه نسبت به سوریه اگر تند تر از محمد مرسی نباشد کمتر هم نیست. در عوض ناصریسم ها وسوسیالیست ها و سکولارها و لیبرال های مصر مخالف اقدام محمد مرسی را  به آلت  دست آمریکا و ارتجاع بودن متهم کرده است. همینطور بدون توجه به مخالفت پذیرش  فلسطین در  سازمان ملل که به نقل از  گروه های جهادی فلسطین یا عوامل نفوذی  حاکمان ایران در غزه  در مطبوعات وابسته بازتاب داده شد که مخالفت با این تصویب  کردند  .ولی اکنون با شیوه صغرا وکبرا چیدن  حوزوی و ترفند باز جویی زندان اوینی اعتراف گیری وتنظیم کردن کیفر خواست تلاش کرده است جنگ 8 روزه  وعضویت فلسطین در سازمان ملل  را بهم پیوند بزند و  با مقایسه کردن شرایط کنونی مرسی ومصر آن را با اوایل انقلاب در ایران  مقایسه کند که چگونه خمینی شیاد همه مخالفان و منتقدان را سرکوب کرد . به ویژه مانور تبلیغاتی محور اقدام شیادانه و عوامفریبانه  خمینی داده است که چگونه مقابل انتقادات  مخالفان ایستاد واز نا آگاهی مردم ایران  نهایت فرصت طلبی را کرد و پیشنهاد رهبری ونوع جمهوری اسلامی سولیوان سفیر آمریکا در تهران را با تأکید نه یک کلمه کم ونه یک کلمه بیش " جمهوری اسلامی"  تحمیل  نمود .ولی گفته این عرضه را مرسی  برای پیشبرد انقلاب اسلامی در مصر ندارد . البته هم لهجه وهم قلم پاسدار شریعتمداری شهامت ندارد تا که اذعان کند چرا جانشین خمینی شیاد خامنه ای جرأت ندارد محور مشروعیت خودش و قانون اساسی و رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی و حتی پروژه ی هسته ای پیشنهاد همه پرسی آزاد  دهد تا رسوا شود هر که در او غش باشد. که ادعای  شامخيت ايران 34 سال پس از انقلاب اسلامي همچنان به چشم مي آيد این مدعی  چقدر مسخره ووارونه می باشد.  جالب است که در ادامه فاکت آوردن نقل قول کرده  است . كاندوليزا رايس وزير خارجه دولت بوش  همان 6 سال پيش، از برخي سران اخوان المسلمين شنيد كه مي گويند الگوي مبارزاني ما جنبش حماس و حزب الله هستند، يعني كه «مقاومت اسلامي» الگوي ارتقا يافته «بيداري اسلامي» خواهد بود. اقتضاي اين درك توأم با هراس از وضعيت جديد، توجه و تمركز روي موتور مقاومت و بيداري اسلامي در ايران است. بالاخره پس از روضه خوانی مبسوط وگریز به همه جا زدن در پایان بالا آورده است که درد یا مشکل اصلی چیست  . چون به اختلافات وتضادهای ناشی از قدرت وثروت اشاره کرده است . ولی ردانه تلاش کرده با پاک کردن مسأله با نادیده گرفتن نارضایتی عمومی رو به رشد و اختلافات آشتی نا پذیر باندهای در گیر نزاع قدرت وثروت  مدعی شده نا رضایتی نه از درون که از برون و از سوی دشمن بیگانه است که  مشغول توطئه برای  ملتهب شدن ايران از داخل است.  چونکه قانون اساسي و ضمانت آن- ولايت فقيه که  مركز ثقل و ثبات فعلي  رژیم فاشیستی مذهبی است زیر سئوال برده شده است . پس باید به هر نحو ممكن اين مركز ثقل و ثبات و تنظيم ترافيك سياست را به چالش كشيد. چونکه دشمن از آشوب در خيابان ها که بدترین تهاجم ضد انسانی ووحشیانه سرکوب شد نتيجه نگرفتند و با نتايجي خلاف مهندسي آشوب، شبكه و سازمان سياسي ساخته شده در طول 2 دهه را وادار به آفتابي شدن و انتحار كردند. لذا از مهره هاي سوخته كار چنداني برنمي آيد، بنابراين بايد روي ديگر حلقه ها و اشخاص حساب كرد. حلقه هايي كه از سر سوءتفاهم و توهم بتوانند مشابه كار طعمه هاي انتحاري را -اين بار به شكل سياسي- در ايران انجام دهند. گرچه آشکارا از این حلقه ها نام برده نشده است. ولی هدف جریان انحرافی درون دولت مورد نظر است که مترادف جریان فتنه یا رقیب مغلوب  بکار برده می شود.  برای همین  اذعان می کند  حلقه ها  بايد بتوانند چاشني انفجار عمليات فريب دشمن باشند و با جنجال و حاشيه سازي و برجسته كردن مسائل فرعي، ايرانيان ( البته عنوان ایرانیان بطور ابزاری وتبلیغاتی مصرف شده است ) را مشغول خود سازند؛ شايد بدين ترتيب اسرائيل از زير چادر اكسيژن زنده بيرون آمد و آمريكا  بتواندتجديد قوا كند. چونکه  از نگاه دشمن براي كشيدن ترمز رژیم فاشیستی مذهبی نا متعارف  ابتدا بايد اصولگرايي و اصولگرايان را در ايران منحل يا ضعيف كرد. زیرا که  برجسته كردن اختلافات فرعي، بخش مهمي از اين توقع را برآورده مي كند. دولت و  بازار مکاره نيز به هر ميزان كه آلوده اين بازي شوند و از نقش آفريني در خط مقدم مقاومت و بيداري اسلامي باز بمانند، چنان كه بعضا  بنا بر گفته رحیم مشایی از دل دوستي با مردم اسرائيل! حمايت از بيداري و مقاومت اسلامي به عنوان عمق استراتژيك جمهوري اسلامي نخواهد جوشيد. البته مدعی وراج وحراف و روده دراز تصویر مار کش ومار قالب کن یادداشت روز نویس  نگفته است که چگونه  وی می تواند این تناقض بزرگ وسنگین را حمل کند که از یک سو  ادعا می کند ایران مرکز ثقل خاورمیانه و رهبر جنبش بیداری اسلامی و دشمن آمریکا و اسراییل ودر حال مبارزه با اینان است وخبر از شمارش معکوس اسراییل داده است .همچنین  گفته مصر دارد راه ایران را می رود. ولی از سوی دیگر اعتراف نموده د شمن بیگانه آنقدر قدرت ونفوذ دارد که مدعیان اصول گرایان و دولت وبازار مکاره را به جان هم انداخته است چون تصمیم دارد  هم  رهبر ولی فقیه از پیگیری رهبر جنبش بیداری اسلامی منطقه غافل شود . هم اینکه دشمن بیگانه  می خواهدترمز رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی نا متعارف را بکشد:
"سوريه و مصر، دو كشور در شمال و جنوب مرزهاي فلسطين اشغالي، شرايطي آميخته با التهاب را سپري مي كنند. ظاهرا صورت اتفاقات در سوريه و مصر متفاوت است اما در باطن اين دو وضعيت، 2 روي يك سكه هستند. آقاي محمد مرسي در ماجراي سوريه، جايي ايستاد كه آمريكا و عربستان و قطر ايستاده بودند. او حكومت سوريه را تخطئه كرد و درباره نقش مداخلات خارجي در تكوين و تداوم بحران هيچ نگفت. مرسي اما در پنجمين ماه رياست جمهوري، با تجارب قابل توجهي روبروست. اولين رئيس جمهور پس از انقلاب ژانويه 2010 اكنون برخي حقايق را در آشوب هاي قاهره مي بيند و در برنامه زنده تلويزيوني مي گويد «عده اي پول و سلاح گرفته اند تا به مردم حمله كنند و آرامش و ثبات را در مصر به هم بريزند.» اينكه محمد مرسي در ماجراي سوريه، بازي آمريكا و عربستان و قطر را خورده و عليه حاكميت سوريه سخن گفته باشد، مانع از آن نيست كه محور ارتجاع، بازي مشابهي را عليه دولت جديد مصر پياده نكند. هرچه باشد مصر نيز مانند سوريه، همسايه رژيم اشغالگر قدس و در حال فاصله گرفتن از رژيم آمريكايي سابق (مبارك) است. اسرائيل ظرف يك ماه 3 ضربه استراتژيك مهم را دريافت كرد. ابتدا در جنگ 8 روزه غزه، مشت خالي قدرت خود را مقابل توان فزاينده حماس (ضعيف ترين حلقه مقاومت اسلامي) باز كرد. پس لرزه انفجار موشك هاي حماس در تل آويو و بيت المقدس و هرتزليا فروكش نكرده بود كه مجمع عمومي سازمان ملل عضويت ناظر فلسطين را پذيرفت. مهم تر از اصل اين عضويت، شمارش حاميان رژيم صهيونيستي در «جامعه جهاني» بود؛ 7-6 كشور معدود! اما اين آمار صرفا نشانه انزواي اسرائيل نبود. اين تعداد، در واقع نشانه كاهش شديد قلمرو نفوذ آمريكا در جهان هم بودانقلاب و دولت جديد مصر تحت فشار شديدي قرار دارد. مرسي در زمينه معارضه با رژيم مبارك- كه هنوز برخي اجزاي آن سر كارند- با دشواري مواجه است. مرسي 5 ماه پيش با احمد شفيق (آخرين نخست وزير حسني مبارك) پنجه در پنجه انداخت و اكنون با جبهه نجات ملي متشكل از محمد البرادعي، عمرو موسي و حمدين صباحي و ديگران مواجه است. چيزي شبيه انقلاب خودمان در حد فاصل سالهاي 57 و .58 در ايران نيز آمريكايي ها روي طيفي از چهره هاي سياسي حساب باز كرده بودند، از شاپور بختيار عضو جبهه ملي تا امثال حسن نزيه و مهندس بازرگان و بني صدر و حتي چپ هاي دو آتشه اي نظير سران سازمان مجاهدين خلق. برنامه اين بود كه تكنوكرات ها، ملي گراها، شبه ملي- مذهبي ها و حتي خلقي ها مدام به مثابه جريان موازي در مقابل رهبري امام خميني(ره) علم شوند و آدرس اشتباه به مردم نشان دهند. البته جريان اخوان المسلمين و محمد مرسي به تدريج عيار خود را نشان خواهند داد اما مهم اين است كه فعلا صرف نظر از اشخاص، اسرائيل و آمريكا از «بيداري اسلامي» هراسانند همان گونه كه «مقاومت اسلامي» در شمال و جنوب سرزمين هاي اشغالي را تهديد اول مي شمارند. در اين فضا اگر دولت منتسب به اسلامگرايان مصر ساقط شود و ارتجاع (ضد انقلاب) احيا گردد كه فبها اما اگر اين اتفاق هم نيفتد ولي دولت جديد تضعيف شود به اعتبار فشارهاي اقتصادي موجود مجبور خواهد شد پشت مقاومت اسلامي فلسطين را خالي كند. يا به عبارتي فضاي تنفس رژيم صهيونيستي را باز بگذارد.. بعدها حسن نزيه ملي گرا و فرخ نگهدار رئيس سازمان فداييان خلق با اعتراض مواجه شدند كه چرا به رهبري ديني آيت الله خميني تن دادند؟ به گزارش گويانيوز، نزيه در اين باره گفته بود «واقعيت اين است كه ما توان بسيج 50 نفر را هم نداشتيم اما هر فراخوان آيت الله خميني با استقبال ميليون ها نفر همراه مي شد و اگر ما همراهي نمي كرديم، منزوي مي شديم». نگهدار نيز بهمن ماه سال گذشته در مصاحبه با سايت اينترنتي ميهن اذعان كرد «من فهميدم آيت الله خميني در كشور نفوذ فوق العاده اي دارد و تكيه او بر مردم است... به خاطر دارم در سال 49 در اطراف دهات بين قم و كاشان همراه با دوستم احمد اشرف سفر مي كرديم و مي ديديم در خانه روستاييان آنجا عكس آقاي خميني بر ديوار بود و سخنش اعتبار داشت... او براي همه كسي بود كه سد بزرگ و شكست ناپذير شاه را شكست. اين قدرت، چشم ها را خيره و ايجاب مي كرد براي ايشان نامي مثل رهبر يا امام انتخاب شود».شامخيت ايران 34 سال پس از انقلاب اسلامي همچنان به چشم مي آيد. كاندوليزا رايس وزير خارجه دولت بوش- كسي كه از درد زايمان خاورميانه جديد در بحبوحه جنگ 2006 لبنان سخن گفت- به تازگي تحليلي در روزنامه واشنگتن پست نوشته و خاطرنشان كرده؛ «موقعيت در خاورميانه براي بازسازي مجدد قوا و حفظ توازن نيروها ديگر از دست ما خارج شده است... ما در سوريه نمي توانيم ماجراي ليبي را تكرار كنيم چرا كه همه چيز متفاوت است و چنين فكري بيشتر به يك قمار پرخطر مي ماند... امروز ايران از مرزهاي قوميتي و نژادي عبور كرده و نفوذ خود را در لبنان و عراق و سوريه گسترش داده است. سوريه براي ايران پلي در جهت رسيدن به خاورميانه عربي است... خطرات در خاورميانه رو به فزوني است و خاورميانه در موقعيتي بسيار خطرناك قرار گرفته است. اگر خاورميانه از هم بپاشد، نظم منطقه اي موجود در معرض تهديد قرار مي گيرد. در اين صورت ايران برنده ماجرا و ما بازنده بازي خواهيم بود. جنگ در خاورميانه ناگزير است. درگيري ها در منطقه به تدريج به اوج خواهد رسيد. انتخابات آمريكا تمام شده است. آمريكا همين الان بايد كاري بكند». تحليل رايس با همين عبارت به پايان مي رسد. «آمريكا بايد كاري بكند». اما او هم مانند خيلي ها نمي داند چه كار بايد كرد، اگرچه مي داند نبض تحولات مهم منطقه در دستان ايران است. او و خيلي ها مي بينند كه به واسطه تولد خاورميانه جديد، انهدام ته مانده قدرت امنيتي و سياسي رژيم تل آويو جدي شده است. او همان 6 سال پيش، از برخي سران اخوان المسلمين شنيد كه مي گويند الگوي مبارزاني ما جنبش حماس و حزب الله هستند، يعني كه «مقاومت اسلامي» الگوي ارتقا يافته «بيداري اسلامي» خواهد بود. اقتضاي اين درك توأم با هراس از وضعيت جديد، توجه و تمركز روي موتور مقاومت و بيداري اسلامي در ايران است.افزودن بر فشار تحريم ها تا آنجا كه ممكن است، يكي از حربه ها مي تواند باشد. آنها مايلند اين فشار را تا فوريه و مارس (بهمن و اسفند) حداكثري كنند اما اين كافي نيست.اين روند به خودي خود عقيم مانده و براي نتيجه گرفتن، نيازمند كاتاليزورهايي در داخل ايران است. 6 ماه ديگر انتخابات رياست جمهوري در ايران برگزار مي شود. اين ايستگاه مهمي است چرا كه به طور طبيعي تنور رقابت ها داغ مي شود و هيجان هاي سياسي فزوني مي گيرد. آرزوهاي حداقلي و حداكثري را در اين ميان در جبهه غرب مي توان رصد كرد. برآيند اين آرزوها آن است كه به موازات ملتهب شدن فضاي سياست داخلي، از توجه و تمركز ايران نسبت به تحولات منطقه كاسته شود و قدرت اثرگذاري ايران در اين تحولات رو به نقصان گذارد. مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس- و متحدان مرتجع منطقه اي آنها نظير رژيم سعودي كه در ارتباط با برخي اعضاي جريان فتنه فعال شده- كليد قفل هاي بي شمار خود در افغانستان و عراق و سوريه و لبنان و فلسطين و بحرين و حتي مصر را در ايران مي جويند و جمهوري اسلامي را ام المسائل و ام المصائب(!) خود مي دانند. از نگاه آنان 6 ماه آينده چه در نسبت با ايران و چه در مقياس تحولات منطقه، مقطع زماني بسيار مهم و تكرارناپذيري است. تنها به يك روش مي توان از عهده جبهه مقاومت و بيداري اسلامي با محوريت ايران برآمد و آن مشغول و ملتهب شدن ايران از داخل است. قانون اساسي و ضمانت آن- ولايت فقيه- مركز ثقل و ثبات فعلي جمهوري اسلامي است. بنابراين به هر نحو ممكن بايد اين مركز ثقل و ثبات و تنظيم ترافيك سياست را به چالش كشيد. آنها حتي از آشوب در خيابان نتيجه نگرفتند و با نتايجي خلاف مهندسي آشوب، شبكه و سازمان سياسي ساخته شده در طول 2 دهه را وادار به آفتابي شدن و انتحار كردند. از مهره هاي سوخته كار چنداني برنمي آيد، بنابراين بايد روي ديگر حلقه ها و اشخاص حساب كرد. حلقه هايي كه از سر سوءتفاهم و توهم بتوانند مشابه كار طعمه هاي انتحاري را -اين بار به شكل سياسي- در ايران انجام دهند. آنها بايد بتوانند چاشني انفجار عمليات فريب دشمن باشند و با جنجال و حاشيه سازي و برجسته كردن مسائل فرعي، ايرانيان را مشغول خود سازند؛ شايد بدين ترتيب اسرائيل از زير چادر اكسيژن زنده بيرون آمد و آمريكا توانست تجديد قوا كند. از نگاه دشمن براي كشيدن ترمز جمهوري اسلامي، ابتدا بايد اصولگرايي و اصولگرايان را در ايران منحل يا ضعيف كرد. برجسته كردن اختلافات فرعي، بخش مهمي از اين توقع را برآورده مي كند. دولت و مجلس نيز به هر ميزان كه آلوده اين بازي شوند، از نقش آفريني در خط مقدم مقاومت و بيداري اسلامي باز خواهند ماند، چنان كه بعضا چنين شده است. براي مثال از دل دوستي با مردم اسرائيل! حمايت از بيداري و مقاومت اسلامي به عنوان عمق استراتژيك جمهوري اسلامي نخواهد جوشيد"
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان شنبه 18 آذر ماه سال 1391
بحران كاتاليزور مي خواهد (يادداشت روز)