كوتاه
وخواندني
پادشاه و تخته سنگ.21 خرداد -93
پادشاه و تخته سنگ.21 خرداد -93
اکنون جای
آن پادشاهان قدیم یک شیخ منبری 2 زاری خلیفه شده است که نه سنگ اندازی درجاده ها که
درهمه زمینه ها اخلال گری ومزاحمت ایجاد می کند وجیب مردم راخلی وکیسه ی خود را
انباشته می کند.
در زمانهاي گذشته، پادشاهي تخته سنگ را در وسط
جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي
از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بيتفاوت از كنار تخته سنگ ميگذشتند.
بسياري هم غرولند ميكردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد، حاكم اين شهر عجب مرد
بيعرضهاي است و... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط برنمي داشت.
نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود، نزديك سنگ شد. بارهايش
را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري
قرار داد. ناگهان كيسهاي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود، كيسه را
باز كرد و داخل آن سكههاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در آن يادداشت
نوشته بود: "هر سد و مانعي ميتواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان
باشد."