رژیم ارتجاعی ضدبشری که پیام آور مرگ ونیستی و غم وعزا وماتم بدبینی و خرافات است و بغایت زن ستیز می باشد .
بدتر این که ادعای جامعه اخلاقی و معنوی وامن ترین کشور جهان دارد .همچنین مدعی است
که رهبریت ام القرای جهان اسلام را
برعهده دارد . در صورتیکه در عمل آنگونه جامعه ی ناامن و بد بینانه ساخته است که مردی
همسرش را بهدلیل سوءظن به قتل رسانیده
است . سپس از قضات دستگاه فاسد قضاییه در خواست کرده است تا هرچهزودتر وی را اعدام کنند تا بیش از عذاب وجدان نکشد؟ حال سئوال است
چگونه چنین رژیم نامتعارف قرون وسطایی می تواند بطور وارونه مدعی امن ترین
کشور جهان و مدافع حقوقب شر باشد . مسخره اینکه تأکید می کند که الگوی امنیت و
رعایت حقوق بشر اسلامی اش باید الگو ی حقوق بشربرای سایر کشورهای جهان باشد؟
مردی که همسرش را بهدلیل سوءظن به قتل
رسانده است، از قضات خواست او را هرچهزودتر اعدام کنند. نماینده دادستان در
ابتدای این محاکمه که صبح دیروز در شعبه ٧٥ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد،
ضمن خواندن کیفرخواست، شرحی از پرونده را ارایه داد. او
گفت: «متهم ٦٣ساله بهنام جعفر، همسرش را اولینروز آذر سال٩١ به قتل رساند و بعد
در تماس با دخترش این موضوع را به او اطلاع داد. ماموران از طریق دختر متهم در
جریان واقعه قرار گرفتند و وقتی به خانه جعفر رفتند این مرد را در حالیکه گوشهای
نشسته بود و سیگار میکشید، مشاهده کردند. سپس جسد همسر او که در یکی از اتاقها
بود پیدا و معلوم شد این زن با استفاده از سیم تلفن خفه شده است. متهم بعد از
دستگیری به قتل اعتراف کرد و اکنون با توجه به مدارک موجود خواستار مجازات او هستم.» پدر
و مادر مقتول در ادامه جلسه در جایگاه حاضر شدند و اعلام کردند جعفر باید قصاص
شود. پدر مقتول با بیان اینکه حاضر به اعلام گذشت نیست، گفت: «جعفر باید توضیح
بدهد دخترم را به چه دلیلی به قتل رسانده. دخترم ٢٠سال با این مرد زندگی کرد و هیچوقت
آزاری برای او نداشت.» سپس
یکی از دختران مقتول برای پدرش درخواست مجازات قصاص کرد و گفت: «پدرم مردی بدبین
بود و تصور میکرد مادرم به او خیانت کرده است. در حالیکه مادرم زنی پاکدامن بود.
مادرم را از دست دادهام و با زندانیشدن پدرم درواقع او را هم از دست دادهام.
حالا هم میخواهم پدرم قصاص شود.»
دختر دیگر مقتول وقتی در جایگاه ایستاد، گفت: «من نمیخواهم پدرم قصاص شود اما او باید در زندان بماند تا تاوان بدبینیهایش را بدهد.»
در ادامه متهم در جایگاه ایستاد. او با قبول اتهام قتل گفت: «من و همسرم سال٧٠ با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. همهچیز بهخوبی پیش میرفت تا اینکه زنم با یکی از همسایهها که زنی معتاد بود دوست شد و آنها رفتوآمد داشتند. اختلافات ما بههمیندلیل شروع شد. رفتارهای زنم از هنگام دوستی با آن همسایه تغییر کرده بود. چندبار با او صحبت کردم اما هردفعه گفت من اشتباه میکنم و او خیانت نکرده است. این کشمکشها ادامه داشت تا اینکه روزی یکی از دوستانم درباره زنی در محله ما حرف زد. مشخصاتی که داد با همسر من مطابقت داشت. بعد از آن یکروز وقتی به خرید رفته بودم شنیدم چندنفر درباره زنی صحبت میکنند که شبیه همسر من بود. بعد از شنیدن این حرفها احتمال دادم زنم به من خیانت کرده است.»
دختر دیگر مقتول وقتی در جایگاه ایستاد، گفت: «من نمیخواهم پدرم قصاص شود اما او باید در زندان بماند تا تاوان بدبینیهایش را بدهد.»
در ادامه متهم در جایگاه ایستاد. او با قبول اتهام قتل گفت: «من و همسرم سال٧٠ با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. همهچیز بهخوبی پیش میرفت تا اینکه زنم با یکی از همسایهها که زنی معتاد بود دوست شد و آنها رفتوآمد داشتند. اختلافات ما بههمیندلیل شروع شد. رفتارهای زنم از هنگام دوستی با آن همسایه تغییر کرده بود. چندبار با او صحبت کردم اما هردفعه گفت من اشتباه میکنم و او خیانت نکرده است. این کشمکشها ادامه داشت تا اینکه روزی یکی از دوستانم درباره زنی در محله ما حرف زد. مشخصاتی که داد با همسر من مطابقت داشت. بعد از آن یکروز وقتی به خرید رفته بودم شنیدم چندنفر درباره زنی صحبت میکنند که شبیه همسر من بود. بعد از شنیدن این حرفها احتمال دادم زنم به من خیانت کرده است.»
متهم به قتل ادامه داد: «آن روز به خانه
برگشتم و با زنم درباره این موضوع صحبت کردم و از او توضیح خواستم اما همسرم
دوباره ادعا کرد رفتار ناشایستی انجام نداده است. ما سر این موضوع با هم مشاجره
کردیم. بهشدت عصبانی شده بودم بههمیندلیل سیم تلفن را دور گردنش پیچیدم و فشار
دادم. زنم در همان حالت اعتراف کرد به من خیانت کرده است. او پیشنهاد طلاق را مطرح
کرد اما میدانستم به محض اینکه سیم را از دور گردنش باز کنم باز هم همان حرفهای
قبلیاش را تکرار میکند بههمیندلیل او را خفه کردم بعد با دخترم تماس گرفتم و
موضوع را اطلاع دادم. سپس سیگار روشن کردم و مشغول کشیدن بودم که ماموران رسیدند و
دستگیرم کردند.» در این هنگام قاضی از متهم پرسید: «اگر به
همسرت شک داشتی چرا او را طلاق ندادی؟» متهم در جواب گفت: «یکبار همسرم پیشنهاد
طلاق را مطرح کرد. او میگفت از بدگمانیهایم خسته شده است بههمیندلیل با هم به
دادگاه خانواده رفتیم اما از طلاق پشیمان شدیم و به خانه برگشتیم. بعد از آن
اختلافات ما باز هم ادامه پیدا کرد تا اینکه این اتفاق تلخ رخ داد.» جعفر در
ادامه گفت: «همسرم آبروی مرا در محل برده بود و شرایط بدی داشتم الان هم وضعیت بدی
دارم. بههمیندلیل درخواست میکنم مرا هرچهزودتر اعدام کنید تا از این زندگی
خلاص شوم.» بنا بر این گزارش، هیات قضات بعد از اتمام
جلسه محاکمه برای صدور رای وارد شور شدند.