اندر مشاهدات روزانه
سپر بلا 14بهمن-93
سپر بلا 14بهمن-93
برای تنوع و یکی دو
روز هوای سالم تنفس کردن، به اتفاق دوستان قدیم به روستای «چادگان» اصفهان رفته
بودیم. خودروی رفیق ما تویوتای شیک و خوش رنگی بود. سه نفری توی ماشین منتظر خودرو
همراهان بودیم که ناگهان جسمی با صدایی مهیب به پشت خودرو اصابت کرد به نحوی که
تویوتای دوو نیمتنی را حداقل ده متر به جلو هُل داد. من که عقب نشسته بودم برای
یک لحظه سروگردن و ستون فقراتم داغ شد. پیاده شدیم. یک پیکان درب و داغون با خانم
وحشتزدهای که پشت فرمان بود را دیدم و بعد اگر اغراق نکنم حدود 7 -8 نفر مرد و
زن و بچه که داشتند از ماشین بیرون میآمدند. معلوم شد خانم آموزش رانندگی میدیده
و خودرو ما را که دیده دستپاچه شده و بجای ترمز، پا را گذاشته روی گاز! شدت ضربه
صندوق عقب تویوتا را مچاله کرده بود و اگر مثلا ماشین دیگری مثل پراید یا پژو جای
آن بود شاید خودرو را له میکرد. دیگران همه نگران سلامت من بودند و اورژانس خبر
کردند ولی من داشتم جلوتر را نگاه میکردم که گودال بسیار عمیقی بود و بولدوزری که
آنجا کار میکرد. بعد به آن خانم و همراهانش که همه گریه میکردند گفتم: اگر خدا
ماشین ما را سر راه شما قرار نداده بود میدانید الان کجا بودید؟ ته آن گودال و
زیر آن بولدوزر. به دوستم هم که خیلی ناراحت خسارت ماشینش بود و حق هم داشت گفتم:
به این فکر کن که خدا به وسیله تو جان چندین نفر را حفظ کرده. کمی آرام شد. به یاد
داستان حضرت موسی(ع) و خضر افتادم و دیدم چطور خداوند بلاهای بزرگ را با بلاهای
کوچک دفع میکند. شاید همه ما در زندگی روزمرهای که داریم و همیشه هم شکوه و
شکایت میکنیم بد نباشد گاهی از این زاویه نیز به حوادث و مشکلات پیرامون خودمان
نگاهی بیاندازیم. حداقل باعث تسکین میشود. این را هم اضافه کنم، آن موقع دردی
نداشتم. ولی وقتی اندوه آن مرد چادگانی را دیدم که پول خسارت پیکان خودش را هم
نداشت و آن طرفتر در کنار روستا، ویلاهایی برپا بود که میگفتند حداقل 800 میلیون
تومان قیمت دارد، راستش را بخواهید، همه ستون فقرات و سلسله اعصابم تیر کشید.
احمد حسینی
احمد حسینی