17 شهریور، درس بهشتی و جایگاه هاشمی

یادداشت
17
شهریور، درس بهشتی و جایگاه هاشمی   17 شهریور – 95
آخوندهای فرصت طلبی که پس از 22 بهمن دست به موج سواری وفرصت طلبی زدند در 17 شهریور 56 که شرایط  حکومت نظامی بود  و معروف به جمعه خونین شدخواهان حضور مردم درصحنه تظاهرات نبودند . چون نامی از خمینی نبود و ازنسل جوان توی صحنه مبارزه کسی خمینی را نمی شناخت و هرگز سمت و سوی مبارزه مذهبی نبود. اما اکنون دامنه جنگ قدرت وثروت باندی وجناحی به مرحله ای رسیده است که یادداشت نویش برای فاش ماهیت چماقداران بی ترمز ودنده عقب کنده شده یا عمله وپادوهای خامنه ای وپاسداران و شرکا اشاره کرده است:

در سالگرد 17 شهریور به بازآموختن آن محتاجیم. به ویژه که در میان مدعیان میراث‌داری 17 شهریور گاه شاهدیم که نه با دشمن که با خودی هم مدارا نمی‌کنند چه رسد به انصاف و مروت.مروت یعنی زیر رگبار گلوله دشمن هم جوانمرد بمانی، اما... امروز جای بهشتی خالی است ببیند چگونه برخی تریبون‌ها مسلسل شده‌اند با اینکه امام آرزو می‌کرد مسلسل‌ها به قلم تبدیل شوند. جای بهشتی خالی است تا ببیند برخی روزنامه‌ها را، سایت‌ها را، کانال‌ها و گروه‌ها را که چه می‌کنند نه با دشمن که با مردی که او را شناسنامه انقلاب می‌خوانند و استوانه نظام می‌شمارند. مردی که عزیز امام بود ودارای شانی است که برای رهبری " هیچ کس هاشمی نمی‌شود" اما برخی "نو انقلابی"‌ها، با بدفهمی و کج فهمی بر "انقلابی بزرگ" می‌شورند و با تریبون‌ها و قلم هاشان بر او می‌تازند و اینک اوست که در این هجوم بی‌پروای مفتشان عقاید بسان گالیله است در برابر اربابان معابد و به راستی،چه می‌کشید گالیله از اصحاب کلیسا و چه می‌کشد هاشمی از ارباب تفکر کلیسایی.
غلامرضا بنی اسدی
برخی روز‌ها بر دل تاریخ می‌نشینند و خود نیز تاریخ ساز می‌شوند مثل همین 17 شهریور انقلاب خود مان که نقش بی‌بدیلی در تاریخ ایفاکرد و می‌توان آن را در شمار ایام‌الله دانست که ماموریت " اخرج قومک من الظلمات الی النور" را دارند. روز‌هایی که نشانه خدا نیز هستند و چه نشانه‌ای بالاتر از شهادت؟ شهادت مظلوم‌ترین مردم که در بارانی از گلوله به خون تپیدند.باری 17 شهریور یک روز استثنایی تاریخ شد و درسها برای نسل‌ها و عصر‌ها به جا گذاشت. درس‌هایی که تا کنون نیز در اندازه‌ای که باید خوانده نشده است. از جمله جوانمردی مردان انقلاب با حکومتی که سبعیت را به نهایتی مغول وار رسانده است. آنان کشتند انگار دولت شریف امامی می‌خواست از میان جوی خون به دروازه آشتی ملی برسد تا دروازه تمدن شاهنشاهی همچنان باز بماند! اما نماند، خون شهدا این دروازه را که به جهنم باز می‌شد، بست تا دروازه‌های نور به روی ملت، باز شود. در این روز خیلی از زنان و مردان و حتی کودکان به شهادت رسیدند و برخی از افراد با خود گفتند که از این ماجرا، امکانی برای ضربه مضاعف به رژیم را فراهم کنند و بر این شدند تا آمار شهدا را افزایش دهند. این را به شهید بهشتی، آن عالم جوانمرد هم گفتند اما مورد عتاب ایشان قرار گرفتند که با دشمن هم باید مروت داشت و انصاف را رعایت کرد و تعداد شهدا را همان اندازه‌ای باید اعلام کرد که اتفاق افتاده است. یعنی اعلام دقیق آمار شهدا نه یک نفر کم و نه یک نفر بیش. این خود نیز ترجمان نگاه و کلام امام علی(ع) بود که کسی از راه باطل به حق نمی‌رسد و دروغ باطل است حتی علیه دشمن.
به نظر من این درسی است که در سالگرد 17 شهریور به بازآموختن آن محتاجیم. به ویژه که در میان مدعیان میراث‌داری 17 شهریور گاه شاهدیم که نه با دشمن که با خودی هم مدارا نمی‌کنند چه رسد به انصاف و مروت.مروت یعنی زیر رگبار گلوله دشمن هم جوانمرد بمانی، اما... امروز جای بهشتی خالی است ببیند چگونه برخی تریبون‌ها مسلسل شده‌اند با اینکه امام آرزو می‌کرد مسلسل‌ها به قلم تبدیل شوند. جای بهشتی خالی است تا ببیند برخی روزنامه‌ها را، سایت‌ها را، کانال‌ها و گروه‌ها را که چه می‌کنند نه با دشمن که با مردی که او را شناسنامه انقلاب می‌خوانند و استوانه نظام می‌شمارند. مردی که عزیز امام بود ودارای شانی است که برای رهبری " هیچ کس هاشمی نمی‌شود" اما برخی "نو انقلابی"‌ها، با بدفهمی و کج فهمی بر "انقلابی بزرگ" می‌شورند و با تریبون‌ها و قلم هاشان بر او می‌تازند و اینک اوست که در این هجوم بی‌پروای مفتشان عقاید بسان گالیله است در برابر اربابان معابد و به راستی،چه می‌کشید گالیله از اصحاب کلیسا و چه می‌کشد هاشمی از ارباب تفکر کلیسایی.
کجاست بهشتی تا ببیند چه می‌کنند برخی‌ها و آن آسیابی که به نوبت می‌چرخید امروز چگونه بقیه السیف را یقه می‌گیرد آنهم به دست کسانی که شاید دیروز در شمار یاران بودند، حال آنکه بایدشان گفت: گیریم نظر هاشمی را نمی‌پسندید، نپسندید، نقد کنید اما این پاره سنگ‌ها چیست که می‌زنید؟ این مروت سوزی‌ها چیست که روا می‌دارید؟ فاین تذهبون؟