يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "سوريه شوراي امنيت را متلاشي كرده است "

اوین نامه ی کیهان 4 شنبه 7 مهرماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "سوريه شوراي امنيت را متلاشي كرده است "
برخلاف ادعای  این یادداشت روزنویس که همکار  و قلم زن اوین نامه کیهان سربازجو شریعت نداری است و  معمولاً یادداشت هایش  را برای  خبرگزاری پاسداران ارسال می کند این بشار اسد جنایتکار  نیست که شورای امنیت را متلاشی کرده است، بلکه سیاست مماشات غرب به ویژه آمریکا  و امتیاز وحق وتوی روسیه درشورای امنیت سازمان ملل است که فرصتی برایش به وجودآورده است تا  با حمایت از بشار اسد جنایتکار و پاسداران وحزب الشیطان  لبنان بدون واهمه وواکنش مناست  از سوی سازمان ملل  و شورای امنیت سازمان ملل هرحنایت جنگی علیه بشریت که  به خواهند از طریق جنگده های روسیو سوری  در حلب مرتکب شوند.
شوراي امنيت سازمان ملل در مديريت تحولات سوريه و پيدا کردن راهي براي حل بحران به بن بست رسيد و نشان داد که قادر به اداره پرونده امنيتي و سياسي سوريه نيست. اين موضوع از يک طرف به شرايط حاکم بر اين نهاد که زماني مهمترين نهاد امنيتي جهاني تلقي مي شد بازمي گردد و از سوي ديگر به نادرست بودن نگاه شوراي امنيت و بقيه ارگان سازمان ملل به سوريه بازمي گردد و از اين رو به نظر مي آيد شوراي امنيت و سازمان ملل در آينده نيز قادر به تاثيرگذاري بر پرونده سوريه نيستند. اما درخصوص تحولات سوريه و چرايي شکست سازمان ملل و شوراي امنيت نکات مهمي وجود دارد: 
    1- کاملاواضح است که شوراي امنيت در درون خود با تعارض مواجه است. روابط آمريکا، اروپا و روسيه که بر پايه نفرت و اعمال محدوديت استوار است، عملاشورا را از تاثيرگذاري انداخته و به يک نهاد تشريفاتي تبديل کرده است. روابط سه عضو غربي شورا - يعني آمريکا، انگليس و فرانسه - با روسيه بعد از ماجراي اوکراين بشدت متشنج شده است. هم اينک از يک طرف غربي ها و از طرف ديگر روسيه (گاهي به همراه چين) اجازه نمي دهند طرحي در شورا به سرانجام برسد که در بردارنده منافع بزرگ براي طرف مقابل و يا خسارت محدود براي خود و يا موتلفين آنها باشد با اين وصف شورا فقط مي تواند در پاره اي از موارد غيرمهم وارد ميدان شود و ناچار است در موارد مهم ماه ها و بلکه سال ها به رايزني بپردازد و براي تصويب، راه حل خود را پي در پي تنزل دهد و در عمل به مصوبه اي غيرموثر تبديل نمايد.

    بر اين اساس بعضي از نظريه پردازان معتقدند اساسا عمر «شوراي امنيت سازمان ملل» به پايان رسيده و هم اينک تصميم گيري در خصوص موارد مهم به ساختارهاي دو يا چند جانبه اي که الزاما ارتباطي با اين شورا ندارند، سپرده مي شود. گفت وگوهاي دو جانبه روسيه - آمريکا و کنفرانس هاي سوريه و دهها مورد ديگر براين اساس قابل بحث هستند. بعضي هم معتقدند راي منفي انگليس به تشکيل ارتش مشترک کشورهاي عضو اتحاديه اروپا براساس نگرش پايان يافتن دوره نهادهاي سنتي جمعي صورت گرفته و طليعه يک تحول استراتژيک در روند تصميم گيري بين المللي مي باشد و بعضي پيش بيني کرده اند که نه تنها اتحاديه اروپا بلکه سازمان پرآوازه ناتو هم در معرض فروپاشي طي 5 تا 10 سال آينده است.

    2- شوراي امنيت و دبيرکل سازمان ملل مواضع کاملاجانبدارانه اي نسبت به گروه هاي تروريستي دارند و اين نه تنها کمک کننده به جريان تروريسم است بلکه ماهيت ميانجي گرانه و فيصله بخش سازمان ملل و شوراي امنيت را از بين برده است.
    همين هفته پيش و در نطق افتتاحيه مجمع عمومي سازمان ملل، بان کي مون دولت سوريه را مسئول کشتار مردم اين کشور معرفي کرد و در واقع به تروريست هايي که طي هفته هاي اخير با شکست هاي سنگيني مواجه شده بودند، دلگرمي داد! يکي-دو روز پس از اين نطق، شوراي امنيت درصدد برمي آيد درباره سوريه به راه حلي برسد و بطور طبيعي نرسيد پس کاملاواضح است که شوراي امنيت چه به لحاظ سقوط اخلاقي و چه به لحاظ از هم گسيختگي قادر به اثرگذاري بر روندهاي مهم و مخاطره آميز نيست و لذا در راه حل سياسي بايد چشم ها را به نقطه ديگري دوخت.

    3- بن بست مذاکرات در شوراي امنيت به ميزان زيادي به بن بست مذاکرات بين دو عضو کليدي تر آن - آمريکا و روسيه -برمي گردد. آمريکا طي ماهها به خصوص هفته هاي اخير تلاش گسترده اي کرد تا طيف هاي مختلف سوريه را پاي ميز بياورد و تا حدي هم موفق شد اما ادبيات و عمل آن به گونه اي بود که شرايط توافق واشنگتن-مسکو را از هم پاشاند و آنچه به جاي ماند بگو - مگوهاي تند مقامات مسکو و واشنگتن بود.

    قضاياي اخير نشان داد که آمريکا آنگاه از گفت وگوي سياسي به جاي توسل به زور سخن مي گويد که همه زورهاي خود را زده و به نتيجه نرسيده است و گفت وگوي سياسي را با هدف گرفتن فرصت براي تغيير شرايط ميدان مطرح مي کند. کما اينکه آمريکايي ها درست در وسط مباحث سياسي، آنگاه که دريابند از اين مباحث نتيجه قابل قبولي بيرون نمي آيد، به طرفهًْ العيني آن را برهم مي زنند. آمريکا روسيه را تحت فشار قرار داد تا طرف قدرتمند بحران سوريه يعني جبهه مقاومت را وادار به پذيرش آتش بس هفت تا ده روزه در حلب نمايد تا پس از آن بتوان روي راه حلي به توافق رسيد. مقامات روسيه با ايران و سوريه و حزب الله وارد گفت وگو شده و توافق مشروط جبهه مقاومت را به دست آوردند و در نهايت علي رغم نگراني مسکو، توافق آتش بس امضاء شد ولي زماني که آمريکا دريافت از دل اين آتش بس مشروط جز خود آتش بس بيرون نمي آيد و دولت سوريه دست برتر خود را در حلب در حين اجراي آتش بس چند روزه حفظ خواهد کرد، به منطقه ديرالزور حمله کرد و با کشتن و زخمي کردن صدها عضو ارتش سوريه به گروه داعش امکان داد تا با حمله به فرودگاه و منطقه حوالي آن به موقعيت نسبتا مهمي در اين منطقه دست پيدا کنند هر چند خود فرودگاه سقوط نکرد.

    4- آمريکا اخيراً موضوع فعال سازي جبهه جنوب را مطرح کرده است و اصرار دارد که اين تهديد جدي تلقي شود. فرمانده ارتش آمريکا سه روز پيش در يک اظهارنظر علني اعلام کرد: «ممکن است به زودي شاهد عمليات بزرگ داعش در استان هاي قنيطره و درعا باشيم و اين چيزي است که آمريکا را ناگزير به مداخله بيشتر مي کند.» اما اگر نيم نگاهي به جغرافياي جنوب سوريه بياندازيم و به دلايل سکون نسبي جبهه جنوب توجه داشته باشيم، مي توانيم بگوئيم به احتمال زياد، فعال سازي جنوب يک بلوف سياسي است. بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که بحث فعال سازي جنوب در شرايطي مطرح مي گردد که دولت و ارتش سوريه و جبهه مقاومت حلقه هاي محاصره تروريست هاي مستقر در حلب را به شدت تنگ کرده اند. هم اينک همه جنوب و همه شرق حلب در اختيار ارتش سوريه است و بخش اعظم مناطق غربي هم طي روزهاي اخير به تصرف ارتش سوريه درآمده است و اساساً بحث آتش بس هم با هدف رهانيدن جبهه النصره و عوامل آن از محاصره پيش آمد. اما جداي از اين بحث دلايلي وجود دارد که نشان مي دهد فرمانده ارتش آمريکا به احتمال خيلي زياد بلوف مي زند؛ داعش ميدان اصلي و حياتي عملياتي خود درعراق را موصل و در سوريه، رقه تعيين کرده و انتقال از ديرالزور و رقه استراتژي آن را بر هم مي زند. نکته ديگر اين است که منطقه قنيطره به دليل کوچکي و جمعيت کم نمي تواند بديل حلب با حدود 3/5 ميليون نفر جمعيت و نزديک به 50 هزار کيلومتر مربع مساحت بشود. نکته سوم اين است که منطقه قنيطره در مجاورت رژيم صهيونيستي است و لازمه پذيرش فعال شدن عمليات هاي نظامي در اين منطقه، پذيرش درگير شدن رژيم صهيونيستي در بحران و انتقال بحران از سوريه به مناطق مرکزي و شمالي فلسطين است. آمريکا به خوبي مي داند که تحرک تروريست ها در جنوب سوريه، تحرک ويژه نيروهاي سپاه پاسداران و حزب الله لبنان را در پي مي آورد و اين به معناي استفاده نيروهاي جبهه مقاومت از شرايط آنارشي ناشي از جنگ جنوب خواهد بود. اين در حالي است که هيچ تضميني وجود ندارد که در اين شرايط جنوب لبنان که منطقه عملياتي حزب الله به حساب مي آيد، به خط عملياتي قنيطره ن‍پيوندد و دامنه درگيري را به مرزهاي مشترک لبنان و فلسطين نيز سرايت ندهد. موضوع مهم ديگر اين است که عمليات در جنوب براي ارتش و نيروهاي مقاومت بسيار آسان تر، کم هزينه تر و سريع تر مي باشد چرا که برخلاف حلب، قنيطره جمعيت آنچناني ندارد و خارج کردن مردم آن در شرايط بحراني براي دولت سوريه امکان پذير است. در اين شرايط، بمباران هاي نيروي هوايي آسان تر صورت مي گيرد و حال آنکه در مناطق شمالي وضعيت چندان آسان نيست.

    به اين نکته هم بايد توجه کرد که مهمترين مشکل که آمريکا را از دستيابي به موفقيت در جبهه شمال باز داشته است، ناتواني آمريکا از مديريت عمليات در روي زمين سوريه و به عبارتي فقدان متحدين کارآمد بوده است. آمريکا نمي تواند اين مشکل را با جابجايي جبهه حل کند. امکانات عملياتي آمريکا در جنوب کمتر از امکانات آنها در شمال است چرا که در نزديکي مرزهاي شمالي سوريه پايگاه اينجرليک قرار دارد. اين در حالي است که تروريست هايي که در جنوب با آمريکا هم پيماني دارند، از موقعيت و شمار کمتري برخوردارند و امکان تزريق حجم وسيعي از نيروهاي تروريست هم در زمان کم امکان پذير نيست.

    بنابراين بايد گفت فرمانده ارتش آمريکا پس از شکست کشورش در پروسه امنيتي و پروسه سياسي از چيزي سخن گفته است که با توان عملياتي آمريکا در سوريه فاصله زيادي دارد.

    پرونده سوريه در عين حال پيچيدگي هايي دارد و از اين رو فقط کساني مي توانند چشم به آينده بدوزند که در مسير خود استقامت داشته باشند و سختي هاي راه را بر خود هموار نمايند. فراموش نکرده ايم که حدود پنج سال پيش تقريباً در مورد حتمي بودن سقوط دولت سوريه و جدا شدن اين کشور از جبهه مقاومت اتفاق نظر وجود داشت در حالي که امروز همه اتفاق نظر پيدا کرده اند که فشار خارجي و جريان تروريستي نمي تواند سوريه راتغيير دهد.
نويسنده: سعدالله زارعي