فروپاشی ایران از درون، برنامه
بولتون و پمپئو برای تغییر نظام 9 اردیبهشت - 97
سایت
دیپلماسی ایرانی - تهران
متن پیش رو بخش سوم و پایانی از گزارش
نشست برگزار شده در سایت دیپلماسی ایرانی با موضوع " آینده برجام " است
که به سخنان و مواضعدکتر حسن بهشتی پور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل اشاره
دارد:
حسن بهشتی پور در خصوص ارزیابی اقتضائات
و سرنوشت برجام در پایان وعده 120 روزه ترامپ چنین اظهار داشت که اساسا تمامی گفته
ها و اعمال ترامپ و تیم او نه در قالب یک برنامه ریزی دقیق که بر مبنای یک تشتت بی
سابقه در ساختار حاکمیتی کاخ سفید در حال انجام است.
او معتقد بود که روی سخن ما با رئیس
جمهوری است که به هیچ وجه نرمال وعادی نیست، لذا ترامپ با چنین خصایصی در ساختار
دولت خود با معضلات بسیار جدی روبه رو است که تغییر بیش از 34 نفر در کابینه و
ساختار دولت، آن هم در کمتر از 15 ماه نشان از بی ثباتی جدی در درون آمریکا دارد.
این کارشناس روابط بین الملل در ادامه
اعلام داشت که اگر تمامی مواضع ترامپ به برجام ختم می شد، می توانستیم تا حدودی
حرف آقای دکتر ایزدی را قبول کنیم، اما زمانی که ترامپ به راحتی از پیمان آب
وهوایی پاریس خارج می شود، پیمانی که علاوه بر ایالات متحده نزدیک به 120 کشور
دیگر آن را به تصویب رسانده و نسبت به انجام کلیه مفاد آن هم متعهد شده اند و یا
قرارداد مهم اقتصادی خود با کانادا و مکزیک یعنی نفتا (NAFTA)
را زیر سوال می برد، نمی توان سخنان دکتر ایزدی را در خصوص خروج ترامپ از برجام
درست دانست. پس باید با عینک دیگری به تحلیل واکنش ها و اقدامات ترامپ در مقابل
توافق هسته ای نگریست. به عبارت دیگر این گونه نیست که آمریکا به صورت خاص و
جداگانه فقط به برجام توجه داشته باشد و اقدام به بدعهدی و خلف وعده در آن کند،
بلکه باید به صورت یک ساب سیستم به آن نگاه شود، یعنی در کاخ سفید چندین موضوع
متفاوت دیپلماتیک در کنار هم در حال بررسی، تحلیل و مدیریت برای انجام اقدامات
لازم و مناسب آمریکا است که یکی از آنها برجام است. پی پرونده جداگانه ای برای
برجام از جانب آمریکا در خصوص بازی با توافق هسته ای و یا خروج از آن وجود ندارد.
اگر چنین بود در همین 15 ماه این کار انجام شده بود. برخی از کارشناسان از طیف
آقای دکتر ایزدی معتقدند که ترامپ هم مانند بوش پسر، ریگان و سایر روسای جمهوری پیشین
آمریکا است. اما با رصد رفتارها و گفتار ترامپ در همین 15 ماه می بینیم که اگر چه
شعار او هم "اول آمریکا" است و در استراتژی هم بر همان روال روسای
جمهوری قبلی قدم بر می دارد، اما در انتخاب روش ها و تاکتیک به شدت متفاوت از
گذشتگان عمل می کند. همین روش او سبب شده که چهره ایالات متحده در همین 15 ماه، هم
در داخل و هم در صحنه بین الملل به شدت تخریب شود.
این پژوهشگر روابط بین الملل در ادامه
چنین اظهار داشت که مساله مهم دیگر به ماهیت برجام باز می گردد. در این خصوص باید
گفت اگر چه برجام سندی است که هیچ تعهد حقوقی برای کشورها در بعد بین الملل ندارد،
اما تعهد سیاسی و دیپلماتیک امضاء کنندگان آن دست کمی از تعهدات حقوقی ندارد.
اتفاقا چون که برجام با رای مثبت آمریکا ذیل قطعنامه 2231 به تضمین شورای امینت
سازمان ملل رسیده است، حال این که کاخ سفید در این مدت خلف وعده و بدعهدی داشته که
من هم منکر آن نیستم، چرا که واشنگتن همیشه به بدعهدی با همه کشورها مشهور است.
اما مساله خروج، آن هم ذیل قطعنامه شورای امنیت که آمریکا هم ملزم به رعایت آن
است، نکته دیگری است. البته نه این که قطعنامه 2231 مساله خروج از برجام را برای
واشنگتن غیر ممکن کند، اما مسیر لغو برجام برای ترامپ بسیار دشوار خواهد بود. پس
دوستانی که در صدا وسیما به راحتی و به کرات اعلام می کنند برجام مشتی کاغذ پاره
بی ارزش و صرفا در حد یک بیانیه ساده سیاسی و دیپلماتیک است باید گفت خیر به هیچ
وجه چنین نیست. برجام زمانی که ذیل یک قطعنامه شورای امنیت قرار گرفت وهمه کشورها
آن را وتو نکردند و به آن رای مثبت دادند به یک سند بین المللی بدل می شود که همه
کشورهای عضو سازمان ملل متعهد به انجام مفاد آن هستند. حال این که ترامپ و آمریکا
به این سندی که خود او هم به آن رای مثبت داده متعهد نیست، مساله دیگری است و می
توان راجع به آن بحث کرد. اما نکته مهم در اینجا به این باز می گردد که با توجه به
شرایط برجام که اشاره شد، خروج از توافق هسته ای به آن سادگی ها هم برای آمریکا رخ
نخواهد داد. پس کارشناسانی که در صدا وسیما مواضع ضد برجامی دارند این نکات را هم
به ملت بگویند. همه ماجرا آن چیزی نیست که امثال آقای دکتر ایزدی عنوان می کنند،
بلکه بخشی از آن است. مضافا این که آژانس بین المللی انرژی اتمی هم بارها تائید
کرده که ایران به برجام متعهد بوده است، ترامپ به راحتی توان خروج از توافق هسته
ای را در پایان وعده 120 روزه خود ندارد.
دکتر بهشتی پور در خصوص اهداف پشت پرده
بازی ترامپ با برجام چنین عنوان کرد که هدف اصلی امتیازگیری بیشتر از ایران است،
اما باید ببینیم که ترامپ چه سطحی از بازی را برای تحقق این هدف انجام خواهد داد.
آیا این امتیازگیری از تهرن تا مرز لغو برجام پیش می رود یا این که کاخ سفید به هر
قیمتی، ولو خروج از توافق هسته ای به دنبال امتیاز بیشتر از ایران است. پس این دو
مسیر دو نتیجه کاملا جداگانه برای آمریکا را در 22 اردیبهشت رقم می زند. در کل می
توان گفت که خروج ترامپ همه واقعیت نیست، بلکه بخشی از یک سناریوی احتمالی است که
می تواند وقوع آن بسیار کم رنگ باشد. چون که تمامی اقدامات و مواضع تند ترامپ در
خصوص برجام نمایشی برای گرفتن امتیاز بیشتر است. این مواضع تند تنها تا مرز شعار
خروج از برجام به منظور تهدید ایران پیش خواهد رفت، نه بیشتر از آن؛ چرا که ترامپ
می داند تبعات منفی خروج از برجام برای ایالات متحده آمریکا چیست. وی در ادامه
خاطرنشان کرد که مساله مهم دیگر چهار شرطی است که ترامپ در مدت 120 روزه ضرب الاجل
خود برای ایران گذاشته. با نگاهی به این شروط به خوبی در می یابیم که او هیچ گاه
به درستی و به صورت کامل برجام را مطالعه نکرده و به تبع آن هم به درک درستی از
این سند نرسیده است. البته تعجبی هم ندارد. این آقا در طول زندگی خود حتی یک روز
هم سیاستمداری و شغل دیپلماتیک را تجربه نکرده است. نه نماینده مجلس سنا بوده، نه
کنگره، نه فرماندار ایالتی بوده، نه سفیر و حتی یک شهردار عادی. پس می بینیم که
متر و معیار او برای تمامی رفتارهایش همان منطق کاسب کارانه است. بگذارید در این
باره به شروط ترامپ نگاهی اجمالی داشته باشیم. در شرط اول ترامپ اعلام می کند که
ایران باید ملزم باشد در صورت درخواست سازمان بین المللی انرژی اتمی فورا اجازه
دسترسی به تمامی مکان ها و سایت های هسته ای را بدهد. این شرط نشان از عدم آگاهی
او از برجام می دهد، چرا که مساله بازرسی، نه ذیل برجام که حتی ذیل پروتکل الحاقی
و البته با درخواست و انجام هماهنگی سازمان بین المللی انرژی اتمی با تهران انجام
می شود. چنان که تا کنون به کرات انجام شده است. از سوی دیگر رفتارهای تهران در
این خصوص هیچ بهانه ای را هم دست این سازمان نداده، چنان که علیرغم تمامی فشارهای
ترامپ بر سازمان بین المللی انرژی اتمی طی ده گزارش پیشین، این سازمان به انجام
درست تمامی تعهدات ایران صحه گذاشته است. شرط دوم نیز بیان می دارد که ایران باید
جامعه جهانی را به این اطمینان برساند که هیچ گاه به سلاح هسته ای دست نخواهد
یافت. این شرط هم نشان از عدم اشراف ترامپ بر برجام دارد. چرا که ایران در همان
پاراگراف اول برجام خود را متعهد می داند که نه اکنون و نه هیچ زمان دیگر به سمت
ساخت و دست یابی به سلاح هسته ای نخواهد رفت. اساسا مساله سلاح هسته ای در دکترین
نظامی جمهوری اسلامی ایران تعریف نشده است. چنانی که مقام معظم رهبری آن را حرام
اعلام کردند. مضافا این که شاید برخی عنوان کنند که امکان دارد آمریکا چنین تصور
کند که شاید ایران در ظاهر و ذیل برجام خود متعهد به عدم دست یابی به سلاح هسته ای
کند، اما به صورت پنهانی به دنبال آن خواهد بود. به همین دلیل هم است که ترامپ این
شرط را گذاشته است، اما در این خصوص باید گفت که مشابه همین برداشت در زمان اوباما
هم وجود داشت، لذا ذیل توافق هسته ای، برجام تمامی چهار مسیری که احتمال رسیدن
ایران به سلاح هسته ای را ممکن می کرد، مسدود کرده است. پس شرط دوم ترامپ و تیم
مشاورش هم بسیار ناشیانه انتخاب شده است.
این کارشناس در ادامه خاطرنشان کرد که
شروط سوم و البته چهارم ترامپ برای مهلت 120 روزه کمی متفاوت تر از دو شرط اول است
و می توان گفت که شروط سوم و چهارم از اهمیت بالایی برخوردارند. در شرط سوم، ترامپ
عنوان داشته که تاریخ تعهدات ایران و انقضای برجام باید تغییر یابد. زمانی که به
توافق هسته ای در فصول مختلف نگاه می شود، برخی از تعهدات ایران ذیل این توافق 8
ساله، 10 ساله، 15 ساله و گاهی هم مدت تعهدات ایران 25 ساله است. اما ترامپ معتقد
است که به صورت مادام العمر ایران باید متعهد به تمامی تعهدات در توافق هسته ای
باشد. در این خصوص باید گفت که مگر در دوره اوباما چنین مساله وجود نداشته که اکنون
ترامپ فکر کرده نبوغ او باعث کشف این خلاء برای آمریکا شده است. در همان زمان هم
تیم اوباما می دانست که نمی تواند به صورت دائمی ایران را از نظر فعالیت های صلح
آمیز هسته ای محدود و محروم کند. اساسا در برجام دیده شده که اگر آژانس بین المللی
انرژی اتمی وضعیت ایران را قبلا 8 سال سفید اعلام کند، تهران حق دارد که زودتر از
موعد برجام به فعالیت های هسته ای بازگردد. ما اگر خود را به صورت دائمی محروم از
هر فعالیت صلح آمیز هسته ای می کردیم، چرا به دنبال مذاکره رفتیم. برجام برای این
بود که طی یک گفت وگوی دیپلماتیک و در یک بازه زمانی مشخص، هم اعتماد جهانی را به
فعالیت های هسته ای ایران بازگرداند و هم به موازاتش ایران بتواند به فعالیت های
خود ادامه دهد. در ثانی چنانی که گفتم ذیل پروتکل الحاقی برخی از تعهدات ایران به
صورت دائمی است. مثلا بازرسی از معادن اورانیوم ایران مساله ای است که ایران به
صورت دائمی در سایه همکاری با آژانس آن را انجام داده و انجام می دهد. پس این شرط
هم اگر چه مهم است اما ربطی به برجام نداشته و ندارد. از همه مهم تر شرط چهارم
است. در این شرط ترامپ اعلام می دارد که کنگره باید قانونی را تصویب کند که مساله تسلیحات
هسته ای و برنامه موشک های دوربرد ایران از هم قابل تفکیک نباشد. لذا تهران به
دلیل آزمایش موشک های دوربرد باید مورد تحریم قرار گیرد. جان کلام تمام بازی های
امریکا با توافق هسته ای همین شرط چهارم ترامپ است. یعنی گره زدن برجام به توان
موشکی ایران. در این رابطه من هم با آقای دکتر ایزدی موافقم که ترامپ به دنبال
امتیازات بیشتری از ایران در دو حوزه توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای ایران است.
ما در خصوص توان موشکی خود نباید مذاکره ای انجام دهیم. کدام کشور توان دفاعی خود
را معامله می کند که ما این کار را بکنیم، آن هم با آمریکایی که در برجام این همه
خلف وعده داشته است. ایران در این خصوص شاید بتواند با برخی پیش شرط ها به کاهش
سطح تنش مبادرت ورزد. مثلا خلع سلاح اتمی اسرائیل یکی از این پیش شرط ها می تواند
عنوان شود. چرا که منشا و منبع تمامی آشوب های منطقه خاورمیانه اسرائیل است. پس
خلع سلاح باید از اسرائیل شروع شود، نه ایران. لذا مذاکره پای توان موشکی بدون هیچ
پیش شرطی به ضرر ملت است. اما با این بخش از تحلیل آقای ایزدی در خصوص دولت آقای
روحانی به شدت مخالفم. چرا که امتیاز گیری بیشتر ترامپ اساسا ربطی به دولت روحانی،
احمدی نژاد و یا آقای خاتمی ندارد. پس مساله فشار بر برجام ربطی به اصلاح طلبی و
اصول گرایی ندارد. مساله به مراتب مهمتر از جناح بندی های سطحی در داخل است. توافق
هسته ای یک بعد ملی و فرا جناحی دارد. البته در این مساله شکی نیست که دولت یازدهم
و دوازدهم به مراتب از دولت احمدی نژاد از هوش دیپلماتیک بیشتری برخوردار بوده و
هست. لذا این دولت و تیم دکتر ظریف به جای تقابل به سمت گفت وگو، تعمال و دیپلماسی
گام برداشتند. اما هر کس دیگری هم غیر روحانی سرکار می بود، ترامپ چنین بازی را با
او انجام می داد. از سوی دیگر آمریکایی ها و به خصوص شخص ترامپ طرف خود را آقای
روحانی نمی دانند، بلکه مقام معظم رهبری می دانند. چون می دانند تصمیم گیری در
حوزه اختیارات ایشان است؛ چنان که مذاکرات از اسفند ۹۱ قبل از دولت روحانی شروع
شده بود. شاید در این راه ترامپ از طریق فشار بر روحانی به دنبال فشار بر مقام
معظم رهبری هستند. پیش تر هم گفتم مساله ای که اکنون برای سرنوشت برجام در حال رخ
دادن است، گره خوردن مسائل توان دفاعی و دیپلماسی منطقه ای به توافق هسته ای است.
البته در این خصوص نباید توان دفاعی کشور با مذاکره ضعیف شود. چون که دستورکار
کنونی آمریکا برای ایران فروپاشی از دورن با تمرکز بر فشارهای اقتصادی و معیشتی
است که بیشترین فایده را با کمترین هزینه برای آنان خواهد داشت.
در صورت خروج آمریکا از توافق هسته ای و
واکنش قاطع تهران چیزی به نام تنش و درگیری نظامی روی نخواهد داد. پیشتر هم گفتم
با حضور بولتون و پمپئو اکنون مساله فروپاشی ایران از درون در دستور کار آمریکا
قرار دارد. در چند وقت اخیر هم عملیات روانی وسیع و جدی در رسانه ها برای القای
این فروپاشی ایران شکل گرفته است. از تنش های سیاسی داخلی تا چالش های اقتصادی،
مساله ارز، کم آبی و سایر مسائل. جمهوری اسلامی ایران ذات و موجودیت خود را ار ملت
و مردمش دارد، نه حمایت چین، روسیه و یا اروپایی ها. در این شرایط هم باید دولت
کمی رو راست تر با مردم صحبت کند.
دکتر بهشتی پور در ادامه سخنانش تصریح
کرد که ترامپ به دنبال برجسته کردن مزایای اقتصادی برجام است. اما همین مساله
تاثیر مثبت برجام بر معیشت است که برای ملت ایران مهم است. مضافا این که در سایه
توافق هسته ای، ایران رسما و قانونا به حق غنی سازی هسته ای دست یافت. برخلاف آن
دو سالی که با تعلیق ما به هیچ جایی نرسیدیم. اتفاقا در سایه همان بی برنامگی دوره
احمدی نژاد مجبور شدیم به صورت رگباری تحریم پشت تحریم و قطعنامه پشت قطعنامه را
بپذیریم. اما امروز با حضور روحانی شرایط به کلی دگرگون شده، همین چند روزه پیش
آقای روحانی از 43 محصول هسته ای رونمایی کردند. این مساله اگر ادامه فعالیت هسته
ای ایران را نشان نمی دهد، پس خبر از چه چیزی می دهد؟ بر خلاف جنجال برخی از
دوستان داخلی که داد وا ایران سر داده اند و اعتقاد دارند که صنعت هسته ایران
نابود شده است. البته من منکر محدود شدن فعالیت های هسته ای کشور نبوده و نیستم،
اما توقف کامل آن اساسا واقعیت ندارد. اما از آن طرف هم به موازات حق ادامه فعالیت
های هسته ای البته با ایجاد اعتماد جهانی توانستیم سطح تعاملات جهانی خود را
افزایش دهیم. تمامی قطعنامه های پیشین ذیل قطعنامه 2231 دیگر وجود ندارند. اکنون
فروش نفت ایران با تسهیل روبه رو است و میزان تولید آن هم به بیش از دو و نیم
برابر رسیده است. چرا ما اینها را نمی بینیم؟ امروز علاوه بر آمریکایی ها برخی ها
هم در ایران این دستاوردها را نادیده می گیرند.
کارشناس مسائل بین الملل در ادامه تاکید
داشت که بر خلاف گفته های آقای دکتر ایزدی بارها روحانی و تیم دیپلماسی به صراحت
اعلام داشته اند که در صورت خروج آمریکا از برجام واکنش قاطع نشان خواهند داد. چرا
طوری صحبت می شود که دولت را منفعل نشان دهیم. در صورتی که واقعیت های میدانی حاکی
از چیزهای دیگری است. اما در خصوص واکنش مناسب تهران تا حدودی با آقای دکتر ایزدی
موافقم که باید ما هم صراحت لازمه را داشته باشیم، اما این که با جزئیات دقیق روشن
کنیم که چه واکنشی از سوی تهران در صورت خروج آمریکا از برجام انجام می گیرد مانند
مصاحبه آقای عراقچی و احتمال خروج از "N.P.T"
به هیچ وجه به صلاح نیست. چرا که این دست از مواضع برای ایران در شرایط فعلی کمی
چالش برانگیز خواهد بود. اتفاقا مواضع دکتر ظریف به مراتب هوشمندانه تر است؛ از
سویی هم صراحت و جدیت لازمه در انجام اقدامات تقابلی ایران را از خود بروز می دهد
و هم تنش های بعدی را مدیریت می کند. البته اگر آمریکا از برجام خارج شود، یقینا
هزینه هنگفتی را خواهند داد. این هزینه الزاما مادی نخواهد بود. اتفاقا این ایران
است که باید هزینه های مادی بیشتری را پرداخت کند. اما واشنگتن در سطح جهانی با
خروج از برجام به مراتب بی آبروتر خواهند شد. چرا که تعهدات سیاسی و دیپلماتیک
خروج از برجام برای آمریکا بسیار سنگین خواهد بود. برخی از دوستان مانند دکتر
ایزدی معتقدند که این مساله برای آمریکا هیچ ارزشی ندارد، اما چنین نیست. ایالات
متحده هر ساله میلیون ها دلار در " perception management"
(مدیریت ادراک) هزینه می کنند که بدانند نظر وب اور جهان در خصوص آمریکا چیست.
شاید این مساله برای ترامپ مهم نباشد. اما برای هیات حاکمه ایالات متحده نشان دادن
وجه مناسب جهانی و ظاهر موجه و متعهد دیپلماتیک از آمریکا بسیار مهم است. پس به
جای حملات بی محابا به برجام باید انتظارات و تعهدات آمریکا را به جهان گوشزد
کنیم.
در بخش پایانی نشست دکتر بهشتی پور در
پاسخ به این سوال که در صورت خروج ترامپ از برجام و واکنش های جدی ایران تا چه
اندازه احتمال درگیری تهران - واشنگتن در حوزه نظامی وجود دارد، بیان داشت که در
صورت خروج آمریکا از توافق هسته ای و واکنش قاطع تهران چیزی به نام تنش و درگیری
نظامی روی نخواهد داد. پیشتر هم گفتم با حضور بولتون و پمپئو اکنون مساله فروپاشی
ایران از درون در دستور کار آمریکا قرار دارد. در چند وقت اخیر هم عملیات روانی
وسیع و جدی در رسانه ها برای القای این فروپاشی ایران شکل گرفته است. از تنش های
سیاسی داخلی تا چالش های اقتصادی، مساله ارز، کم آبی و سایر مسائل. جمهوری اسلامی
ایران ذات و موجودیت خود را ار ملت و مردمش دارد، نه حمایت چین، روسیه و یا
اروپایی ها. در این شرایط هم باید دولت کمی رو راست تر با مردم صحبت کند.