هرزنامه روانی به جای برنامه سیاستی

 هرزنامه روانی به جای برنامه سیاستی۱۵-اردیبهشت-۱۴۰۰

باید بسیار دقت کرد که یک جامعه به وجود افکار و آراء مختلف زنده و پویا است اما اگر به جای معرفی این افکار، با دامن زدن به سیاست بازی‌ها و اشاعه هرزنامه‌های روانی بجای برنامه های سیاستی، مردم را در آشفتگی و ابهام و هیجان و خلجان فرو ببریم نتیجه آن از سویی دوری آحاد جامعه و گروه‌های مقید و معتقد برای حضور در میدان نامزدی و عرضه نظرات و برنامه‌ها به جامعه و از سوی دیگر بی‌اعتمادی مردم به قاطبه حکومت و جریان مردم‌سالاری است.

به گزارش خبرگزاری فارس، مصباح الهدی باقری، پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) طی یادداشتی نوشت:

1.بازاریابی و سیاست ورزی

تلاش برای کسب قدرت، یک میل دیرینه در نهاد بشر است که با ظهور دولت‌های مدرن، این خواست نیز در قالب لباس و هیأتی مدنی، خود را باز آرایی کرده است. اینکه هدف از کسب قدرت چیست، خود مسئله قابل تأمل است که در قامت ایدئولوژی‌ها و جهان بینی‌های مختلف،مختصات متفاوت و متمایزی پیدا می‌کند. در پنجاه سال گذشته و با سرعت گرفتن همه چیز در پناه اندیشه توسعه، جهانی شدن، دهکده جهانی و استاندارد سازی، فرآیند کسب قدرت نیز از فواید و مضار این چتر گسترده و فراگیر در امان نماند. لذا آرام آرام قوت و چربش فرآیند کسب قدرت، حتی جهان‌بینی‌های توحیدی را نیز مسحور خود کرد و به نوعی موجبات هم شکلی خروجی‌های آنها با سایر جهان بینی‌ها را فراهم کرد.در واقع، الگوها و مدلهای حکومتها و دولتها و سازکار کسب سهمی از قدرت ،بعنوان ادبیاتی مشترک تولید و استفاده شد. البته این نوع هم‌شکلی‌ها که منجر به هضم (و حذف) ایده‌های بومی حکمرانی و فرآیندهای مربوط می‌شود، فقط مربوط به فرآیند کسب قدرت نیست، بلکه این فرمولی است که سالها در دنیای معاصر در بسیاری عرصه‌ها جواب داده و با ظاهری خوش آب و رنگ و بدون اتکا و نیاز به نظریات و پیشینه‌های فلسفی پیچیده، با کمترین هزینه، ارزش‌های انسانی و فرهنگ‌های بومی و ملی و شاکله‌ سیاست‌ور‌زی و حکمرانی و هرچه که فرهنگ پایه است را مورد هجوم و حمله قرار می‌دهد.

در جهان معاصر، برای این فرآیند، علاوه بر انتقال تجارب عملی و میدانی که عمدتاً در مبارزات و رقابت‌های انتخاباتی خود را نشان می‌دهد، نزدیک به سه دهه است که دانش این موضوع در قالب بازاریابی سیاسی جای خود را در محیط‌های علمی و دانشگاهی باز کرده و به عنوان دیسیپلین علمی و آموزشی، زمینه و ظرفیت توسعه فرمال خود را عیان نموده است. استثمار فرا نوین هم از این بستر برای خلق بازی‌های سیاسی، کسب منافع در جهت آمال باطل خود و مشغول کردن ملت‌ها و دولت‌ها به فرعیات و لغویات سوء استفاده نموده است. به عبارت بهتر، هر قدر با ارتقاء آگاهی ملت‌ها، زمینه‌های استفاده نامشروع آشکار دولت‌های مستکبر،غاصب و متعدی محدود شده است، اما این ظرفیت در قالب‌های رسمی و عمدتاً در جریان مبارزات انتخاباتی و با شعله‌ور کردن آتش قدرت‌خواهی و منفعت‌طلبی حزبی و قبیله‌ای، برای کشورهای سلطه‌پذیر جهانی عالم فراهم آمده است. این دانش که تازه دوره‌های معرفی و رشد خود را پشت سر گذاشته، ظرفیت‌هائی خارج از هنجارهای متعارف و مقبول جامعه‌انسانی جهت نقار و شکاف بین ملت‌ها و فرهنگ‌های ملی را رقم می‌زند، به طوری که شاید در آینده‌ای نه چندان دور، شکاف‌های حزبی از شکاف‌های قومی جلوتر بزند و زمینه‌های استقلال خواهی را مطابق با خواست کشورهای حیله‌گر و طماع فراهم آورد. البته این مسیر شاید از طریق جدایی جغرافیایی متصور نباشد، بلکه نوعی جنگ‌های نرم مستمر داخلی، فرآیند پیوستگی و انسجام ملی را دچار اختلال می‌کند و این درست فرصتی است که می‌تواند بیشترین منفعت را برای استثمارگران قرن 21، فراهم آورد.

2.مبنای ناب انقلاب اسلامی،خار چشم سلطه‌گران

 انقلاب اسلامی ایران، با آمدنش دنیای یکطرفه را دچار چالش کرد. مفهوم استقلال که بر گرفته از "قاعده نفی سبیل" بود، مفهوم آزادی که برگرفته از گزاره "قد تبین الرشد من الغی" بود، مفهوم جمهوری اسلامی که حکومت اسلامی را از "کلمه الله هی العلیا" وام می‌گرفت و با چارچوب‌های اقتضائی دنیای معاصر در قالب مردم‌سالاری دینی عرضه می‌شد، مفهوم وحدت کلمه که به نوعی سرمایه اجتماعی را حول ارزش‌های توحیدی تعریف می‌نمود و با "اعتصموا بحبل الله و لا تفرقوا" معنا می‌یافت،مفهوم امداد ونصر الهی که از "ان تنصرواالله ینصرکم ویثبت اقدامکم"ریشه می‌گرفت، مفهوم تعاون اجتماعی که با "تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الثم و العدوان" تعریف می‌شد ، مفهوم جهاد و مجاهده که  با" الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلنا" نتیجه‌اش روشن می‌گشت و ... همه و همه، در برابر آنچه دنیای یکطرفه استکباری – استضعافی، آن را پذیرفته بود، نوعی بدعت بحساب آمده و دمیدن در شیپور جنگ با اردوگاه معاویه های زمان بود.

بنای کشورهای قدرتمند عالم، هضم و تحریف اینگونه آزاداندیشی‌ها( بخوانید به زبان آنها:بدعت‌ها) در مسیر بهره‌کشی‌ها و منفعت‌طلبی‌های خود بوده است و در این طریق، چه بسیار از اینگونه فریادها و آزادی‌ خواهی‌ها و انقلاب‌ها بوده است که در طول زمانی نه چندان طولانی، در خدمت استثمار فرا نوین، ترجمه‌های تحریفی و بدلی و قلابی پیدا کرده است. بعد از مدتی هم، این را نوعی همزبانی، تنش زدایی و روابط مسالمت آمیز با دنیا قلمداد نموده، چرا که حاضر نبوده و نشده‌اند تا برای استقلال و آزادی‌، هزینه واقعی‌اش را بپردازند.

 انقلاب اسلامی ایران با همه برساخته‌های توحیدی و ایمانی‌اش که از ذهن نظام‌ساز معمار بزرگ آن، امام خمینی (ره) پدید آمده است، با پاسبانی و درایت آن حکیم فرزانه، به شدت مقابل این عنصر هضم و حذف و تحریف ایستادگی کرد و اجازه نداد حصر و سختی و جنگ و نفاق، در مقابل خواسته‌های بزرگ و والای این ملت قد علم کند. بعد از اینکه دشمن در دهه اول، حذف فیزیکی انقلاب را از طریق نفوذ هم‌مسلکان،اختلاف افکنی،ترور شخصیت‌ها و مردم و بعد روشن کردن آتش جنگ ناکارآمد دید، در دهه‌های بعد، با روی آوردن به جنگ نرم، تحریف و به هم زدن دستگاه محاسباتی را در اولویت برنامه‌های تخریبی و تهاجمی خود قرار داد و از هیچ فرصتی(بخوانید تهدیدی و تحدیدی) فروگذار نکرد.

 از طرف دیگر، اختلافات در مواضع سیاسی از همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روشن و واضح در کمین گروه‌های مختلف دیده می‌شد.جالب آنکه فضای رشدی انقلاب به این مباحثه‌ها عادت داشت و از آن استقبال می‌کرد.لذا فرآیند جدال احسن و به ثمر نشاندن ایده و فکر قویم و درست، یکی ازثمرات پرشکوه فضای انقلاب بود.در این مسیر،  زنده بودن آرمان‌های انقلاب و البته جنگ سخت و مستقیم دشمنان، مردم را در مقاطع مختلف خاصه در انتخابات به تشخیص می‌رساند.

3.تلاش نرم انتخاباتی دشمن کلید خورد..

 اما در دوره بعد از جنگ تحمیلی و با آغاز هجمه نرم، یکی از مواضعی که آتش باری دشمنان مردم و جمهوریت نظام، به شدت روی آن متمرکز بود، موضع انتخابات بود.فارغ از اینکه فضای بحث و مناظره و تضارب فکر و اندیشه هم از جایگاه درست خود در دهه اول به دلایل خواسته و ناخواسته،فروکاسته شده بود.پایان یافتن جنگ و سوءهدایت و تعبیر برخی جریانهای فکری موثر در نظام از آرامش و رفاه اجتماعی، نوعی مسابقه برای عافیت طلبی و رفاه‌گزینی را ترتیب داد که از تبعات فوری آن تغییر ریل "قدرت برای خدمت" به "قدرت در خدمت منفعت" بود.

در این راستا،دشمن نیز از این فضا استفاده نمود و در بحبوحه انتخابات،تلاش می‌کرد خود را به یکی از جریان‌های رقیب حاضر در عرصه نزدیک کرده و گره بزند و با برچسب زنی‌های مختلف، بازی بازاریابی سیاسی را به صورت میدانی در مبارزات انتخاباتی داغ کند.در واقع انتخابات که عرصه مشارکت عمومی بود تبدیل به صحنه‌آرائی های جدید شد تا در پس آن گفتمان خدمت تحریف ( والبته در حقیقت ،تخطئه) شده و از پس آن ، قدرت‌طلبی مذموم رخ عیان نماید.در اینکه مقصر این تحریف موضع در خصوص انتخابات چه و که بوده باید از ابر و باد و مه وخورشید و فلک همگی نام برد اما نیک هویداست که اگر ظرفیت های انقلابی گری و شور و شعور آرمان‌خواهی زنده‌تر بود،این ترکتازی‌ها برای یارگیری دشمنان مردم بی‌ثمر و خنثی بود.

4.انتخابات هفتم،مانوری که جواب داد..  

با اینکه از سال 72 انتخابات نسبتا رقابتی در کسب مقام ریاست جمهوری داشتیم اما از سال 1376 و انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری، رگه‌هایی از نسخه های وارداتی در قالب جنگ روانی و بازاریابی سیاسی منفعت طلب در ستادهای انتخاباتی دیده شد. در این برهه علاوه بر رقبای اصلی انتخابات که سیدمحمد خاتمی و علی‌اکبر ناطق نوری بودند، فضای انتخابات به سمت مه‌آلودگی رفت و مثلا هاشمی رفسنجانی بعنوان رئیس جمهور وقت و مجری انتخابات  در خطبه‌های نماز جمعه یک هفته قبل از انتخابات سخنانی مبنی بر مراقبت بیشتر از  سلامت انتخابات! بر زبان آورد که وقتی با محاجه رهبر انقلاب مواجه شد،بینه ای بر عدم سلامت و چرائی این سخنان ارائه نکرد.رویداد عصر عاشورای سال 76 و برخی برنامه های دیگر توپخانه جنگ روانی ، فضا را به سمت تهمت و اتهام و افترا به جبهه مقابل پیش برد و البته نتیجه هم داد!  

در این دوره اولین رگه‌های جدی رقابت بر مدار بازاریابی سیاسی متعارف و وارداتی مورد توجه قرار گرفته و ایده عرضه شدن یکی از کاندیداها و روش‌ تبلیغاتی او همراه با زدن برچسب به طرف مقابل و قرار دادن او در موقعیت و پوزیشنی بود که کاندیدای رقیب (ناطق نوری) را کاملاً در بازی ساخته شده وارد و نهایتاً کیش و مات کرد.به عبارت بهتر،تمام حرکات و سکنات مجریان، ناظران،کاندیداها و فضای ساخته شده در خدمت هدف بازاریابی سیاسی(که همان برنده شدن صرف و کسب قدرت است) قرار کرفت.

5.بازاریابی فتنه؛ اکنون ساعت دقیقا 12 نیمه‌شب است...

  این ورود در انتخابات‌های بعدی نیز با شکل‌های نوین و به روزش ادامه پیدا کرد و تعداد کارگردانان دانش آموخته آن نیز بیشتر و بیشتر شد. هم در انتخابات مجلس و به طور گسترده‌تر و اثربخش‌تر در انتخابات ریاست جمهوری هر دوره، شمه‌ای از فرآیند بازاریابی سیاسی متعارف انتخابات خود را در فضای انتخاب مردم وارد نمود. انتخابات معروف ریاست جمهوری سال88، یکی از نقاط اوج حضور فرآیند بازاریابی سیاسی و طراحی نقطه به نقطه یک اتفاق چند سر برد به نفع جبهه معارض انقلاب بود. طراحی کار از آغاز طوری رقم خورد که فارغ از هر نتیجه‌ای، انتخابات فرا و ورای جریان تکاملی انقلاب، برای دشمنان انقلاب خوراک درست می‌کرد و کارسازی می‌نمود. نمادها، ادبیات، مفهوم‌سازی‌ها و حضورهای میدانی همه و همه کمک‌کار این جریان وارداتی بود و البته بازیگران نیز بر آتش این بازی فتنه‌ساز دمیدند.بازخوانی آن انتخابات برای انقلاب و نظام ما درس های فراوانی دارد که نباید فقط از زاویه ورود و نفوذ بازیگران خارجی آن را تحلیل نمود بلکه بعلاوه آن،نوع اکت و بازیگری و البته کارگردانی ستادها در بوجود آمدن همچنین فضائی موثر بود.چه بسا درست عمل کردن کارگردانان خودی در ستادهای انتخاباتی، دشمن را در کسب این پیروزی ناکام می‌گذارد.ولی وقتی هدف ،پیروز شدن ب هر قیمتی است ،زودتر از وقت و بدون منظور نمودن مسئول اعلام نتیجه انتخابات،خود را پیروز اعلام می کنی و نتیجه غیر از آن را تقلب می‌دانی و مردم را دعوت به خروج می‌کنی. در و تخته برای فتنه بزرگ جور جور بودند.هم بیرونی‌ها خوب دمیدند و هم داخلی ها خود را در دام آنها انداختند؛طوری که هنوز که هنوز است روی‌شان نمی‌شود که به محاسبات غلطشان اعتراف کنند.

6.جمهوریت زیر یوغ سیاست‌بازی

سال92، دانش بازاریابی سیاسی پیشروتر از دوره‌های قبل در خدمت انتخابات قرار گرفت و کارگردانان با قراردادن بازیگر خود و طراحی برای سایر بازیگران، سعی کردند موقعیت‌هایی را بسازند که فارغ از همه واقعیت بیرونی و سوابق و توانمندی‌ها، ذهن رأی دهندگان را با ساختی مصنوعی به نامزد مورد نظر خود متمایل کند. این فضا به حدی پیش رفت که کارنامه تقریباً خالی از عملکرد اجرائی مؤثر برای ریاست جمهوری یک کاندیدا، فقط به جهت تصویرسازی‌های مبالغه آمیز و نورپردازی‌های حرفه‌ای از یکسو و انتساب‌های غلط انداز به دیگر نامزدها و البته فضای کشور، به نوع دیگری رقم خورد و جریان انتخابات برای اولین‌بار در بستر تام و تمام یک برنامه جامع بازاریابی سیاسی (با همان صبغه غربی و منفعت طلبانه‌اش)به نتیجه رسید.

 این مدل به جهت جواب دادن، در سال 96 با تجربه‌ای بهتر توسط ستاد همان کاندیدا پی گرفته شد و این‌بار کلیت جریان انقلاب را نیز از تیررس خود در امان نگذاشت و با تاکتیک وحشت پراکنی و هراس افکنی از کاندیدای رقیب، جای خود را به عنوان رئیس جمهور برای یک دوره دیگر تمدید کرد.در واقع،نه تنها طرح ایجابی و روبه‌جلوئی برای آینده نظام مطرح نشد بلکه با ادامه ساخت قلابی و وهم‌برانگیز، سعی شد ذهن رای‌دهندگان از جای درست پرت و به جای دیگری متوجه شود.

چهره زشت‌تر ماجرا آنجاست که حتی انتخابات خبرگان رهبری نیز آلوده به این قسم از فعالیتهای انتخاباتی شد و در جائی‌که قرار است عمود اصلی نظام را در موقع درست خودش تعیین کند ،نوعی رقابت خطرناک برای ورود و سهم خواهی جریانی در آن درگرفت که حتی بی‌بی‌سی هم در آن نقش مستقیم ایفا کرد.

7.حراج مشارکت به ثمن بخس

آنچه امروز از انباشت تجربه میدانی حضور دانش بازاریابی سیاسی در مبارزات انتخاباتی برای ما در طول این سه دهه رقم خورده جدای از اینکه چه کسی و چه گروهی برنده انتخابات شده،متاسفانه پر از خسارت‌های اخلاقی در سطح ملی،اجتماعی، خانوادگی و فردی بوده است. اینکه حوزه سیاست ورزی تبدیل به عرصه قدرت‌طلبی گردد و به جای اینکه یک محصول فکری در قالب برنامه‌ای مدون به مردم ارائه گردد تا مردم در فضایی روشن و معلوم، به انتخاب شایسته خود برسند، با راه انداختن جدال‌های غیر احسن، برچسب‌های غیر اخلاقی، اتهام و انتساب‌های ناروا و بعضا ناجوانمردانه و در یک کلام زرنگ بازی‌های بازار مکاره سیاست،و البته با روشی کاملا سلبی،اوضاعی را رقم می‌زنند که در آن موقعیتی ابهام آلود به وجود می‌آید و فرد انتخاب کننده به جای اتکا به داده‌های واقعی در شرایطی پر از واهمه و ترس  و مه‌آلوده،با القاءهیجان‌های کاذب، انتخابی را رقم ‌می‌زند که خیلی زود رای‌دهنده حتی تا پشیمانی و افسردگی از انتخابش پیش می رود.

نکته اینجاست که مشارکت حداکثری در تعیین سرنوشت در نظام اسلامی امری ضروری و با اهمیت است و خالی شدن میدان از حضور آراء و نظرات مردمی، امری خسارت‌بار است. حال اگر با لطایف الحیل بازاریابی سیاسی، آمردم نسبت به فضا، نظرات، ایده‌ها و پیشنهادها و برنامه‌ها مردد گردند و نفهمند این گفته‌ها و نوشته‌های صحنه انتخابات، به چه میزان از صحت و راستی برخوردار است، آرام آرام از صحنه مشارکت خارج می‌شوند و رکن اساسی مقبولیت جمهوری اسلامی را مخدوش می‌نمایند. لذا در تمام انتخابات‌های اخیر بازاریابی سیاسی به طور فراگیر این اعتماد و مشارکت را هدف قرار داده است.در این بین، مسئولین ستادهای انتخاباتی با غفلت و فاصله مفرط ارگان‌های نظارتی، انتخابات را در این بازی‌ها سازمان داده و از رهگذر میانگین سواد انتخاباتی و مدنی و بازاریابی سیاسی پایین حامعه، با عوام‌فریبی سعی در رسیدن به هدف خود که همان کسب قدرت است  می‌نمایند.

 

8.شغل‌ شریف(!) شیادی انتخابات

بازیهای جدید که این روزها در آستانه گرم شدن رسمی تنور انتخابات طراحی شده و در معرض همگان است ،نشان می‌دهد هرزنامه‌های روانی برای پیروزی در انتخابات به وقیح ترین شکل خود رسیده است وحتی از کمترین ملاحظات امنیتی مقبول و متعارف امروز دنیا به دور بوده و کار دارد به جائی می رسد که در عوض ارائه کارنامه و برنامه ،شیادی انتخاباتی به عنوان یک حرفه محترم(!) تعریف شده و در روز روشن به خزانه اعتماد ملی و سرمایه اجتماعی دستبرد می‌زنند.هزینه های انجام اینگونه تخلفات هم اینقدر پائین است که متبادران و متهتکان ،انجام آن را با ریسکی پائین دانسته و از سنت سیئه "ماستمالی" و "کی بود کی بود" کمال بهره را برده و بعد از انجام تخلف، جنتلمن وار در شهر می‌گردند و بعضا آی‌دزد آی‌دزد هم می کنند.یادمان باشد که قرار بود رسانه،بازاریابی و ارتباطات ما را به مخاطب مان یعنی همان مردم برساند،نه اینکه با این ابزار،از روی مردم رد شد و کاسبی کثیف خود را رونق بخشید و بعد از فروش بنجلها  و تقلبی ها به ریششان خندید. این بدعتی ناروا و خیانتی آشکار به مردم‌سالاری و جمهوریت است که خیلی زود دود غلیظش به چشم طراحان و نقش‌آفرینانش خواهد رفت.

 

9.قاعده‌گذاران زودتر دریابید..

باید بسیار دقت کرد که یک جامعه به وجود افکار و آراء مختلف زنده و پویا است اما اگر به جای معرفی این افکار، با دامن زدن به سیاست بازی‌ها و اشاعه هرزنامه‌های روانی بجای برنامه های سیاستی، مردم را در آشفتگی و ابهام و هیجان و خلجان فرو ببریم نتیجه آن از سویی: دوری آحاد جامعه و گروه‌های مقید و معتقد برای حضور در میدان نامزدی و عرضه نظرات و برنامه‌ها به جامعه و از سوی دیگر بی‌اعتمادی مردم به قاطبه حکومت و جریان مردم‌سالاری است. راهکار اساسی این مسئله هم آگاهی و تفطن اولیای امر جریان امر انتخابات کشور اعم از ناظر و مجری نسبت به فرآیندهای متعارف بازاریابی سیاسی و لزوم تعریف و هدایت ضوابط و رویه‌های درست بر مبنای قواعد اسلامی و احکام شریعت مبین و تحفظ‌های اخلاقی و انسانی است.

 تا آنجا که قاعده گذاران، ضابطین و مجریان انتخابات خود را فارغ و دور از این زمین و زمینه‌ها بدانند و بشناسند و این ظرفیت را در خود ایجاد نکنند تا علاوه بر طرح‌های ایجابی و قواعد رگلاتوری و تنظیمی یک مبارزه انتخاباتی سالم، با برهم زنندگان ضوابط و خاطیان و عاصیان،مقابله قانونی کرده و با احصاء تخلفات انتخاباتی احکام متناسب را وضع و اجرا نمایند، همچنان با شرایطی مبهم و ساختاری ناقص و مریض مواجهیم.پر واضح است فرآیند بازاریابی سیاسی را بایست در اتمسفر فکری یک جامعه دینی با حکومتی اسلامی تعریف کنیم که در آن ،اتمام مکارم اخلاقی،قرب انسان،خدمت به خلق،قدرت‌گریزی همراه با شایستگی های تدبیری و درایتی برای هر مسئولیت خاصی،در راس تمام امور قرار دارد.