"خودکشی" جایگزین گفتگو شده است+ فیلم

 در میزگرد ایلنا مطرح شد؛

۱۰-اردیبهشت-۱۴۰۱

به جای شناخت پدیده خودکشی باید به دنبال امید باشیم، یعنی بجای اینکه فقط فلسفه خودکشی را بفهمیم باید امید ایجاد کنیم، چیزی که در جامعه ما متاسفانه تحلیل رفته است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، خودکشی به عنوان یک واقعیت اجتماعى در همه جوامع وجود دارد و حتی از آن به عنوان سومین علت مرگ جوانان ۱۵ تا ۲۹ سال یاد می‌شود. اگرچه روانشناسان خودکشی را از علایم اختلال‌های روانی می‌دانند اما جامعه‌شناسان معتقدند که خودکشی به عوامل متعدد اجتماعی مانند فقر و مشکلات اقتصادی و معیشتی، محرومیت‌ها و ... مرتبط است و زیست جهان انسان و فرهنگ ناشی از این زیست جهان در بروز پدیده خودکشی تاثیر بسیاری دارد.

با توجه به گفته کارشناسان و جامعه‌شناسان کانون خودکشی در سال‌های اخیر در کشور تغییر کرده و از استان‌های غربی به سمت مرکز کشور متمایل شده است.همچنین روش‌ها و شیوه‌های خودکشی نیز دستخوش تغییراتی شده است و از خودکشی به عنوان یک دیپلماسی استفاده می‌شود. درباره چرایی علت این تغییرات با "اردشیر بهرامی" جامعه‌شناس و "امین رفیعی پور"‌ روانشناس در ۴ محور موضوعات مرتبط با خودکشی را بررسی کردیم.

در ادامه بخش نخست این نشست که حول دو محور چرایی تغییر جغرافیا و روش‌های خودکشی و همچنین تاثیر عواملی مانند مشکلات اقتصادی و فقر بر خودکشی است را می‌خوانید:

محور اول: جغرافیای خودکشی

سوال: در صورت تائید این تغییرات، علت آن را در چه می‌دانید و آیا با توجه به تغییر جغرافیای خودکشی ما تغییر در روش‌های خودکشی هم داشته‌ایم یا خیر؟

بهرامی: طی دهه ۷۰ و ۸۰ کانون خودکشی‌ها در مناطق غرب ایران یعنی ایلام، کرمانشاه، خوزستان و همچنین بخش‌هایی از استان‌های همجوار این استان‌ها متمرکز بود. قربانیان اصلی این موضوع نیز بیشتر زنان و جوانان بوده‌اند، اما در دهه ۹۰ شاهد یک سری تغییرات از نظر کانون جغرافیایی خودکشی در جامعه ایران بودیم.

در این دهه شاهد بودیم که کمی از شیوع و گسترش خودکشی در غرب ایران کاسته شده و اگرچه استان‌های غربی همچنان بالاترین آمارها را دارند، اما این مسئله در سایر مناطق ایران مانند استان‌های کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، همدان، زنجان و سایر مناطق ایران به شکل خفیف‌تری دیده شده است.

تغییر در شیوه‌های خودکشی خوش‌یمن و مثبت بوده است

تغییراتی هم در شیوه‌های اقدام به خودکشی داشته‌ایم و می‌توانیم بگوییم این تغییرات خوش‌یمن بوده و مثبت‌تر است نسبت به خودکشی‌هایی که در دو الی سه دهه قبل اتفاق می‌افتاد.

تغییراتی هم در شیوه‌های اقدام به خودکشی داشته‌ایم و می‌توانیم بگوییم این تغییرات خوش‌یمن بوده و مثبت‌تر نسبت به خودکشی‌هایی است که در دو الی سه دهه قبل اتفاق می‌افتاد. هر کسی که اقدام به خودکشی می‌کند دارای یک نیت و هدف است و انگیزه خاصی دارد. در حقیقت این سوال مطرح است؛ کسی که خودکشی می‌کند آیا می‌خواهد جلب توجه کند و اطرافیانش را بترساند یا انگیزه او از این اقدام مرگ است؟ این دو انگیزه بسیار متفاوت است، با توجه به انگیزه فرد، روش‌هایی که فرد برای اقدام به خودکشی انتخاب می‌کند نیز متفاوت است.

اگر کسی هدف و انگیزه‌اش مرگ باشد از روشی استفاده می‌کند که مطمئن باشد به نتیجه دلخواه می‌رسد همچنین در فضایی این کار را انجام می‌دهد که شخص دیگری برای مداخله وجود نداشته باشد، از همین‌رو در اغلب خودکشی‌هایی که در دهه‌های گذشته انجام می‌شد از روش‌هایی برای خودکشی استفاه شده که اغلب منجر به مرگ افراد می‌شود و اغلب هم در این مناطق خودکشی از نوع خودسوزی بوده است.

همچنین در برخی از موارد عدم دسترسی به خدمات درمانی و در پی آن نبود سرعت عمل در ارائه خدمات درمانی باعث شده تا بیشتر خودکشی‌ها منجر به مرگ شود. از سوی دیگر استفاده از روش‌هایی مانند خوردن سموم شیمیایی کشاورزی، استفاده از اسلحه و حلق‌آویز کردن برای خودکشی قطعا با هدف مرگ بوده است. اما در دهه ۹۰ تغییراتی که رصد شده نشان می‌دهد، خودکشی‌ها بیشتر به سمت خودکشی‌های نمایشی و به یک نوعی دیپلماسی در فضای خانواده و جامعه تبدیل شده است یعنی فرد برای رسیدن به هدفی که دارد مانند ازدواج، شغل یا فضای نابرابری که در خانواده وجود دارد از این اقدام استفاده می‌کند و به این دلیل می‌گوییم خوش‌یمن است، چراکه فردی که فقط انگیزه و هدفش صرفا نوعی اعتراض و قانع کردن افراد است و از این روش به عنوان یک نوع دیپلماسی استفاده می‌کند، فرصت مداخله را می‌دهد و فرصت چانه‌زنی وجود دارد تا فرد را از آن نتیجه هولناک اقدام به خودکشی که مرگ است، نجات دهیم.

خودکشی به شیوه‌ای برای گفتگو و برای رسیدن به یک تصمیم مشترک تبدیل شده‌است

این تغییرات هم به لحاظ تغییر در کانون فضاهای خودکشی و همچنین تغییر در طبقات اجتماعی جامعه قابل مشاهده است و خودکشی به شیوه‌ای برای گفتگو و برای رسیدن به یک تصمیم مشترک تبدیل شده‌است. ای کاش برای رسیدن به حل یک مسئله مشترک در کانون خانواده و فضای جامعه راه‌های دیگر را می‌آموختیم تا بجای استفاده از شیوه تهدید به خودکشی یا اقدام به خودکشی بتوانیم مسئله خودمان را از طریق گفتمان حل کنیم که این موضوعات نیز ریشه‌های روانشناختی و جامعه شناختی دارد.

در کشور تعداد بسیار زیادی اقدام به خودکشی داریم که بسیاری از آنها منجر به خودکشی نمی‌شود و نیاز است مورد بررسی و واکاوی قرار بگیرد.

رفیعی: نگاه ما به خودکشی باید چند بُعدی باشد. باید بررسی کرد چه عواملی باعث می‌شود که خودکشی انجام شود. البته این سوال نیز مطرح است که این اقدام فرد صرفا اقدام به خودکشی است یا خودکشی موفقیت‌آمیز. در کشور اقدام به خودکشی‌های بسیاری داریم که خیلی از آن ها منجر به خودکشی نمی‌شود و نیاز است مورد بررسی و واکاوی قرار بگیرد.

نباید تصور کنیم اگر جلوی فقر را گرفتیم قطعا خودکشی کم می‌شود

باید نگاه وسیعتری نسبت به خودکشی داشته باشیم و نباید اینگونه باشد که حالا اگر جلوی فقر را گرفتیم تصور کنیم که قطعا خودکشی کم می شود؛ البته این موضوع می‌تواند اقدام به خودکشی را کاهش دهد، اما این پدیده را از بین نمی‌برد.

بحث خودکشی یک بحث چند وجهی است و عواملی مانند فقر، بیماری و فرهنگ می‌تواند در آن نقش مستقیم داشته باشد. البته در افراد دو قطبی، شیدا، افرادی که شخصیت‌های نمایشی دارند، بیماران سایکوتیک، افرادی که اختلالات روان‌پریشی دارند و افرادی که درگیر افسردگی‌های شدید هستند اقدام به خودکشی وجود دارد و شاید زمینه خودکشی مسائل صرف اجتماعی نباشد و ممکن است مسائل روانشناختی و روانپزشکی نیز در این موضوع نقش داشته باشد و ممکن است حتی مرگ عزیزان باعث خودکشی باشد و خیلی از موضوعات دیگر در اقدام به خودکشی فرد نقش داشته باشد، بنابراین باید نگاه وسیعتری نسبت به خودکشی داشته باشیم و نباید اینگونه باشد که حالا اگر جلوی فقر را گرفتیم تصور کنیم که قطعا خودکشی کم می شود؛ البته این موضوع می تواند اقدام به خودکشی را کاهش دهد، اما اینکه این سیستم را از بین ببرد، اینگونه نیست. بنابراین نگاه ما باید چند بُعدی باشد وقتی نگاه این چنینی وجود داشته باشد، می‌توان از نظرات تمام کارشناسان، جامعه شناسان، روانشناسان، مسئولان و روانپزشکان استفاده کرد تا برای این پدیده، سیاستگذاری داشته باشند.

5O3A4816

پیشگیری از خودکشی با آموزش حل مسئله

فرد از موضوعی رنج می‌برد، اما چون راه حلی برای مشکلش بلد نیست، خودکشی را انتخاب می‌کند بنابراین ما باید تاب‌آوری را آموزش دهیم اگر حل مسئله را آموزش دهیم قطعا می‌تواند از روند خودکشی در جامعه پیشگیری کند.

معتقدم ما به جای دروسی مانند فیزیک و شیمی که ممکن است بسیاری از آنها در آینده برای ما کارایی نداشته باشد، مهارت های زندگی را به دانش آموزان آموزش دهیم. این موضوع بسیار مهم است که چه چیزی باعث می‌شود که یک فرد اقدام به خودکشی می‌کند. فردی وارد دنیای خودکشی می‌شود که راه‌حل دیگری را بلد نیست بنابراین این مسیر را انتخاب کرده است. فرد از موضوعی رنج می برد اما چون راه حلی برای مشکلش بلد نیست خودکشی را انتخاب می‌کند بنابراین ما باید تاب‌آوری را آموزش دهیم اگر حل مسئله را آموزش دهیم قطعاً می‌توانیم از روند خودکشی در جامعه پیشگیری کنیم.

خودکشی ها به سمت خودکشی های نمایشی رفته است می توانیم با اقدامات پزشکی و جامعه شناسی و روانشناسی از وقوع این پدیده جلوگیری کنیم چرا که در اینجا بحث مرگ حتمی وجود ندارد بلکه در اینجا نیاز به توجه مهم می شود و شاید بلد نبودن راهکار از دیگر عواملی است که فرد به سمت خودکشی می رود و می‌توانیم با ارائه آموزش‌های لازم از این پدیده جلوگیری کنیم.

سوال: شاهدیم افراد در مشاغل مختلف برای اعتراض به شرایط کاری خود اقدام به خودکشی می‌کنند، آیا این روند در حال افزایش است؟ اگر این رویه در حال ازدیاد است، چرا به این سمت می‌رویم و این نوع خودکشی‌ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اخبار خودکشی سطحی از امنیت روانی افراد در جامعه را از بین می‌برد

 هر نوع کنشی که نشانه اقدام به خودکشی است در حال حاضر در جامعه رسانه‌ای شده و در معرض دید قرار می‌گیرد و ما تصور می‌کنیم که جامعه بسیار بحرانی و بهم ریخته است.

بهرامی: مسئله خودکشی را نمی‌توانیم از دو مفهوم جدا کنیم یکی از مفهوم‌ها خشونت‌هایی است که در جامعه ما وجود دارد و دیگری هم مفهوم یاس اجتماعی و نامیدی اجتماعی. خودکشی از دیدگاه روانشناختی، بیماری‌ و اختلال روانی تعریف می‌شود همچنین از نگاه انسان‌شناسی و فلسفی نیز مرگ معنا و ناامیدی تبیین می‌شود و از دیدگاه جامعه‌شناسی، فرهنگ و مسائل اجتماعی که زیربنای یکسری از رخدادهای اجتماعی است تحلیل می‌شود به این دلیل من فکر می‌کنم مسئله خودکشی را نباید از مفاهیم خشونت‌ها که شامل انواع خشونت‌ها است و می‌تواند خشونت کلامی، روانی و فیزیکی هم باشد، جدا کنیم.

من فکر می‌کنم در گذشته و در دهه‌های پیش هم خشونت‌ و هم خودکشی‌ وجود داشته است، اما در آن دوران فضایی مانند فضای رسانه‌های همگانی و فضای مجازی به صورت آنچه که امروز شاهد هستیم، نداشتیم، بنابراین هر نوع کنشی که نشانه اقدام به خودکشی است در حال حاضر در جامعه رسانه‌ای شده و در معرض دید قرار می‌گیرد و ما تصور می‌کنیم که جامعه بسیار بحرانی و بهم ریخته است چرا که رسانه‌ها، وکلا، روانشناسان، قضات و همه افرادی که در حوزه جرم، آسیب و خشونت کار می‌کنند، برای یک آسیب مسئله‌سازی می‌کنند یعنی یک آسیب را به صورت یک مسئله اجتماعی در جامعه پررنگ می‌کنند به طور مثال برای مدتی کودک آزاری جنسی مطرح می‌شود و زمانی دیگر قتل‌هایی که توسط پدر خانواده انجام می‌شود در جامعه پررنگ می‌شود. یا موضوعاتی مانند هلیا که قمه‌کشی کرده است مطرح می‌شود و این فضا به کل جامعه تسری پیدا می‌کند و تصور می‌کنیم که که جامعه ناامن و بحرانی است در حالی که اینگونه نیست و اتفاقاً گاهی اوقات این موضوعات یک نتایج آموزشی هم برای کل جامعه دارد، اما در نهایت باعث می‌شود یک سطحی از امنیت روانی ما در جامعه از بین برود.

خیلی از این موارد اقدام به خودکشی که رسانه‌ای می‌شود، در گذشته نیز در جامعه وجود داشته است و امروز به لطف فضای مجازی مطرح شده و باعث می‌شود که جامعه نسبت به آن واکنش نشان دهد. ما در دو طیف بسیار گسترده می‌بینیم که جامعه نسبت به این موضوعات واکنش نشان می‌دهند در واقع می‌توان گفت که رسانه‌ای شدن این موضوعات هم ابعاد مثبتی دارد و باعث حساس شدن جامعه و دستگاه‌های مسئول می‌شود و هم بعد منفی دارد و احساس ناامنی روانی در جامعه ایجاد می‌کند.

 من فکر می‌کنم قدرت تکثیر اخبار و گزارش‌ها از این نوع موضوعات بیشتر شده است، اما حتی یک خودکشی و یک اقدام به خودکشی به اعتقاد من به عنوان جامعه‌شناس مسئله ماست و دارای اهمیت است چراکه خودکشی جزو معدود کنش‌هایی است که انسان برای رسیدن به اهداف خود انتخاب می‌کند. انسان‌ها در همه کنش‌هایشان به دنبال خواسته‌ها، نیازها، امیال و عواطف خود هستند که امنیت وجود ایشان به لحاظ روانشناختی را تأمین کند. اما در مسئله خودکشی چه اتفاقی می‌افتد که یک فرد قصد می‌کند هستی خود را ساقط کند و این مسئله مهم است و باید همه علوم، همه سازمان‌ها و مسئولان و نهادها به این موضوع توجه کنند، چرا یک انسانی که باید به دنبال امنیت، آرامش، شادی، رفاه و توسعه باشد؛ می‌خواهد خود را سر به نیست کرده و از بین ببرد؟ واقعاً این موضوع اهمیت دارد و یک مسئله است شاید در رفتار اعتیاد هم به یک نوعی این موضوع دیده شود اما نه به شکل عریان و تا این اندازه خشونت‌آمیز که فردی می‌خواهد هستی خودش را از بین ببرد.

فرد با اقدام به خودکشی فریاد می‌زند که مشکل دارد

در کنش‌های اعتراض‌آمیزی که خاص طبقه فقراء است، اقدام به خودکشی دیده می‌شود و این یک زبان است که فریاد می‌زند که مشکل دارد. 

در کنش‌های اعتراض‌آمیزی که خاص طبقه فقراء است، اقدام به خودکشی دیده می‌شود و این یک زبان است که فریاد می‌زند که مشکل دارد. البته باید به این موضوع نیز توجه کنیم که فضای اقدام به خودکشی از کانون خانواده به فضایی که در ملا عام است ورود می‌کند و ما با تغییر کانون اقدام به خودکشی نیز مواجه هستیم. وقتی فضای اقدام به خودکشی از فضای اندرونی خانه به فضای عمومی جامعه آمده است در حقیقت نشان دهنده این است که این فرد به ساحت وجودی جامعه معترض است همچنین به فرهنگ حاکم بر جامعه، به ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه اعتراض دارد؛ یعنی فرد احساس می‌کند بی‌توجهی جامعه باعث شده است که او خود را سر به نیست کند. وقتی کنشگری یک فضا را انتخاب می‌کند قطعا انتخاب آن فضا معنا دارد در خودکشی همه رفتارها معنا دارد، نوشتن یادداشت، نوشتن وصیت نامه، بخشیدن اموال به دیگران و گفت و گوهای آخری که صورت می‌گیرد، هرکدام یک معنای خاص دارد حتی ممکن است اشاره کند که چرا می‌خواهد خودکشی کند. یعنی شما می‌توانید جهان‌بینی مرگ را در وصیت‌نامه فردی که می‌خواهد خودکشی کند ببینید. علیرغم این که فرد می‌داند خودکشی گناه است و از دیدگاه مذهبی و فرهنگی ما به عنوان یک رفتار ناهنجار و ضد دین و ضد ارزش است، اما بازهم این فرد از دیگران حلالیت می‌طلبد و شرح حال خود را می‌نویسد؛ بنابراین فضایی که فرد طراحی می‌کند تا خودکشی کند یک معنای خاص دارد و باید به همه این موارد توجه کنیم.

5O3A4833

امید اجتماعی، نشاط اجتماعی و معنای زندگی کاهش پیدا کرده است 

من فکر می‌کنم به جای شناخت باید به دنبال امید باشیم، جای اینکه فقط صرفا فلسفه خودکشی را بفهمیم باید امید ایجاد کنیم چیزی که در جامعه ما متاسفانه تحلیل رفته است. فرآیندها پیچیده است یعنی امید اجتماعی و نشاط اجتماعی و معنای زندگی کاهش پیدا کرده است. من فکر می‌کنم که باید به دنبال ایجاد امید باشیم، فرقی نمی‌کند خودکشی در کجا اتفاق می‌افتد؛ در خانواده است یا در فضای جامعه و تفاوتی ندارد که چه کسی این کار را انجام می‌دهد، یک پزشک، یک فرد ثروتمند یا یک فرد فقیر و کارگر؛ بلکه انسان می‌خواهد خودش را ساقط کند این انسان ارزشمند است در دین و فرهنگ جامعه ما این انسان دارای ارزش است. فکر می‌کنم همه افراد جامعه باید تلاش کنیم تا امید را در جامعه زنده کنیم.

باید جلوی فکر به خودکشی را بگیریم

باید آموزش را جدی بگیریم و اگر واقعا به افراد آموزش‌های صحیح بدهیم، می‌توانیم جلوی فکر به خودکشی، اقدام به خودکشی و در نهایت خودکشی موفق را بگیریم.

رفیعی: از لحاظ روانشناسی باید بگویم که ما "فکر خودکشی"، "اقدام به خودکشی" و "خودکشی موفق" داریم و هر یک از این‌ها با هم متفاوت هستند. فکر خودکشی شاید پدیده پیچیده‌ای هم نباشد، خیلی از افراد ممکن است دچار این فکر بشوند که خودشان را از بین ببرند، اما این به معنای این نیست که می‌خواهند زندگی‌شان را از بین ببرند. شاید به معنای این است که می‌خواهند تغییری در زندگی ایجاد کنند یعنی از آنچه که هستند، تغییر کنند و شاید با از بین‌بردن خودشان این اتفاق بیفتد بنابراین فکر به خودکشی اینگونه است که ما می‌خواهیم تغییر ایجاد کنیم و چون گزینه دیگری را بلد نیستیم و راهکار دیگری را نیاموخته ایم ممکن است فکر خودکشی داشته باشیم و در نتیجه اقدام به خودکشی انجام شود و این مرحله دوم است بحث سومی که وجود دارد این است که فردی اقدام به خودکشی کرده و ممکن است این خودکشی موفقیت آمیز باشد. بنابراین ما باید مرحله به مرحله از این موارد پیشگیری کنیم یعنی در مرحله اول تلاش کنیم که افراد کمتر دچار فکر خودکشی شوند و بعد از آن کمتر اقدام به خودکشی داشته باشند و در نهایت اگر اقدام به خودکشی کردند از مرگ افراد پیشگیری کنیم. اگرچه در خودکشی بحث یک فرد مطرح نیست و بحث یک جامعه مطرح است، اما از آن طرف نیز نباید سیاه‌نمایی کنیم و بگوییم که کشور ما از نظر خودکشی رتبه بالایی دارد. چراکه اینگونه نیست و ما از نظر خودکشی در جهان جزو رتبه‌های اول نیستیم و تقریبا در کشورهای صدم به بالا قرار داریم و وضعیت بغرنجی در خودکشی نداریم شاید این که خیلی به موضوع خودکشی پرداخته شده است به دلیل این باشد که رسانه‌ها به آن می‌پردازند.

فردی که به شرایطش اعتراض می‌کند می‌خواهد تغییری در رویکرد خود ایجاد کند و چون همانطور که عرض کردم راهکار دیگری را بلد نیست بنابراین ممکن است اقدام به خودکشی می کند یا حتی ممکن است راهکارهای دیگری را رفته باشد اما چون پاسخی نگرفته، اقدام به خودکشی می کند اما باز هم من تاکید می‌کنم که باید آموزش را جدی بگیریم و اگر واقعاً به افراد آموزش‌های صحیح داشته باشیم می توانیم جلوی فکر به خودکشی، اقدام به خودکشی و در نهایت خودکشی موفق را بگیریم.

البته باید این موضوع را هم بدانیم که رسانه‌ها نیز باید توجه کنند که نباید خودکشی را با جزئیات ذکر کنند چرا که این کار برای افرادی که افکار خودکشی دارند ابزار می‌شود و به آنها آموزش می‌دهد و به افراد آسیب دیده شخصیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... که آمادگی خودکشی را دارند ممکن است راهکار ارائه دهد بنابراین رسانه ها نباید به جزئیات توجه کنند و بیشتر به این موضوع توجه کنند که در کنار اخبار خودکشی به موضوع پیشگیری نیز اهمیت دهند.

محور دوم:  تاثیر مسائل اقتصادی و فقر در بروز خودکشی

سوال: آیا مشکلات اقتصادی و فقر باعث فروپاشی روانی افراد شده و در نهایت باعث اقدام به خودکشی می شود؟

با سوگواری بسیار شدید، کنش‌های شادی‌آور و هیجان‌آور را از دست می‌دهیم

سوگواری بسیار شدید باعث می‌شود که ما کنش‌های شادی‌آور و هیجان‌آور را که می‌تواند باعث امید به زندگی دوباره شود را از دست بدهیم. به عنوان مثال وقتی یک فردی از دنیا می‌رود تمام مراسم شادی آن خانواده در یک بازه زمانی کنسل می‌شود.

بهرامی: همه ما ایرانیان یک‌زیست جهان داریم و در کل همه انسان‌ها در دنیا یک‌ زیست جهانی دارند. این جهان شامل هنجارها، باورها، اعتقادات، کنش‌ها، زبان و ... است. در جامعه ما در مناطقی که کانون خودکشی هستند در این زیست جهان چند عنصر فرهنگی وجود دارد که باعث می شود اندیشه خودکشی شکل گیرد. براساس بررسی‌هایی که من داشته‌ام، هفت الی هشت عنصر در کانون‌های خودکشی در زیست جهان افرادی که در این مناطق زندگی می‌کنند، وجود دارد که ممکن است این موضوعات در تهران آنقدر عمیق نباشد که باعث خودکشی افراد شود. یکی از این موارد خرده فرهنگ سوگ است که آداب و رسوم را در بر می‌گیرد. در این زیست جهان علی‌رغم اینکه این آداب و رسوم می‌تواند باعث ایجاد پیوند و حمایت عاطفی در ایام سوگ برای فردی که عزیزی را از دست داده شود، اما این زیست جهان مانند یک بختک بر تمام رفتارها و کنش‌هایی که می‌تواند شادی، نشاط و امید را در زندگی ایجاد کند، قرار می‌گیرد و آن فرد تا سالیان سال ممکن است در آن فرهنگ نتواند شاد زندگی کند. یک مثال ساده آن همین است که وقتی یک فردی از دنیا می‌رود تمام مراسم شادی آن خانواده در یک بازه زمانی کنسل می‌شود. در گذشته این زیست جهان بسیار پررنگ بود سوگواری بسیار شدید باعث می‌شود که ما کنش‌های شادی‌آور و هیجان‌آور را که می‌تواند باعث امید به زندگی دوباره شود را از دست بدهیم. البته در شهری مانند تهران ممکن است چنین زیست جهانی وجود نداشته باشد.

زیست جهان بعدی که در این مناطق وجود دارد، مفاهیمی مانند ناموس، حیثیت، شرف و آبرو است. همه ما ارزش‌گذاری‌های انسانی که داریم بر اساس این مفاهیم شکل گرفته است یعنی مفاهیمی که به طور ضمنی با موضوعاتی مثل حفظ آبرو و حیثیت پیوند می‌خورد. این موارد اگر بسیار شدید باشد می‌تواند از این زیست جهان، خشونت تولید کند و می‌تواند حق شهروندی یک زن را در این زیست جهان از بین ببرد. همچنین حق انتخاب همسر که ممکن است با پدیدار شدن عشق رمانتیک ایجاد شود در این زیست جهان تهدید شود. حتی حق ادامه تحصیل یک دختر در این زیست جهان تهدید می‌شود یعنی دختری که می‌تواند مانند همه دختران این سرزمین در بهترین دانشگاه‌ها تحصیل کند و به یک فرد موفق در جامعه تبدیل شود و در جامعه حضور داشته باشد، در این زیست جهان محدود شود چراکه ترس و نگرانی در این عنصر فرهنگی در این زیست جهان وجود دارد و پررنگ است و همین موضوع باعث می‌شود یکسری از حقوق زن نادیده گرفته شده و تضییع شود. حال خودکشی در این زیست جهان چگونه اتفاق می‌افتد؟ جایی که فرد احساس می‌کند این فرهنگ در تضاد با انتخاب، نیازها، خواسته‌ها و استعدادهایش است که می‌تواند او را به شکوفایی برساند.

زن به عنوان حافظ حیثیت، آبرو و شرف نظام قبیله، طایفه و خانواده خود محسوب می‌شود

در ساختار قومیتی و فرهنگی فردیت معنا ندارد و با نقش‌های اجتماعی تعریف می‌شود و زن به عنوان حافظ عنصر حیثیت، آبرو و شرف نظام قبیله، طایفه و خانواده خود محسوب می‌شود؛ یعنی دارای یک بار مسئولیت سنگین اجتماعی است.

در چنین شرایطی زیست جهانی به اسم تقاص و انتقامجویی شکل می‌گیرد که در همه کنش‌ها وجود دارد یعنی بسیاری از قتل‌ها، تهمت‌ها، افتراها، انگ‌های اجتماعی و بسیاری از خشونت‌های اجتماعی در زیست جهان تقاص یا انتقام‌جویی جای دارد که بٌعد روانشناختی بسیار قوی هم دارد. حال در این ساختار قومیتی و فرهنگی فردیت معنا ندارد و با نقش‌های اجتماعی تعریف می‌شود و زن به عنوان حافظ عنصر حیثیت، آبرو و شرف نظام قبیله، طایفه و خانواده خود محسوب می‌شود. یعنی دارای یک بار مسئولیت سنگین اجتماعی است و زن را حافظ تمام حیثیت و آبرو و شرافت یک جامعه می‌دانیم و البته این موضوع در جامعه ما بسیار پررنگ است، من قضاوتی در این باره ندارم، اما این موضوع در جامعه ما وجود دارد. در چنین زیست جهانی احتمال دارد یک فرد، سطحی از خشونت را تحمل کند. عنصر دیگری که در این زیست جهان وجود دارد این است که در آن انواع خشونت‌های کلامی و انگ‌های اجتماعی تولید می‌شود. جالب است که بیشتر انگ‌هایی که به فرد زده می‌شود حول جسم و جنس است. این جامعه، جامعه جسم‌مندی است یعنی انگ‌هایی که حول اعتیاد شکل می‌گیرد، حول رفتارهای ناهنجار و انحرافات جنسی شکل می‌گیرد، حول وجود یک انسان است که جسم برای آن مهم است؛ در این زیست جهان هویت فردی تعریف نشده است.

حدود ۷۰ درصد از اقدام‌ به خودکشی‌ها حول مسئله ازدواج است

در جامعه سنتی انتخاب همسر با پدر فرد بود، اما الان افراد خودشان می‌خواهند انتخاب کنند و جالب است که بدانید ۶۰ الی ۷۰ درصد از اقدام‌های به خودکشی و خودکشی‌های کامل حول مسئله ازدواج است، چرا که ما یک مفهومی به اسم کودک همسری و یک مفهومی به اسم ازدواج اجباری داریم، یک مفهوم دیگری هم به اسم مخالفت در ازدواج داریم و همه این عناصر دقیقا نشان دهنده حفظ و پایداری این زیست جهان در جامعه است یعنی جایی که احساس می‌کنیم این شیوه انتخاب همسر می‌تواند حیثیت و آبروی خانواده مرا به خطر بیندازد.

بنابراین فردی که خودکشی می‌کند در یک زیست جهانی زندگی می‌کند که عناصر فرهنگی در آن وجود دارد. چرا جامعه ما قتل‌های ناموسی را در ناخودآگاه خود تایید می‌کند؟ چرا که همه ما به عنصر تعصبات ناموس و شرف و آبرو به سختی پایبند هستیم. حال این موضوع در جامعه کلانشهری انعطاف بیشتری دارد و حق انتخاب به فرد داده می‌شود، اما در جامعه سنتی این زیست جهان همچنان زنده است و در این جامعه‌، فرد کنشگر نیست و رفتارهای انفعالی نسبت به جامعه دارد و فقط در یک موقعیت واکنشی تحت خشونت و ستم واقع شده است و رفتار پرخاشگرانه از خود دارد که در قالب خودکشی آن را نشان می‌دهد. خیلی از ضرب و شتم‌ها و بسیاری از فرار از منزل‌ها به دنبال این خشونت‌ها رخ می‌دهد. بسیاری از کودکان فرار مشمول همین موارد هستند. حتی کودک همسری هم به خاطر پایبندی به عنصر شرف و آبرو اتفاق می‌افتد، چراکه پدر نگران است که نکند در فضای مجازی دخترش یک ارتباطی برقرار کند که حیثیت، آبرو و شرف پدر در این نظام اجتماعی به مخاطره بیفتد به همین دلیل پدر احساس می‌کند که اگر دختر زودتر ازدواج کند بهتر است در حالی که نمی‌داند این موضوع دو سال بعد منجر به خیانت هم می‌تواند شود و نمی‌داند برای رهایی از یک انگ، هم کودکی یک فرد را گرفته و هم کل زندگی او را نابود کرده است.

"فروپاشی روانی" در افرادی که با فقر و مشکلات اجتماعی مواجه هستند، وجود دارد

قطعا مشکل فروپاشی روانی در افرادی که با مشکلاتی مانند فقر، مشکلات اجتماعی و ... مواجه می‌شوند وجود دارد. وقتی فرد به مرحله‌ای می‌رسد که می‌خواهد به خود آسیب برساند و خود را بکشد دیگر از فقر گذشته است و دچار مشکلات فروپاشی روانشناختی شده و این اتفاق در او شکل گرفته است.

رفیعی: قبل از پرداختن به موضوع باید هیجانات را مورد بررسی قرار دهیم. انسان یکسری هیجانات و حس‌های فطری و ذاتی دارد به طور مثال دچار غم می‌شود. وقتی دچار غم می‌شود یک رفتار در او شکل می‌گیرد و دچار ناامیدی می‌شود و یک رفتار خاص برای او شکل می‌گیرد، ممکن است فرد دچار اضطراب، استرس و دلشوره شود که برای آن هم یک رفتار شکل می‌گیرد. ما آموزش‌های لازم را برای برون ریزی هیجانات‌مان نداشته‌ایم. وقتی ما مشکلاتمان را نتوانیم حل کرده و تاب آوری‌مان را بالا ببریم این موضوع منجر می‌شود به این که ناامیدی در ما ورود کرده و جامعه را فرا بگیرد تمام اینها دست به دست هم می‌دهد و اجتماع ما را می‌سازد در این اجتماع نیز ممکن است عواملی مانند فقر، اعتیاد و عوامل فرهنگی و ... وجود داشته باشد اگر ما توانایی افراد را بالا ببریم و انسان های سالمی را پرورش دهیم قطعاً این انسانهای سالم می‌توانند تاب‌آوری بهتری داشته و حل مسئله داشته باشند و بتوانند هیجانات خود را مدیریت کنند، همچنین مدیریت خشم داشته باشند. در بسیاری از مواقع ما از دیگران خشمگین هستیم اما نمی‌توانیم سر آنها خالی کنیم و بنابراین بر سر خودمان بلا می‌آوریم و اینها منجر می‌شود به اینکه ما مشکلاتی را برای خودمان ایجاد کنیم. بنابراین بهتر است که ما بتوانیم به جامعه امید و نشاط بدهیم، چرا که زیربنای بسیاری از خودکشی‌ها بحث افسردگی و ناامیدی است و موضوعاتی مانند فقر و ... منجر به ناامیدی و افسردگی می‌شود. وقتی ما بتوانیم هیجانات‌مان را مدیریت و کنترل کنیم و افراد سالم تری را پرورش دهیم قطعا خود به خود از نظر مسائل روانشناختی باعث می‌شود که ما جامعه سالم تری داشته باشیم و وقتی جامعه سالم تری داشته باشیم جامعه سالم تر افراد سالم تر را تحویل می دهد.

قطعاً مشکل فروپاشی روانی در افرادی که با مشکلاتی مانند فقر، مشکلات اجتماعی و ... مواجه می‌شوند وجود دارد. وقتی فرد به مرحله‌ای می‌رسد که می‌خواهد به خود آسیب برساند و خود را بکشد دیگر از فقر گذشته است و دچار مشکلات فروپاشی روانشناختی شده و این اتفاق در او شکل گرفته است.

5O3A4843

گفت‌وگو: نجمه رحمتی