" اين، قطعاً راه بهشت نيست "

سرمقاله  روزی نامه حکومتی جمهوری " اين، قطعاً راه بهشت نيست "  24 خرداد - 93

بعد از آنكه مدتي قبل، چند روزي وقت، امكانات و نيروها صرف مجادله بر سر اين شد كه بهشت رفتني است يا بردني؟ و البته اين جدال راه به جائي نبرد و فقط مقداري بر حيرت‌ها افزود، سروصداها خوابيد و مباحث ديگر مطرح شدند. با نزديك شدن عيد بزرگ نيمه شعبان،‌ ولادت با سعادت بقية‌الله الاعظم حضرت صاحب الأمر عجل‌الله تعالي فرجه الشريف، كه بزرگترين ويژگي آن حضرت قيام براي متحد كردن نيروهاي موحد و تشكيل حكومت واحد جهاني است، تصور اين بود كه افراد صاحب فكر و انديشه، تمام توان خود را مصروف بالا بردن نداي وحدت خواهند كرد و از امكاناتي كه در اختيار دارند براي متحد ساختن نيروها استفاده خواهند نمود و از ايجاد تفرقه و مطرح ساختن مباحث مخالف وحدت پرهيز خواهند كرد. اين اميد هنگامي بيشتر و قوي‌تر شد كه تروريست‌هاي داعش، درست در آستانه نيمه شعبان، با حملات وحشيانه به استان‌هاي شمالي عراق مرتكب جنايات زيادي شدند و زنگ خطر را براي عموم مسلمانان به ويژه شيعيان به صدا در آوردند. در چنين وضعيتي، انتظار از صاحبان قدرت و تريبون در جمهوري اسلامي ايران اين بود كه همگي با سخنان وحدت بخش خود، جامعه را به سوي فاصله گرفتن از نغمه‌هاي تفرقه‌افكن به پيش ببرند و از فرصت پديد آمده حداكثر بهره‌برداري را در جهت افزايش همدلي‌ها به عمل آورند.
متأسفانه، بعضي از صاحبان مناصبي كه تلاش براي تنش زدائي در جامعه از وظايف ذاتي آنهاست، نه تنها از فرصت موجود استفاده نكردند بلكه حتي در محفلي كه فلسفه تشكيل آن، ايجاب مي‌كرد از ضرورت وحدت سخن بگويند، بار ديگر مبحث پشت سر گذاشته شده بهشت و جهنم را پيش كشيدند و يك واقعيت روشن علمي و عقلي را به مباحث سياسي پيوند زدند و آن را با نخ‌هاي كهنه مدرنيته به قباي نخ نما شده ليبراليسم غربي وصله كردند! هر چند اصل اينكه در اين قبيل مقولات بحث كردن، في نفسه مفيد است و جامعه ما نيز همواره به آن نياز دارد ولي شناخت مكان و موقعيت طرح اين مباحث از خود بحث از اهميت و حساسيت بيشتري برخوردار است. مهم‌تر آنكه وقتي در يك جمع غيركارشناسي چنين مباحثي در حد اعلام نظر و بدون ارائه استدلال و مستندات مطرح مي‌شود، غير از فرصت دادن به دشمنان براي بهره‌برداري‌هاي مغرضانه نتيجه‌اي نصيب نخواهد شد. سخن ناصحانه ما اينست كه "هر سخن جائي و هر نكته مقامي دارد." با اين شيوه كه اكنون عده‌اي در پيش گرفته‌اند نمي‌توان مردم را به بهشت برد و اين، قطعاً راه بهشت نيست.
همانگونه كه اشاره كرديم، ترديدي نيست كه اصل مطرح شدن اين قبيل مباحث، خوب و مفيد است البته بشرط آنكه اظهارنظرها برپايه‌هاي علم و اخلاق استوار باشد و اسير گرايش‌هائي همچون بازي سياسي و حب و بغض نشود.
متأسفانه در فضاي امروز جامعه ما عليرغم نام و عنوان اسلامي كه دارد، اظهارنظرها برمبناي علم و اخلاق نيست و گرايش‌هاي سياسي و حب و بغض‌ها حتي بر مباحث ديني نيز حاكميت دارند. اين، بيماري مهلكي است كه اگر به موقع براي ريشه‌كن ساختن آن اقدام نشود، مشكلات زيادي پديد خواهد آورد و مي‌تواند براي جامعه اسلامي ما تهديد بزرگي محسوب گردد.
همين مبحث بهشت رفتن، نمونه خوبي است كه تكليف آن را با نگاه واقع‌بينانه روشن كنيم تا فاصله آنچه گفته و نوشته مي‌شود با آنچه حق است و بايد گفته و نوشته شود، مشخص گردد.
در هفته‌هاي اخير، براي اولين بار، رهبر انقلاب در يكي از سخنراني‌هايشان به اين موضوع اشاره كرده و دولت اسلامي را موظف به تلاش براي فراهم ساختن زمينه هدايت مردم به سوي بهشت دانستند. اين، سخن درستي است كه در كلام امام خميني نيز سابقه دارد و ايشان هم در سال 1358 در ديدار جمعي از مسئولان دولتي گفتند: "آرزوي ما اينست، آرزوي انبيا هم اين بوده كه همه بشر توحيدي باشند و به انبيايشان معتقد باشند و راه بهشت را پيدا بكنند..."
اگر بخواهيم درباره اين سخن امام و رهبر انقلاب، دقيق‌تر سخن بگوئيم بايد تأكيد نمائيم كه آنچه در اين بيانات آمده، منطبق بر قرآن كريم است كه اصولاً رسالت انبيا را هدايت مردم به سوي بهشت و دور ساختن آنها از جهنم دانسته است. قطعاً يك حكومت ديني نيز همين وظيفه را برعهده دارد و اينگونه نيست كه نسبت به بهشت و جهنم رفتن مردم بي‌تفاوت باشد.
آنچه در اين مبحث باقي مي‌ماند پاسخ دادن به اين سؤال است كه مردم را بايد با زور و شلاق به بهشت برد يا با تبليغ و تشويق؟
سخن رئيس‌جمهور روحاني كه گفته است مردم را نمي‌شود با زور و شلاق به بهشت برد، ناظر به همين نكته و پاسخ به همين سؤال است. اين سخن، پاسخ درستي به سؤال مهمي است كه در اين مبحث وجود دارد و اينهم دقيقاً بر منطق قرآن كريم كه فرموده است: "ما راه را به مردم نمايانده‌ايم و اين مردم هستند كه بايد خود يكي از اين دو راه را انتخاب كنند، يا شكرگزار هدايت الهي باشند و به راه سعادت بروند و يا نسبت به اين نعمت كفران كنند و راه گمراهي را پيشه نمايند" منطبق است.
سرتاسر قرآن، احاديث و علم كلام اسلامي، كه از قرآن و حديث نشأت گرفته، همين واقعيت را گوشزد مي‌كنند و مبحث جنجال‌برانگيز جبر و اختيار كه در دوران بني اميه و بني عباس بشدت در محافل كلامي مطرح بود و خلفاي اموي و عباسي از آن بهره‌برداري‌هاي سياسي مطلوب خود را مي‌كردند نيز با همين موضوع در ارتباط كامل است. بر همين اساس، دولت اسلامي در عين حال كه موظف است امكانات و زمينه‌هاي سوق داده شدن مردم به سوي بهشت و دور شدن آنها از جهنم را فراهم سازد، هرگز حق ندارد براي تأمين اين هدف، به زور و شلاق متوسل شود. روشن است كه بهشت هنگامي ارزش دارد كه از روي رغبت و فهم و درك انتخاب شده باشد و اين واقعيت نيز كاملاً بديهي است كه هيچ دولت و حكومتي نمي‌تواند مردم را به زور به طرف سعادت بكشاند. اگر دولت‌ها هنري دارند اين هنر بايد اين باشد كه زمينه فهم و درك مردم را فراهم سازند تا آنها با اختيار خود آنچه را كه درست است انتخاب كنند و از آنچه نادرست است اجتناب ورزند.
اين نكته را هم نبايد ناگفته گذاشت كه دولت اسلامي موظف است با ابزارهاي گمراهي و عناصر گمراه كننده مبارزه كند. اين كار، بخشي از انجام وظيفه‌ايست كه براي فراهم ساختن زمينه هدايت مردم به سوي بهشت برعهده دولت اسلامي است و بهيچوجه نمي‌توان آن را اعمال زور براي به بهشت بردن مردم دانست.
مي بينيم كه با اندكي تأمل و دقت و رفتن به سوي منابع ديني و علمي و استفاده از عقل، مي‌توان نظريه صحيح را در اين مبحث پيدا كرد و نيازي به اينهمه جار و جنجال نيست. كساني كه بلندگوهاي عمومي را وسيله‌اي براي مطرح كردن مطالبي عليه همديگر قرار مي‌دهند و مبحث روشني مانند وظيفه دولت اسلامي در قبال سعادت و شقاوت مردم را به يك موضوع جنجالي تبديل مي‌كنند، تصور نكنند مردم متوجه چشم ‌بندي‌هاي آنان نمي‌شوند. مردم كاملاً آگاهند و اين واقعيت تلخ را درك مي‌كنند كه حضرات نه از روي دلسوزي و درد دين داشتن بلكه به دليل رقابت‌هاي ناسالم بر سر قدرت و در چنبره بازي‌هاي سياسي افتادن است كه وارد اين وادي مي‌شوند و امكانات عمومي، وقت مردم و فرصت مهم تربيت جامعه را به هدر مي‌دهند تا ماهي مقصود خود را از آب گل آلودي كه خود درست مي‌كنند صيد نمايند. تأسف‌بار اينكه ديده شده افراد غيرمتخصص در اين رشته نيز از رسانه ملي در اين مقوله اظهارنظر مي‌كنند و نظر خود را حرف اسلام مي‌دانند!
آنچه در اين وانفساي تنافس قدرت بلاتكليف باقي مي‌ماند، اخلاق است و انصاف و حق. اينها درست همان چيزهائي هستند كه مردم از متصديان امور در يك جامعه ديني انتظار دارند. آيا وقت آن فرا نرسيده است كه حضرات براي انتظارات مردم هم اندكي حساب باز كنند؟