یادداشت جدید دکتر محمود سریعالقلم
چگونه
مشکلات سیاست خارجی را کاهش دهیم؟ 11 اسفند – 95
راهش
این است که خامنه ای و پاسداران
وپادووجارچیان تبلیغاتی شان در این محدوده سیاست امور خارجه مداخله نکنند.
لزومی ندارد مانند یک قربانی و مظلوم در محافل بینالمللی صحبت کنیم بلکه باید نظام داخلی را غنی کنیم.
به گزارش ایسنا، دکتر محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و صاحبنظر در حوزه توسعه، در یادداشتی که در اختیار عصر ایران قرارداد، نوشت: «طبق مستندات تاریخی، طی ۱۷۰ سال گذشته،، انگلستان، روسیه و آمریکا، وقت و انرژی قابل توجهی از ایران گرفتهاند. درر این دوره، کشور سالهای محدودی در آرامش و ثبات سپری کرده است. به نوعی میتوان گفت: ۱۷۰ سال است ایران با سه قدرت جهانی درگیر بودهه است.
بلافاصله این کنجکاوی را مطرح میکنیم: آیا یک قدرت میانپایه میتواند با یک قدرت جهانی به روابطی معقول برسد؟ تاریخ به وضوح معرف این واقعیت است که ایران بارها و بارها طی ۱۷۰ سال پیش به دلیل نیاز مالی و مشکلات جدی اقتصادی، یک امتیاز مهم امنیتی و سیاسی به یک قدرتت جهانی داده است.
آیا میتوان تصور کرد که ایران بتواند به نوعی یک استراتژی طراحی کند و سیاست خارجی خود را با قدرتهای همپایه و همسطح خود تنظیم کند و از قدرتهای بزرگ فاصله بگیرد؟ آیا میتوان به گونهای محاسبه کرد تا سیاست خارجی از مدار حساسیتهای قدرتهای بزرگ رها شود تا انرژی خود را صرف توسعه کند و از راهبرد بقا به سوی راهبرد رشد حرکت کند؟
در سال ۱۹۸۰، دن شائو پینگ مقرر کرد که چین به نیم قرن صلح نیاز دارد، تا مدام رشد و توسعه را تجربه کند. نتیجه این شد که از ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۶ و طیی ۳۶ سال، ۱.۶ تریلیون دلار در این کشور سرمایهگذاری خارجی شد. ضمنن این که به صورت آرام و بیصدا و مبهم حدود ۲۳۳ میلیارد دلار سال گذشتهه برای قدرت نظامی خود هزینه کرد. چین در عین حال سومین صادرکنندهه اسلحه در جهان است. اقتصاد ایران نیز اقتصادی نیست که از طریق بحرانهای موجود درآمد کسب کند و بر تولید ناخالص ملی آن اثر جدی بگذارد.
آمریکا به صد کشور اسلحه میفروشد و ۳۳ درصد کل تسلیحات جهان را میفروشد ضمن این که ۴۷ درصد فروش اسلحه آمریکا فقط به کشورهای خاورمیانه است. آمریکا و چین از نظام بینالملل فعلی به خوبی برای اقتصاد خود استفاده میکنند. همه کشورها از ریز و درشت در پی راهبردی هستند تا درآمدهای ملی و مزیتهای نسبی خود را دائماً گسترش دهند. ایران کجای این روند مسلط جهانی است؟
کنفرانس اخیر امنیتی مونیخ، چرخشهای جدیدی را در قبال ایران نشان میدهد. عربستان، اسرائیل و ترکیه هر آن چه خواستند علیه ایران روا داشتند. اگر همکاری فعلیِ نظامی و دیپلماتیک عربستان و اسرائیل از حالت توافقی به مرحله حقوقی و رسمی تبدیل شود، محیط امنیتی و سیاست خارجی ایران با واقعه مهمی روبهرو میشود. به نظر میرسد انرژی اصلی تقابل با ایران هماکنون از ناحیه خود منطقه است و آمریکا مکانِ تنظیم، تصمیم و چتر عملیاتی این تقابل است. اگر واکنش ایران در کنفرانس مونیخ را تحلیل محتوا کنیم، حکایت از پدیدهای میکند که در علم روابط بینالملل به آن "قربانی شدن" (Victimization) میگویند. ما از آن جمع سیاسی و امنیتی درخواست کردیم: با ما مهربان باشید. به ما احترام بگذارید. لطفاً دیگر تحریم نکنید. ما اهل دیالوگ هستیم. روشهای حل اختلاف باید دیپلماتیک باشند. ما همیشه از خود دفاع خواهیم کرد.
ضمناً ۲۷۸ سال است به کشور دیگری حمله نکردهایم. این ادبیات آمیخته با مهر و محبت و اخلاق حتی در سیاست داخلی کشورها مانع از اقداماتت مخالفان نمیشود چه برسد در محیط سنگلاخ سیاست جهانی. درست یا غلط، تصویری که در جهان از ایران وجود دارد، تصویر سخت افزاری است و نه نرم افزاری. جالب این که حتی ترکیه که بسیار از روابط دوجانبه اقتصادی بهره برده، تصویری سخت افزاری از ایران دارد که در کنفرانس مونیخ از خود بروز داد.
آیا میتوان استراتژی امنیت ملی را از استراتژی توسعه اقتصادی کشور تفکیک کرد؟ تا چه زمانی نفت و گاز بفروشیم و زندگی کنیم؟ استراتژی امنیت ملی کشور، شرکای منطقهای ندارد. اقتصاد در ریل مستقل خود حرکت میکند اما بعضی اوقات دچار بحران جدی میشود و به عنوان مثال بهخاطر تحریمهای گسترده، به برجام منجر میگردد.
بر خلاف کسانی که مشکل را در افراد یا دولتها جستجو میکنند، این نویسنده گره اصلی را در فکر و اندیشه میداند: تا زمانی که ما امنیت ملی و توسعه اقتصادی را از یک جنس و مقوله ندانیم و این دو اصل حکمرانی را بر یک ریل واحد قرار ندهیم، در هالهای از سختیها بلکه بحرانها، بنیههای عظیم انسانی و طبیعی خود را هدر خواهیم داد. کانون نظری استراتژی منطقهای ضد ایرانی بر پایۀ ضعیف نگاه داشتن کشور استوار است.
چالشهای ما در ارتباط با افراد و جریانها نیست بلکه در اندیشهها و رهیافتهاست. فهم غیر اقتصادی ما از نظام بینالملل باعث شده است که به ادبیات عدالت محور، مهر محور و احترام محور با قدرتهای منطقهای و بینالمللی متوسل شویم و از آنها خواهش کنیم تا با ما درست رفتار کنند و احترام بگذارند.
آمریکا ۹۹ نیروگاه هستهای دارد و در عین حال در مساحتی حدود ۴۸۰۰ کیلومتر مربع با جمعیتی حدود سه میلیون نفر و ۲۵۰ هزار متخصص IT، کانونی بنام سیلیکان ولی با ارزشی در حدود ۳ تریلیون دلار ایجاد کرده است. شرکت اپل حدود دو میلیارد کامپیوتر و آیفون فروخته است. عموم شرکتهای فنآوری آمریکا به حکم محدودیت مهاجرت دولت جدید آمریکا اعتراض کردند زیرا فقط در شهر سیاتل آمریکا، دویست هزار متخصص خارجی کار میکند. کشور ما بدون بنیانهای داخلی اقتصادی، مالی و فنآوری نمیتواند در منطقه و نظام بینالملل قدرتمند تلقی شود. قدرت کشور در فروش نفت و گاز نیست بلکه در بهرهبرداری از هزاران مهندس و متخصص است که ارزش افزوده ایجاد کنند.
اگر نمای بیرونی ما قدرت نرم باشد، حجم ۲.۵ تریلیون دلاری ثروت کشورهای عربی حداقل در بخشی از آن از ظرفیتهای برون سپاری ایرانن میتواند استفاده کند. لزومی ندارد مانند یک قربانی و مظلوم در محافل بینالمللی صحبت کنیم بلکه باید نظام داخلی را غنی کنیم. تقریباً تمامی شرکتهایی که طی سال گذشته از ایران بازدید کردهاند، متفقالقولند که سیستم اداری، حقوقی، مالی، بانکی، قانونی، عمرانی ایران برای رشد و توسعه اقتصادی محتاج به روز شدن دارد.
به طور حیرتانگیزی شناخت ما از نظام بینالملل قدیمی است. قدرت کشورها عمدتاً در داخل آنهاست. به خاطر داشته باشیم که قانون کاپیتولاسیون را در پاکستان، ترکیه و اندونزی نتوانستند اجرا کنند. فقط پهلوی دوم بود که به واسطۀ ضعف داخلی آن را پذیرفت. در آن شرایط، آمریکا کمک اقتصادی و نظامی را منوط به اعمال این قانون کرد. نظام بینالملل فعلی بسیار متنوع و متکثر است و لزومی ندارد ایران خود را در درگیریهای ناتمام با قدرتهای بزرگ مشغول کند و انرژی رشد و توسعه را صرف تحریم کند. چین با قدرت اقتصادی خود و ارسال علائم مختلف دیپلماتیک طی دو هفته، دولت جدید آمریکا را مجبور کرد تا به سیاستِ دیرینه "چین واحد" برگردد.
چینیها نگفتند لطفاً به ما احترام بگذارید و درست رفتار کنید: گفتند اگر سیاست چین واحد را اتخاذ نکنید، هیچ انتظاری برای تعدیل در مذاکرات محتمل تجاری نداشته باشید. با این که چین سه برابر روسیه صرف هزینههای نظامی میکند اما تصویری نرمافزاری در جهان دارد. حاکمیت ملی و استقلال با تواناییها و قدرت اقتصادی داخلی قابل تحقق است. انگلستان عضو حدود ۷۰۰ معاهده و سازمان منطقهای و بینالمللی استت ولی در عین حال از لابلای این حجم از تعهدات در لایههای عظیم اقتصادیی جهانی، منافع خود را حفظ کرده است و بالاترین نرخ رشد اقتصادی اروپا را دارد.
آیا برای ما موضوعیت دارد که کشورهای عربی خلیجفارس طی ۱۱ سال گذشته، ۷۲۸ میلیارد دلار اسلحه خریده یا سفارش دادهاند؟ آیا میدانیم کهه جمعیت منطقه خاورمیانه در ۳۵ سال آینده به ۶۶۰ میلیون نفر خواهد رسید؟؟ چالش بزرگ فکری ما، رهیافتی جدید نسبت به کشورهای عربی منطقهه است اما هدف اصلیِ این رهیافت جدید، باید ایران، قدرت اقتصادی ایران، اهمیت احترام ایران، اصلاح محیط زیست ایران و آینده و کیفیت زندگی مردم ایران باشد. افزایش درآمد، تنوع درآمد و تداوم کسب درآمد مبنا هستند تا آن که امنیت و فرهنگ حفظ شوند. استراتژی ناگفته بسیاری از همسایگان، فقیر نگه داشتن ایران است.
نیاز داریم تا از سیاست خارجی تدافعی به سیاست خارجی اقتصادی منتقل شویم. مدیریت کارآمد کشور بدون ارتباطات گسترده با قدرتهای میانی امکانپذیر نیست زیرا برای به روز کردن کشور نیاز به دانش و روشهای جدید داریم. خود را از صفحه اول روزنامههای جهان خارج کنیم. مانند کرهایها، ژاپنیها و چینیها آرام کار کنیم. خود را به طور قربانی نشان دادن، نوعی نمایشِ ضعف است. شعاع دوایر مدیریتی در کشور را قدری بزرگتر بگیریم. حکمرانی و سیاستورزی با ارقام است. آیا آرمانی بالاتر از خوب زندگی کردن اقتصادی و فرهنگی مردم ایران وجود دارد؟»