روزهای سخت زنی که برای برادرش همه کار کرد 8 شهریور - 96
خانواده پسر جوانی که به خاطر
بیماری سرطان با مرگ دستوپنجه نرم میکند، روزهای سختی را سپری میکنند و از مردم
خواستهاند برای نجات جان مرد جوان به آنها کمک کنند.
به گزارش ایسنا، شرق در ادامه
نوشت: این درحالی است که پسر ٢٧ساله وقتی متوجه شد خانوادهاش به دلیل هر آمپولی
که باید تزریق کند ٥٠ میلیون تومان هزینه کردهاند و به خاطر همین هزینه صدها
میلیون بدهکار شدهاند، از ادامه درمان سر باز زد. خواهر این جوان برایمان از
روزهای سختی که سپری کرده، میگوید و از مردم میخواهد برای نجات جان برادرش
او را یاری کنند.
لطفا
توضیح دهید وضعیت برادرتان چطور است.
درحالحاضر اینقدر بدهی دارم که بیماری برادرم یادم رفته است. اصلا نمیتوانم به برادرم فکر کنم. فقط به فکر پاسکردن چک و بدهی هستم، متأسفانه تمام هموغمم شده بدهی و درمان برادرم را فعلا کنار گذاشتهام.
چقدر بدهی دارید؟
دست دو نفر چک دارم که مجموعاش میشود ٣٠٠ میلیون تومان.
موعد چکها رسیده؟
خیلی وقت است که از موعد چکها گذشته است، قرار بود اوایل خردادماه ٩٦ چکها را پاس کنم ولی متأسفانه نتوانستم. الان هم افرادی که از من چک دارند یا مقابل محل کارم هستند یا مرتب تلفنی پیگیر این مسئله هستند.
هر دو چک برای درمان برادرتان داده شده؟
بله، هر دو چک را برای خرید دارو دادم. اصلا خود افرادی که چک دستشان است خودشان پول را برای خرید دارو ریختند، پول را به من ندادند. از من چک گرفتند و خودشان رفتند دارو خریدند.
پیش از این در روزنامه خبری درباره برادرتان چاپ شد، آیا تأثیری داشت؟
دومیلیونو ٧٠٠ هزار تومان کمک شد، باز هم ناشکر نیستم خدا را شکر میکنم و از کسانی که کمک کردند، خیلی ممنونم.
حال برادرتان چطور است، دکترها درباره روند درمان چه میگویند؟
من و برادرم خانه خواهرم زندگی میکنیم که شوهر و دو بچه دارد.
شرایط درمان برادرتان چطور پیش میرود؟
متأسفانه از وقتی دید من اینطوری زیر بار قرض و بدهی هستم، لج کرده و درمانش را هم ادامه نمیدهد. من هم اصلا نمیدانم باید چهکار کنم.
پدر و مادر هم با شما هستند؟
نه، پدر و مادرم شهرستان زندگی میکنند، ما بچهها تهران زندگی میکنیم.
پدر شغلشان چیست؟
قبلا راننده بود ولی حالا دیگر ازکارافتاده شده و کار نمیکند و در اصل من سرپرست خانواده هستم، پدر و مادر هم تحت پوشش من هستند.
پدر و مادر چند سال دارند و کدام شهرستان هستند؟
گیلان زندگی میکنند، بابا ٧٥ساله و مامان ٦٥ساله هستند.
برادرتان چرا پیش پدر و مادر نمیرود؟
تا الان به خاطر درمان مجبور بود تهران باشد، چون درمانش در بیمارستان شریعتی است.
آیا نهادهای حمایتی یا انجیاوها از برادر شما حمایت میکنند؟
در حالحاضر اصلا کمک نمیکنند.
مراجعه کردید و حمایت نکردند؟
من یک کفش آهنین پوشیدم و تمام خیریهها را زیر پا گذاشتم. فقط خیریه دهشپور و امدادگران عاشورا کمک کردند. الان که مراجعه میکنم، میگویم چک دارم و کلی قسط بدهکارم جدای چکی که دارم، ماهی ١٠ میلیون تومان قسط میدهم اصلا قبول نمیکنند، میگویند در توان خیریه ما نیست.
امدادگران عاشورا و خیریه دهشپور چقدر کمک کردند؟
امدادگران عاشورا دو دوره کمک کرد و فکر کنم دهشپور بیشتر بود و تا پنج مرحله کمک کردند. ولی بقیه مبلغ را خودم تأمین کردم.
هر مرحله هزینه دارو چقدر میشود و چه مدتی باید استفاده از دارو را ادامه بدهید؟
هر ٢١ روز من ٥٤ میلیون تومان دارو برای تزریق تهیه کردم، از پاییز ٩٥ تزریق دارو را شروع کردیم و تا پایان خردادماه ٩٦ ادامه داشت.
اقوام و فامیل در جریان هستند؟ آیا آنها هم کمک میکنند؟
اصلا کمکم نکردند، از هر کدامشان که کمک خواستم، گفتند گرفتاریم و نمیتوانیم کمک کنیم و میگویند ما در خرج زندگی خودمان هم ماندهایم.
برای کمک به نهادهای دولتی هم مراجعه کردهاید؟
زمان تهیه دارو به اداره غذا و دارو مراجعه کردم که گفتند این دارو در فهرست داروهای حمایتی ما نیست و نمیتوانیم کمک کنیم. فقط یکبار من اینقدر گریه و زاری کردم، اینقدر خواهش و تمنا کردم که هشت میلیون تومان کمک کردند. به مجلس هم مراجعه کردم نامه دادند و رفتم هلالاحمر یک میلیون تومان برای خرید دارو کمک کردند. به وزارت بهداشت مراجعه کردم و حتی به شهرداری منطقه هفت هم مراجعه کردم و نامه دادم که متأسفانه جواب نگرفتم. غیر از مراکز دولتی تمام خیریههایی که در تهران هست، رفتم؛ ازجمله بیماریهای خاص ولی موفق نشدم و این همه بدهی برایم به وجود آمده. بعضی از خیریهها هم میگفتند تا ٥٠ هزار تومان میتوانیم کمک کنیم.
شغل شما چیست؟
من حسابدار هستم و در یک شرکت خصوصی کار میکنم.
درحالحاضر برادرتان کجاست؟
متأسفانه خانهنشین است، درمانش را به خاطر بیپولی ادامه نمیدهد درحالیکه باید آزمایشهای قبل از عمل پیوند مغز استخوان را انجام دهد ولی توانایی این کار را نداریم.
تاریخ پیوند مشخص شده؟
اول برادرم باید برود آزمایشهای لازم را انجام بدهد، بعد پروندهاش تحویل قسمت پیوند شود که برایش نوبت بزنند.
بابت این مرحله چقدر باید بپردازید؟
هنوز نرفتم بیمارستان بپرسم و دقیقا نمیدانم.
برادرتان نمیخواهد برای آزمایشها برود؟
من وادارش کردم این کار را انجام دهد اما قبل از عمل باید همه دندانهای خرابش را درست کند و نداشتن دندان خراب لازمه عمل است که بابت این مسئله هم باید سه میلیون تومان بپردازم که نتوانستم.
خودش در جریان مقدار بدهیها و هزینه درمانش هست؟
زمانی که داشتیم تزریق دارو میکردیم نمیدانست، ولی الان فهمیده است.
چرا از او مخفی کردید؟
چون اگر میفهمید من اینقدر هزینه دارو میدهم به هیچوجه تزریق نمیکرد.
چطور فهمید؟
از طریق بیمارستان فهمید که ما داروی برنتوکسیماب را هر دوره ٥٤ میلیون تومان خریدیم. علاوه بر آن من به خاطر بدهی مجبورم تا ١٢ شب کار کنم بهخاطر همین فهمید که کلی بدهی و قرض داریم.
خواستهتان از مردم چیست.
خیلیها به من کمک کردند و از آنها تشکر میکنم. میدانم وضعیت اقتصادی طوری نیست که بتوانم از کسی توقعی داشته باشم، اما خواهش میکنم کسانی که در توانشان است به من کمک کنند تا بتوانم برادرم را از مرگ نجات دهم. زندگی من وقف خانوادهام شده است و از این بابت گلایهای هم ندارم اما حالا دارم یکی از عزیزانم را از دست میدهم و این موضوع خیلی برایم سخت است. فقط خواهش میکنم مردم کمک کنند برادرم زنده بماند.
درحالحاضر اینقدر بدهی دارم که بیماری برادرم یادم رفته است. اصلا نمیتوانم به برادرم فکر کنم. فقط به فکر پاسکردن چک و بدهی هستم، متأسفانه تمام هموغمم شده بدهی و درمان برادرم را فعلا کنار گذاشتهام.
چقدر بدهی دارید؟
دست دو نفر چک دارم که مجموعاش میشود ٣٠٠ میلیون تومان.
موعد چکها رسیده؟
خیلی وقت است که از موعد چکها گذشته است، قرار بود اوایل خردادماه ٩٦ چکها را پاس کنم ولی متأسفانه نتوانستم. الان هم افرادی که از من چک دارند یا مقابل محل کارم هستند یا مرتب تلفنی پیگیر این مسئله هستند.
هر دو چک برای درمان برادرتان داده شده؟
بله، هر دو چک را برای خرید دارو دادم. اصلا خود افرادی که چک دستشان است خودشان پول را برای خرید دارو ریختند، پول را به من ندادند. از من چک گرفتند و خودشان رفتند دارو خریدند.
پیش از این در روزنامه خبری درباره برادرتان چاپ شد، آیا تأثیری داشت؟
دومیلیونو ٧٠٠ هزار تومان کمک شد، باز هم ناشکر نیستم خدا را شکر میکنم و از کسانی که کمک کردند، خیلی ممنونم.
حال برادرتان چطور است، دکترها درباره روند درمان چه میگویند؟
من و برادرم خانه خواهرم زندگی میکنیم که شوهر و دو بچه دارد.
شرایط درمان برادرتان چطور پیش میرود؟
متأسفانه از وقتی دید من اینطوری زیر بار قرض و بدهی هستم، لج کرده و درمانش را هم ادامه نمیدهد. من هم اصلا نمیدانم باید چهکار کنم.
پدر و مادر هم با شما هستند؟
نه، پدر و مادرم شهرستان زندگی میکنند، ما بچهها تهران زندگی میکنیم.
پدر شغلشان چیست؟
قبلا راننده بود ولی حالا دیگر ازکارافتاده شده و کار نمیکند و در اصل من سرپرست خانواده هستم، پدر و مادر هم تحت پوشش من هستند.
پدر و مادر چند سال دارند و کدام شهرستان هستند؟
گیلان زندگی میکنند، بابا ٧٥ساله و مامان ٦٥ساله هستند.
برادرتان چرا پیش پدر و مادر نمیرود؟
تا الان به خاطر درمان مجبور بود تهران باشد، چون درمانش در بیمارستان شریعتی است.
آیا نهادهای حمایتی یا انجیاوها از برادر شما حمایت میکنند؟
در حالحاضر اصلا کمک نمیکنند.
مراجعه کردید و حمایت نکردند؟
من یک کفش آهنین پوشیدم و تمام خیریهها را زیر پا گذاشتم. فقط خیریه دهشپور و امدادگران عاشورا کمک کردند. الان که مراجعه میکنم، میگویم چک دارم و کلی قسط بدهکارم جدای چکی که دارم، ماهی ١٠ میلیون تومان قسط میدهم اصلا قبول نمیکنند، میگویند در توان خیریه ما نیست.
امدادگران عاشورا و خیریه دهشپور چقدر کمک کردند؟
امدادگران عاشورا دو دوره کمک کرد و فکر کنم دهشپور بیشتر بود و تا پنج مرحله کمک کردند. ولی بقیه مبلغ را خودم تأمین کردم.
هر مرحله هزینه دارو چقدر میشود و چه مدتی باید استفاده از دارو را ادامه بدهید؟
هر ٢١ روز من ٥٤ میلیون تومان دارو برای تزریق تهیه کردم، از پاییز ٩٥ تزریق دارو را شروع کردیم و تا پایان خردادماه ٩٦ ادامه داشت.
اقوام و فامیل در جریان هستند؟ آیا آنها هم کمک میکنند؟
اصلا کمکم نکردند، از هر کدامشان که کمک خواستم، گفتند گرفتاریم و نمیتوانیم کمک کنیم و میگویند ما در خرج زندگی خودمان هم ماندهایم.
برای کمک به نهادهای دولتی هم مراجعه کردهاید؟
زمان تهیه دارو به اداره غذا و دارو مراجعه کردم که گفتند این دارو در فهرست داروهای حمایتی ما نیست و نمیتوانیم کمک کنیم. فقط یکبار من اینقدر گریه و زاری کردم، اینقدر خواهش و تمنا کردم که هشت میلیون تومان کمک کردند. به مجلس هم مراجعه کردم نامه دادند و رفتم هلالاحمر یک میلیون تومان برای خرید دارو کمک کردند. به وزارت بهداشت مراجعه کردم و حتی به شهرداری منطقه هفت هم مراجعه کردم و نامه دادم که متأسفانه جواب نگرفتم. غیر از مراکز دولتی تمام خیریههایی که در تهران هست، رفتم؛ ازجمله بیماریهای خاص ولی موفق نشدم و این همه بدهی برایم به وجود آمده. بعضی از خیریهها هم میگفتند تا ٥٠ هزار تومان میتوانیم کمک کنیم.
شغل شما چیست؟
من حسابدار هستم و در یک شرکت خصوصی کار میکنم.
درحالحاضر برادرتان کجاست؟
متأسفانه خانهنشین است، درمانش را به خاطر بیپولی ادامه نمیدهد درحالیکه باید آزمایشهای قبل از عمل پیوند مغز استخوان را انجام دهد ولی توانایی این کار را نداریم.
تاریخ پیوند مشخص شده؟
اول برادرم باید برود آزمایشهای لازم را انجام بدهد، بعد پروندهاش تحویل قسمت پیوند شود که برایش نوبت بزنند.
بابت این مرحله چقدر باید بپردازید؟
هنوز نرفتم بیمارستان بپرسم و دقیقا نمیدانم.
برادرتان نمیخواهد برای آزمایشها برود؟
من وادارش کردم این کار را انجام دهد اما قبل از عمل باید همه دندانهای خرابش را درست کند و نداشتن دندان خراب لازمه عمل است که بابت این مسئله هم باید سه میلیون تومان بپردازم که نتوانستم.
خودش در جریان مقدار بدهیها و هزینه درمانش هست؟
زمانی که داشتیم تزریق دارو میکردیم نمیدانست، ولی الان فهمیده است.
چرا از او مخفی کردید؟
چون اگر میفهمید من اینقدر هزینه دارو میدهم به هیچوجه تزریق نمیکرد.
چطور فهمید؟
از طریق بیمارستان فهمید که ما داروی برنتوکسیماب را هر دوره ٥٤ میلیون تومان خریدیم. علاوه بر آن من به خاطر بدهی مجبورم تا ١٢ شب کار کنم بهخاطر همین فهمید که کلی بدهی و قرض داریم.
خواستهتان از مردم چیست.
خیلیها به من کمک کردند و از آنها تشکر میکنم. میدانم وضعیت اقتصادی طوری نیست که بتوانم از کسی توقعی داشته باشم، اما خواهش میکنم کسانی که در توانشان است به من کمک کنند تا بتوانم برادرم را از مرگ نجات دهم. زندگی من وقف خانوادهام شده است و از این بابت گلایهای هم ندارم اما حالا دارم یکی از عزیزانم را از دست میدهم و این موضوع خیلی برایم سخت است. فقط خواهش میکنم مردم کمک کنند برادرم زنده بماند.
شهروندانی که تمایل دارند به جوان بیمار و خواهرش کمک کنند، میتوانند
به چاپ امروز روزنامه شرق مراجعه کرده و شماره حساب مورد نظر را دریافت کنند.