اعدام، قصاص
نفس و رد مال
وی تصریح کرد: متهم از بابت تجاوز به
عنف محکوم به اعدام، از بابت یک فقره قتل عمد محکوم به قصاص نفس، از بابت سرقت
محکوم به حبس و شلاق و رد مال شد.
فرارو- حجت الاسلام و المسلمین
قاصدی رئیس کل دادگستری اردبیل از صدور حکم پرونده قاتل آتنا اصلانی خبر
داد.
وی تصریح کرد: متهم از بابت تجاوز به عنف محکوم به اعدام، از بابت یک فقره قتل عمد محکوم به قصاص نفس، از بابت سرقت محکوم به حبس و شلاق و رد مال شد.
رئیس کل دادگستری اردبیل ادامه داد: اجرای مجازات به صورت علنی در ملاءعام صورت خواهد گرفت.
حجت الاسلام و المسلمین قاصدی خاطرنشان کرد: پس از اینکه روند ابلاغ و رسیدگی پرونده در دیوان عالی کشور انجام شد اقدام لازم جهت اجرا به عمل خواهد آمد. (سیر تا پیاز پرونده قتل و تجاوز به «آتنا» را اینجا بخوانید)
وی تصریح کرد: متهم از بابت تجاوز به عنف محکوم به اعدام، از بابت یک فقره قتل عمد محکوم به قصاص نفس، از بابت سرقت محکوم به حبس و شلاق و رد مال شد.
رئیس کل دادگستری اردبیل ادامه داد: اجرای مجازات به صورت علنی در ملاءعام صورت خواهد گرفت.
حجت الاسلام و المسلمین قاصدی خاطرنشان کرد: پس از اینکه روند ابلاغ و رسیدگی پرونده در دیوان عالی کشور انجام شد اقدام لازم جهت اجرا به عمل خواهد آمد. (سیر تا پیاز پرونده قتل و تجاوز به «آتنا» را اینجا بخوانید)
این در حالی است که «اسماعیل» قاتل آتنا
6 ساله پارس آبادی که پیش از این در مراجع انتظامی و قضایی به قتل این دختربچه
اعتراف و حتی صحنه قتل را بازسازی کرده بود، پس از گذشت حدود 2 ماه از این حادثه
تلخ، منکر تمام اعترافات قبلیاش شده و حتی نتایج آزمایشات پزشکی قانونی مبنی بر تجاوز
به این دختر خردسال را انکار میکند. (جزئیات بیشتر را اینجا بخوانید)
او با رد تمامی اتهامات قبلی خود، مدعی شد که تمام اعترافاتش زیر فشار بوده است: "توی مغازه در حال رنگرزی بودم؛ عرق کرده بودم؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس، داره بطری آب معدنی پر میکنه؛ بهش گفتم "دختر، داری چهکار میکنی؟" یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمیدونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که قرهداغلیان و از ترس اینکه اگه میفهمیدن منو میکشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه. چون مغازه باز بود و ما کار میکردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه بردمش اتاق پشتی قایمش کردم اونوقت دیدم مرده؛ نمیدونم از افتادن مرده یا سکته کرده یا تو دست من مرده به هر حال داخل مغازه من اتفاق افتاده بود."
اسماعیل رنگرز در ادامه انکار اتهاماتش گفت:" نه من نکشتم یا از پله افتاده یا وقتی دستم رو جلوی دهانش گرفته بودم که خون روی زمین نریزه مرده یا نمیدونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر دارم؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم. اگر اعتراف کردم به خاطر این بود که من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیاندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت میشم. دو ماهه خانوادهام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم."
او با رد تمامی اتهامات قبلی خود، مدعی شد که تمام اعترافاتش زیر فشار بوده است: "توی مغازه در حال رنگرزی بودم؛ عرق کرده بودم؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس، داره بطری آب معدنی پر میکنه؛ بهش گفتم "دختر، داری چهکار میکنی؟" یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمیدونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که قرهداغلیان و از ترس اینکه اگه میفهمیدن منو میکشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه. چون مغازه باز بود و ما کار میکردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه بردمش اتاق پشتی قایمش کردم اونوقت دیدم مرده؛ نمیدونم از افتادن مرده یا سکته کرده یا تو دست من مرده به هر حال داخل مغازه من اتفاق افتاده بود."
اسماعیل رنگرز در ادامه انکار اتهاماتش گفت:" نه من نکشتم یا از پله افتاده یا وقتی دستم رو جلوی دهانش گرفته بودم که خون روی زمین نریزه مرده یا نمیدونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر دارم؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم. اگر اعتراف کردم به خاطر این بود که من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیاندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت میشم. دو ماهه خانوادهام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم."