انتقادهای
کمسابقه تحلیلگر اصولگرا از اصولگرایان 11مرداد-96
«جريان
اصولگرا مدتهاست به سوي نوعي پراگماتيسم منفي رفته است؛ يعني براي نتيجه گرفتن
گاهي باورها و اصول خود را زير پا گذاشته است. اين رفتار تصوير غالب از اصولگرايي
را كه تصويري اخلاقي و ديني بود، تغيير داده است.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «اعتماد»
نوشت: «تا زماني كه جريان اصولگرايي به جاي بدنه اجتماعي به فرصتهاي حكومتي نگاه
ميكند، نميتواند رفتار مردمسالارانه درستي از خود نشان دهد و همواره در پي
مديريت امور از بالا خواهد بود.» اين تحليل امير محبيان، تحليلگر اصولگرا و موسس
حزب نوانديشان از چرايي شكستهاي پيدرپي جناح راست در انتخابات است. البته اين
نگاه محبيان به اين معنا نيست كه جناح راست اصولش را زير پا نگذاشته است. اتفاقا اين
تحليلگر سياسي معتقد است كه جريان راست مدتهاست كه به سوي نوعي پراگماتيسم منفي
رفته است؛ يعني براي نتيجه گرفتن گاهي باور و اصول خود را زير پا گذاشته است.
هشدار او به همفكرانش، تبديل شدن به عروسك سياسي است؛ عروسكي كه چون ديگران او را
تغذيه و هدايت كردهاند، از بدنه اجتماعي قدرتمندش فاصله گرفته است.
گزیده اسین گفتوگو را با هم میخوانیم:
- جريان
اصولگرا با توجه به ريشههاي قدرتمند عقيدتي و اجتماعي براي حفظ موقعيت خود بايد
تغييرات بسياري را به عمل آورد و شايد مهمترين آنها تغيير در نگرش است. نوع نگاه
به ارتباط با حاكميت بايد تغيير كند.
- تا زماني
كه در تعاملات سياسي جريان اصولگرا به جاي بدنه اجتماعي حامي خود به فرصتهاي
حكومتي نگاه ميكند، نميتواند رفتار مردمسالارانه درستي از خود نشان دهد و
همواره در پي مديريت امور از بالا خواهد بود؛ اقدامي كه هميشه نارضايتي نخبگان و
فرهيختگان اصولگرا را به دنبال داشته است.
- جريان
اصولگرا مدتهاست به سوي نوعي پراگماتيسم منفي رفته است؛ يعني براي نتيجه گرفتن
گاهي باورها و اصول خود را زير پا گذاشته است. اين رفتار تصوير غالب از اصولگرايي
را كه تصويري اخلاقي و ديني بود، تغيير داده است.
- جريان
اصولگرا بايد روي پاي خودش بايستد نه روي پاي ديگران! اين جريان تا زماني كه چشم
به دستاني ديگر دارد كه او را ياري كنند، بايد بپذيرد كه نميتواند براي خود مسير
دقيقي طراحي كند. موتور محركه تشكيلاتي اصولگرايان بايد در بدنه اجتماعي قدرتمند
آنها باشد. نبايد فراموش كرد اگر ديگران تو را تغذيه و هدايت كنند، هيچوقت چيزي
بيشتر از يك عروسك سياسي نخواهي بود.
- سالهاست
روش شيخوخيت در ميان اصولگرايان كاريزماي خود را براي تاثيرگذاري از دست داده است
ولي اصولگرايي نتوانسته است كه روش دموكراتيك تصميم جمعي را جايگزين آن كند. ما
فعلا در برزخ عبور از يك روش هدايت جناح و عدم تاسيس روش جديد هستيم. ظهور
بازيگران كوچك ولي پرآسيب در اين خلأ رخ داده است.
- بايد روشن
كنيم كه اصولگرايان واقعگرا نيستند، واقعبين هستند. تا از فروافتادن در دامان
فرصتطلبي و قدرتطلبي و حتي دنياگرايي در امان بمانيم و نيز بايد تاكيد كنيم كه
اصولگرايان، آرمانگراي متوهم هم نيستند. اصولگرايان آرمانگرايان واقعبين هستند
يا بهتر بگوييم بايد باشند.
- در
اصولگرايي ظرفيت عقلانيت جمعي خوبي وجود دارد اما در تصميمات اتخاذ شده لزوما اين
عقلانيت جمعي را نميبينيم زيرا اكوسيستم تصميمگيري اصولگرايان دچار اختلال شده
است.
- پيشنهاد
من مجلس عالي اصولگرايان است.
- ما نميتوانيم
از دين و ارزشهاي آن به عنوان موتور محركه خود در اجتماع نام ببريم ولي كردار ما
خلاف اخلاق يا ارزشهاي ديني باشد زيرا در اين صورت جامعه ما را ناصادق و فاقد
خلوص خواهد دانست.
- بايد ما
تعريفي را از روند تحقق ارزشها در جامعه ارايه كنيم كه اولا جامعه اصولگرايان را
واجد شرايط لازم براي هدايت و مديريت ارزشي-اجرايي جامعه بداند ثانيا جامعه با
تمام ظرفيتهاي واقعياش در خود احساس كند كه جريان اصولگرا با متانت ارزشها را
مبتني با واقعيات و ظرفيتهاي اجتماعي در چارچوب حرمت اشخاص با صبر به پيش ميبرد
نه آن كه ارزشهاي مقدس را چون چماقي بر سر مردم ميكوبند و خود به حداقلها هم
پايبند نيستند.
- مردم
عموما باور نكردند كه اصولگرايان واقعا دغدغه آنها را دارند يا اگر پذيرفتند به
توانايي آنها ترديد كردند.
- اصولگرايان
بايد خلوص خودشان را به جامعه اثبات كنند و براي اين كار نبايد با قسم و آيه و
ادعاهاي پوچ يا غير قابل اجرا در پي مردم بيفتند. خير به جاي آن ما بايد رابطه
خود را با خدايمان اصلاح كنيم و شبهات قدرتطلبي و فرصتطلبي را از وجود خود
بزداييم. اگر رابطه ما با خدا اصلاح شد خداوند رابطه ما را با ديگران اصلاح خواهد
كرد. مشكل اصلي در درون ما است نه بيرون ما!