يادداشت روز اوین نامه کیهان " بمباران در خواب يا خيانت؟"

 اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 30 فروردین   ماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه  کیهان " بمباران در خواب يا خيانت؟"
بپس  از دوهفته از تهاجم موشکی به سوریه وکشته شدن تعدادی پاسدار و برگزاری مراسم دفن شان  قلم بر دست همکار سربازجو شریعت نداری یادش افتاده تادر این مورد قلم زنی کند یا تحلیل دهد البته بدون آنکه اشاره ای به دلیل سکوت تاکنونی کند تاثابت شود شعارهای ضدآمریکایی و اسراییلی  40 ساله چقدر پوچ و بی پشتوانه عملی بوده است؟

جهان در هفته اي که گذشت سرگرم تجاوز موشکي آمريکا، انگليس و فرانسه به سوريه بود. پيش از اين حمله نيز رژيم صهيونيستي دست به حمله اي هوايي عليه سوريه زد. اگر چه اين تجاوزها به بهانه حمله شيميايي به دوما انجام شد اما تشت رسوايي متجاوزان بسيار زودتر از آنچه فکرش را مي کردند بر زمين افتاد و مشخص شد اصل ماجرا نمايشي بوده و با کارگرداني لندن و بازيگري کلاه سفيدها -سياهي لشکر انگليس در سوريه- صورت گرفته است. آمريکا و متحدانش با اين موشک پراکني کور و بي نتيجه صرفاً به دنبال نشان دادن چنگ و دندان به ايران بودند. آمريکايي ها و صهيونيست ها مدتهاست که آشکارا مي گويند يکي از اهداف اصلي آنان در سوريه، بيرون راندن ايران از ميدان است
    آنان بهتر از هر کسي مي دانند که ايران در اين ميدان پر خطر به چه دستاوردهاي مهم و استراتژيکي دست يافته و اغراق نيست اگر بگوييم تنها برنده اين ميدان شلوغ و پر بازيگر بوده است

    آنچه امروز آمريکا و متحدانش را عصباني کرده و به مرز جنون رسانده، دستاوردهاي ارزنده جمهوري اسلامي در عرصه سوريه است که حتي ناظران و تحليلگران غربي نيز به آن اذعان دارند. عبارتند از؛ 

    1- جنگ هفت ساله سوريه و حضور مستشاري ايران در اين جنگ، تجربه اي ارزشمند را در اختيار نيروهاي نظامي کشورمان گذاشت. نکته مهم و قابل توجه در اين قضيه آن است که جنگ سوريه، يک جنگ کلاسيک و متعارف نبوده و نيست. تحليلگران مسائل نظامي ميدان سوريه را نمونه اي کوچک از يک جنگ جهاني با بازيگران متعدد داخلي و خارجي مي دانند که در تاکتيک هاي جنگي نيز از پيچيدگي هاي خاصي برخوردار و ترکيبي از جنگ کلاسيک، شهري و چريکي است. نيروهاي ايراني در اين ميدان قدرت فرماندهي، چابکي، ابتکار عمل، خلاقيت و انعطاف پذيري بالاي خود را عملاً به رخ حريفان خود کشيدند و به موازات آن نشان دادند که روحيه شهادت طلبي و رزمندگي برخاسته از معنويت که عنصر کليدي و تعيين کننده در ميدان نبرد است، در نيروهاي نظامي ايران-چه پاسداران و چه ارتشيان- پس از دوران دفاع مقدس نه تنها افول نکرده بلکه در ميان نيروهاي جوان و جنگ نديده نيز به شدت بالاست

    2- هدف اصلي آنان که جنگ را به سوريه تحميل کردند و اين کشور را به آتش کشيدند، تضعيف و از بين بردن محور مقاومت در منطقه بود اما پس از هفت سال ماجرا برعکس نيز شده است. سردار قاآني جانشين فرمانده سپاه قدس، در تيرماه 1391 مي گويد، مقام معظم رهبري در خصوص حزب الله فرموده اند: «شما خشت زيرين يک ارتش اسلامي در منطقه هستيد.» اين سخن رهبر انقلاب مربوط به 10 سال پيش از نقل آن يعني سال 1381 است. حال پس از حدود دو دهه از آن سخن حکيمانه و پيش بيني الهي، خشت زيرين و زرين حزب الله، با ظهور فاطميون، زينبيون، حيدريون و بسيج مردمي سوريه تبديل به دژي مستحکم شده است. هيچکس به اندازه آمريکايي ها از ميزان ارزش و اقتدار اين ارتش اسلامي با خبر نيست و هيچکس به اندازه صهيونيست ها از آن وحشت ندارد.
    3- ايران اکنون عمق استراتژيک خود را به طور چشمگيري افزايش داده و دست بلند خود را به حياتي ترين نقاط منطقه غرب آسيا رسانده است. حجم مباحث و تحليل هاي مجامع سياسي و نظامي غربي درباره اهميت و کاربرد کريدور زميني ايران-عراق-سوريه-لبنان و مخاطرات آن براي جبهه غربي-عربي-عبري قابل تامل و خواندني است. آنان که در زمين رويارويي، بازي را واگذار کرده اند مي کوشند در ميدان تبليغات اين دستاورد ايران را واژگونه جلوه داده و با دوگانه سازي قلابي شيعي-سني، آن را خطرناک و بي ثبات کننده جلوه دهند. اين هم از عجايب روزگار معاصر است. ايران را که حداقل در 200 سال اخير به هيچ کشوري حمله نکرده و آغازگر جنگي نبوده، خطرناک معرفي مي کنند و آمريکا و انگليس و فرانسه با آن سوابق استعماري و جنگ افروزي و قتل عام، لابد خيرخواه و منجي مسلمانان منطقه اند!

    4- شکست داعش و پايان خلافت خودخوانده اين گروه جنايتکار يکي ديگر از دستاوردهاي بزرگ ايران در اين ميدان است. اهميت موضوع زماني دقيقاً درک و فهم مي شود که توجه کنيم داعش از اساس و ابتدا به عنوان تهديدي امنيتي و خطرناک براي جمهوري اسلامي ايران، پايه گذاري شد و بال و پر گرفت. اگرچه آمريکايي ها و متحدانش با راه اندازي نمايش هاي مضحکي همچون ائتلاف جهاني عليه داعش کوشيدند خود را در اين پيروزي سهيم نشان داده و سهم بخواهند اما رسوايي پيدايش و قدرت گيري داعش از سوي آمريکا، روشن تر از آن بود که واشنگتن را به نتيجه برساند. ماجرا چنان مفتضح بود که به رقابت هاي انتخاباتي آمريکا نيز کشيده شد و ترامپ، هيلاري کلينتون را به خاطر نقش دولت اوباما در ظهور داعش مورد سرزنش قرار داد. عجيب نيست که صهيونيست ها علناً مي گفتند نبايد اجازه دهيم داعش از بين برود و حال که رفته است، به فکر چاره براي منطقه پساداعش افتاده اند. بدون شک گذر زمان و برملا شدن برخي اسناد و مدارک محرمانه از اين ماجراي سياه، ارزش و قيمت بي بديل اين دستاورد ايران را بيش از پيش روشن خواهد کرد.
    همانقدر که اين دستاوردها و پيروزي ها براي ايران شيرين است، در کام آمريکايي ها، صهيونيست ها و آل سعود تلخ و زهر است و در جبهه ديگري مشغول انتقام گيري و ضربه زدن هستند؛ ميدان جنگ اقتصادي. مارک دوبوويتز رئيس انديشکده آمريکايي و به شدت ضدايراني «بنياد دفاع از دموکراسي ها» به دولت ترامپ مي گويد بايد ايران را بمباران اقتصادي کرد و طرح آن نيز آماده است! و يا ريچارد گلدبرگ کارشناس اين بنياد در تحليلي مي نويسد: هر چه ريال سريع تر سقوط کند، رژيم ايران ضعيف تر خواهد شد. ترامپ نبايد اين فرصت را از دست بدهد. روز سه شنبه روزنامه صهيونيستي هاآرتص در تحليلي نوشت اگر دولت ترامپ به دنبال زدن ضربه سخت به ايران است بايد به سراغ اقتصاد اين کشور برود و در ادامه به طور مستقيم به نوسانات اخير ارزي اشاره کرده و آن را فرصتي مغتنم مي شمارد که بايد حداکثر استفاده را از آن کرد

    واقعيت آن است که سال هاست مردم ايران به دليل آنکه حاضر نيستند در مقابل آمريکا سر تسليم فرود آورند، تحت شديدترين بمباران اقتصادي قرار دارند. بمباراني که هدف نهايي آن به زانو درآوردن اين ملت است. مطالعه دو کتاب از دست اندرکاران آمريکايي اين جنگ اقتصادي تمام عيار و بي سابقه براي درک شدت و ابعاد اين درگيري مفيد است؛ کتاب «نبرد خزانه داري: ظهور عصر جديد جنگ افزارهاي مالي» نوشته خوان زاراته، معاون مديريت مبارزه با تروريسم و جرايم مالي در خزانه داري آمريكا که در سال 2013 و اوايل شروع مذاکرات هسته اي منتشر شده و ديگري کتاب «هنر تحريم» نوشته ريچارد نفيو که وي را معمار تحريم هاي ايران لقب داده اند. کتاب نفيو سال گذشته منتشر شده است
    زاراته در بخشي از کتاب خود مي نويسد؛ «هدف از تحريم ها حرکت به سمت يک خفگي اقتصادي در بالاترين درجه ممکن بود، تمرکز تحريم ها از محدودسازي توانايي ايران براي انجام تجارت با دنيا شروع مي شد و به سمت افزايش رنج هاي اقتصادي مردم ايران پيش مي رفت، اين فرآيند دو نتيجه را دربر داشت، يا بين رهبران ايران شکاف بيفتد و يا توسط مردمِ کشورشان مجبور شوند جهت گيري هاي خود را تغيير داده و از دستيابي به توانايي هاي هسته اي صرف نظر کنند... حالت فشار حداکثري، اثرات اقتصادي گسترده تري را بر ايران متصور مي شود، آن مبارزه از يک مدل تحريمي پيروي مي کند که 
    بر نارضايتي هاي داخلي و آشوب براي مجبور کردن رهبران ايران متکي است

    نفيو چند ماه پيش در مصاحبه با يک رسانه ضدانقلاب فارسي زبان درباره کتاب خود، در پاسخ به اين پرسش که هدف از تحريم ها فشار بر حاکميت يا مردم ايران بود، مي گويد؛ «بستگي به کشوري دارد که مورد تحريم واقع مي شود و اين که منافع مشخص آن چه است. اگر رژيم قذافي در ليبي را تحريم کنيد اصلا نبايد سراغ جمعيت رفت چون قذافي اهميت خاصي به جمعيتش يا سطح دردشان نمي داد. در مورد کيم جونگ اون و کره شمالي هم همين است. در اين جا «درد» بايد مشخصا نخبگان حاکميت را هدف بگيرد تا آنها اوضاع را عوض کنند. در مورد روسيه هم همين است. به نظرم وقتي بايد «درد» را در مورد جمعيت ها به کار برد که حاکميت پايگاهي مردمي داشته باشد و ايران از نظر من در اين دسته است... در ماجراي تحريم ها بايد تمرکز درد را جايي قرار مي داديم که تصميم گيرندگان را قانع کند، در مورد ايران اين از طريق ناراضي ساختن مردم از اوضاع بود
    شواهد و قرائن نشان مي دهد يکي از مشکلات و موانع اصلي ما در اين جنگ و بمباران اقتصادي آن است که نه تنها آحاد مردم بلکه درصد قابل توجهي از مسئولان و مديران کشور نيز به ابعاد و ساز و کار اين جنگ واقف نيستند. تازه ترين نشانه اين عدم درک صحيح جايگزين کردن يورو با دلار از سوي دولت است! بسياري از کشورها به ويژه چين و روسيه از جنگ اقتصادي آمريکا عليه ايران عبرت گرفته و دست به اقدامات پيشگيرانه و در مواردي حتي تهاجمي براي مقابله با تهديدات احتمالي از سوي آمريکا زده اند. براي کشور مقتدر و ملت سربلندي همچون ايران شايسته نيست که مايه عبرت ديگران شوند و خود از اين جنگي که سالهاست درگير آن هستند درس نياموزند. ساز کردن زمزمه ادامه برجام بدون آمريکا، نشانه ديگري از اين غفلت خسارت آفرين است. سکوت و تعلل خواص جامعه، در بيدار کردن به خواب رفته ها و معرفي ستون پنجم دشمن در اين نبرد اقتصادي، گناهي نابخشودني است. وقتي مردم هر روز زير بمباران اقتصادي دشمن هستند، اينکه عده اي دغدغه هاي ملي را به سطح کنسرت و نشان دادن يا ندادن ساز تنزل مي دهند، عجيب و دردآور است. اين موج غفلت پراکني را بايد به حساب خواب گذاشت يا خيانت؟
نويسنده: محمد صرفي