وكيل
مدافع (گفت و شنود)
گفتم : آیا سربازجوی تروریست؟گفته دعوا
واختلاف سر چیست؟
گفت : این سربازجوی شکنجگاه ، نقل کرده از یک متهم دردادگاه
وکیل مدافعش گفته به قاضی ، من از موکلم هستنم خیلی راضی
وی نه مجرم که هست شریف و دانشمند ،فداکار وعارف به جان
رهبر سوگند
متهم برخاست دلخور و عصبی وشاکی ، گفت چرا برپا کرد ه ای گرد وخاکی؟
تو مگر
پول نگرفتی تا دفاع کنی ازمن ،نه ازکس دیگر دفاع کنی برایم شوی دشمن
گفت: يكي از نوچه هاي حلقه انحرافي درباره تعريف و تمجيدهاي
آنچناني در حكم انتصاب رئيس جديد دبيرخانه جنبش عدم تعهد گفته است؛ او يك شخصيت
برجسته جهاني است و رئيس جمهور مشعل جهان افروزي را به او سپرده تا جهان را روشن
كند!
گفتم: اي ول! حيف كه اين شخصيت برجسته و جهان افروز تا حالا ناشناخته مانده بود! خب! بعدش چي؟!
گفت: ديگه چه عرض كنم؟!
گفتم: وكيل مدافع يك متهم در دادگاه به قاضي گفت؛ آقاي قاضي! اين موكل من نه فقط مجرم نيست بلكه يك شخصيت برجسته، عارف، شريف، فداكار، دانشمند و... نيز هست. در اين هنگام متهم كه از تعريف و تمجيد وكيل مدافع خود هاج و واج مانده بود، يقه او را گرفت و گفت؛ فلان فلان شده ، از من پول گرفته اي، چرا از يكي ديگه تعريف مي كني؟!
گفتم: اي ول! حيف كه اين شخصيت برجسته و جهان افروز تا حالا ناشناخته مانده بود! خب! بعدش چي؟!
گفت: ديگه چه عرض كنم؟!
گفتم: وكيل مدافع يك متهم در دادگاه به قاضي گفت؛ آقاي قاضي! اين موكل من نه فقط مجرم نيست بلكه يك شخصيت برجسته، عارف، شريف، فداكار، دانشمند و... نيز هست. در اين هنگام متهم كه از تعريف و تمجيد وكيل مدافع خود هاج و واج مانده بود، يقه او را گرفت و گفت؛ فلان فلان شده ، از من پول گرفته اي، چرا از يكي ديگه تعريف مي كني؟!
گفت : سربازجو با پرونده گشایی ،گیر داده به رئیس جمهور
ومشایی
گفتم : چرا سربازجوی پاچه گیر؟برای مشایی شده بهانه گیر
گفت : آخه سربازجوی پلید ،شاکیست از جابه جایی جدید
رئیس جمهور انجام داد درون دولت ،کنون سربازجو شده نماینده
ی ملت
گفته رئیس جمهور
نمیکشه خجالت،با تعریف وتمجید البته بدون
دلالت
حتی بدون مشورت با مسئول کیهان، مشایی شده شخصیت برجسته
جهان
گفتم : آیا سربازجوی تروریست؟گفته دعوا واختلاف سر چیست؟
گفت : این سربازجوی شکنجگاه ، نقل کرده از یک متهم دردادگاه
وکیل مدافعش گفته به قاضی ، من از موکلم هستنم خیلی راضی
وی نه مجرم که هست
شریف و دانشمند ،فداکار وعارف به جان رهبر سوگند
متهم برخاست دلخور و عصبی وشاکی ، گفت چرا برپا کرد ه ای گرد وخاکی؟
تو مگر پول نگرفتی
تا دفاع کنی ازمن ،نه ازکس دیگر دفاع کنی برایم شوی دشمن