مهره سوخته و انتخابات رویاروی
بقلم آقای علیرضا یعقوبی
25 اسفند-91
احمدی نژاد در سال ۸۴ با چراغ خاموش بنا به خواست
«اراده مرجع» وارد انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری شد. همگان را نظر بر آن بود که
قالیباف همان کاندیدای مطلوب شخص ولی فقیه رژیم است. اما «مهندسی انتخابات »» بقول
علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که آن را وظیفه ذاتی سپاه می داند،
احمدی نژاد را از صندوقها بیرون کشید. عمله ولی فقیه که در وقاحت و جنایت حدی نمی
شناسند میدان دار شده و به تبلیغ کشف و کراماتی که «احمدی نژاد» از آن برخوردار
بوده و بقیه کاندیداها طبیعتا از آن بی بهره، پرداختند. در صدر این عمله، احمد
جنتی قرار داشت که عمری را به دنائت و جنایت گذرانده بود. او در نماز جمعه و هر
منبر و جایی که محلی برای سخن به گزافه گویی خود می دید، غافل از این ضرب المثل
ساده که مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار گوید، در حالیکه مردم هر روز شاهد
فلاکت و فقر و بدبختی بیش از پیش خود بوده و آن را با پوست و گوشت خود تجربه می
کردند، دم از پیشرفت کشور با تلاشهای شبانه و روزی احمدی نژاد می زد و آن را مایه
رشک بردن دیگر کشورها می دانست و در نهایت او را بر سر هاشمی و خاتمی می کوبید.
«معجزه هزاره سوم» نامیده شدن، چنان «خودشیفتگی» در احمدی نژاد را بالا برد که
مدعی وجود «هاله نور» در پشت سر خود هنگام سخنرانی در مجمع عمومی ملل متحد شد. جهل
و خرافات و مردم فریبی و تزویر و ریای ذاتی آخوندی چنان در هم آمیخت که زایش آن
موجودی «احمدی نژاد» نام بود. برای غارت ثروت عمومی کشور و خلاص شدن از هرگونه
نظارتی حتی در حد مجلس خودساخته و قوه قضائیه دست نشانده، منحل ساختن «سازمان
برنامه و بودجه» آنهم در قرن بیست و یکم و در دنیای پرشتاب امروزی که مبنای هر
پیشرفتی داشتن برنامه و برنامه ریزی است تنها از آدمی همچون احمدی نژاد ساخته بود.
مجموعه پشتک و وارو زدن احمدی نژاد نزد ولی فقیه و جای دوست و دشمن را خوب نشان
دادن به او، چنان قند را دل خامنه ای و عمله منتصب او آب کرد که با فرض کشتن صدها
نفر و زندانی کردن و به بند کشیدن و حصر خانگی «یاران امام» فرومایگان و عمله
پیشین نظام ولایت هم هیچ تضادی نداشتند و با طیب خاطر، جنایات بعد از حوادث
انتخابات سال ۸۸ را با جنایات و کشتارهای پیشین پیوست زدند تا
این «عبرت گزنده تاریخ» را به همگان بنمایانند که در نظامهای دیکتاتوری عمله
استبداد را تاریخ مصرفی است معلوم و بعد از آن نیز همچون تمامی وسائل تاریخ مصرف
منقضی شده، باید به تمام و کمال نابود گردند. سعید حجاریان، سعید امامی و سعید
مرتضوی سه «سعید ناکام» رژیم در این مسیر بودند. برای هر کدام سرنوشتی رقم خورد.
این حکم طبیعت و قانون نانوشته و جاری و ساری و حاکم بر آن بود که اعمال شد، حتی
شاید جدا از اراده و نظر خامنه ای. خامنه ای را همچون هر دیکتاتور دیگری که در
سایه ضعف و زبونی، دیکتاتوری پیشه کرده و پر و بال آراسته، جنبیدن هر پشه ای را
عیان در نظر خود می پندارند، مسلما توان جنگیدن با قانون حاکم بر ناموس هستی نیست.
بزرگترین درس عبرت عمله استبداد، همین منقضی شدن تاریخ مصرف آنها در درون نظام
توتالیتری است که در راستای خدمت به شخص دیکتاتور عناصر ضعیف النفس و جاه طلب حاضر
به فدای همه چیز خود هستند اما کام بر نگرفته باید قربانی شوند. حال زمان تکرار
«عبرت گزنده تاریخ» برای احمدی نژاد فرا رسیده است. او تلاش دارد که از این قانون نانوشته
ولی جاری با وقاحت آموخته نزد رهبر بگریزد. ظاهرا مشایی نامی را هم برای دور زدن
از «عبرت گزنده تاریخ» آماده کرده است اما چنان به تف سر بالائی حتی در نزد حامیان
سینه چاکش همچون آخوند مصباح یزدی تبدیل شده که هاشمی را به بیان اینکه که حامیان
افراط گری ( بخوانید حامیان احمدی نژاد)شهامت اعتراف به اشتباه ندارند، وا داشته
است. گویا بعد از این کلام هاشمی بود که جنتی در نماز جمعه این هفته تهران به حرف
آمد و طرح مسئله رجعت چاورز توسط احمدی نژاد را با آویختن نشان دولتی بر گردن
مشایی در راستای تکرار بازی پوتین را با هم یکجا به چالش کشید و خطاب به کسی که تا
همین چند وقت پیش او را دکتر احمدی نژاد می نامید، گفت: «کاش آقایان ۴ تا کتاب می خواندند!/رجعت در
مورد نامسلمان صدق نمی کند،مگر نشان دولتی است که بر سینه کسی بنشانیم؟». او که
تصمیم دارد تا ظهور امام زمان کماکان در مقام دبیر شورای نگهبان باقی مانده و
ادامه حیات خود را با ظهور امام زمان گره بزند، مسلم است که چشم دیدن در «التزام
رکاب» بودن کس دیگری آنهم یک «نامسلمان» نداشته و چنین فرض محالی را بر نمی تابد،
برای اینکه تمام شدن تام و تمام «دوران احمدی نژاد» را یادآور شده باشد، با به
فراموشی سپردن تمامی تعریف و تمجیدهایش از احمدی نژاد و تیم همراه او در کمال
وقاحت آخوندی و با هدف موج سواری رسوا و دریده، در نماز جمعه امروز تهران گفت:
«علت بروز گرانی ها در جامعه، سوء تدبیر و عدم نظارت است. سوء مدیریت وجود دارد،
نظارت نیست، گرانفروشی وجود دارد». جنتی شاید بخاطر کهولت سن و یا از فرط وقاحت
ذاتی، یادش رفته که اصولا احمدی نژاد بخاطر همین «سوء مدیریت»، «سوء تدبیر» و «عدم
نظارت» به چنین مقامی گمارده شد چرا که اگر قرار بر مدیریت و تدبیر و نظارت بود که
دیگر جایی برای ولی فقیه و عمله اش از جمله احمد جنتی باقی نمی ماند تا احمدی نژاد
را به مقام «ریاست جمهوری» بگمارند. در واقع نه از تاج نشانی بود و نه از تاج نشان.
خلاصه
کلام آنکه در «عبرت گزنده تاریخ» اینبار قرعه بنام احمدی نژاد افتاد و قربانی بعدی
آن چه کسی باشد، وابسته بلاشرط به عزم و اراده کسانی است که تلاش دارند در آزمایش
ضعیف النفسی و جاه طلبی از احمدی نژاد پیش گیرند. او و هم پالکی های دیگرش باید
بدانند که آنها را گریزی از قضاوت تاریخ نیست. آنها در نهایت گرفتار چاهی خواهند
شد که در کندن آن چند صباحی با دیکتاتور همراه بوده و روزی در حالت نیاز به «سوء
نظارت»» و «سوء مدیریت» و «عدم نظارت» تا مقام «معجزه هزاره سوم» بالا کشیده شدند
و روزی که دیکتاتور را سیاست دیگر آمد در حد بیسوادی که حتی «۴ تا کتاب نخوانده اند» تنزل
درجه می یابند و باید قربانی بر جا ماندن «نظر مرجع» گردند چرا که همواره سخن دیکتاتور
یکی است!. فاعتبروا یا اولی الابصار… .