3گزیده7دی -94
مقام های
پلیس آمریکا اعلام کردند یک زن 55 ساله و همسایه 19 ساله وی که به دنبال مشاجره با
یکدیگر زخمی شده بودند، به ضرب گلوله پلیس شیکاگو کشته شدند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، مقام های پلیس شیکاگو مدعی شدند «بتی جونز» مادر 55 ساله آمریکایی و مرد جوان 19 ساله که به دلیل مشاجره با یکدیگر زخمی شده بودند به طور اتفاقی توسط افسر پلیس کشته شده اند.
بر اساس بیانیه پلیس، این اتفاق ساعت 4:25 دقیقه بامداد روز شنبه به وقت محلی رخ داد و هر دو قربانی این حادثه سیاه پوست بوده اند.
شهردار شیکاگو اعلام کرد تحقیقات در این زمینه آغاز شده است.
اداره پلیس شیکاگو تاکنون در معرض تحقیقات فدرال به دلیل استفاده از قوه قهریه بوده است. تحقیقات از پلیس به دنبال کشته شدن یک نوجوان سیاه پوست توسط مامور پلیس در سال 2014 آغاز شد.
روزنامه واشنگتن پست نیز روز شنبه در گزارشی تحقیقی اعلام کرد که در سال 2015 میلادی حدود هزار شهروند آمریکایی به ضرب گلوله پلیس کشته شده اند.
بر اساس این گزارش 564 تن از قربانیان مسلح به سلاح گرم بوده اند و تعداد 100 تن، مسلح به هیچ گونه سلاحی نبوده اند.
فعالان مدنی و سازمان های مدافع حقوق اقلیت های معتقدند که مساله نژادپرستی از دلایل اصلی خشونت پلیس در آمریکا به شمار می رود.
همچنین نتایج یک نظرسنجی که ماه گذشته انجام شده بود، نشان داد که نگرانی مردم آمریکا در مورد تشدید نژاد پرستی در چهار سال گذشته بشدت افزایش پیدا کرده و درحال حاضر 49% از مردم آمریکا، برخوردها و اقدامات نژادپرستانه را بزرگترین مشکل این کشور می دانند.
اکثر شرکت کنندگان در این نظرسنجی گفته اند در حالی که انتظار می رفت تبعیض های نژادی در زمان ریاست جمهوری اوباما بهبود پیدا کند، از سال 2008 تاکنون نژاد پرستی در این کشور شدت بیشتری پیدا کرده است.
نتایج پژوهش دیگری که توسط یک گروه مدنی هفته گذشته منتشر شد، حاکی از این بود که هزار و 100 شهروند آمریکایی طی سال 2015 به دست پلیس این کشور کشته شده اند و احتمال قربانی شدن سیاه پوستان توسط پلیس سه برابر بیشتر از سفیدپوستان است.
خبرگزاری رویترز گزارش داد: 'گروه تحقیقاتی Mapping Police Violence ' علاوه بر اینکه دریافته است هزار و 100 نفر (از شهروندان آمریکایی) به دست پلیس آمریکا کشته شده اند، اعلام کرده است 321 نفر از قربانیان از آمریکایی های آفریقایی تبار بوده اند.
همچنین احتمال اینکه این گروه نژادی (آفریقایی تبارها) توسط پلیس کشته شوند سه برابر بیش از سفید پوستان است. در این میان، 33% از قربانیان سیاه پوست غیرمسلح بوده اند که این رقم در مورد سفیدپوستان 18% بوده است.
71% از کشته شدگان نیز در درگیری های غیرخشونت آمیز جان خود را از دست داده اند؛ مانند تخلفات رانندگی یا زمانی که یکی از اعضای خانواده آنها با پلیس تماس گرفته و از آنها به پلیس شکایت و درخواست کمک کرده است.
داده های این بررسی همچنین نشان می دهد که در 98% موارد، پلیس خاطی مجازات نشده و اقامه دعوا علیه وی بی نتیجه بوده است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، مقام های پلیس شیکاگو مدعی شدند «بتی جونز» مادر 55 ساله آمریکایی و مرد جوان 19 ساله که به دلیل مشاجره با یکدیگر زخمی شده بودند به طور اتفاقی توسط افسر پلیس کشته شده اند.
بر اساس بیانیه پلیس، این اتفاق ساعت 4:25 دقیقه بامداد روز شنبه به وقت محلی رخ داد و هر دو قربانی این حادثه سیاه پوست بوده اند.
شهردار شیکاگو اعلام کرد تحقیقات در این زمینه آغاز شده است.
اداره پلیس شیکاگو تاکنون در معرض تحقیقات فدرال به دلیل استفاده از قوه قهریه بوده است. تحقیقات از پلیس به دنبال کشته شدن یک نوجوان سیاه پوست توسط مامور پلیس در سال 2014 آغاز شد.
روزنامه واشنگتن پست نیز روز شنبه در گزارشی تحقیقی اعلام کرد که در سال 2015 میلادی حدود هزار شهروند آمریکایی به ضرب گلوله پلیس کشته شده اند.
بر اساس این گزارش 564 تن از قربانیان مسلح به سلاح گرم بوده اند و تعداد 100 تن، مسلح به هیچ گونه سلاحی نبوده اند.
فعالان مدنی و سازمان های مدافع حقوق اقلیت های معتقدند که مساله نژادپرستی از دلایل اصلی خشونت پلیس در آمریکا به شمار می رود.
همچنین نتایج یک نظرسنجی که ماه گذشته انجام شده بود، نشان داد که نگرانی مردم آمریکا در مورد تشدید نژاد پرستی در چهار سال گذشته بشدت افزایش پیدا کرده و درحال حاضر 49% از مردم آمریکا، برخوردها و اقدامات نژادپرستانه را بزرگترین مشکل این کشور می دانند.
اکثر شرکت کنندگان در این نظرسنجی گفته اند در حالی که انتظار می رفت تبعیض های نژادی در زمان ریاست جمهوری اوباما بهبود پیدا کند، از سال 2008 تاکنون نژاد پرستی در این کشور شدت بیشتری پیدا کرده است.
نتایج پژوهش دیگری که توسط یک گروه مدنی هفته گذشته منتشر شد، حاکی از این بود که هزار و 100 شهروند آمریکایی طی سال 2015 به دست پلیس این کشور کشته شده اند و احتمال قربانی شدن سیاه پوستان توسط پلیس سه برابر بیشتر از سفیدپوستان است.
خبرگزاری رویترز گزارش داد: 'گروه تحقیقاتی Mapping Police Violence ' علاوه بر اینکه دریافته است هزار و 100 نفر (از شهروندان آمریکایی) به دست پلیس آمریکا کشته شده اند، اعلام کرده است 321 نفر از قربانیان از آمریکایی های آفریقایی تبار بوده اند.
همچنین احتمال اینکه این گروه نژادی (آفریقایی تبارها) توسط پلیس کشته شوند سه برابر بیش از سفید پوستان است. در این میان، 33% از قربانیان سیاه پوست غیرمسلح بوده اند که این رقم در مورد سفیدپوستان 18% بوده است.
71% از کشته شدگان نیز در درگیری های غیرخشونت آمیز جان خود را از دست داده اند؛ مانند تخلفات رانندگی یا زمانی که یکی از اعضای خانواده آنها با پلیس تماس گرفته و از آنها به پلیس شکایت و درخواست کمک کرده است.
داده های این بررسی همچنین نشان می دهد که در 98% موارد، پلیس خاطی مجازات نشده و اقامه دعوا علیه وی بی نتیجه بوده است.
اعتراض به رأی قصاص دو پسر جوانی که
متهم هستند ١٠ سال قبل مردی را به قصد سرقت به قتل رساندهاند، این پرونده را وارد
مرحله جدیدی کرد.
به گزارش شرق، مأموران پلیس زمستان سال ٨٤ جسد مردی ٧٠ساله را در تاکستان قزوین پیدا کردند. این جنازه کنار دیوار یک کارخانه رها شده بود. در ابتدا این تصور به وجود آمد که متوفی به دلیل سرمازدگی جان خود را از دست داده است اما تحقیقات بعدی که منجر به شناسایی خانواده او شد، نشان داد این فرد از چند روز قبل گم شده و زمانی که از خانه خارج شده، سوار بر خودروی شخصیاش بوده و به احتمال زیاد قربانی یک سرقت شده است. بررسیهای مأموران و ردیابی خودروی مقتول، فاش کرد این اتومبیل در پمپبنزینی در غرب کشور سوختگیری کرده است. از آن طریق مأموران صاحب جدید ماشین را شناسایی و بازداشت کردند. این مرد به پلیس گفت ماشین را از جوانی به نام علی خریداری کرده و از سرقتیبودن آن هم اطلاعی نداشته است. با همکاری این مرد، پلیس علی را شناسایی و بازداشت کرد. مرد جوان سرقت ماشین را پذیرفت و گفت: «با همکاری یکی از دوستانم به نام پدرام دست به این کار زدیم. ما پیرمرد را نکشتیم و قصدی هم برای این کار نداشتیم؛ قصدمان این بود که او را بیهوش و اموالش را سرقت کنیم».
او گفت: من با مقتول در راهآهن آشنا شدم و بعد از آن هم به مغازهاش رفتوآمد میکردیم. او را به دوستم پدرام هم معرفی کردم، نقشهای که طراحی کرده بودیم این بود که به او مقداری آبمیوه مسموم به داروی خوابآور بدهیم و بعد که بیهوش شد اموالش را سرقت کنیم. همین اتفاق هم افتاد. بعد از اینکه او آبمیوه را خورد و مسموم شد درحالیکه بیهوش بود، او را سوار ماشین و به همراه پدرام به سمت غرب کشور حرکت کردیم. در راه در تاکستان زیلویی زیرش انداختیم و او را کنار دیوار یک کارخانه خواباندیم و رویش هم پالتو کشیدیم و رفتیم تا ماشین را بفروشیم. وقتی ما او را آنجا رها کردیم، زنده بود اینکه چرا و چطور فوت شده است را نمیدانم».
بعد از اعترافات این مرد، پدرام هم بازداشت شد. او در اعترافات اولیهاش مدعی شد همراه دوستش علی نبوده و از سرنوشت پیرمرد هم اطلاعی ندارد؛ او گفت: قرار بر سرقت بود و من هم همدستی با علی را قبول و داروی خوابآور هم خریداری کردم اما نیمی از آبمیوه مسموم را خودم خوردم و بیحال شدم، دیگر کاری نکردم و هر اتفاقی افتاده علی از آن خبر دارد و من نمیدانم چه شده است. وقتی علی و پدرام با هم روبهرو شدند و علی یک بار دیگر گفتههایش را تکرار کرد، پدرام هم این اعترافات را قبول کرد و پذیرفت زمان سرقت و رهاکردن پیرمرد کنار دیوار همراه علی بود. هرچند پدرام این گفتهها را در جلسات بعدی رسیدگی به پروندهاش پس گرفت و یک بار دیگر تأکید کرد زمان رهاکردن مقتول در تاکستان همراه دوستش نبود اما دادگاه این ادعا را قبول نکرد. پرونده زمانی پیچیدهتر شد که پزشکی قانونی نیز اعلام کرد مرگ بر اثر مسمومیت دارویی نیست و البته آثار ظاهری فشار بر عناصر حیاتی یا ضرب چاقو وجود ندارد. دادگاه برای مشخصشدن این موضوع، هیأتی از متخصصان در پزشکی قانونی را موظف به بررسی دوباره پرونده پزشکی مقتول کرد. در این گزارش نیز اینطور آمده که نتیجه آزمایشات سمشناسی منفی است و احتمال اینکه مقتول بر اثر بیماری قلبی جانش را از دست داده یا اینکه فشار بر عناصر حیاتی گردن و خفگی باعث مرگش شده باشد، وجود دارد. درنهایت با صدور کیفرخواست علیه هر دو متهم به اتهام قتل عمدی، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری شماره یک قزوین فرستاده شد.
علی، متهم ردیف اول، یک بار دیگر گفتههایش را تکرار و تأکید کرد قصدی برای کشتن مقتول نداشتند و زمانی که او را کنار دیوار رها میکردند پیرمرد زنده بود. او گفت: ما فکر میکردیم چند ساعت دیگر به هوش میآید و به خانهاش برمیگردد به همین دلیل هم برایش زیلو و پالتو گذاشتیم تا یخ نزند؛ هیچ اطلاعی هم از بیماری او نداشتیم و فکر میکردیم سالم است.
وقتی نوبت به پدرام رسید، او اتهام قتل را رد کرد و یک بار دیگر گفت همراه علی نبود. او گفت: من بارها تکرار کردهام که همراه علی نبودهام، زمانی که او ماشین را برای فروش برد، من در گرمخانهای در خاوران بودم که تحتنظارت شهرداری است. این کار سختی نیست که استعلام بگیرید و واقعیت حرفم را بررسی کنید. ضمن اینکه من در آن زمان چون خودم نیمی از آبمیوه آغشته به دارو را خورده بودم، خوابم برد و اصلا متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد.
در پایان جلسه رسیدگی نیز فرشید رفوگران، وکیلمدافع پدرام، به دفاع از موکلش پرداخت و گفت: اولا در نظریه پزشکی قانونی علت دقیق مرگ مشخص نیست و احتمال اینکه مقتول بر اثر بیماری قلبی فوت کرده باشد در این نظریه آمده است؛ ضمن اینکه در معاینه جسد گفته نشده آثار کبودی که نشانه خفگی و فشار بر عناصر حیاتی گردن است، روی بدن مقتول مشهود است. درباره موکلم هم باید بگویم، او در تحقیقات بارها گفته زمان رهاکردن مقتول همراه دوستش نبوده و توضیح داده که در گرمخانه شهرداری تهران بوده، بعد هم به خانه اقوامش رفته است که متأسفانه استعلامی گرفته نشده تا دادگاه به یقین برسد که متهم واقعیت را میگوید یا حرفش دروغ است. حتی میشد دوربینهای مداربسته پمپبنزینی که ردیابی ماشین مقتول از آنجا آغاز شده را بررسی کرد و متوجه شد علی تنها بوده یا پدرام هم همراهش بوده؛ هیچ بازجوییای هم از خریدار ماشین درباره اینکه فروشندگان دو نفر بودند یا یک نفر، انجام نشده است بنابراین پرونده با نقص تحقیقات روبهروست و باید این نواقص برطرف و بعد رأی صادر شود.
این دلایل موردقبول هیأت رسیدگی قرار نگرفت و هر دو متهم به قصاص محکوم شدند اما پدرام و وکیلمدافعش به رأی صادره اعتراض و یک بار دیگر دلایل خود را برای بیگناهی پدرام در یک لایحه بیان کردند و خواستار بررسی این پرونده در دیوانعالی کشور شدند.
به گزارش شرق، مأموران پلیس زمستان سال ٨٤ جسد مردی ٧٠ساله را در تاکستان قزوین پیدا کردند. این جنازه کنار دیوار یک کارخانه رها شده بود. در ابتدا این تصور به وجود آمد که متوفی به دلیل سرمازدگی جان خود را از دست داده است اما تحقیقات بعدی که منجر به شناسایی خانواده او شد، نشان داد این فرد از چند روز قبل گم شده و زمانی که از خانه خارج شده، سوار بر خودروی شخصیاش بوده و به احتمال زیاد قربانی یک سرقت شده است. بررسیهای مأموران و ردیابی خودروی مقتول، فاش کرد این اتومبیل در پمپبنزینی در غرب کشور سوختگیری کرده است. از آن طریق مأموران صاحب جدید ماشین را شناسایی و بازداشت کردند. این مرد به پلیس گفت ماشین را از جوانی به نام علی خریداری کرده و از سرقتیبودن آن هم اطلاعی نداشته است. با همکاری این مرد، پلیس علی را شناسایی و بازداشت کرد. مرد جوان سرقت ماشین را پذیرفت و گفت: «با همکاری یکی از دوستانم به نام پدرام دست به این کار زدیم. ما پیرمرد را نکشتیم و قصدی هم برای این کار نداشتیم؛ قصدمان این بود که او را بیهوش و اموالش را سرقت کنیم».
او گفت: من با مقتول در راهآهن آشنا شدم و بعد از آن هم به مغازهاش رفتوآمد میکردیم. او را به دوستم پدرام هم معرفی کردم، نقشهای که طراحی کرده بودیم این بود که به او مقداری آبمیوه مسموم به داروی خوابآور بدهیم و بعد که بیهوش شد اموالش را سرقت کنیم. همین اتفاق هم افتاد. بعد از اینکه او آبمیوه را خورد و مسموم شد درحالیکه بیهوش بود، او را سوار ماشین و به همراه پدرام به سمت غرب کشور حرکت کردیم. در راه در تاکستان زیلویی زیرش انداختیم و او را کنار دیوار یک کارخانه خواباندیم و رویش هم پالتو کشیدیم و رفتیم تا ماشین را بفروشیم. وقتی ما او را آنجا رها کردیم، زنده بود اینکه چرا و چطور فوت شده است را نمیدانم».
بعد از اعترافات این مرد، پدرام هم بازداشت شد. او در اعترافات اولیهاش مدعی شد همراه دوستش علی نبوده و از سرنوشت پیرمرد هم اطلاعی ندارد؛ او گفت: قرار بر سرقت بود و من هم همدستی با علی را قبول و داروی خوابآور هم خریداری کردم اما نیمی از آبمیوه مسموم را خودم خوردم و بیحال شدم، دیگر کاری نکردم و هر اتفاقی افتاده علی از آن خبر دارد و من نمیدانم چه شده است. وقتی علی و پدرام با هم روبهرو شدند و علی یک بار دیگر گفتههایش را تکرار کرد، پدرام هم این اعترافات را قبول کرد و پذیرفت زمان سرقت و رهاکردن پیرمرد کنار دیوار همراه علی بود. هرچند پدرام این گفتهها را در جلسات بعدی رسیدگی به پروندهاش پس گرفت و یک بار دیگر تأکید کرد زمان رهاکردن مقتول در تاکستان همراه دوستش نبود اما دادگاه این ادعا را قبول نکرد. پرونده زمانی پیچیدهتر شد که پزشکی قانونی نیز اعلام کرد مرگ بر اثر مسمومیت دارویی نیست و البته آثار ظاهری فشار بر عناصر حیاتی یا ضرب چاقو وجود ندارد. دادگاه برای مشخصشدن این موضوع، هیأتی از متخصصان در پزشکی قانونی را موظف به بررسی دوباره پرونده پزشکی مقتول کرد. در این گزارش نیز اینطور آمده که نتیجه آزمایشات سمشناسی منفی است و احتمال اینکه مقتول بر اثر بیماری قلبی جانش را از دست داده یا اینکه فشار بر عناصر حیاتی گردن و خفگی باعث مرگش شده باشد، وجود دارد. درنهایت با صدور کیفرخواست علیه هر دو متهم به اتهام قتل عمدی، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری شماره یک قزوین فرستاده شد.
علی، متهم ردیف اول، یک بار دیگر گفتههایش را تکرار و تأکید کرد قصدی برای کشتن مقتول نداشتند و زمانی که او را کنار دیوار رها میکردند پیرمرد زنده بود. او گفت: ما فکر میکردیم چند ساعت دیگر به هوش میآید و به خانهاش برمیگردد به همین دلیل هم برایش زیلو و پالتو گذاشتیم تا یخ نزند؛ هیچ اطلاعی هم از بیماری او نداشتیم و فکر میکردیم سالم است.
وقتی نوبت به پدرام رسید، او اتهام قتل را رد کرد و یک بار دیگر گفت همراه علی نبود. او گفت: من بارها تکرار کردهام که همراه علی نبودهام، زمانی که او ماشین را برای فروش برد، من در گرمخانهای در خاوران بودم که تحتنظارت شهرداری است. این کار سختی نیست که استعلام بگیرید و واقعیت حرفم را بررسی کنید. ضمن اینکه من در آن زمان چون خودم نیمی از آبمیوه آغشته به دارو را خورده بودم، خوابم برد و اصلا متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد.
در پایان جلسه رسیدگی نیز فرشید رفوگران، وکیلمدافع پدرام، به دفاع از موکلش پرداخت و گفت: اولا در نظریه پزشکی قانونی علت دقیق مرگ مشخص نیست و احتمال اینکه مقتول بر اثر بیماری قلبی فوت کرده باشد در این نظریه آمده است؛ ضمن اینکه در معاینه جسد گفته نشده آثار کبودی که نشانه خفگی و فشار بر عناصر حیاتی گردن است، روی بدن مقتول مشهود است. درباره موکلم هم باید بگویم، او در تحقیقات بارها گفته زمان رهاکردن مقتول همراه دوستش نبوده و توضیح داده که در گرمخانه شهرداری تهران بوده، بعد هم به خانه اقوامش رفته است که متأسفانه استعلامی گرفته نشده تا دادگاه به یقین برسد که متهم واقعیت را میگوید یا حرفش دروغ است. حتی میشد دوربینهای مداربسته پمپبنزینی که ردیابی ماشین مقتول از آنجا آغاز شده را بررسی کرد و متوجه شد علی تنها بوده یا پدرام هم همراهش بوده؛ هیچ بازجوییای هم از خریدار ماشین درباره اینکه فروشندگان دو نفر بودند یا یک نفر، انجام نشده است بنابراین پرونده با نقص تحقیقات روبهروست و باید این نواقص برطرف و بعد رأی صادر شود.
این دلایل موردقبول هیأت رسیدگی قرار نگرفت و هر دو متهم به قصاص محکوم شدند اما پدرام و وکیلمدافعش به رأی صادره اعتراض و یک بار دیگر دلایل خود را برای بیگناهی پدرام در یک لایحه بیان کردند و خواستار بررسی این پرونده در دیوانعالی کشور شدند.
ادعای باستانشناس انگلیسی و تلاش او
برای کاوش قبر «توتنخامون» به منظور پیدا کردن مقبره مادرش «نفرتیتی»، موجب
اعتراض شدید باستانشناس برجسته مصری شده است.
یکی از مطرحترین باستانشناسان مصری با بیاساس خواندن ادعاهای دانشمند انگلیسی که قصد دارد دیوار مقبره «توتنخامون» را برای کشف قبر «نفرتیتی» ملکه معروف مصری بشکافد، او را مورد هجمه شدید قرار داده است.
«نیکولاس ریوز»، مصرشناس انگلیسی و استاد دانشگاه «آریزونا» است که چندی پیش مدعی شد «نفرتیتی» در اتاقکی مخفی در دیوارِ کناری مقبره پسرش «توتنخامون» پادشاه 19 ساله مصری، دفن شده است. او با مطرح کردن این فرضیه، راهی مصر شد و کاوش در دره پادشاهان و آزمایشات سیتیاسکن از دیوارههایی این مقبره باستانی را شروع کرد.
«توتنخامون» از مشهورترین پادشاهان مصر باستان و فرزند «نفرتیتی» و «آخنآتون» بود که در سن 10 سالگی به تخت نشست. او تنها 9 سال زنده ماند و تا سال 1324 پیش از میلاد پادشاهی کرد. مقبره او سالهاست سوالات زیادی را در ذهن باستانشناسان ایجاد کرده است.
«زاهی حواس»، یکی از سرشناسترین باستانشناسان مصری است که واکنش تند به اقدامات اخیر ریوز نشان داده و گفته است: آقای ریوز ما را سرکار گذاشته. من مطمئنم هیچچیز پشت آن دیوار نیست. او موفق شده حرف هیجانانگیزی بزند: قبر «نفرتیتی» درون مقبره «توتنخامون» است! اما تئوری او هیچ اساسی ندارد.
«حواس» در ادامه افزود: من و هیچیک از باستانشناسان به او اجازه نمیدهیم نظریهاش را با ایجاد سوراخی در قبر «توتنخامون» آزمایش کند. این قبر خیلی آسیبپذیر است و هر حفرهای دیوارنگارهها را در معرض تخریب کامل قرار میدهد.
«ریوز» نظریه خود را بر مبنای تصاویر رزولوشن بالا از درون قبر «توتنخامون» مطرح کرده و بر این باور است که دو راه مخفی از درون شکافها و گودیهای کامل قابل مشاهده است.
«محمود الدماتی»، وزیر میراث فرهنگی مصر هم اخیرا از فرضیه «ریوز» حمایت کرده و گفته که شانس وجود قبر «نفرتیتی» در اتاقک مخفی مقبر فرزندش «توتنخامون»، 90 درصد است.
این در حالی است که «حواس» در واکنش به این اظهارات، اعلام کرده: منطقی نیست که تا هر باستانشناسی با یک ایده آمد، دنبال او راه بیفتیم. چون تئوریها براساس شواهد نیستند. شانس صحت داشتن این مدعا، یک درصد هم نیست.
در حالی که «ریوز» ادعا کرده قبر فرعون جوان مصری که تنها 9 سال به تخت نشست، در اصل برای مادرش، «نفرتیتی» ساخته شده بود، «حواس» معتقد است این مقبره متعلق به برادر او «آی» بوده و چون «توتنخامون» خیلی زود و ناگهانی درگذشته، او را در محل دفن برادرش به خاک سپردند.
کشف ماسکی با 11 گرم طلای خالص و مزین به سنگهای قیمتی روی صورت مومیاییشده «توتنخامون» او را به یکی از معروفترین شخصیتهای تاریخ باستانشناسی مصر تبدیل کرده است. او بین سالهای 1333 تا 1323 پیش از میلاد بر سرزمینهای تمدن مصر باستان حکومت میکرد.
به گزارش استاف، باستانشناس مصری همچنین ادعا کرده که قبر «نفرتیتی» در «آمارنا» منطقهای باستانی در دره رود نیل واقع است و یکی از دو زن مومیایی که در دره ملکهها پیدا شده، همان «نفرتیتی» است.این دو مومیایی برای انجام آزمایشاتDNA به یک موزه مصری منتقل شدهاند تا نتایج این تستها با آنچه از آزمایشات DNA خواهر «نفرتیتی» ملکه «ماتنوجمت» به دست آمده، مقایسه شود.
«حواس» همچنین اظهار داشت: هیچکس در مصر نیست، چه وزیر میراث و باستانشناسی و چه هرکس دیگر، که مسئولیت یک خراش روی قبر «توتنخامون» را قبول کند. به همین دلیل است که من فکر میکنم این ایده، مرده به دنیا آمده است.
یکی از مطرحترین باستانشناسان مصری با بیاساس خواندن ادعاهای دانشمند انگلیسی که قصد دارد دیوار مقبره «توتنخامون» را برای کشف قبر «نفرتیتی» ملکه معروف مصری بشکافد، او را مورد هجمه شدید قرار داده است.
«نیکولاس ریوز»، مصرشناس انگلیسی و استاد دانشگاه «آریزونا» است که چندی پیش مدعی شد «نفرتیتی» در اتاقکی مخفی در دیوارِ کناری مقبره پسرش «توتنخامون» پادشاه 19 ساله مصری، دفن شده است. او با مطرح کردن این فرضیه، راهی مصر شد و کاوش در دره پادشاهان و آزمایشات سیتیاسکن از دیوارههایی این مقبره باستانی را شروع کرد.
«توتنخامون» از مشهورترین پادشاهان مصر باستان و فرزند «نفرتیتی» و «آخنآتون» بود که در سن 10 سالگی به تخت نشست. او تنها 9 سال زنده ماند و تا سال 1324 پیش از میلاد پادشاهی کرد. مقبره او سالهاست سوالات زیادی را در ذهن باستانشناسان ایجاد کرده است.
«زاهی حواس»، یکی از سرشناسترین باستانشناسان مصری است که واکنش تند به اقدامات اخیر ریوز نشان داده و گفته است: آقای ریوز ما را سرکار گذاشته. من مطمئنم هیچچیز پشت آن دیوار نیست. او موفق شده حرف هیجانانگیزی بزند: قبر «نفرتیتی» درون مقبره «توتنخامون» است! اما تئوری او هیچ اساسی ندارد.
«حواس» در ادامه افزود: من و هیچیک از باستانشناسان به او اجازه نمیدهیم نظریهاش را با ایجاد سوراخی در قبر «توتنخامون» آزمایش کند. این قبر خیلی آسیبپذیر است و هر حفرهای دیوارنگارهها را در معرض تخریب کامل قرار میدهد.
«ریوز» نظریه خود را بر مبنای تصاویر رزولوشن بالا از درون قبر «توتنخامون» مطرح کرده و بر این باور است که دو راه مخفی از درون شکافها و گودیهای کامل قابل مشاهده است.
«محمود الدماتی»، وزیر میراث فرهنگی مصر هم اخیرا از فرضیه «ریوز» حمایت کرده و گفته که شانس وجود قبر «نفرتیتی» در اتاقک مخفی مقبر فرزندش «توتنخامون»، 90 درصد است.
این در حالی است که «حواس» در واکنش به این اظهارات، اعلام کرده: منطقی نیست که تا هر باستانشناسی با یک ایده آمد، دنبال او راه بیفتیم. چون تئوریها براساس شواهد نیستند. شانس صحت داشتن این مدعا، یک درصد هم نیست.
در حالی که «ریوز» ادعا کرده قبر فرعون جوان مصری که تنها 9 سال به تخت نشست، در اصل برای مادرش، «نفرتیتی» ساخته شده بود، «حواس» معتقد است این مقبره متعلق به برادر او «آی» بوده و چون «توتنخامون» خیلی زود و ناگهانی درگذشته، او را در محل دفن برادرش به خاک سپردند.
کشف ماسکی با 11 گرم طلای خالص و مزین به سنگهای قیمتی روی صورت مومیاییشده «توتنخامون» او را به یکی از معروفترین شخصیتهای تاریخ باستانشناسی مصر تبدیل کرده است. او بین سالهای 1333 تا 1323 پیش از میلاد بر سرزمینهای تمدن مصر باستان حکومت میکرد.
به گزارش استاف، باستانشناس مصری همچنین ادعا کرده که قبر «نفرتیتی» در «آمارنا» منطقهای باستانی در دره رود نیل واقع است و یکی از دو زن مومیایی که در دره ملکهها پیدا شده، همان «نفرتیتی» است.این دو مومیایی برای انجام آزمایشاتDNA به یک موزه مصری منتقل شدهاند تا نتایج این تستها با آنچه از آزمایشات DNA خواهر «نفرتیتی» ملکه «ماتنوجمت» به دست آمده، مقایسه شود.
«حواس» همچنین اظهار داشت: هیچکس در مصر نیست، چه وزیر میراث و باستانشناسی و چه هرکس دیگر، که مسئولیت یک خراش روی قبر «توتنخامون» را قبول کند. به همین دلیل است که من فکر میکنم این ایده، مرده به دنیا آمده است.