بحران در
رابطه قدرت و روشنفکری 7 آذر -96
تهران - ایرنا- بحران در ارتباط میان
قدرت و روشنفکران آفتی است که روند پیشرفت را کُند کرده و توسعه را به تاخیر می
اندازد. از این رو نخبگان اجرایی می توانند با بهره گیری از اندیشه نخبگان فکری،
به آسیب شناسی و ارائه راهکار در زمینه های مختلف بپردازند.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های
خبری ایرنا، «علی ربیعی» وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سومین دوره نشان دهخدا
ویژه کتاب سال اعضای هیات علمی دانشگاهها در رشتههای علوم انسانی که 24 آبان در
سالن جابر بن حیان دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد، گفت: جامعهشناسان و متخصصان
علوم اجتماعی و انسانی ما کمتر در بطن جامعه حضور دارند. روشنفکران ما تمایلی به
کار برای ساخت قدرت ندارند و البته به عکس قدرتمندان هم تمایلی به استفاده از
روشنفکران ندارند.
در این زمینه به ذکر چند نکته می پردازیم:
1- یکی از بزرگترین آفت هایی که جامعه روشنفکری ما با آن دست به گریبان است، دور شدن از واقعیت های اجتماع و غرق شدن در رویکردهای انتزاعی است. به باور صاحبنظران، روشنفکران خود را طیفی جدا از جامعه می بینند یا این که کمتر وارد ساحت اجتماعی می شوند. این مساله منجر به آن شده که روشنفکران در مسیری طی طریق کنند که چندان همخوانی با جامعه ندارد.
البته باید در بررسی ویژگی های روشنفکری، این مساله را در نظر گرفت که برخی معتقدند روشنفکر همواره باید خود را از استخدام قدرت دور نگه دارد و منتقد قدرت باشد؛ آنان حضور روشنفکران در میدان قدرت را به دور از ساحت روشنفکری می دانند. در مقابل برخی نیز معتقدند که روشنفکران بدون حضور در عرصه قدرت از کارآیی چندانی برخوردار نیستند.
2- از طرفی دیگر نیز عرصه قدرت در ایران به دلیل بروکراسی پیچیده و چند لایه به طور عملی امکانی را برای روشنفکران و نخبگان به گونه ای کاربردی ایجاد نکرده است که بتوانند موثر واقع شوند. بر این اساس بدبینی و نبود اعتماد ساختار به روشنفکران، از نقش نخبگان کاسته است.
در بررسی روند شکل گیری روشنفکری در ایران و رابطه آن با قدرت به نوعی انفکاک و رابطه ای متمایز بر می خوریم. تجربه کشورهای پیشرفته حاکی از آن است که بار توسعه ای جز با رابطه ای متقابل میان ساخت قدرت و نخبگان امکان موفقیت چندانی ندارد.
3- روشنفکران و نخبگان در هر جامعه ای نقش پیشرو و برجسته دارند و آن ها را می توان به دو دسته کلی نخبگان فکری و اجرایی تقسیم کرد؛ نخبگان اجرایی در عرصه سیاسی و اقتصادی فعالیت می کنند و نخبگان فکری افرادی هستند که اندیشه، روش های بهینه، تئوری و آینده نگری تولید می کنند.
بنابر این دور شدن دو دسته از نخبگان از یکدیگر آفت بزرگی است که به نوعی واگرایی و در مقابل نزدیک شدن آن ها به هم افزایی می انجامد. از این رو نخبگان اجرایی می توانند با بهره گیری از اندیشه نخبگان فکری، بهینه و اجرایی کردن این تفکرات را پی بگیرند.
4- گفت و گوی میان روشنفکران و نخبگان با فعالان سیاسی، پیوندی میان عرصه نظری و عملی ایجاد کرده و توان توسعه ای کشور را مضاعف می سازد. از این رو رشد و تقویت گفت وگو میان نخبگان و کنشگران سیاسی بستر ساز پیشرفت می شود.
در واقع بهره گرفتن از روشنفکران، تصمیم گیری و تصمیم سازی را تسهیل می کند. از طرفی دیگر گردش نخبگان شکل عملی پیدا می کند و قابلیتهای واقعی شناخته شده و به کار گرفته می شود. از این رو نه تنها روشنفکران نمی توانند نسبت به آسیب شناسی مشکلات کم توجهی کنند، ساختار نیز باید جایگاه آنان را جدی بگیرد.
حضور فعالانه روشنفکران در عرصه های اجتماعی و مطالعات میدانی می تواند نمایی مشخص و عینی از مشکلات و آسیب های اجتماعی ارائه کند. این رویکرد می تواند به مثابه نقشه راهی برای ریشه یابی و حل آن معضلات باشد.
بنابر این روشنفکران می توانند با ارائه راهکارهایی سازنده به عرصه قدرت، اعتماد عمومی، حس پذیرش سیاسی و اجتماعی در جامعه را افزایش دهند.
پژوهشم**458** 1601**خبرنگار: محمد ستاری **انتشار: شهناز حسنی
در این زمینه به ذکر چند نکته می پردازیم:
1- یکی از بزرگترین آفت هایی که جامعه روشنفکری ما با آن دست به گریبان است، دور شدن از واقعیت های اجتماع و غرق شدن در رویکردهای انتزاعی است. به باور صاحبنظران، روشنفکران خود را طیفی جدا از جامعه می بینند یا این که کمتر وارد ساحت اجتماعی می شوند. این مساله منجر به آن شده که روشنفکران در مسیری طی طریق کنند که چندان همخوانی با جامعه ندارد.
البته باید در بررسی ویژگی های روشنفکری، این مساله را در نظر گرفت که برخی معتقدند روشنفکر همواره باید خود را از استخدام قدرت دور نگه دارد و منتقد قدرت باشد؛ آنان حضور روشنفکران در میدان قدرت را به دور از ساحت روشنفکری می دانند. در مقابل برخی نیز معتقدند که روشنفکران بدون حضور در عرصه قدرت از کارآیی چندانی برخوردار نیستند.
2- از طرفی دیگر نیز عرصه قدرت در ایران به دلیل بروکراسی پیچیده و چند لایه به طور عملی امکانی را برای روشنفکران و نخبگان به گونه ای کاربردی ایجاد نکرده است که بتوانند موثر واقع شوند. بر این اساس بدبینی و نبود اعتماد ساختار به روشنفکران، از نقش نخبگان کاسته است.
در بررسی روند شکل گیری روشنفکری در ایران و رابطه آن با قدرت به نوعی انفکاک و رابطه ای متمایز بر می خوریم. تجربه کشورهای پیشرفته حاکی از آن است که بار توسعه ای جز با رابطه ای متقابل میان ساخت قدرت و نخبگان امکان موفقیت چندانی ندارد.
3- روشنفکران و نخبگان در هر جامعه ای نقش پیشرو و برجسته دارند و آن ها را می توان به دو دسته کلی نخبگان فکری و اجرایی تقسیم کرد؛ نخبگان اجرایی در عرصه سیاسی و اقتصادی فعالیت می کنند و نخبگان فکری افرادی هستند که اندیشه، روش های بهینه، تئوری و آینده نگری تولید می کنند.
بنابر این دور شدن دو دسته از نخبگان از یکدیگر آفت بزرگی است که به نوعی واگرایی و در مقابل نزدیک شدن آن ها به هم افزایی می انجامد. از این رو نخبگان اجرایی می توانند با بهره گیری از اندیشه نخبگان فکری، بهینه و اجرایی کردن این تفکرات را پی بگیرند.
4- گفت و گوی میان روشنفکران و نخبگان با فعالان سیاسی، پیوندی میان عرصه نظری و عملی ایجاد کرده و توان توسعه ای کشور را مضاعف می سازد. از این رو رشد و تقویت گفت وگو میان نخبگان و کنشگران سیاسی بستر ساز پیشرفت می شود.
در واقع بهره گرفتن از روشنفکران، تصمیم گیری و تصمیم سازی را تسهیل می کند. از طرفی دیگر گردش نخبگان شکل عملی پیدا می کند و قابلیتهای واقعی شناخته شده و به کار گرفته می شود. از این رو نه تنها روشنفکران نمی توانند نسبت به آسیب شناسی مشکلات کم توجهی کنند، ساختار نیز باید جایگاه آنان را جدی بگیرد.
حضور فعالانه روشنفکران در عرصه های اجتماعی و مطالعات میدانی می تواند نمایی مشخص و عینی از مشکلات و آسیب های اجتماعی ارائه کند. این رویکرد می تواند به مثابه نقشه راهی برای ریشه یابی و حل آن معضلات باشد.
بنابر این روشنفکران می توانند با ارائه راهکارهایی سازنده به عرصه قدرت، اعتماد عمومی، حس پذیرش سیاسی و اجتماعی در جامعه را افزایش دهند.
پژوهشم**458** 1601**خبرنگار: محمد ستاری **انتشار: شهناز حسنی