نگاه بازجویانه اوین نامه به ديروزنامه هاي زنجيره اي جناح رقیب

نگاه بازجویانه اوین نامه ی کیهان  سربازجو شریعت نداري به ديروزنامه هاي زنجيره اي جناح رقیب  7آذر- 96
پيروزي بر داعش بزک کنندگان برجام را به تکاپو واداشت 
    سرويس سياسي- چيرگي و کاميابي مجاهدان في سبيل الله و مدافعان حرم بر تروريست هاي تکفيري و تاييد تفوق و امتياز مقاومت بر مذاکره، سبب شده تا حاميان برجام با کنار هم قرار دادن مسائل کاملا نامتجانس و نامربوط از پذيرش اين حقيقت طفره بروند.

    روزنامه ايران ديروز در مطلبي با عنوان «ايران؛ يک جبهه و دو سردار» نوشت: «پيروزي بر فتنه داعش، مقطعي مهم از تاريخ ايران است، همان گونه که برجام مقطع حائز اهميتي از تاريخ اين کشور بوده و هست. سليماني و ظريف، دو سردار يک جبهه اند که نبوغ و هوش هر يک در جاي خود، عامل عبور از بحران و بزرگي ايران بوده است. سردار سليماني و ظريف هر يک در مسئوليت هاي خويش، نقش آفرينان دو جبهه نظامي و سياسي بودند که توانستند با توجه به ظرفيت هاي کشور و قابليت هاي خويش، الگوهاي نمونه از فرزندان ايران و انقلاب آن باشند.» 

    در ادامه اين مطلب آمده است: «کساني که با قائل شدن به جدايي دو سردار، پيروزي ها را مصادره به مطلوب مي کنند، بايد بدانند که مبارزه با داعش و مذاکره منجر به برجام، هر دو تحت نظارت مقام معظم رهبري بوده و توانسته به موفقيت دست يابد

    
    
لباسي که بر تن برجام گشاد است
    موضوع اين است که منتقدان برجام هيچگاه قايل به جدايي (به شکلي که روزنامه ايران عنوان کرده) نبوده اند و از قضا پيروزي هاي ميداني در عرصه مقاومت را برگ برنده اي در دستان ديپلمات ها مي دانند اما پيوستن داعش به زباله دان تاريخ و پيروزي معنادار محور مقاومت بر تروريست هاي تکفيري و حاميان پر و پا قرص منطقه اي و فرامنطقه اي آن برتري، استيلا و چيرگيِ «ايستادگي، مقاومت و پايداري» را بر مذاکره (امتياز دادن براي جلب نظر سلطه جويان) به روشني ثابت کرد. در چنين شرايطي حاميان برجام با به کارگيري چنين ادبيات مغالطه آميز و التقاطي مي کوشند تا ضرر مطلق برجام را کتمان کنند و زيربار پذيرش مسئوليت اين خسارت محض نروند. از برجام نه جسمي مانده نه روحي! آن وقت مدعيان اصلاحات و حاميان دولت اين توافق يک طرفه را که به ابزار دلچسب دشمنان قسم خورده نظام براي اعمال فشار و زياده خواهي تبديل شده، در کنار نصر و فتحي قرار مي دهند که حاصل مجاهدت و پايداري مدافعان حرم و محور مقاومت بوده است. اگر اين مجاهدان سختکوش هم مي خواستند به قول و وعده هاي شيطان اکبر و طاغوت اعظم اعتماد کنند و تکليف خود را با مذاکره ترک کنند، دستيابي به چنين فوز عظيمي بر اساس تجربه اي که از برجام به دست آورديم، محال بود.

    مي گويند برجام تحت نظارت مقام معظم رهبري بوده و به همين بسنده مي کنند و نمي گويند که رهبري، شوراي عالي امنيت ملي و مجلس شوراي اسلامي توافق هسته اي را با شروط 29 گانه اي پذيرفتند که هيچگاه بدان عمل نشد اما مقاومت در برابر تروريست ها سياست منطقي و عقلاني نظام بود که با پيروي مدافعان حرم و محور مقاومت از آن، يکي از بزرگترين پيروزيهاي حق بر باطل در طول تاريخ به وقوع پيوست.

    ايران همچنين نوشت: «اگر برجام با مانع تراشي ها مواجه شده است، چيدمان «پساداعش» نيز کمتر از آن دچار دست اندازهاي سياسي و نظامي نخواهد بود

    يادداشت فوق ادامه دشمني ها را نقطه اشتراک پسابرجام و پساداعش دانسته اما به اين موضوع توجه نکرده که در دوره پساداعش اکنون دست برتر را در منطقه جبهه مقاومت دارد اما در دوره پسابرجام اين آمريکا و اروپا است که با معلق نگه داشتن تعهدات خويش بازي را آن طور که مي خواهد پيش مي برد

    
    
نسخه پيچان مذاکره براي داعش!
    در جهت همين ادعاهاي روزنامه ايران، روزنامه زنجيره اي بهار نيز در گزارشي با عنوان «ديپلماسي هم مقاومت است» مدعي شد که با اعلام خبر «پايان داعش» در عراق و سوريه جرياني تلاش مي کند دو مقوله ديپلماسي و دفاع را مقابل يکديگر تعريف کند.

    اين روزنامه زنجيره اي با طرح ادعايي مضحک موفقيت سرلشگر قاسم سليماني را هم مديون برجام دانست! و نوشت: «تا پيش از برجام تصويري که از ايران در جامعه جهاني ساخته شده بود، کشوري مخل امنيت و در تقابل با نظامات بين الملل بود که پس از برجام اين تصوير به شکل اساسي تغيير کرده است. اين تغيير جايگاه که مشخصاً بر اثر به ثمر نشستن توافق اتمي ميان ايران و کشورهاي ۱+۵ بود تاثير ملموسي بر کنشگري منطقه اي ايران نيز داشته است. حضور ايران در سوريه در صورتي که اين تغيير جايگاه رخ نداده بود قطعاً نمي توانست همراهي امروز را برانگيزد»

    اين درحالي است که برخلاف ادعاهاي اين بوق هاي تبليغاتي جريان غربگرا نه مذاکره في نفسه مقدس است و نه جنگ و آنچه که پيروزي در هر ميداني را رقم مي زند ايمان و اراده است و پيروزي مهم و شکوهمند نيروهاي مقاومت بر اَبَر پروژه آمريکا در منطقه حاصل هوشمندي در شناخت برنامه هولناک دشمن، برنامه ريزي براي غلبه بر آن نقشه و مقاومت و جان فشاني تا حصول نتيجه بوده است ، سه گزاره اي که نه موضوعاتي نمايشي است که براي آن در فلان ميتينگ و فلان جشن کف و سوت بزنند و نه رويکردي و اداده و از سر ضعف بوده است.

    رسانه هاي وابسته به جريان غربگرا که تا ديروز همصدا با برخي مسئولان دولت براي سرپوش گذاشتن بر بي برنامگي و کارنامه اي فاقد عملکرد، توپ را از ميدان پاسخگويي به مطالبات مردم به ميدان هاي کاذبي همچون دوقطبي جنگ- مذاکره انداخته بودند و اين منطق غلط را به عنوان دوگانه اي حياتي و تعيين کننده مورد استفاده قرار داده و با تيترهاي همچون «گريزي از «مذاکره» نيست ، يا قبل از جنگ يا بعد از جنگ» آن را تعميق مي دادند، پس از پيروزي هاي بزرگ جبهه مقاومت اسلامي در ميدان نبرد با تروريسم تکفيري و پايان دادن به سيطره داعش، در کنار دستاورد تقريبا هيچ برجام، ديگران را به استفاده از اين خط تبليغي دروغين و کذب خود متهم مي کنند.

    
    
کار ويژه زنجيره اي ها؛ مرتبط کردن هر چيزي با برجام
    جدا از اينکه برجام آنقدر بي دستاورد است که بزک کنندگان اين توافق را واداشته تا هر اتفاقي را به آن نسبت دهند، چنين ادعايي در حالي مطرح مي شود که همين شبکه رسانه اي همکار غرب در برهه اي که محور مقاومت با مرکزيت سپاه قدس به مبارزه با داعش مي پرداخت، با بيان اينکه حضور نظامي ايران در سوريه منطقي و قابل قبول نيست! و تنها راه شکست داعش، ديپلماسي و مذاکره است، مشغول خنجر زدن به پيکره مقاومت بودند

    تاکيد داشتند که ادعاي کذبي که هدف از طرح آن در قالب مذاکره منطقه اي درخصوص داعش- يا همان برجام منطقه اي- نه راهکاري براي شکست داعش، بلکه تنها و تنها يک بهانه براي نشست و برخاست با کدخدا بود.چرا اساسا پيش از آن نيز مسئله تحريم ها براي اصلاح طلبان موضوعيت نداشت و اين جريان صرفاً به دنبال نشست و برخاست با آمريکا و کوتاه کردن ديوار استکبارستيزي و در يک کلام، به دنبال بزک چهره کريه آمريکا بود.

    اين جريان همچنين در زمانيکه هر ايراني از خبر نابودي داعش توسط محور مقاومت، خوشحال و مسرور بود، با کم اهميت جلوه دادن اين موفقيت بزرگ، مدعي بودند که بايد پرونده منطقه از سپاه قدس به وزارت خارجه تحويل داده شود.در حالي که اکنون برجام به عنوان يک تجربه مهم و البته پرهزينه پيش روي ماست و بزرگ ترين دستاورد آن ، اثبات چندين باره غيرقابل اعتماد بودن آمريکاست. اثبات اينکه بايد براي پيشرفت کشور به نقطه هاي حقيقي چشم دوخت و از اميد بستن به نقطه هاي خيالي پرهيز کرد.

    
    
اظهارات اصلاح طلبانه شوراي شهر!
    سرمقاله شماره پيشين اعتماد به قلم مديرمسئول آن و با موضوع «مردم را نااميد نکنيم» به موضوع اظهارات دو تن از مسئولان جديد حوزه اداره شهر تهران اختصاص داشت.

    حضرتي در يادداشت خود نوشت: «مسئله ترافيك و آلودگي هوا دو موضوع ريشه اي و مهم كلانشهرهاي كشور از جمله تهران است؛ در اينجا به دو اظهارنظر از سوي مقامات شهري در اين مورد اشاره مي شود. اولي را يكي از معاونان جديد شهردار تهران و دومي را يكي از اعضاي شوراي شهر جديد اظهار داشته اند. آقاي معاون اظهار كرده؛ تا هنگامي كه مردم نخواهند مسئله ترافيك حل شود و تا خود مردم همكاري نكنند، هيچ وقت كسي نمي تواند مشكل كسي را حل كند! وي در ادامه به اين آيه شريفه اشاره كرد مبني بر اينكه تا مردمي نخواهند سرنوشت خود را تغيير دهند، خداوند نيز سرنوشت آنان را تغيير نخواهد داد، ترافيك را مصداق اين آيه معرفي كرده است

    وي در ادامه اظهار کرد: «عضو جديد شوراي شهر نيز در اظهارنظري عجيب چنين گفت كه: «۸ برابر ظرفيت معابر خودرو داريم. اگر مردم تصميم بگيرند خودروي بي كيفيت نخرند، خودروسازهاي ما كاري نمي توانند بكنند.» واقعيت اين است كه اگر بخواهيم با اين نگاه وارد مسائل شهر و حل آنها شويم، بطور قطع چهار سال بعد وضع بدتر خواهد شد كه بهتر نمي شود. اينكه افرادي در مصادر قدرت قرار بگيرند، سپس به راحتي مشكلات را متوجه مردم كنند نه، عقلاني است و نه اخلاقي

    اين نماينده مجلس افزود: «بگذريم از اينكه معلوم نيست چرا گفته مي شود تهران ٨ برابر ظرفيت معابر، خودرو دارد ولي فرض كنيم كه اين اعداد درست باشد. اما راه حل آن چه ربطي به نخريدن خودروي كم كيفيت دارد؟ حالا اگر خودرو باكيفيت خريديم، مشكلي به وجود نمي آيد؟ به علاوه مگر همين شورا در نخستين اقدام از همين خودروهاي ساخت داخل براي اعضاي خود نخريد؟

    
    
ژست مضحک گفت و گوي ملي!
    روزنامه آرمان در مطلبي نوشت: «اصولگرايان هر بار که از آغاز گفت و گوي ملي سخن به ميان آمد، مسئله انتخابات 88 را پيش کشيدند و گفتند اصلاح طلبان بايد توبه کنند! در حالي که همه اصلاح طلبان اقدام خلافي نکردند. به هر روي اين جريان بايد از هجمه به اصلاح طلبان در رسانه هاي خود دست بردارد و با مصلحت انديشي به مذاکره با جريان مقابل رضايت بدهد».

    کساني که حماسه عظيم مردم در سال 88 را به فتنه اي عظيم بدل کردند، دروغ گفتند، در دروغ تقلب دميدند (آن هم به ميزان 11 ميليون راي!)، در جامعه شکاف ايجاد کردند و بي گناهان را به خاک افکندند، طمع دشمن را بر انگيختند و باعث تشديد تحريم ها در پي آشوب ها شدند.جماعتي که در انتخابات شکست خورده بودند آشوب به راه انداختند، قهر کردند، آبروي نظام را بردند و.... حالا که نتيجه انتخابات اخير به مذاقشان خوش نشسته بي آنکه از حقايق آن سال ها پرده بردارند خيلي شيک و مجلسي مي گويند بياييد آشتي کنيم و گفت و گوي ملي را کليد بزنيم!

    سران فتنه در پستوها چند بار اذعان کردند که تقلب واقعيت ندارد اما اگر اين حقيقت را علني بگويند، حمايت کنندگان از اطراف آنها پراکنده مي شوند!

    اين جماعت متهم رديف اول خيانت و وطن فروشي هستند و بنابراين، گريم «پيامبري صلح و آشتي» بر قيافه و سوابقشان زار مي زند. آنها دست کم بايد با صداي بلند از مردم و نظام عذرخواهي کنند.

    نبايد از نظر دور داشت که در هنگامه مشکلات و گرفتاري هاي متعدد معيشتي مردم که ناشي از عملکرد سوء دولت است، طرح موضوعاتي اين چنيني، از يک سو رد گم کردن و سرگرم کردن مردم است و از ديگر سو،جفا به اميد و اعتماد ملت است که بايد در جاي خود به آن هم پرداخته شود.