وعده بیمبنا
ندهید
6دی-98
برآوردهای کارشناسان نشان میدهد هزینه
تجهیز هر استادیوم به سیستم VAR، چیزی حدود ۶۰ هزار یورو خواهد بود. به عبارتی
تجهیز هر ورزشگاه به VAR حداقل ۸۵۰ میلیون
تومان هزینه دربرخواهد داشت. در فصل جاری لیگ برتر ایران ۱۴ ورزشگاه وظیفه میزبانی
از مسابقات را عهدهدار بودند و برای این که تمام این ورزشگاهها را به سیستم کمکداور
ویدیویی مجهز کنند، باید حدود ۱۲ میلیارد تومان هزینه کرد.
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت:
«حیدر بهاروند، رییس سازمان لیگ فوتبال ایران در بوشهر اعلام کرده: «در فصل جدید
فوتبال کشور یکی از الزامات VAR است، یعنی با تصویب
هیاترییسه هر استادیومی که VAR نداشته باشد، نمیتواند
میزبان باشد.»
کسانی که فوتبال ایران را دنبال میکنند
به خوبی آگاهند که کیفیت پخش تلویزیونی این مسابقات جز در ورزشگاه آزادی، با ارفاق
در سطح جام جهانی ۱۹۷۸ است. در برخی استادیومها کیفیت تصویربرداری بهقدری پایین
است که تشخیص فرد صاحب توپ برای مخاطبان سخت میشود. تعداد دوربینها در ورزشگاهها
بسیار پایین است و در بازبینی صحنهها در برنامههای تلویزیونی نمیتوان بهدرستی
تشخیص داد که صحنهای آفساید بوده یا خیر، توپی از خط عبور کرده یا خیر، پای
بازیکنی به بازیکن دیگر برخورد داشته یا خیر، توپ به دست فلان بازیکن اصابت کرده
یا خیر. در چنین شرایطی که حداقلهای استاندارد پخش زنده تلویزیونی رعایت نمیشود،
صحبت از کمکداور ویدیویی بیشتر شبیه به شوخی است.
حیدر بهاروند که چنین جملاتی را به زبان
آورده، گویا خبر ندارد ریاست کدام لیگ را عهدهدار شده، با چه امکاناتی روبهروست
و در چه شرایط خاصی در حال حرف زدن است. تابستان امسال مسئولان سازمان لیگ
استانداردهایی را اعلام کردند که در صورت رعایت نشدن آنها ورزشگاهها امکان
میزبانی از مسابقات لیگ برتر را نخواهند داشت. به منظور تجهیز استادیومها لیگ
برتر حدود دو ماه به تعویق افتاد و سرانجام زمانی بازیها برگزار شد که تقریبا در
هیچ ورزشگاهی هیچ یک از استانداردهای اعلام شده اجرا نشد. ورزشگاهها همچنان
دوربین مداربسته ندارند و شمارهگذاری صندلیها و نشستن هر فرد روی صندلی از پیش
خریداری شده بدل به آرزوی بزرگ هواداران فوتبال شده است. هنوز مدت زیادی از درگذشت
یک پسر نونهال در ورزشگاه آزادی نگذشته است، هنوز تصویر صفهای طویل هواداران برای
ورود به استادیومها در هفتههای اول لیگ فراموش نشده و کمتر کسی این موضوع را از
یاد برده که فینال جام حذفی در ورزشگاه شهدای فولاد با چه کیفیتی و به چه شکل زشتی
برگزار شد. برآوردهای کارشناسان نشان میدهد هزینه تجهیز هر استادیوم به سیستم
VAR، چیزی حدود ۶۰ هزار یورو خواهد بود. به عبارتی تجهیز هر ورزشگاه
به VAR حداقل ۸۵۰ میلیون تومان هزینه دربرخواهد داشت. در فصل جاری
لیگ برتر ایران ۱۴ ورزشگاه وظیفه میزبانی از مسابقات را عهدهدار بودند و برای این
که تمام این ورزشگاهها را به سیستم کمکداور ویدیویی مجهز کنند، باید حدود ۱۲
میلیارد تومان هزینه کرد.
این ارقام خوشبینانهترین و کمترین حد
برای راهاندازی کمکداور ویدیویی است. حیدر بهاروند مشخص نکرده تجهیزات
VAR از
کدام مبادی ورودی وارد کشور خواهد شد و هزینه آن به چه شکلی باید پرداخت شود. این
سیستم چطور در فوتبال ایران تست خواهد شد و چه کسی تضمین میدهد تجهیزاتی که وارد
کشور میشود، از بهترین نوع خواهند بود و این پول هنگفت دور ریخته نخواهد شد؟ حتی
مشخص نیست تامین هزینه این تجهیزات بر عهده چه کسی خواهد بود و به عنوان مثال تیمی
که به لیگ یک سقوط میکند، باید با تجهیزاتی که خریده چه کار کند؟ حیدر بهاروند
هنوز هیچ یک از این مسائل را تشریح نکرده و تنها به گفتن عبارت «طبق مصوبه هیات
رییسه» اکتفا کرده است. این هیاترییسه چرا به هیچکس پاسخگو نیست و چرا به صورت
شفاف اعلام نمیشود تصمیمش بر مبنای چه فکتهایی گرفته شده و فوایدش برای فوتبال
ایران چه خواهد بود؟ در مورد لیگی صحبت میکنیم که مربیها و بازیکنانش به دلیل
تاخیر در پرداخت دستمزدشان تیمشان را رها میکنند و دستمزد داورهای آن به صورت
مرتب پرداخت نمیشود. صحبت از VAR با چنین هزینهای در
این شرایط، شوخی تلخی با جامعه فوتبال ایران است.»
شایعات آلوده
«در گزارش پیش رو تلاش شده که بخشی از
شایعات درباره منشا آلودگی هوا و بوی بد شهر منتشر شود. البته بخشی از این صحبتها
شایعه نیستند؛ چرا که ریشه در نظرات کارشناسان محیط زیست، اخبار رسمی رسانههای
معتبر و صحبتهای مدیران ارشد کشور دارد اما برخی از مردم به آن پر و بال داده و
به قول عامیانه پیاز داغش را بیشتر کردهاند.
به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری نوشت: «سنت
نسبتا فراگیری در کشور ما رایج است که آدمهای غریبه خصوصاً در مراسم رسمی و مهم
- مثل خواستگاری - وقتی با هم رو در رو میشوند و میخواهند فضای سنگین جلسه
را بشکنند و فرآیند گفتوگو را آغاز کنند، اول با شوخی و خنده درباره آبوهوا حرف
میزنند. ریشه تاریخی این سنت اگر چه مشخص نیست اما بیتردید جزو خاطرات مشترک نسلهای
مختلف ایرانیان است. فارغ از چرایی و چگونگی شکلگیری این سنت از میزان فراگیری آن
شاید بتوان اهمیت بالای مبحث آبوهوا برای ایرانیان را نتیجه گرفت. مبحث آبوهوا
البته در بعضی روزهای سال به برکت مدرنیته و صنعت و میلیونها ماشین دودزای متحرک،
صرفا مطلع گفتوگوها نیست و عملا به فکر و ذکر بخش اعظمی از شهرنشینان، بهویژه در
شهرهای بزرگ و آلوده تبدیل شده است؛ مثل همین هفتهها که هوا در شهرهای بزرگ آلوده
است یا بوی بدی در تهران به مشام میرسد، مردم همه جا از آلودگی هوا صحبت میکنند
و نقل محافلشان تحلیلهای متعدد و گوناگونی است از این که چرا ریههای تهران پر
از دود شد و بوی بد از تنش بیرون نمیرود؟
گفتوگوهایی که به خاطر اطلاعرسانی
غیر دقیق رنگ شایعه یافته و هر روز شکل تازهای به خود میگیرد و آن قدر تکرار میشود
که مردم آن را جزو خبرهای رسمی که خودشان شنیدهاند باور و حتی در اشاعه آن هم
تلاش میکنند. در گزارش پیش رو تلاش کردهایم که بخشی از این شایعات را که درباره
منشا آلودگی هوا و بوی بد شهر در محافل عمومی پخش شده منتشر کنیم. البته بخشی از
این صحبتها شایعه نیستند؛ چرا که ریشه در نظرات کارشناسان محیط زیست، اخبار رسمی
رسانههای معتبر و صحبتهای مدیران ارشد کشور دارد اما برخی از مردم به آن پر و
بال داده و به قول عامیانه پیاز داغش را بیشتر کردهاند.
مسیر بوی بد تهرون تا آرادکوه
نصرتالله رادمنش پیرمردی است ۷۲ساله با
لهجه تهرانی اصیل که کلمات را با طمانینه و سر صبر ادا میکند و میان حرف هایش
عبارات لوطیمنشانه مثل «بچه راکفلرهای شمرون (بچه پولدارهای شمرون)»، «به طرف
گفتم بخواب لحاف سرد شده بابا (یعنی دهنت رو ببند)»، «رفیق دُنگ و گرمابه» و «مگسی
شدن (یعنی عصبانی شدن)» را زیاد استفاده میکند. آقا نصرت حالا بیشتر از ۳۰سال میشود
که راننده تاکسی است و از شهرری به راهآهن و برعکس مسافربری میکند. او میگوید
منشا بوی بد تهرون از آرادکوه است. «همهچیز زیر سر این کارخونه آرادکوهه ولاغیر!
دنبال چی میگردن؟ مردم رو برای چی سرکار میذارن که بو از یه جای دیگه اس و باید پیداش
کنیم و داره بررسی میشه و این حرفا؟ شما یه روز پنجشنبه، زحمت بکش برو زیارت اهل
قبورت تو بهشت زهرا، آنچنان بوی تعفن تو دماغ و حلقت فرو میره که فاتحه نخونده
سوار ماشینت میشی و خداحافظی میکنی با میتت. حتی از حلوا و خرمای خیراتی هم میگذری
چه برسه بشینی دو کلوم با پدر و مادر اسیر خاکت درددل کنی. هر چی به کهریزک نزدیک
میشی این بو بیشتر میشه و هر چی دورتر میشی بو کمتر. والا که همینه» او تحلیل شخصیاش
این است که بوی بد وقتی بیشتر میشود که باد از جنوب کهریزک به سمت شمال میوزد و
بوی بد شیرابهها را در هوا پخش میکند.
حرفها و تحلیلهای آقا نصرتالله در
بین ساکنان جنوب تهران مثل شهرری، اهالی روستاهای رباط کریم و روستاهای کهریزک
زیاد شنیده میشود. شیرین یاری از زنان روستای قلعه سنگی است. او با تأکید شدیدی
میگوید که بوی بد تهران برای کارخانه آرادکوه است. «شبها که کامیونای بزرگ از
اینجا رد میشن که برن کارخونه آشغالاشون رو تخلیه کنن، باید بیای تو خونه ما ببینی
چه خبره! نفس نمیشه کشید. انگار لاشه سگ تو خونه ما دارن میسوزونن، انقدر بوی گند
میاد همه جا که بچه چهار سالهام با گریه از خواب پا میشه! علتش همینه منتها چون
بوش تو تهران دائم قطع و وصل میشه، همه فکر میکنن شاید بو از چیزی تو خود تهرونه
و ربطی به اینجا نداره! حالا اگه یه نصفه روز بیان اینجا میفهمن بو از آشغالایی که
هر روز تولید میکنن.»
این دماونده
یکی دیگر از شایعاتی که در این چند روز
از زبان برخی شهروندان تهرانی بهطور محدود و پراکنده شنیده میشود، مربوط به
«فعال شدن کوه دماوند و بوی گوگرد دهانه آتشفشان» آن است، تحلیلی عجیب که بیشتر در
بین مردم عادی کوچه و بازار و سینه به سینه نقل میشود. احمد آقا با ۳۵سال سن از
دستفروشهایی است که با گاری بر سر چهارراه دهقان (کوکاکولا) سبزی میفروشد. او در
جواب زنانی که با ناراحتی از آلودگی زیاد هوا در منطقه۱۳ تهران گلایه میکنند و در
حال جدا کردن دستههای پاک شده سبزی هستند، با حرارت تعریف میکند که «کوه دماوند
فعال شده و این هم بوی گوگرد آتشفشانشه که تهرون رو برداشته، فکر کردی چرا گفتن
شهر رو باید تخلیه کرد؟ به خاطر همینه، منتها مستقیم به مردم نمیگن که کسی نترسه
و جادهها از ازدحام جمعیت بسته نشه.» یکی سبزی هایش را جدا کرده و منتظر حساب و
کتاب است، خنده تمسخرآمیزی میکند ولی آن سه نفر دیگر با تعجب و متفکرانه سبزیفروش
رو نگاه میکنند. او ادامه استدلالهایش را با عصبانیت ارائه میدهد: «شما که
میخندی تا حالا رفتی سرعین اردبیل یا رینه تو جاده هراز؟ دیدی آب چشمه گرمشون چه
بویی میده؟ خدایی این بو شبیه اون بو نیست؟ الکی نخندین، به خدا همینه! ببخشید،
ببخشید بوی پودر واجبی هم همینطوریه.»
زیر سر بنزین آلودهاس!
روایتهای شهروندان تهرانی هم درباره
دلایل آلودگی شدید هوا هم فراوان و متنوع است اما بیشتر آنها آلودگی هوا را مربوط
به تولید بنزین داخلی میدانند. البته برخی دیگر مقصر را خودروهای ایرانی بیکیفیت
معرفی میکنند و عدهای هم انگشت اتهام را روی کارخانههای بزرگی مثل سیمان نشانه
میگیرند.
سیدعلی از رانندههای تاکسی گردشی در
تهران است. او اطراف میدان ولیعصر، میدان فاطمی، میدان انقلاب و بلوار کشاورز
مسافران را جابهجا میکند. ۴۵سال دارد و میگوید که لیسانسش را ۲۰سال پیش از
دانشگاه اصفهان در رشته مهندسی صنایع گرفته است. «این آلودگی هوا فقط و فقط بهخاطر
بنزین بیکیفیتیه که به مردم میفروشن وگرنه اگر تهران رو کوهها محاصره کردن،
اصفهان که وسط کویره چرا آلودهاس؟ تبریز چرا گرفتاره؟ غیر اون وقتی که هنوز بنزین
سوپر بود و میخریدیم، آن قدر ماشین خوب کار میکرد که تفاوتش کاملا معلوم بود با
زمانی که بنزین معمولی میزدیم. اینو اغلب رانندهها میگن و حرف من نیست. خلاصه
حرفم اینه تا بنزین بیکیفیت تولید میکنن، همین آش و همین کاسه اس. باید یه فکری
به حال بنزین کنن.»
متهم ردیف دوم آلودگی هوا در نظر خیلی
از مردم، خودروهای داخلی است. البته در اینجا هم اتوبوسها، کامیونها و تاکسیهای
فرسوده در صدر مقصرانی هستند که شهروندان به آن اشاره میکنند. سجاد در خیابان
ولیعصر نزدیک پل پارک وی میوه فروشی دارد، او آسمان را نشان میدهد و میگوید که
هر روز صبح اینجا آسمان آبی است ولی نزدیک ظهر، مثل قیامت تیره و تار میشود.
«همین امروز صبح (چهارشنبه چهارم دی) این منطقه آسمون آبی بود. کوههای شمیران رو
به وضوح میشد دید. چون نیمههای شب قبلش یه باد ملایم اومد و آلودگی رو با خودش
برد. بعد به ظهر نرسیده، دوباره آلودگی همه جا رو گرفت. این اتوبوسهای بیآرتی رو
میبینید؟ اینا اصلا خاموش نمیکنن. تو نوبت هم که هستن، روشنن. حالا شما حساب کن
چند تا اتوبوس تو تهران هست که دائم دارن کار میکنن؟ تازه خیلی هاشون فرسودهان و
باید از دور خارج بشن ولی نشدن. تاکسی و کامیون هم همینه. وگرنه الان که طرح زوج و
فرده و مدرسهها هم تعطیلن. پس چرا هوا هنوز آلودهاس؟»
ورود مازوت به ادبیات آلودگی
افسانه جلالی که کارمند بانک است،
روایتی در رادیو از زبان کارشناسی شنیده که به نظرش درستترین تحلیل است.
«نمیدونم اسمشون چی بود ولی میگفت که شرکت گاز، به گازهای خونگی مازوت زده و همین
باعث آلودگی شده. بعد توضیح داد که چون گازهای معمولی بیبو هستن و مرگومیر با
گاز گرفتگی بالا رفته، این کار رو کردن تا مردم متوجه بوی گاز نشتی بخاری هاشون
بشن و پنجرهها رو باز کنن. رفتم تو گوگل جستوجو کردم، دیدم مازوت یکی از
هیدروکربنهای نفتیه که خیلی آلودهتر و گرونتر از گازهای طبیعیه. بهش نفت کوره
هم میگن.»
واژه «مازوت» طی این چند روز در ادبیات
شایعات و حاشیههای مربوط به آلودگی هوا رونق گرفته است. درست بعد از آن که محسن
هاشمی، رئیس شورای شهر تهران درباره آن حرف زد و گفت که «مشخص شده کارخانه سیمان
تهران در ۱۵۰روز اخیر از گاز مازوت استفاده کرده که در افزایش گوگرد مؤثر است.»
محمدرضا که راننده اتوبوسهای تندرو است
هم میگوید که مقصر اصلی همین مازوت است. «اینایی که میگن تقصیر اتوبوسهای ماست،
حرفشون از اساس غلطه. مگه اتوبوس واسه امسال و پارساله که تمام کاسه و کوزهها
رو سر اتوبوس میشکونن. اتفاقا باید اتوبوسا بیشتر بشن تا مردم با ماشین شخصی نیان
بیرون. شما از وزارت نفت بپرسین که مازوت چیه؟ چرا گذاشتن رو گازهای خونگی و اجازه
دادن بهعنوان سوخت کارخونه سیمان استفاده بشه؟»
طنزسازی با آلودگی هوا
البته آلودگی هوا برای طنازهایی که از
هر مشکل و بحرانی شوخی جدیدی میسازند هم، فرصت مغتنمی فراهم کرده و جوکهای زیادی
در اینباره ساخته شده است. شوخطبعیهایی که بر لبان عدهای خنده مینشاند و برخی
را بدتر عصبانی میکند که چرا گروهی هستند که هر مشکلی را به شوخی میگیرند. مثلا
«آخرش همه ما میمیریم و فقط یه عده دانشآموز ابتدایی و معلماشون زنده میمونن»
یکی از طنزهای اعتراضآمیز به تعطیل نشدن ادارات بود که در روزهای گذشته در شبکههای
مجازی دست بهدست میشد. یا این طنز که «حال من مثل حال دانشآموزای دماوند و
فیروزکوه میمونه.» عدهای هم گفتند که تصاویر آلودگی هوای تهران آنها را یاد سریال
چرنوبیل میاندازد. خلاصه این که این روزها «آلودگی هوا» مهمترین کلید واژه گفتوگوهای
مردم کوچه و بازاری است که ماسک به دهان، چشمشان به آسمان دوخته شده و دعا میکنند
این روزهای سیاه خفگی به سر برسد.»