جوک های جالب برای خنده

ایمیل دریافتی:31 مرداد-92
جوک های جالب برای خنده
به زنه میگن چند درصد دعاهات مستجاب میشه ؟
 میگه : فقط پنجاهدرصد
میگن ازکجا فهمیدی ؟
میگه : ازخدا خواستم شوهرم خرپول باشه ، خر هست اما پول نداره
.
.
.
مادره خطاب به پسرش: نیوتن رومیشناسی ؟
پسره :نه کی هست؟
مادره : اگه به درسات بیشتر توجه میکردی میشناختیش
پسره: خیلی خوب ، پارمیدا رو میشناسی ؟
مادر : نه
پسره : اگه به شوهرت بیشتر توجه میکردی میشناختیش
.
.
.
به سلامتــی همـۀمامانا
که لباس سفید میدی بش بشوره صورتـی ملایم تحویلت میـــده
.
.
.
.
.
.
یارو اومد از هواپیما پیاده بشه شلوارش افتاد
زود کشید بالا و داد زد کجاستاون زنه که گفت کمربنداتونو باز کنین ؟
همینو میخواستی ؟
.
.
.
دقت کردین ﺍُﺩﮐﻠﻦ ۲۰۰ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽﻣﯿﺰﻧﯽ ۳ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ
بعد یه ﺳﯿﮕﺎﺭ ۲۰۰ ﺗﻮﻣﻨﯽﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﺎ ۳ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ
.
.
.
اعتماد به نفس بعضی ها رو خلال دندون اگر داشت الان تنه ى درخت بود
.
.
.
رو بچتون اسم نزارید ول کنید بزارید نیو فولدر بمونه
.
.
.
ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺳﻠﻮﻻﯼ ﻣﻐﺰﻡ ﺑﻪ ﺟﺎیﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ، ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯾﻪ
ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎی ﻣﻬﻢ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪ
.
.
.
امید به زندگى در بین افرادى که تو یخچالشون الویه دارن دو برابر افراد عادیه
اونایى که نوشابه هم داشته باشن که اصلا میل به جاودانگى پیدا میکنن
.
.
.
میگم وقتی به زوج های عاشقمیگن مرغ عشق
لابد به زوج های مشکل دار هم میگن انگری بردز ؟
.
.
.
یعنی من عاشق اینایی هستم که میان تو داروخونه و به صندوقدار هم میگن “دکتر
.
.
.
کمدمو باز کردم میبینم چندتا از لباسای خواهرم قاطی لباسامه
به مامانم میگم اینا چرا اینجاست؟
میگه خواهرتگفته اینا رو نمیخواد بدمش به مستحق.
.
.
شب تولدم ، شروع کردم به باز کردنِ کادوها
به کادوی بابام که رسیدم دیدم یهپاکته که درش بازه
توشو که نگاه کردم دیدم نوشته
هشتاد هزار تومنی رو که سه ماهِ پیش گرفتی ، نمیخواد برگردونی
تولدت مبــارک فکو فامیله داریم
.
.

.
.
.
امروز رفتم پرونده تحصیلیمرو از دبیرستان بگیرما
طرف نه ازم مدرک شناسایی خواست نه اصلا به عکس هام توی پرونده نگاه کرد.
بهش گفتم : اینجا یه کارت شناسایی از ملت نمیخوای شما ؟
شاید یکی دیگه میومد پرونده تحصیلی منو میگرفت
برگشت گفت : این مدارکی که تو داری رو سبزی فروش سر کوچه توش تره همنمپیچه
آخه به درد کی میخوره ؟
خودمم قانع شدم
سه تا زن توی تصادفی کشته شدن و سه تاشون رفتن بهشت!دمِ درِ بهشت مامور نگهبان گفت:شما آزادید هر کاری بکنید ، تنها قانون اینجا اینه که : روی اردک ها پا نذارین!زنها قبول کردن و رفتن توی بهشت. خیلی زیبا و سرسبز بود ولی همه جا پر از اردک بود!
...
همونجا اولین زن پاش رفت روی یه اردک و ازدک له شد...مامور نگهبان همون لحظه همراه با یه مرد خیلی بدقیافه اومد و گفت :تو قانون رو نقض کردی و برای تنبیهت باید تا ابد با این مرد بمونی ...فردا اون روز ، زن دوم پاش رفت روی اردک و مامور نگهبان سریع اومد و همراهش یه مرد زشت دیگه بود و گفت : توام قانون رو نقض کردی و باید تا ابد با این مرد بمونی برای تنبیه ...زن سوم که اینا رو دیده بود خیلی ترسید و حواسشو جمع کرد که پاشو روی اردک ها نذاره!
چند ماه همینجوری گذشت که یه روز نگهبان با یه مرد فوق العاده خوش تیپ و زیبا اومد!نگهبان رو به زن کرد و گفت : شما باید تا ابد پیش همدیگه بمونید ...زن که توی عمرش همچین مردی ندیده بود با ذوق از مرده پرسید : واااای من نمیدونم چیکار کردم که پاداشم تو هستی ..!مرده گفت : منم چیزی نمیدونم ! فقط میدونم که یه اردک رو له کردم ..!